خانه > مطالب ترجمه شده > تلاش برای «ساختمان جامعه» یا انهدام آن!

تلاش برای «ساختمان جامعه» یا انهدام آن!

نوامبر 30, 2010

 سخنرانی افتتاحیه كنفرانس كارگری در لوكال ١٠٠۵ اتحادیه كارگران فولاد ٬ همیلتون ـ كانادا   
رولف گرستنبرگر*

www.uswa1005.caمنبع:
دوم مه ٢٠١٠

ترجمه : درنا سراب

مقدمه مترجم

زوزه ی گرگان گرسنه؛

حمله به  بازنشستگی كارگران  سیاستی جهانی است!

هنگامی كه شركت فولاد آمریكا داشت كمپانی آهن و فولاد كاناداـ استلكو را می خرید٬ به خوبی می دانست كه این شركت٬ بیش از هشت هزارو سیصد بازنشسته دارد كه حقوق بازنشستگی  شان به دقت در قرارداد كار تعریف  شده بود. آنها با علم به این موضوع٬ حتی در یك اطلاعیه مطبوعاتی اعلام كردند كه مبلغ ٧٠٠ میلیون دلار به صندوق بازنشستگی واریز كرده اند تا بازنشستگان شركت را مطمئن سازند. در اظهاریه هم چنین امنیت شغلی بیش از سه هزار كارگر در حال كار و قرارداد بازنشستگی شان تضمین شده بود. 
 (the Hamilton Spectator on October 5, 2007)
در آن زمان٬ چندین هزاركارگر در بخش های مختلف آن كارمیكردند .شركت به خوبی كارمیكرد وهیچ مشكلی نداشت. شركت فولاد حتی اعلام می كرد كه سود رضایت بخشی دارد. دو سال بعد در مارس ٢٠٠٩ ٬ شركت فولاد ‎آمریكا تقاضای حفاظت ورشكستگی نمود و علاوه بر بیكارسازی های وسیع٬ بازنشستگی بیش از ١١ هزار نفر را هدف گرفت. آنها اعلام كردند كه  به صندوق بازنشستگی مبلغ ٦٦٠ میلیون دلار بدهكارند !

قوانین ورشكستگی در كانادا طبیعتا  منافع بانكها و مؤسسات مالی را محافظت می كنند. بر اساس این قوانین٬ كارگران ــ كه بخشی از دستمزدشان راهر ماه به صندوق بازنشستگی می پردازند ــ  درآخرین رده طلبكاران شركت ها قراردارند وتقریبا در اكثریت موارد اعلام ورشكستگی٬ بعد از پرداخت بدهی شركت به بانك ها و مؤسسات مالی٬ دیگر چیزی برای بازپرداخت پولی كه در طی سالها به دست خود به صندوق داده اند نمی ماند و سرشان بی كلاه می ماند. بانك ها هم تنها به شرطی به شركتها وام می دهند كه در لیست اول اعتبارات آن شركتها قرارداشته باشند. بدین معنی كه در صورت ورشكستگی ٬ با فروش اموال شركت ٬ آن ها اولین كسانی باشند كه به پول شان می رسند.

وجوه صندوق های بازنشستگی  البته در صندوق نمی ماند! بلكه در بازارهای مالی به گردش در می آید و بهره كسب می كند البته نه برای كارگران!  با كاهش نرخ بهره در ٢٠٠١ ٬ این بهره ها به شدت پایین آمد. سپس بازار بورس سقوط كرد وموجودی  صندوق های بازنشستگی  هم همراه با آن بلعیده شد! سه سال بعد مطالعات نشان داد كه ٦٠ درصد شركتهای كانادایی٬ صندوق های بازنشستگی شان خالی است و چنانچه این شركت ها اعلام ورشكستگی كنند بازنشستگی كارگران  برباد خواهد رفت. این فاجعه ایست كه از نزدیك به سه دهه پیش٬ درانتظار طبقه كارگردر كانادا بوده است وشركت فولاد آمریكا در همیلتون كانادا نمونه بارزی از آن است.
استلكو٬ كمپانی آهن و فولاد كانادا در سال ١٩١٠ از به هم پیوستن پنج شركت تولید كننده آهن٬ نورد٬ سیم و كابل٬ قطعات فولادی٬ پیچ ومهره و… بوجود آمد .در طی دهه  چهل میلادی٬ تولید ورق و نورد هم به آن اضافه شد و  در١٩۵١ كوره بلند ٧ متری آن بنا شد.  درسال ١٩٧٤ ٬ مجتمع لیك اری ساخته شد و در دوران جنگ دوم به رشد خود ادامه داد. مجموعه  معادن و كارخانه های این شركت در ایالتهای انتاریو٬ كبك و آلبرتا قرار دارند.

حدود سالهای قبل از جنگ جهانی دوم و در حین آن  تحت رهبری سیلبی بارت اولین اتحادیه های كارگران فولاد  در همیلتون انتاریو و نوا اسكوشیا تشكیل شدند و اولین قراردادهای  دستجمعی كار با شركت فولاد  سیدنی امضا شد. لوكال ١٠٠۵ در سال ١٩٣٦ در همیلتون و در گروه صنعتی استلكو تشكیل شد ولی سالها طول كشید تا از جانب مدیریت به رسمیت شناخته شود.  در٬١٩٤٢ بیش از ٧٠٠ هزار كارگر فولاد در اتحادیه ی سراسری كارگران فولاد قاره آمریكا (شامل آمریكا و كانادا) متشكل شده بودند.  با پایان جنگ دوم جهانی در ١٩٤٦ ٬  استلكو تلاش نمود كه از شر اتحادیه خلاصی یابد با این تصور كه اتحادیه مولود شرایط جنگی بوده و حالا دیگر ضرورتی ندارد! كمپانی جواب خود را با اعتصاب عظیم كارگران فولاد دریافت نمود. به مدت ده هفته مبارزه سختی بین كارگران از یكسو و كمپانی٬ دولت ایالتی و دولت فدرال در گرفت. این مبارزه نقطه عطفی در تاریخ مبارزات كارگران فولاد و نیز جامعه شهر همیلتون بشمار میرود. هنگامی كه دولت فدرال به بهانه " نقش حیاتی صنایع فولاد در رشد اقتصاد ملی"٬ برای  كمیته اعتصاب  جریمه ها و زندان سنگینی صادر كرد٬ اتحادیه جواب داد كه به جای هر پنج تن دستگیر شدگان از كمیته اعتصاب٬  پنج تن دیگر جایگزین خواهند شد تا زمانیكه همه كارگران فولاد استلكو در زندان باشند!
 پس از آن٬ كمپانی هزارنفر اعتصاب شكن استخدام كرد وكارخانه را به كار انداخت.اعتصاب شكنان  در داخل كارخانه اسكان داده شدند و غذای شان هم مجانی بود. در پاسخ٬ اتحادیه توسط یك موتور لنج بنام " ویسپر" ٬ حمل مواد اولیه  از خلیج همیلتون در دریاچه انتاریو به كارخانه را  كاملا متوقف كرد! علاوه بر آن ٬ یك هواپیمای سبك مرتبا اطلاعیه هایی رابر فراز شهر پخش میكرد تا مردم شهر را در جریان قرار دهد و حمایت آنان را جلب نماید. بر اثر چنین همبستگی واتحادی٬ استلكو مجبور شد به پای مذاكره بیاید. اعتصاب ١٩٤٦ استلكو٬اتحادیه و ٤٠ ساعت كار در هفته را تثبیت كرد ودستمزد هارا افزایش داد.این اعتصاب نه فقط كارگران آگاه و مبارزی را پرورش داد بلكه درسهای فراوانی به جا گذاشت كه هنوز هم آموختنی است. كارگران صنایع آهن و فولاد دراین منطقه ٬ تاریخچه  وسنتهای غنی  مبارزات و اعتصابات طولانی(سه الی چهار ماه) دارند كه مهمترین آن ها  در سالهای  ١٩۵٨ ٬ ١٩٦٦٬ ١٩٦٩٬ ١٩٨١٬ و ١٩٩٠  روی داده است. دستاوردها و درسهای این مبارزات  فراموش شدنی نیست. بازنشستگی دستا
رد مبارزات سالهای اولیه دهه پنجاه است كه در١٩۵٦ تثبیت شد.
 
***
در ٬١٩٩٢ استلكو به بهانه بحران اقتصادی ٬ ١١٠٠ نفراز كارگران رااخراج كرد.اما پنج سال بعد سود خالص آن معادل ٣ میلیارد دلار اعلام شد! در ٢٠٠١  اعلام شد كه سود كمپانی فقط ١٧٨ میلیون دلار پایین آمده. استلكو  در سال ٢٠٠٦ با كلاشی و به دروغ  اعلام ورشكستگی نمود تا كارگران را به خانه بفرستد . سپس با دریافت اعتبار از دولت٬ كارخانه را بازگشود. اما بسیاری از كارگرانی كه یك سال بعد به كار بازگشتند مجبور شدند طرح پس انداز بازنشستگی را بپذیرند. بر اساس این طرح٬ كه اكنون در كانادا تقریبا فراگیر شده٬ صاحبكار سالانه مبلغی به هر كارگر می پردازد و وی باید آن را در بانكی به انتخاب خودش پس انداز نماید. این پس انداز مادام كه پیش از سن بازنشستگی مورد استفاده قرار نگیرد٬ مشمول مالیات نمی شود و بهره ی سالانه معینی كه معمولا كمی بالاتر از نرخ بهره بانك ملی كاناداست بدان تعلق می گیرد. پس از بازنشستگی٬ سود مبلغ موجود در حساب ٬ به عنوان مقرری بازنشستگی قابل پرداخت خواهد بود. این مبالغ بسیار پایین تر از خط فقر است و فقط در صورتی كه مبلغ معتنابهی پس انداز شود با بهره اش میتوان زندگی كرد و تازه آنهم تابع فراز و نشیبهای بازار می باشد. بدین ترتیب ٬ گرگان گرسنه دهان گشوده اند كه هست و نیست كارگران را ببلعند و سیه روزی مرگ در فقر و فاقه را نیز نصیب  طبقه كارگر سازند.

در اگوست ٢٠٠٧ ٬  كمپانی فولاد آمریكا این مجتمع به اصطلاح"ورشكسته" را از دولت كانادا به مبلغ ٩/١ میلیارد دلار با پرداخت  ١/١ میلیارد دلار نقد و ٨٠٠ میلیون دلار وام خرید و در اكتبر آن را تحویل گرفت. دو سال بعد٬ در مارس  ٢٠٠٩ دیگر معلوم بود كه شركت فولاد آمریكا قصد دارد همان حیله را به كاربرد. كارگران فولاد سازیهای همیلتون در طی سالهای ٢٠٠٦ـ ٢٠٠٤ نمونه اعلام ورشكستگی قلابی را دیده بودند و چشم وگوششان باز بود. صاحبان جدید ابتدا كارخانه همیلتون وركز را به بهانه واهی عدم رضایت مشتریان و نداشتن فروش كافی " بطور موقت "تعطیل  و یك هزارو پانصد نفر را بیكار نمودند. سپس كارخانه لیك اری را بستند و پانصد تن دیگر را بیكار ساختند و اینها همه چهار ماه بعد از آن بود كه  ذوب آهن همیلتون را بسته و هفتصد كارگر آن را به بیكاران افزوده بودند…  سپس مدیریت اعلام كرد كه اكنون فقط نزدیك به نهصد كارگر مشغول كار هستند و با این تعداد كارگر نمیتواند حقوق بازنشستگی بیش از ده هزار كارگر را بپردازد!
همیلتون وركز پس از هشت ماه   باز گشوده شد ولی بازنشستگی ها و مزایای كارگران قطع و قرارداد  جدیدی را به آنها تحمیل نموده كه در آن  كارگران ازدستاورد های مبارزات خود گام های بزرگی به پس نهادند .
كارگران شاغل استلكو٬ از چند سال پیش در تلاش بوده اند كه در مورد این سیاست ها افشاگری نمایند. آنها كارگران بازنشسته را به اتحاد و مبارزه فراخوانده اند. درسال ٢٠١٠ ٬ در راهپیمایی اول ماه مه  در همیلتون٬  بیش از هزارو پانصد تن از كارگران شاغل و بازنشسته شركت كردند ونیز درچهارم سپتامبر (روز كارگردر آمریكای شمالی)  شركت فعال داشتند. اتحادیه كارگران فولاد در این منطقه (لوكال ١٠٠۵ ) از نفوذ خوبی برخوردار است و نماینده  آن رولف  گرستنبرگر٬ گرایش چپ دارد و خود را ماركسیست ـ لنینیست میداند. این لوكال توانسته مخالفت رزمنده ای را علیه حملات  سرمایه داران سازمان دهد.آنها در دوم ماه مه سال گذشته  كنفرانس سراسری كارگران آهن و فولاد را فراخواندند كه در آن نمایندگانی از انتاریو٬ نیوفوندلند٬ كبك و آلبرتا شركت داشتند. این كنفرانس كه دو روز به طول انجامید در مورد بازنشستگی ها ٬ امتیازات٬ بیكارسازیها و مسائل مورد علاقه این صنعت به بحث و گفتگو نشست و بر سر قطعنامه پیشنهادی این لوكال به توافق رسید. متن زیر ترجمه سخنرانی افتتاحیه این كنفرانس توسط رولف گرستنبرگراست. وی در این سخنرانی توضیح می دهد كه چگونه طبقه كارگر كانادا٬ صف مستقل و سیاست مستقل طبقاتی خود را وا نهاد و به دنباله رو بورژوازی مبدل گشت و تا زمانیكه مبارزه اقتصادی اش را به مبارزه سیاسی پیوند نزند راه برون رفت از این بن بست را ندارد واز این لحاظ حاوی نكات باارزشی است. 
ذكر این نكته لازم است كه در سالهای اخیر٬ همراه با اوج گیری مبارزات كارگری در كانادا٬  دربوروكراسی اتحادیه ها نیز تحركی بوجود آمده كه عمدتا معطوف به كنترل و مدیریت بورژوایی اعتراضات و اعتصابات میباشد. آنها كه عمری دستمزدهای گزاف دریافت كرده و اساسا برای چنین روزهایی در نمك خوابانده شده اند٬ اكنون به میدان آمده اند تا سیاستهای ارباب هایشان را پیش ببرند. به همین دلیل در بسیاری از این حركت ها بطور طبیعی كارگران از " رهبران "  گذر كرده وآنها را به دنبال خود می كشانند. تجربه اعتصاب یكساله معدنچیان سادبری مثالهای متعددی به دست داد كه خارج از حوصله بحث حاضر است و درجای خود بدان خواهیم پرداخت.  درحال حاضر٬ حمله به بازنشستگی كارگران در سطح كانادا و در سطح جهانی در دستور كار سرمایه قرار دارد. قرار است كارگران تقاص بحران اقتصادی سرمایه را پس بدهند و چنین پروسه ای برای كارگران جوامع پیشرفته كه كارگران  آن از سطح رفاه بالاتری برخوردار بوده اند٬ نیز بسیارسنگین و پر درد وهمراه با افت و خیز های زیادی خواهد بود. امری كه مسلم است رهبری اتحادیه های  فعلی تلاش دارد اعتراضات كارگران را به چارچوبهای قوانین موجود
ومطالبات صنفی محدود و ازعمل مستقیم ٬ ارتقا و سیاسی شدن آنها جلوگیرد. طبقه كارگر كانادا ٬ از حزب سیاسی رزمنده ای برخوردار نیست و مبارزاتشان با تمام وسعت و عمقی كه دارد در نهایت در مسلخ توافقات پنهانی و یا سكوت رهبران سازشكار اتحادیه های شان سر بریده میشود. 
نكته قابل اشاره دیگر تشبث وحتی دامن زدن رهبران اتحادیه ها علی العموم و بعضا بدنه كارگری مبارزات و مقاومت كارگری كانادا  به احساسات ملی است كه در ظاهر برای جلب افكار عمومی در حمایت از كارگران است. اینها در واقع امر٬ سرمایه داران را به "وطنی" و " خارجی" تقسیم و اززاویه حمایت از سرمایه " خودی و داخلی" حركت میكنند. از جانب بوروكراتهای اتحادیه ها ٬ چنین مواضعی بسیار آگاهانه و  با هدف توهم پراكنی و كنترل وكانالیزه كردن حركت كارگران و در نهایت به صف كردن كارگران در پشت سرمایه دارانی است كه علیرغم سرمایه گذاری های كلان در سراسر دنیا٬ دفتر مركزی شان هنوز در كانادا مستقر است!
واضح است كه تأمین استقلال طبقاتی  كارگران  كانادا  به شدت در گرو شكل گیری یك  قطب نیرومند سوسیالیستی كارگری است و تلاش برای شكل گیری چنین قطبی٬ وظیفه دائمی همه  سوسیالیست ها است.

درنا سراب – نوامبر 2010
****

ترجمه سخنرانی رولف گرستنبرگر

بسیاری از شما كه امروز اینجا گرد آمده اید٬ اعضای اتحادیه هایی هستید كه شكل گیری شان در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. لوكال ١٠٠۵ اعتصاب عظیم ١٩٤٦ را داشت و درطی دهه های بعدی پیروزی هایی كسب كرد كه حق بازنشستگی در سال ١٩۵٦ یكی از آنها بود(١). كانادایی ها به شهر نشینی روی آوردند و تعداد زیادی پناهندگان جنگ ٬ به دنبال زندگی بهتر از راه رسیدند. حس عمومی این بود كه دوران بازسازی ملت فرارسیده  و البته ایجاد  كارخانه ها و سرمایه گذاری در برنامه های اجتماعی مثل بهداشت برای همه و آموزش عمومی و ایجاد شبكه  ایمنی اجتماعی بخشی از آن بودند.

 اما در طی این سالها ٬ طبقه كارگر كانادا٬ مرتكب اشتباه بزرگی شد. طبقه كارگر كه از این قراردادهای اجتماعی  و حس باز سازی ملی ٬ گسترش شهر نشینی و گسترش تولید انبوه صنعتی به هیجان آمده و تا حدودی از آنها  بهره مندهم  شده بود ٬ تفكر و سیاست مستقل خود را وا گذاشت وبه طبقات دیگر بویژه به اعضای طبقات میانه حال و متحدین و یاران صاحبان سرمایه برای نمایندگی سیاسی طبقه كارگر  اعتماد كرد! به لحاظ سیاسی ٬ جنبش اتحادیه ای ٬ به نیروی فشارپارلمانی  تبدیل شد كه گاهگاهی در دوره های ركود اقتصادی و كسادی بازار و یا مثل زمانیكه در سال ١٩٧۵ ٬ پیرسون یا ترودو بیش از حد به كنترل دستمزدها پرداختند ٬ فعال میشدند. در سالهای هشتاد٬زمانیكه صاحبان سرمایه به طور یكجانبه اعلام كردند كه قرار داد های اجتماعی مرده و تهاجمشان علیه جامعه را آغاز و آن را حقنه كردند.

 این فقدان سیاست ٬ تفكر و سازمان مستقل طبقه كارگرتبدیل به بزرگترین دشمن ما شد. پس از آن بود كه امواج حمله یكی بعد از دیگری بی مهابا بر سرمان فرود آمد: از قانون تجارت آزاد مالرونی (٢) و مالیات جی. اس.تی  ـ كه به زودی تبدیل به مالیاتهای هارمونیزه خواهد شد ـ گرفته تا " روزهای رآی انتاریو"(٣)٬ از خصوصی سازی ها و قطع بودجه های مایك هاریس(٤) گرفته تا ژان كرتین و هارپر كه كل كانادا را تسلیم انحصارات جهانی و ماشین جنگی ایالات متحده نموده اند…(۵)

امروز ٬ " ویران سازی ملت" در دستور است! اخراج كارگران ٬ انهدام برنامه های اجتماعی و خدمات عمومی مانند پست كانادا٬ حمله به بازنشستگی های مقرر شده ما٬ افزایش مالیات های فردی و كاهش مالیات های شركت ها همه راه حلهای مشكلاتی  هستند كه انحصارات باعث آن شده اند. مشكلاتی كه بطور عینی٬ هر چه بیشتر٬ ثروت تولید شده توسط طبقه كارگر را به صاحبان سرمایه منتقل خواهد كرد. كارگران كانادا٬ به موقعیتی فرو دست تر از ماشین آلات افكنده شده اند تا بهای نفرت انگیز ایجاد تعادل برای ثروتمندان و انحصاراتشان پرداخت شود.

اما این تجربه مستقیم از خطرات وانهادن تفكر٬ سیاست و تشكیلات مستقل طبقه كارگر٬ می تواند  به بزرگترین نقطه قوت ما تبدیل گردد.  این نقطه ضعف می تواند آگاهانه به نقطه قوت ما تبدیل گردد. چرا كه ما كارگران كله مان كار می كند. ما به نوع بشر فكر می كنیم٬ به اعضای یك طبقه كارگر مدرن كه در تعداد كثرت دارد و صاحب چنان  موقعیت حیاتی در اقتصاد اجتماعی است كه می تواند مطالبات اقتصادی و سیاسی مان را برای یك آلترناتیو جامعه گرا٬ برای  تولید و برای برنامه های اجتماعی اعمال نماید ٬ از حقوق همگان دفاع كند و  سمت گیری اقتصاد را  كنترل نماید.

در دوران اعلام  ورشكستگی دروغین وشیادانه كمپانی استلكو(٦) در سالهای ٢٠٠٤ تا ٢٠٠٦ ٬  تعدادی از اعضای فعال و نیز بازنشستگان لوكال ١٠٠۵ ٬ سوال ساده ای را در برابر همگان قرارد ادند: چرا كارگران فلزكارصنایع فولاد و دیگر كارگران بخشهای تولیدی و خدمات هیچ كنترلی روی اقتصاد ندارند حال آنكه تولید كنندگان واقعی آنها هستند و نیز تنها اینان اند كه  برای بهزیستی و ایمنی  نوع بشرمتكی به اقتصادی سوسیالیستی هستند؟ سپس شعارهایشان را طرح كردند:
 كدام اقتصاد؟ اقتصاد ما!
  تصمیم گیرنده كیست؟ مائیم!
 فولاد  آری٬ چپاول  نه!

 وبسیاری شعار های دیگر! این شعارها به ما اعتماد به نفس داد و  به زندگی مان معنا و مفهوم بخ
شید! ماییم كه تولید كنندگان كالاها و خدمات هستیم! برای چه باید هیچ كنترلی روی اقتصاد مان نداشته باشیم؟ چرا عده انگشت شماری از صاحبان سرمایه و مدیران صنایع فولادآمریكا(٧) می توانند در پیتسبورگ بنشینند و تصمیم بگیرند كه دو تا از نورد های استلكو را ببندند ٬ هزاران نفر را بیكار كنند وصد ها میلیون دلار تولید اجتماعی درمنطقه ای از یك كشور دیگر را متوقف سازند؟ چرا یك كسی در برلین می تواند تصمیم بگیرد  كارخانه توربین سازی زیمنس در همیلتون را ـ  كه به بهترین وجهی كارمیكرد ـ  ببندد؟ چرا صاحبان سرمایه در سنت لوئیز و بروكسل میتوانند تصمیم بگیرند كه  آبجو سازی در حال كار  لیك پورت  همیلتون را ببندند ٬  ١٤٣خانوار را به خاك سیاه بنشانند و میلیونها دلار از تولید اجتماعی سالانه را نابود سازند؟

اینها می توانند چنین كارهای دهشتناكی را بكنند چرا كه كارگران هنوز  جبهه مقابله قدرتمندی كه بتواند با قدرت تمام به " انهدام ملت"  نه بگوید را سازمان نداده اند! جبهه قدرتمند كارگری متكی به قدرت تعداد كثیر ما ٬ و متكی به  جایگاه  حیاتی ما در تولید اجتماعی٬  متكی به سیاست كارگری از میان خود ما و دهها هزار فعالین سیاسی كارگری متشكل دردرون و بیرون  نهاد ها و تشكلهای سیاسی.  كارگران كانادا با اتكا به آگاهی اجتماعی شان٬ با اتكا به تفكر و برنامه های سیاسی خودشان و با درك متینی از الزامات " ساختمان جامعه" و خدمت به منافع عمومی جامعه و همچنین با درك مستحكمی ازعوامل دخیل در تخریب " وحدت ملی" وملزومات اقتصاد سوسیالیستی٬ در مقابل هر آنچه مانع حق شركت آنها  در اموراقتصادی و سیاسی كشورشود ٬ خواهند ایستاد٬ آنهم  در قامتی كه شایسته  مولدین بالفعل تولیدات وخدمات اجتماعی باشد. این حق و نیزوظیفه كارگران است كه در جامعه ای زندگی كنند كه حكومت در برابر عموم جامعه جوابگو باشد و در واقع آنچه كه عمومی است باید در جهت منافع عموم نیز باشد.
 امروزه برای ما٬ محور ایده " باز سازی جامعه"٬  پافشاری بر حق جامعه و ایستادگی و مقاومت در مقابل "منفعت خصوصی را منفعت جامعه قلمداد كردن" است. به همین دلیل٬ همه كارگران به این كنفرانس " باز سازی ملت " دعوتند كه مسائلی را كه ما درطبقه خود مان با آن مواجهیم با هم در میان بگذاریم ٬ واقعیتها را مشخص كنیم و تجارب مان را در عقیم سازی این برنامه ها باهم رد و بدل نماییم .

مسئله محوری در این مبارزه برای " ساختمان جامعه" و ایجاد یك " اپوزیسیون كارگری"  ٬ كسب قدرت تحلیل وقایع از منظر طبقه كارگر است . هر روزه ٬ همیلتون اسپكتاتور٬ گلوب اند میل و مفسران رادیو تلویزیون٬ به ما دیكته میكنند كه چگونه بیندیشیم و تحلیلهای حاضر آماده شان را به مان تحویل میدهند ـ البته اگر بشود آنهارا تحلیل نامید! در لوكال ١٠٠۵  ٬ ما یك كوشش همگانی به عمل آورده ایم كه عادت ناپسند تكراردیده ها و شنیده هایمان از میدیا و نیزمفاهیم  وارونه شده گذشته  را كه به مغزهایمان روان كرده اند٬ ترك كنیم.  و عادت تفكرو تحلیل  شرایط حاضراز زاویه منافع خودمان و برنامه هایی كه در وهله اول به ما به عنوان كارگر و نتیجتأ به  ساختمان جامعه ما و ملت ما كمك میكند را گسترش دهیم. می توانید تصورش را بكنید؟ هرروزه در میدیای عظیم جهانی برنامه ها٬ پروژه ها و اهداف صاحبان سرمایه  را می خوانیم ٬ می شنویم و می بینیم كه در آنها٬ ما را به چشم   بردگان دورریختنی كه دیگر خرجشان خیلی زیاد است٬ مینگرند. لیكن ما همچنان منفعلانه باید سرمان را بعلامت تصدیق تكان دهیم و بگوییم : هلا! مردان اندیشمند تر و قدرتمند تری سخن گفته اند! بایست آن را پذیرفت ! نمی توان باآن مخالفت نمود!

مداوما می شنویم ٬ می خوانیم ومی بینیم كه میگویند :  كارگران باید امتیازاتی بدهند تا انحصارات خارجی و داخلی بتوانند در سطح جهانی رقابت نمایند و بر ثروت و قدرت خود بیافزایند! هرگز نمی شنویم بگویند كه ثروتمندان و انحصاراتشان  باید امتیازاتی دهند تا كارگران وجامعه  را از نابودی نجات دهند٬ تا آموزش٬ بهداشت٬ بازنشستگی  واقتصاد اجتماعی رااز نابودی برهانند. هرگز! ما فقط می شنویم چگونه باید ثروتمندان و انحصاراتشان  را  نجات داد!
در لوكال ١٠٠۵ ٬ ما بسادگی این جعبه هارا خاموش می كنیم ٬ وضعیت جلوی چشم مان رااز منظر خودمان بحث می كنیم و  تحلیلها و برنامه های عملی خودمان را تدوین می كنیم ! ما مكررا میتینگ هایی داشته ایم ٬  پنجشنبه های هر هفته به مدت هفت سال جمع شده ایم برای  بحث و جدل و تحلیل و سازمان دادن حركت ها یمان٬ و باید بگویم نه فقط  به دیدن درخت های جنگل اشراف یافته ایم بلكه توانسته ایم  فضای آرامی بیافرینیم كه فكر میكنم از همه مهمتر است. ما احساس خود كوچك بینی مان را شكست داده ایم٬ هیستری اینكه آسمان بزمین خواهد آمد پس به هر جهت بدویم و هرچه انحصارات و نمایندگان سیاسی شان جلومان می اندازند را بپذیریم اگرنه نابودیم! برخی از ما حتی شروع كرده اند  به نوشتن در "بولتن اطلاعاتی" خودمان .
دیگر هیچ گفته و عملی از جانب صاحبان سرمایه  نمی تواند سبب شود كه موضعمان راازدست دهیم یا دفاع از حقوق همگان و سازماندهی و كمپین كردن برای یك آلترناتیو اجتماعی را متوقف كنیم.   

بگذارید چند  دقیقه ای هم در باره " شركت فولاد آمریكا " صحبت كنیم. آنها ٬ نورد استلكو و لیك اری وركز را برای یك سال كامل بستند! برای چه؟ صاحبان شركت چه مشكلی
را بااین كار حل كردند؟  آیا ادوار اقتصادی سرمایه داری را بطرزی معجز آسا حل كرده اند طوری كه تضمین شده كه دیگر اقتصاد شان به سمت فروپاشی دیگری نخواهد رفت؟ البته كه نه ! اینها فكر می كنند كه سیستم فرو پاشیده شان ٬ با انهدام دارائیها و حمله به كارگران٬ بهبود خواهد یافت واین همان كاری است كه كرده اند! آنها فقط دارائی حی وحاضری را از بین بردند. تولید اجتماعی ای كه جامعه ما عمیقا بدان نیاز داشت.  آنها  كارگران و بازنشستگان لوكال ١٠٠۵ و لوكال ٨٧٨٢ را در بوته آزمایشی سخت قرار داده اند. آیا فكری برای  طرح بازنشستگی استلكو كرده اید كه  ده هزار كارگر بازنشسته و نیز آنها كه بزودی بازنشسته می شوند را در بر می گیرد؟ كه بتوانند در سالهای آخر زندگیشان٬ با فراغت خاطر زندگی  كنند و مطمئن باشند كه سطح معیشت شان ازدست نخواهد رفت؟ خیر٬ به جای آن٬ كارگران فولاد لیك اری وركز را تحت فشار گذاشتید تا بعنوان كارگران تازه استخدام   به جای یك برنامه مشخص بازنشستگی به یك برنامه پس اندازبانكی(٨) تن  دهند . سپس با قیا فه ای  حق به جانب اعلام نمودند حالا دیگر " شركت فولاد آمریكا" میتواند بهتر رقابت كند و امپراطوری جهانی خود را بگستراند. این تبهكاری و پس گرفتن  امتیازات٬ چه مشكلی از مردم  كانادا وصنایع فولاد آنها را حل كرده؟ هیچ!
فقط چند میلیون دلار از عایدات  تولید فولاد را از جیب ما كارگران و جامعه خارج كرده و به جیب صاحبان سرمایه فولاد آمریكا سرازیر نموده.
در واقع امر٬  اینهم راه حلی است !

صاحبان سرمایه در شركت فولاد آمریكا ٬هیچ  احساس شرم نمی كنند كه قرارداد و قولنامه مكتوب شان با سازمان سرمایه گذاری كانادا (٩) را دائر بر نگهداری سطح تولید  و اشتغال بر مبنای مقاوله نامه ردو بدل شده ٬ زیرپا گذاشته  وبرنامه مشخص بازنشستگی ما را مورد حمله قرار داده اند. به اینها نمیتوان اعتماد كرد! نیاز هست كه تمام اعضای لوكال ١٠٠۵ ٬ اعم ازفعال و بازنشسته  متحد شده و مصممانه به دفاع از حقوق خود بپردازند. لازم است كه در طی مذاكرات برای قرارداد جمعی٬  فعالانه با نمایندگان شان مشاركت نمایند. ما به این  بینوائی و ناامنی كه انحصارات مارا به سویش می رانند نه نیاز داریم ونه خواهان آنیم. كارگران كانادا٬ می توانستند و می توانند اقتصادی بمراتب منطقی تر ٬ عادلانه تر ٬ نقشه مندتر٬ اقتصادی آگاهانه و مولد را سازمان دهند.  اقتصادی قائم به خود و نه متكی به  اقتصاد جهانی ونه اقتصادی با فروپاشیهای ادواری ٬ ورشكستگی و هرج ومرج های دوره ای بازار.

زمانی كه استلكو٬ شیادی ورشكستگی  را اجرا می كرد ٬  لوكال ١٠٠۵ پروژه ای برای بازسازی صنایع فولاد پیشنهاد كرد. این البته پیش از بحران اقتصادی اخیر بود و بسیاری ازكارگران فكر می كردند كه برنامه ما حداقل میبایست وسیعا در میدیا و نهاد های سیاسی  مورد بحث قرار می گرفت چرا كه میتوانست ما را در برابر " شركت فولاد آمریكا" كه می خواست استلكو را مصادره و بار بحران اقتصادی را به دوش ما بگذارد٬  صیانت كند. ولی برنامه ما ندیده گرفته شد.  ما پیشنهاد كردیم به جای اینكه استلكو را به یك انحصار خارجی  بفروشند ٬ آن را به  صنعتی ملی  كه در تملك  كانادا  وتحت  كنترل صنا یع  فولاد  باشد ٬ تبدیل نمائیم  واین پروژه را به سراسر كانادا گسترش دهیم. چنین امری  در خدمت "ایجاد وحدت ملی" می بود. ما هم چنین پیشنهاد كردیم كه كنترل جامعه روی بازار عمده فروشی آهن و فولاد طوری سازمان داده شود كه در وحله اول تقاضای آهن و فولاد در كانادا با محصولات تولید شده در كانادا برآورده شود٬ طوری كه قیمت بازار انعكاسی  از هزینه های تولید باشد كه اغلب هم مسبب مشكلی نمی شوند.  هر نوع مناظره وسیعی  در باره طرح ما٬ توسط الیت ممتاز كه كنترل اقتصاد٬ میدیا و نهاد های سیاسی رادردست دارند٬ مسدود شد. این باعث شد كه تولید كنندگان واقعی كه دستی مستقیم در اقتصاد دارند مثل كارگران اتوموبیل سازیها و كارگران آبجوسازیها و دیگر كارگران ٬ تعمدااز پروسه حل مسئله حذف شوند.

چگونه است كه عده ای ثروتمندان صاحب امتیاز و انحصاراتشان  همه كاره اقتصاد٬ سیاست و میدیای عظیم هستند و اظهار می دارند كه دارند مشكلات را حل می كنند. حال آنكه در واقع امردارند صنایع را از بین می برند و به طبقه كارگر و برنامه های اجتماعی حمله می كنند؟
اینها مسایل مارا٬ مشكلات جامعه ما را  و مشكلات ملت مارا حل نمی كنند! آنها دارند مشكلات حفاظت و گسترش امپراطوری جهانی خود و داراییهای شخصی خود را حل می كنند! این مشكلی است كه باید بدست كارگران حل شود! چگونه می توانیم در حل مشكلات "باز سازی ملت " از خلع یدمان توسط طبقه دارا وانحصارات شان  ممانعت كرد؟
 
این مسئله و چالشی است كه بایست  در موردش بحث كرده و آن را حل نمائیم و چنین امری تفكر٬ تشكیلات ٬  سیاست و سیاستمداران  مستقل طبقه مارا می طلبد.  این است  آن مفهومی كه ما از اپوزیسیون كارگری  سراسری در كانادا داریم. هیچ چیز ما را از رویاروئی با این چالش باز نمی دارد مگراكراه متكی بر تقید  ما به  روش كهنه تفكرمان كه مبتنی است برتفكر نكردن برای خودمان و سیاسی نبودن ! اما این مسئله ساده ایست كه میتوان بر آن فائق آمد. فقط قدم اول را می طلبد! و خیلی ها همین الان این قدم را با پیوستن به ما در راهپیمائی اول ماه مه و شركت در كنفرانس " باز سازی ملت" برداشته اند. كارگران باید در عمل نشان دهند  كه مصمم اند كه  نیر
ی كمی خود و موقعیت حیاتی شان را به قدرت اقتصادی و سیاسی تبدیل نمایند.

ما٬ حق این را داریم كه به " انهدام ملت " نه بگوئیم!
ما٬ حق اینرا داریم كه در " ساختمان جامعه" شركت كنیم و هدایت  اقتصاد سوسیالیستی را كنترل نمائیم! بیائید كارمان را شروع كنیم!

اقتصاد كی؟ اقتصاد ما!
كی تصمیم گیرنده است؟ ما !
تولید ٬ آری! انهدام ٬ نه!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس ها:
* رولف گرستنبرگر٬ نماینده اتحادیه سراسری كارگران فولاد ـ  لوكال ١٠٠۵ در شهرهمیلتون ایالت انتاریو كانادا ونیز عضو حزب كمونیست كاناداـ ماركسیست لنینیست می باشد. رولف در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمدو در اواخر دهه شصت  با اعتراض به جنگ ویتنام ایالات متحده را ترك كرد ودركانادا سكنی گزید. وی كه بیش از سی سال سابقه كار در استلكو دارد پانزده سال  به عنوان اپراتور كشتی برای این شركت كاركرده. او از سال ٢٠٠٣  به نماینده گی كارگران لوكال ١٠٠۵ اتحادیه كارگران فولاد در همیلتون  انتخاب شده است . رولف فوق لیسانس خود را در رشته فیزیك اتمی نظری از دانشگاه مك مسترهمیلتون به پایان برده ونیز دارای درجه دكترای علوم سیاسی از  دانشگاه فونیكس است.

(١) در باره این اعتصاب رجوع كنید به مقدمه مترجم :" زوزه گرگان گرسنه". 

(٢) پیرسون٬ ترودو و ژان كرتین از حزب لیبرال و مالرونی از حزب محافظه كار نخست وزیران سابق كانادا و استفن هارپر محافظه كار نخست وزیر فعلی كاناداست.

(٣) باب ری نخست وزیر نیو دمكرات ایالت انتاریو كانادا در سالهای ٩۵ـ ١٩٩٠ .  دوران حكومت وی٬ مصادف با یكی از سخت ترین بحرانهای ادواری سرمایه داری بود. باب ری برای مقابله با بحران ٬ قانون " قرار داد اجتماعی" را گذراند كه بر اساس آن٬ قرارداد های كار بطور یكجانبه فسخ ٬ دستمزد هامنجمد  و یك روز مرخصی بدون حقوق در هفته برای كاركنان دولت اجباری شد. این روز ها به نام روزهای ری خوانده شد. كلمه ری به نوعی هموزن  كلمه (Rye) است به معنی " جو" و این روز ها  به طنزروزهای جوین انتاریو هم خوانده شدند! با آنكه رهبران بوروكرات  دو اتحادیه بزرگ انتاریو٬ گفتگو بر سر آن را بایكوت نمودند٬ ولی هیچ عمل مستقیم كارگری  رادر دستور نگذاشتند! این سیاست به اجرا در آمد و از قبل آن ٬ مبلغ دو میلیارد دلار از جیب كارگران ربوده شد. دولت و بوروكراسی اتحادیه ای ادعا كردند كه به این ترتیب از اخراجهای دسته جمعی ممانعت كرده اند!
 
(٤) نخست وزیر محافظه كار انتاریو در سالهای ٢٠٠٢ـ١٩٩۵ ٬ در دوران حكومت او بودجه بسیاری از خدمات اجتماعی  از قبیل بیمه و بهداشت٬ آموزش و غیره در استان انتاریو قطع شد٬ بسیاری از برنامه های كمكهای دولتی متوقف گردید٬ و روند خصوصی سازی سرعت گرفت.

(۵) روند خصوصی سازی ها در دو دهه گذشته در كانادا سرعت بی سابقه ای گرفته و روزی نیست كه اخبار فروش صنعت٬ معدن ویا واگذاری خدمات و سرویسها به سرمایه ها و شركتهای فرا ملیتی به گوش نرسد تا جائیكه برخی ها به كنایه از آن  به عنوان " حراج كانادا" یاد می كنند!
(٦ ٬ ٧ و ٨) رجوع كنید به مقدمه مترجم :" زوزه گرگان گرسنه". 
(٩)  Investment Canada 

به نقل از به پیش! ضمیمه شماره 59، یکشنبه 7 آذر 1389، 28 نوامبر 2010