راز گل (رهياب)
چرا تلخی ، چرا سرخی ، چرا با خویش ناسازی ؟!
چرا سردی ، چه میجوشی ، چه رمزی هست ، چه رازی ؟!
این گلستان جهانی علی رضا جباری (آذرنگ)
باد خزان وزید
بر رودبار یاد
صد بوته خار ماند.
در پای بوته های خزانی
درفش ما … برای کارگران پتروشیمی / رهياب
ما از آن روزی که ره پویان این ره بوده ایم
با تهیدستان هماوائیم و یار ِ توده ایم
لطفا مرا پشت همین رویا نگه دار / رضا
ای رهگذر! از توده آشفته بازار
پشت چراغ، از دست من یک فال بردار
بازدید از کارگاه / رهیاب
اشاره : مثنوی «بازدید از کارگاه» در آذر ماه 1381 طی کار در پروژه ء آروماتیک چهارم – پتروشیمی برزویه – در عسلویه سروده شد وبرای جمعی از تکنیسین ها و مهندسین اجرائی بطور خصوصی خوانده شد و مورد استقبال قرار گرفت . بزودی نسخه ای از آن توسط کارگران و تکنیسین ها و مهندسین شاغل در منطقه دست بدست چرخید و به سایر مناطق کاری و پروژه ای هم رسید بگونه ای که در سال 83 همکاری که از ماهشهر به ما در عسلویه ودرپروژه ای دیگر ملحق شده بود ، بی آنکه از سرایندهء آن مطلع باشد ، نسخه ای از این مثنوی را بعنوان ارمغانی از پروژه های ماهشهر آورد و برایمان خواند ! به این ترتیب این مثنوی عملاً پیش از این بصورت دست بدست در محیط های کارگری و پروژه ای- بدون ذکر نام سراینده – بصورت دست بدست منتشرگردیده و اکنون همان نسخه باپی نوشت های بیشتر واندک در افزوده وویرایشی مربوط به نحوهء نگارش ، رسماً منتشر میشود .
بابونه در برهوت / رهياب
به یک شقایق روئیده بر شکاف صخره سنگ ,
دل می بازم
«باز ماندگان» و «سوگنامه » / رهياب
باز ماندگان
ما کیستیم , کیانیم , بی نام و بی نشانیم
ای آینه تو بنمای ما را چنانکه آنیم
ای پیر رنج و عزت !سنگ صبور ما باش
چون ما در این طریقت , از بازماندگانیم
درفراق ياران / رهياب
ما اسیر ِ فهم ِ این آب و گِلیم
هم کلید ِ قفل ها ، هم ، مشکلیم
بس زمین و بس زمان ها گشته ایم
سرد ها بر گرم ها آغشته ایم
رنگین کمان خیال / رهياب
ای نازنین ترین
همدم ِ
روزگاران ِغمبارم !
بیا که باز غروب آمد
و رنگین کمان ِ خیال برآشفت .
گرگ ها و سگ ها / رهياب
ما به عمران ، اشتغالی داشتیم
جا بجا هم خاطراتی کاشتیم
امید / رهياب
راه را بر اشتیاقمان بستند
آمالمان را به زنجیر کشیدند
بر آتش شوقمان آب سرد ، پاشیدند
وبر انتظارمان ؛
چشم بند زدند !
آه ! ای طراوت ِ یک میلاد !
ای امید !
گرمای مطبوع زیر خاکستر ؛ ای نشاط !
از اعماق ِ این سینه ی سوخته ، شعله ور شو ، زبانه بکش !
آیا نسیم پیشقراول این بادهای درپیش را ،
با جان منتظرت
حس نمی کنی ؟!
چشم بند ها کنار خواهند رفت
راه ها ، باز می شوند
آرزوها پر میگشایند
و امیدها ، شعله ور میشوند
آنگاه :
« رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست !» (1)
————————————————————————————————————
پی نوشت :
1- مصراعی از دیوان شمس
سیمان قشم- زمستان 88
رهیاب
وصف حال / رهياب
وصف ِ حال
سپیده دم از آئینه پرسیدم :
«ما ، سر ِ پیازیم آخر
یا ته ِ پیاز؟! »
گفت :
« آنانکه سر ِ پیاز بودند ،
به تیغ سپرده شدند !
وانانکه ته ِ پیاز ،
به کناری پرتاب !
و ما لابد مغز ِ پیازیم کاینچنین
در دیگ ِ داغ ِ روزگار
جزغاله می شویم ! »
———————————————————————————————–
زندان اوین
تیرماه 1370
تعدیل نیرو یا رنجنامهء اِلخاص / رهياب
این مثنوی ، به کارگران «طرح تولید آلومینا از بوکسیت جاجرم» ، « سیمان هگمتان» ، « پالایشگاه بندر عباس » « طرح احداث مجتمع تازیان بندر عباس » ، «فاز های دو و سه ، یک ، چهار و پنج ، شش و هفت و هشت ،طرح استحصال ِ دریا ، پتروشیمی جم ، فاز های نه و ده ،…عسلویه » ، «سد سلمان» ، «سد سیاه بیشه »، « طرح توسعه ی نیشکر و …» ، « خط لوله ی سراسری هشتم پارسیان به جهرم » و به کار گران «کارخانجات ِ ایران برَک » ، « پتروشیمی مارون ، بوعلی ، امیرکبیر ، … ماهشهر » ؛ به آنانکه «دیرگاهی هست » ، طعم ِزهرآگین ِ « تعدیل نیرو» راچشیده اند و همچنان و هنوز تنها دارائی متزلزل ِ خویش – کار – را از دست داده اند و از دست میدهند و بیکار میشوندو سر کوفته و مجروح ، به اعماق جامعه و مناسبات ِ ستمبار ِ آن پرتاب شده اند و پرتاب میشوند ؛ تقدیم میشود . 11تیرماه 90- رهیاب
دیرگاهی هست …/ رهياب
ما در این قسمتگه ای دل ، نابرابرمیخوریم
هرکه را سهمی ست ما ، داغ برادر میخوریم
نجوای فرصت طلبان / رهیاب
خوشا با چشم ِ نفع ِ خویش دیدن
خوشا با گوش ِخود خواهی شنیدن