چرا «بهار عرب» پائیزی شده است؟
انقلاباتی که در سرزمین های خاورمیانه و شمال آفریقا روئیدند و میرفتند مهر خود را بر جوامعی در آن سر دنیا بزنند، امروز چرا به این وضع افتاده اند؟ چرا بعداز انقلاب تونس علیرغم حضور قدرتمند و تاریخی سکولاریسم و سنت های مدرن غربی امروز باید زنان در ابعاد هزاران به خیابان بریزند و شعار دهند که "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" و زیر حمله و فشار اسلامی ها قرار بگیرند؟ چرا در مصر علیرغم آن تحول شورانگیز امروز در کمال آرامش اخوان المسلمین و سلفی ها زمینه تعرض و قدرت پیدا کرده اند؟ چرا ناتو و آمریکا رهبر "انقلابات" بعدی در بقیه کشورها شدند و بهارشان را به زمستان شان برگرداندند؟ چرا سناریوی انقلاب در لیبی به چنین کثافتی انجامید؟ چرا در یمن شاخه های درخت انقلاب شان به سرعت خشکید؟ چرا در سوریه از همان آغاز بر تنه نفرت برحق مردم علیه ارتجاع و استبداد ارتجاع دیگری روئید؟
دو جبهه ارتجاع در سوریه و درسی که طبقه کارگر ایران باید بگیرد!
آنچه که امروز در سوریه میگذرد، برعکس چرندیاتی که نیروهای بورژوایی و چپ ضدرژیمی پروغرب با همراهی میدیای بورژوازی غرب ادعا میکنند، نه تقابل انقلاب و ضد انقلاب که تقابل دو جبهه ارتجاعی است.
باز هم در پاسخ به نهادهای ضد همبستگی کارگری
چرا علیه رهبران کارگری کار پلیسی میشود؟
آیا دریافت پول از دولت ها به کسی مربوط است؟
هفته های گذشته چهارده نهاد زیر مجموعه " نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور" ادعا کردند که از طرف من به ناحق به آنها اتهام کار پلیسی علیه فعالین و تشکل های کارگری زده شده است. در ضمن مدعی شده بودند که هیچ تشکل و گروهی و منجمله سندیکای شرکت واحد به سیاست آنها اعتراض نکرده بوده است. در نشریه کمونیست هفتگی شماره ۱۱۳ به ادعاهای آنها به تفصیل پاسخ داده شد. در آنجا گفتم و مستند و متکی به اطلاعیه های مختلف همه طرف های این قضیه نشان دادم که ادعای اتهام من به کل جمع آنها بی پایه است. ثانیا بخشی از آنها علنا کار پلیسی کرده اند. ثالثا نه فقط سندیکای شرکت واحد که گروههای دیگری هم به سیاست و اقدام پلیسی شان رسما اعتراض کرده بودند.
کنفرانس اولوف پالمه؟
کنفرانس هفته گذشته "اتحاد برای دمکراسی در ایران" که مرکز الوف پالمه در سوئد مبتکرش بود تا این لحظه مورد بحث زیادی بوده است. این یادداشت کوتاه تنها به نکاتی در اینمورد یا به این بهانه اشاره دارد.
همه در سکوت منتظر بیست و پنج بهمن اند!
شورای هماهنگی راه سبز امید در اطلاعیه اخیر خود برای روز بیست و پنج بهمن فراخوان حضور ساکت شهروندان در پیاده روهای خیابانها را داده است.
به اتهامات پلیسی علیه فعالین کارگری پایان دهید!پاسخی به نهادهای ضد همبستگی با کارگران ایران
دو هفته قبل، فحشنامه ای در سایت های اینترنتی و منجمله در سایت آزادی بیان از طرف ١٤ نهاد و گروه که به نظر میرسد زیر مجموعه یک نهاد چطری به نام " نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور" هستند، علیه من و با عنوان "تهمت و دروغ حربه ارتجاع" منتشر شد.
دو یادداشت بر دو حمله
یکم
فضای حمله نظامی به ایران
در مورد حمله نظامی به ایران در کل جبهه اپوزیسیون چند سیاست روشن اتخاذ شده است؛ هواداران صریح حمله نظامی و دخالت آمریکا و غرب در تحولات ایران اولین محصول این دوره اند. این جهتگیری یک راست هار متکی به نیروهای غرب و ناتو در کل سیاست خاورمیانه و شمال آفریقا شکل داده است. در مقابل این جبهه سیاست روشن دیگری هست که منافع طبقه کارگر را نمایندگی میکند و در حمله نظامی چیزی جز خانه خرابی برای طبقه کارگر و توده های زحمتکش نمی بیند.
رفقای هیات موسس سندیکای کارگران زن شرکت کیف و کفش زنانه مهرانه شوشتر
درودهای بی پایان ما را بپذیرید!
اقدام شما در اعلام موجودیت هیات موسس یک اتفاق مهم سیاسی در تاریخ جنبش کارگری ایران است. این اهمیت نه به دلیل شهامت سیاسی تان که قابل ستایش است، نه به دلیل پیشتازی در سازماندهی سندیکا در زمان و شرایط دستگیری و زندان و اخراج سازماندهان و رهبران دو سندیکای هفت تپه و شرکت واحد، که به نوبه خود بسیار مهم است، نه حتی به این دلیل که اقدام شما الزاما به یک سندیکا و تشکل موثر در زندگی خود و همکاران و هم طبقه ای ها می انجامد. حتی نه به این دلیل هم که احتمالا کسی فکر کند که گویا بهترین الگوی تشکل را انتخاب کرده اید.
دفاع ما از شخصیت و حرمت و امنیت فعالین و رهبران کارگری بی قید و شرط است
روزهای اخیر در دو مورد در رابطه با دفاع ما از شخصیت و حرمت و امنیت فعالین و رهبران کارگری پای حزب حکمتیست به میان کشیده شده است. اولی از طرف عناصری با درجه خصومت شدید با ما به خاطر دفاع ما از شخصیت رضا رخشان و از طرف سازمان سوسیالیستی کارگری(گروه مقدم- آذرین) به خاطر افشای اقدام پلیسی شان در جریان چند سال قبل داستان سلیداریتی سنتر. هدف این نوشته نگاهی به همین دو موضوع است.
پایان یک بحث , رضا رخشان بهانه بود!
"ولى اين حرفها که به گوش دمکرات فرو نميرود، او نماينده خردهبورژوازى است، يعنى نماينده يک طبقه ميانجى، که همه تضادهاى دو طبقه رويارو بايد در آن تعديل شود، و به همين دليل تصور ميکند که وجود شريفش مافوق هرگونه تخاصم طبقاتى است. دمکراتها قبول دارند که با طبقهاى ممتاز در برابر خود روبرو هستند، ولى ميگويند خودشان به علاوه بقيه ملت، همه جزوى از مردماند. و آنچه پيشنهاد ميکنند بيانگر حقوق مردم است؛ نفع آنها همانا نفع مردم است.
زنده باد یاد عزیز کریم قادری
دیشب در فیس بوک خبر درگذشت نابهنگام کریم قادری خیلی عزیز و نازنین در اثر سکته قلبی را متوجه شدم. آدم میماند در این مواقع چه بگوید. رخسار جفت شیرین "کاک کریم و داده مریم" فراموش نکردنی است.
رضا رخشان چرا مورد نفرت چپ ضد رژیم است؟
یکبار دیگر رضا رخشان مورد هجوم فحاشان کمونیسم بورژوایی ایران قرار گرفته است؛ بهانه اخیر پیام زیر است. بعداز مطالعه آن به علل حملات به وی می پردازیم:
مشکل کمونیسم ایران نه سکتاریسم که جنس بورژوایی سنن سیاسی آن است! پاسخی به نوشته رفیق رضا کمانگر
رفیق رضا کمانگر عزیز!
نوشته شما که به ضمیمه است را به سرعت مطالعه کردم و به دلیل نداشتن فرصت بحث، نکاتی را طرح میکنم که بیشتر به فکر کردن بلندبلند شباهت دارد تا نکاتی روشن. لذا به جای طرح نقد یا ملاحظه ام، اساسا سوالاتی طرح میکنم که فکر کردن و پاسخ به آنها احتمالا بتواند دایره اندیشیدن به چپ و کارگر را در ذهنیت ما وسیعتر کند؛
دو جنبش و دو افق در سیاست امروز ایران
از ابتدای عروج مجدد جنبش بورژوازی لیبرال ایران در قالب سبز، مثل دوره های سابق، بخش عظیم نیروهای خواهان رهایی از فرهنگ اسلامی در میان جوانان و زنان پشت آن به میدان آمدند و خیابان های شهرهای بزرگ را به صحنه حضور خود در این جنبش تبدیل کردند. در کنار این اتفاق سیاسی اجتماعی، تمام جریانات سیاسی هوادار این جنبش از چپ تا راست تقلای بی ثمری برای کشاندن پای طبقه کارگر به درون آن نمودند.
اول مه امسال چگونه برگزار میشود؟
اول مه دقیقا مانند کمونیسم در تاریخ خود توسط سنن سیاسی مختلف و به نفع جنبش های سیاسی دیگران مصادره شده است؛ در بلوک شرق سابق ابزار قدرتنمایی دولت بود. در جنبش های ملی ابزار جنبش ملی بود تا بگویند کارگر بخش پیگیر در امر ملی است. در ایران اسلامی، در سی سال گذشته بسته به اینکه کدامین جنبش بورژوایی نفوذ کلام داشته این روز را در خدمت خود گرفته است. جنبش مخالفت با رژیم از زاویه منافع طبقات دیگر قدرتمندترین نیروی دوره های مختلف بوده است. مخالفت ملی، مخالفت لیبرالی و مخالفت قومی بیشترین سهم در سنت مخالفت با حکومت را داشته اند.
نقد ضد رژیمی به جنبش سبز کارساز نیست
در برخورد به جنبش سبز ابهاماتی در صفوف منتقدین چپ این جنبش قابل روئیت است که خود را در نقد ناروشن و ضد رژیمی از آن نشان میدهد؛
درس های اعتراضات تونس
در تونس اعتراضات برحق مردمان خواهان رهایی از فقر و بیکاری و استبداد٬ مستبد شماره یک این کشور را فراری داده است. با این حال بخش های دیگر بورژوازی این کشور قدرت را در دست گرفته و برای آرام کردن مردم ارتش و کل نیروی سرکوب را به میدان کشانده اند. این واقعه عکس العمل های متفاوتی را دامن زده است؛