خانه > مطالب ترجمه شده > چرا برای آزادی جولیان آسانژ وثیقه می گذارم / مایکل مور

چرا برای آزادی جولیان آسانژ وثیقه می گذارم / مایکل مور

دسامبر 17, 2010

چرا برای آزادی جولیان آسانژ وثیقه می گذارم
مایکل مور کارگردان مستندساز آمریکایی برندهٔ جایزه اسکار و نخل طلایی کن
ترجمۀ فرح شیلاندری

سیزدهم دسامبر در دادگاه بدوی وستمینستر لندن، وکلای جولیان آسانژ بنیانگزار ویکیلیکس سندی را در اختیار قاضی قرار دادند که نشان می داد من بیست هزار دلار برای وثیقۀ آزادی جولیان آسانژ از زندان فرستاده ام.

علاوه براین، اعلام کرده ام که وبسایت، سرورها، نام های دومین (domain names) خود و هر چیز دیگری که بتواند به بقای ویکیلیکس کمک کند تا به افشاگری دربارۀ جرائمی که در خفا جعل شده و به نام ما و با مالیاتی که ما پرداخت می کنیم صورت گرفته است، ادامه دهد.
ما با ادعایی دروغین به جنگ در عراق کشانده شدیم. صدها هزار نفر کشته شده اند. فقط تصور کنید اگر کسانی که این جنگ جنایتکارانه را در سال 2002 طراحی کردند، ویکیلیکسی داشتند هرگز نمی توانستند این جنگ را برپا کنند. تنها دلیلی که آنان فکر می کردند می توانند قسر در بروند این بود که تضمین محرمانه ماندن قضایا را گرفته بودند. این تضمین نیز اکنون از دست آنان خارج شده است و امیدوارم دیگر هرگز نتوانند محرمانه کار کنند.
چرا پس از آنکه ویکیلیکس چنان خدمت مهمی انجام می دهد، اینچنین شرورانه مورد حمله قرار می گیرد؟ زیرا ویکیلیکس آنانی را که حقایق را مخفی کرده اند شرمگین و سرافکنده کرده است. ویکیلیکس به شدت مورد حمله و توهین قرار می گیرد:
سناتور جوزف لیبرمن می گوید ویکیلیکس "قانون جاسوسی را زیرپا گذاشته است".
جورج پارکر از نیویورکر، جولیان آسانژ را "سوپر-مخفی کار، نازک نارنجی و خود-بزرگ-پندار" می نامد.
سارا پالین ادعا می کند آسانژ "ضدامریکایی و دستش به خون آلوده است" که باید "او را با همان ضرورتی که رهبران القاعده و طالبان را تعقیب می کنیم" مجازات کنیم.
باب بکل، از حزب دموکرات (مدیر کمپین والتر موندال در سال 1984) دربارۀ آسانژ در فاکس گفته است "از مُرده چیزی درز نمی کنه…. فقط یک راه برای ساکت کردن او وجود دارد: این حرامزاده رو باید با یک تیر خلاص کرد".
 مری ماتالین، جمهوریخواه، می گوید "او بیمار روانی، بیمار اجتماعی… و تروریست است".
پیتر آ. کینگ نمایندۀ مجلس، ویکیلیکس را یک "سازمان تروریستی" می نامد.
ویکیلیکس واقعا هم تروریست است! چراکه دروغ گویان و جنگ طلبانی را به وحشت انداخته است که ویرانی را برای ملت ما و نیز دیگران به ارمغان آورده اند. شاید جنگ بعدی چندان آسان نباشد زیرا میزها چرخیده اند—حالا ما "برادر بزرگه" را می پاییم!
ویکیلیکس شایستۀ قدردانی و تشکر است زیرا همۀ این پنهان کاری ها را برملا کرده است. اما بعضی از صاحبان این شرکت مطبوعاتی، اهمیت ویکیلیکس را از یاد برده اند (تعداد کمی از اسناد جدید را منتشر کرده اند!) یا رنگ آنارشیستی به آنها زده اند (اکنون ویکیلیکس اسناد را بدون سرمقاله یا کنترل بیرون می دهد!). بخشی از رسالت وجودی ویکیلیکس به این دلیل است که رسانه ها این مسئولیت را به عهده نگرفته اند. صاحبان این شرکت از هر ده اتاق خبری، یکی را از کار انداخته اند و کار را برای خبرنگاران قابل تقریبا غیرممکن کرده اند. دیگر وقت یا پولی برای خبرنگاری تحقیقی یا جستجوگر باقی نمانده است. به سادگی می توان گفت، سرمایه گزاران نمی خواهند این داستان ها افشا شود. آنان دوست دارند اسرار محرمانه باقی بمانند.
 از شما می خواهم یک لحظه تصور کنید اگر ویکیلیکس ده سال پیش وجود داشت، دنیای ما چگونه جهانی می بود. نگاهی به این عکس بیاندازید.
 
این آقای بوش است که دارد یک سند "محرمانه" را در تاریخ ششم آگوست سال 2001 تحویل می گیرد. در این سند آمده است: "بن لادن تصمیم دارد به امریکا حمله کند" و توضیح داده شده است که اف بی آی "رد پای فعالیت مشکوکی را پیگیری کرده است که نشان از آماده سازی هایی برای هواپیماربایی در امریکا دارد". آقای بوش تصمیم می گیرد که بی خیال این سند شود و چهار هفتۀ آینده را به ماهیگیری برود.
اما اگر این سند به بیرون درز می کرد، من و شما چه واکنشی نشان می دادیم؟ کنگره یا اف آآ چه می کردند؟ اگر همۀ ما از حملۀ قریب الوقوع بن لادن با استفاده از هواپیماربایی باخبر بودیم آیا این امکان وجود نداشت که کسی جایی کاری کند ؟
اما معدود افرادی به چنین سندی دسترسی داشتند چراکه اسرار حفظ شده بود. یک مربی مدرسۀ پرواز در سن دیگو که متوجه شده بود دو کارآموز عرب (عربستان سعودی) علاقه ای به یادگیری فرود و بلند شدن هواپیما ندارند، هیچ کاری نکرد. اگر این مربی از سند مربوط به تهدید بن لادن خبر داشت، ممکن بود به اف بی آی خبر دهد؟
همین طور اگر مردم در سال 2003 می توانستند یادداشت های "محرمانۀ" دیک چنی را بخوانند که نشان می داد به سیا فشار می آورد تا "اطلاعاتی" را که برای ساختن پروندۀ دروغین جنگ می خواهد در اختیار وی بگذارد، اگر ویکیلیکسی در آن زمان افشا کرده بود که در واقع هیچ نوع سلاح تخریبی در عراق وجود ندارد، فکر می کنید جنگ عراق برپا می شد یا در عوض مردم خواستار دستگیری دیک چنی می شدند؟
آشکاری، شفافیت – این واژگان از معدود سلاح هایی هستند که شهروندان برای محافظت از خود در برابر قدرت طلبی و فساد نیاز دارند. چه می شد اگر در روزهای چهارم آگوست 1964 تاکنون، ویکیلیکسی وجود داشت که به مردم امریکا می گفت اینکه کشتی ما توسط ویتنام شمالی در خلیج تونکین مورد حمله قرار گرفته است، دروغی بیش نیست. فکر می کنم 58 هزار سرباز ما (و دو میلیون ویتنامی) کشته نمی شدند. در حقیقت، اسرار محرمانه آنان را به کشتن داد.
برای آنانی که فکر می کنند حمایت از جولیان آسانژ اشتباه است چون ادعا شده است وی مرتکب تجاوز جنسی شده، فقط از شما می خواهم ساده لوح نباشید و بدانید دولت وقتی در تعقیب شکار خود است به چه کارهایی می تواند دست بزند. خو
هش می کنم هرگز و هیچگاه داستان های رسمی و دولتی را باور نکنید. و فارغ از اینکه آسانژ مجرم یا بی گناه است (به ادعاهای عجیب و قریب تجاوز جنسی علیه آسانژ توجه کنید) این مرد حق دارد که برای نجات جانش درخواست وثیقه و دفاع از خود کند. من به "کن لوچ" و "جان پیلگر" فیلمساز و "جمیما خان" نویسنده پیوسته ام تا پول وثیقه را با هم جمع کنیم و امیدوارم قاضی این پول را بپذیرد و امروز آزادی آسانژ را ضمانت کند.
آیا ویکیلیکس سبب بروز آسیب هایی به مناسبات دیپلماتیک و منافع امریکا در گوشه و کنار دنیا شده است؟ شاید. اما این قیمتی است که شما و دولت شما باید بپردازد وقتی بر مبنای دروغ ما را وارد جنگ می کند. مجازات شما این است که کسی چراغ ها را روشن کند تا همه ببینیم که دیگران دارند در اتاق تاریک چه می کنند. دیگر نمی شود به شما اعتماد کرد. بنابراین، اکنون هر سند و هر ایمیلی که می نویسید باید منصفانه باشد. متاسفم، اما خودتان باعث شدید. الان دیگر هیچ کس نمی تواند از دست حقیقت پنهان شود. اگر دولتمردان بدانند که افشا خواهند شد، دیگر نمی توانند توطئۀ "دروغ بزرگ" دیگری را طراحی کنند.
این بهترین کاری است که ویکیلیکس انجام داد. ویکیلیکس، خدا حفظ شان کند، با این کار جان خیلی ها را نجات خواهد داد. هر کدام از شما که در حمایت از ویکیلیکس به من بپیوندد، واقعا گامی میهن پرستانه برداشته است. من امروز در غیاب جولیان آسانژ در لندن در برابر دادگاه می ایستم و از قاضی می خواهم که آزادی او را تضمین کند. با این وثیقه، بازگشت آسانژ به دادگاه را ضمانت می کنم. اجازه نمی دهم این بی عدالتی بدون پاسخ بماند.