سيزدهم آذر، روز مبارزه با سانسور گرامى باد! … و بيانيه به مناسبت دوازدهمين سالگرد قتل محمد مختارى و محمدجعفر پوينده
سيزدهم آذر، روز مبارزه با سانسور گرامي باد!
كشاكش و ستيزِ پنهان و آشكارِ دستگاه سانسور و سانسورستيزان در ايران صحنهي ملموس و آشنايي است. در يكسال اخير، اما، اين پديدهي آشنا جلوهيي غريب به خود گرفته است. راست آنكه صحنه تغيير يافته است. براي دستگاه سانسور ديگر صحنهي نبرد به هنر و ادبيات محدود نميشود. چنين وانمود ميكنند كه تمامي سنگرهاي قبلي را فتح كردهاند؛ مأموران ريز و درشت دستگاه سانسور شمشيرها را از رو بسته و در رسانههاشان رژهي تبليغاتي ميروند، غنايمشان را ميشمارند و به رخ ميكشند و به همپالكيهاشان نويد فتوحات تازه ميدهند: پيش به سوي علوم! پيش به سوي علوم انساني! از عبارات و جملههاشان "اعتمادبهنفس" ميبارد؛ عربدههاشان ستون روزنامهها و مجلات خودي را ميلرزاند.
اين همه، هر ناظر تازهواردي را به توهم ميكشاند كه در اين صحنه، با چنين پيروزمنداني، بهيقين لشكري از شكستخوردگانِ نزار و مأيوس خواهد ديد. اما نه! خوب كه چشم ميگشايد ميبيند از شكستخوردگان خبري نيست! برعكس، در صحنهي واقعي، پديدآورندگان دست از مبارزه و كوشش برنداشتهاند، با سختكوشي از هر روشي براي بيان هنر و انديشهي خويش بهره ميگيرند، و دم به دم راههاي تازهتري مييابند.
اگر تا ديروز هنر رقص "زيرزميني" بود، امروز "ادبيات زيرزميني"، "موسيقي زيرزميني"، و "سينماي زيرزميني" نيز به آن افزوده شده است و، با تداوم اين روند، دور نيست كه تئاتر نيز زيرزميني شود. اما همهي تلاشهاي حاكميت براي آنكه صحنه فقط در دست عوامل و سياستهاي خودش باشد راه به جايي نبرده است. زيرا حمايت معنوي و استقبال مردم از هنرهاي زيرزميني كار را به آنجا كشانده كه يكي از فعالان عرصهي موسيقي رسمي شكوه ميكند: "اين موسيقي ما است كه زيرزميني شده . . ." و اين يعني بياعتنايي مردم به اشكال رسميِ هنر و ادبيات؛ يعني داغ باطل زدن بر تلاشهاي امنيتي-مالي براي حكومتيكردنِ هنر و ادبيات. در حقيقت تمايل شديد جامعه به بيان آزادانهي خود و رشد فناوري سبب شده كه دستگاه سانسور به نتايج مطلوبش نرسد و، برخلاف ظاهر فاتحانهاي كه به خود گرفته، سلطهي خويش را بيشتر از دست بدهد. بيترديد، پيروزي نهايي در اين صحنه زماني تحقق مييابد كه آزادي انديشه و بيان بي هيچ حصر و استثنا براي همگان عرفِ جاري شود. اين حق هر شهروندي است كه براي ابراز خود از گذرگاهها و امكانات مرسوم بهره گيرد.
سيزدهم آذر، روز همهي كساني است كه با سانسور ميستيزند و راضي نميشوند صدايشان با گذر از فيلترهاي دولتي به جامعه برسد. روز مبارزه با سانسور، روز گراميداشتِ انسانهايي است كه براي دستيابي به آزادي انديشه و بيان مبارزه ميكنند.
آزادي انديشه و بيان بي هيچ حصر و استثنا براي همگان خواستي است كه بايد به قانون تبديل شود، تا از اين طريق حقِ بهيغمارفتهي مردم به آنان بازگردد و، در پرتو آن، خلاقيت هنري و ادبي چنان و چندان به بار نشيند كه شايسته مردم باشد؛ مردمي كه بيش از صد سال است براي آزادي انديشه و بيان در ميدان حقخواهي حضور داشتهاند و تا به امروز تاوانهاي سنگين پرداختهاند.
كميتهي "مبارزه با سانسورِ" كانون نويسندگان ايران خواهان لغو همهي روشها و نهادهاي سانسور، و همچنين خواهان آزادي همهي كساني است كه به سبب مقابله با سانسور و بيان آزادانهي هنر خويش بازداشت و زنداني شدهاند. اين كميته از تمامي تشكلهايي كه براي آزادي انديشه و بيان تلاش ميكنند ميخواهد كه از هر راهي كه ميتوانند در گراميداشتِ روز سيزدهم آذر و حمايت از سانسورستيزان بكوشند.
کانون نویسندگان ایران
كميتهي "مبارزه با سانسور"
11 آذر 1389
بيانيهي كانون نويسندگان ايران
به مناسبت دوازدهمين سالگرد قتل محمد مختاري و محمدجعفر پوينده
آن شب كه شهر را از تابوت بيرون كشيدند
گودال دستهجمعي ما را ستارهها نشان كردند
مردم آزاده!
دوازدهمين سالگرد قتل تبهكارانهي زندهيادانِ عرصهي انديشه و بيان، محمد مختاري و محمدجعفر پوينده، فرا ميرسد اما نهتنها هنوز آمران و عاملان واقعي اين جنايات هولناك را معرفي نكردهاند بلكه كماكان سكوت تنها پاسخ به خانوادههاي قربانيان و مردم ايران است.
اكنون همگان ميدانند كه قتلهاي سياسي سال 77 موسوم به قتلهاي زنجيرهئي جرياني براي حذف فيزيكي دگرانديشان و آزاديخواهان بود. اين جنايت با قتل ددمنشانهي فعالان سياسي داريوش فروهر و پروانه اسكندري آغاز شد و با ربودن و خفه كردن دو يار سربلندِ كانون نويسندگان ايران، محمد مختاري و محمدجعفر پوينده، به اوج رسيد و براي جانيان آدمكش چيزي جز نفرت و خشم مردم ايران و جهانيان در پي نداشت. چنانكه از آغاز انتظار ميرفت اين قتلها سراسر ايران را به لرزه درآورد، پرده از بسياري از مرگهاي مشكوك ديگر برگرفت، روزنامهنگاران و نويسندگان و مورخان و فعالان اجتماعي و سياسي را به بازنگري در تاريخ قتلها و سركوبهاي دو دههي پيش از آن واداشت، و دانشجويان و فرهيختگان را به دادخواهي طلبيد. هنگامي كه پرده اندكي كنار رفت آشكار شد كه عاملان خونآشام در گذشتهي نهچندان دور از ريختن خون دهها آزاديخواه ديگر همچون زندهيادان احمد ميرعلايي، غفار حسيني، حميد حاجيزاده، پيروز دواني، مجيد شريف و . . . هراسي به دل راه نداده بودند. اما طي سالهايي كه از اين جنايت ميگذرد نهتنها ابتداييترين خواستههاي انساني ناديده گرفته شد، بلكه با سركوب و دستگيري و حبس و سانسور فضايي سربي بر جامعه حاكم كردند و گوي سبقت را از خودكامگان قرونوسطايي ربودند. اكنون اعمال زور و سركوب شيوهي رايج در چهارگوشهي كشور است. يورش به خانهها، دستگيريهاي گسترده، دادگاههاي عدالتستيز و محكوميتهاي طولاني ابعادي وسيع مييابد. بسياري از منتقدان اجتماعي بدون ارايهي كوچكترين مدركي در زندانها به سر ميبرند و كار به جايي رسيده است كه وكلاي مدافع حقوق زندانيان سياسي نيز دستگير و زنداني ميشوند.
ولي افزون بر آنچه گذشت، پديدهي قتلها
ي زنجيرهئي حديث ديگري نيز دارد كه از لزوم عزم و ارادهي نيرومندترِ آزاديخواهان براي ريشهكني آن حكايت ميكند. در آغاز تصور ميشد طنابي كه سركوبگران آدمكش به گردن مختاري و پوينده انداختند به دست و پاي خودشان پيچيده است و چندي نميگذرد كه آمران و عاملان اين قتلها به سزاي عمل ننگين خود ميرسند. چنين نشد. از يك سو، سعيد امامي را از ميان بردند، و با صدور قرار موقوفيِ تعقيب و بدينسان حذف همهي اقارير او از پرونده، رابطهي بالا و پايين در آمريت و اجراي اين قتلها يكسره گسسته شد. سپس پرونده را از طول و عرض و ارتفاع مثله كردند و سرانجام مشتي عوامل اجراييِ خردهپا را به محاكمهاي كشيدند كه جريان دادرسي آن ماهرانه از پيش تعيين شده بود. و سرانجام ناصر زرافشان، يكي از وكلاي خانوادههاي قربانيان، محاكمه و به "جرم" دفاع از موكلان خود به پنج سال زندان محكوم شد. اما، از سوي ديگر- و اين همان حديثي است كه بايد بازگفته شود و مورد تأكيد قرار گيرد- در فضاي فروكشِ سريع اعتراض و التهاب مردم و بر بستر جبن و ناتوانيِ بهاصطلاح اصلاحطلباني كه نخست براي جراحي اين "غدهي سرطاني" عزم جزم كرده بودند اما در نهايت عقب نشستند، آمران و عاملان قتلهاي زنجيرهئي طنابي را كه موقتاً به دست و پايشان پيچيده بود باز كردند و دستبهكار تدارك توطئههاي تازه بر ضد آزاديخواهان شدند، كه كشتار سال گذشتهي جوانان در كهريزك از آن جمله است. راه افتادن چندبارهي ماشين قتلهاي زنجيرهئي و تكرار چرخهي كشتار آزاديخواهان اين حقيقت را يادآوري ميكند كه بهاي آزادي در اين سرزمين همچنان سنگين است و زدودن ننگ آزاديكُشي از جامعهي ما عزم و ارادهي بهمراتب نيرومندترِ مردم آزاديخواه را ميطلبد.
كانون نويسندگان ايران، ضمن گراميداشت ياد محمد مختاري و محمدجعفر پوينده و اعتراض به محروميت خود از برگزاري مراسم بزرگداشت براي اين دو عزيز، همچون گذشته خواهان معرفي و محاكمهي آمران و عاملان قتلهاي زنجيرهئي، آزادي همهي زندانيان سياسي، و حذف سانسور از تمامي زمينههاي اجتماعي و فرهنگي و تأمين آزادي انديشه و بيان براي همگان است
کانون نویسندگان ایران
11 آذر 1389
روز جمعه 19 آذرماه، ساعت 2 بعد از ظهر، در گورستان امامزاده طاهر در مهرشهر كرج همراه با خانوادهها و ياران گرد ميآييم و آرامگاه اين جانباختگان راه آزادي را گلباران ميكنيم.