تکنیک سرمایه برای جلوگیری از فعالیت یک مغز ٬ به مناسبت ٢٢ ژانویه، زادروز آنتونیو گرامشی (١٩٣٧-١٨٩١)
روز 28 ماه مه 1928، میکل ایز گراو، دادستان دادگاهی در ایتالیا که آنتونتو گرامشی را محاکمه می کرد، اعلام کرد «باید برای بیست سال از فعالیت این مغز جلوگیری کنیم». کمتر از یک هفته پس از این گفتۀ دادستان، در 4 ژوئن، دادگاه نامبرده گرامشی را به بیست سال و چهار ماه و پنج روز زندان محکوم کرد : کل سرمایه داری فاشیستی ایتالیا به رهبری شخص موسولینی برای جلوگیری از فعالیت سیاسی گرامشی بسیج شده بود.
سانسور نقض غرض است … به مناسبت ١٣ آذر، روز مبارزه با سانسور
متولیان سانسور گاه برای توجیه آن استعارهی پزشکی را به کار میبرند. میگویند سانسور برای درمان (یا پیشگیری از) بیماریهای اجتماعی نقش دارو را دارد. البته این قیاس، مع الفارق است. پزشک به بیمار توصیه میکند که فلان دارو را بخورد، حال آن که دولت برای «درمان» نابهنجاری هایِ جامعه از طریق سانسور دهان مردم را به زور باز می کند و دارو را در حلق شان می ریزد. اما فرض کنیم که دولت واقعاً پزشک جامعه است. در این صورت، کمترین چیزی که دربارهی این پزشک می توان گفت این است که دوا درمان اش حال بیمار را خراب تر میکند. در واقع، این پزشک مصداق همان پزشکِ مولوی در حکایت «عشق پادشاه به کنیزک» است. پادشاه در یکی از روزهایی که به شکار میرود سر راه خود کنیزکی را میبیند و یک دل نه صد دل عاشق اش میشود و او را می خرد! «چون خرید او را و برخوردار شد/ آن کنیزک از قضا بیمار شد». شاه برای درمان کنیزک پزشکان را فرامیخواند. اما پزشکان، که ظاهراً از خدا بی خبر بوده اند، در شروع درمان «انشاءاله» نمی گویند. و خدا هم به تلافی این ناسپاسی تصمیم میگیرد که عجز آنان را به خودشان نشان دهد. «"گر خدا خواهد" نگفتند از بَطَر/ پس خدا بنمودشان عجز بشر… هرچه کردند از علاج و از دوا/ گشت رنج افزون و حاجت ناروا. آن کنیزک از مرض چون موی شد/ چشم شه از اشک خون، چون جوی شد. از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می نمود».
فریدریش اِنگلس، بنیانگذار ایدئولوژی مارکسیسم(به مناسبت ٢٩ نوامبر، زادروز انگلس)
در آلمانِ دهه های سی و چهل قرن نوزدهم نفوذ فلسفهی هگل در میان روشنفکران و دانشوران این کشور در اوج خود بود و فریدریش انگلسِ جوان نیز، با آن که مدت کوتاهی از جنبش ناسیونالیستیِ «آلمان جوان» در دههی 1830 هواداری کرده بود، به زودی به «هگلی های جوان» پیوست که جناح چپِ طرفداران هگل و در واقع نوعی لیبرالیسم چپ را نمایندگی می کردند. انگلس در برلین به هواداری از هگل مقالاتی با امضای مستعار در نقد فلسفهی شلینگ نوشت و سپس طرفدار «کمونیسمِ» موزِس هِس شد، که از چهره های شاخص هگلی های جوان بود.
جنبش تصرف وال استریت : نقاط قوت و ضعف
(متن سخنرانی محسن حکیمی در انجمن جامعه شناسی ایران در تاریخ 7/9/1390)
بیش از دو ماه از عمر«جنبش تصرف وال استریت» می گذرد. البته عمر این جنبش بسی بیش از دو ماه است. اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم باید بگوییم که بیش از دو ماه است که نوک این کوه یخ عظیم از زیر آب بیرون زده و، به همین دلیل، امکان مشاهده و ارزیابیِ آن فراهم شده است. در اینجا و در این وقت محدودی که به من اختصاص داده شده می کوشم به نقاط قوت و ضعف این جنبش، این که این جنبش به کجا می رود و سمت و سوی آن کدام است، و سرانجام به راهکارهای پیشنهادیِ خود به این جنبش اشاره کنم. این بحث را از تعریفی که این جنبش از خودش کرده است شروع می کنم، تعریفی که بر سر درِ وب سایت این جنبش نصب شده و در واقع نقش مانیفست یا پرچم آن را ایفا می کند :
سلوک گرامشی در زندان
سلوک گرامشی در زندان*
آنتونیو گرامشی، متفکر انقلابی و از رهبران جنبش کارگری ایتالیا، در نوامبر 1926 دستگیر و زندانی شد. 18 ماه پس از این تاریخ، گرامشی با 32 تن از همراهانش به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور»، «راه اندازی جنگ داخلی» و «برانگیختن کینۀ طبقاتی» در «دادگاه ویژۀ موسولینی برای دفاع از دولت» محاکمه شد و به 20 سال و 4 ماه و 5 روز زندان محکوم گردید. قاضی صادرکنندۀ رای دادگاه، دلیل صدور این حکم سنگین را «جلوگیری از فعالیت این مغز برای 20 سال» ذکر کرده بود. البته فقط فعالیت فکری گرامشی نبود که رژیم فاشیستی موسولینی را به هراس افکنده بود. او به طور عملی نیز برای سازمان دهی جنبش کارگری علیه سرمایه داری فعالیت می کرد و همین امر بود که در کنار خلاقیت و نوآوری های فکری گرامشی او را برای نظام سرمایه د اری به انسان خطرناکی تبدیل کرده بود که باید نه تنها از فعالیت اش جلوگیری می شد بلکه از صفحۀ گیتی محو و نابود می گردید.
سانسور، معلول رابطهى اجتماعى سرمایه
از گذر نقد دیدگاههای معاون فرهنگی پیشین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
در میان دولتمردان و سیاستمداران معمولاً بهندرت میتوان کسی را یافت که روراست و صریح مسئولیت اعمال خود را بپذیرد، از آنها آشکارا دفاع کند و نظر خود را درباره ی آنها – حتی اگر برای مخاطب ناخوشایند و تلخ و گزنده باشد – بی هیچ رودربایستی یا مجامله بیان کند. اینان اغلب، چنانکه معروف است، «دیپلماتیک» و «دوپهلو» سخن میگویند؛ یکی به میخ میزنند یکی به نعل، بهگونهئی که بهسختی میتوان از مجموع سخنان آنان دفاع از منافع حکومت متبوعشان و ضدیت با خواستههای مردم را بیرون کشید.