خانه > محمد امین کمانگر > سخنی با مذهبیون و ناسیونالیستها به بهانه کشتار مذهبی و قومی در نیجریه!

سخنی با مذهبیون و ناسیونالیستها به بهانه کشتار مذهبی و قومی در نیجریه!

ژانویه 2, 2011

به قول بی بی سی فارسی سه شنبه  28 دسامبر 2010  
"در جریان یک رشته بمبگذاری وحملات تلافی جویانه در شهر جوس در مرکز نیجریه دست کم هشتاد نفر کشته شدند !؟ در این درگیریها 190 نفر زخمی شدند.

خشونتها با انفجار چندین بمب در نزدیکی شهر جوس شروع شد.
دو بمب در نزدیکی بازاری که مردم در آن مشغول  خرید بودند منفجر شد. بمب دیگر در یک محله که عمدتاٌ مسیحی نشین و چهارمین در نزدیکی مسجد اصلی شهر جوس منفجر شد !
پس از آن در گیری بین جوانان مسیحی و مسلمان شروع شد. گودلاک جاناتان، رئیس جمهور نیجریه قول داده است مسبیبن بمبگذاریها را دستگیر کند ولی دولت نیجریه عاملان احتمالی این حملات را معرفی نکرده است.
شهر جوس که بیشتر ساکنان آن مسیحی هستند در سالهای اخیر شاهد خصومتهای مذهبی و قومی بوده است. خشونت سبب شد که حداقل سه هزار نفر از ساکنان منطقه از خانه و کاشانه های خود فرار کنند، شهر جوس که مرکز استان پلاتو است توسط مسیحیانی اداره می شود که مانع از این شده اند که اقلیت مسلمان این منطقه به طور قانونی، شهروند شناخته شوند."
"به گزارش خبر گزاری فرانسه چندی پیش شبه نظامیان مسیحی به منطقه ای مسلمان نشین حمله کردند و 200 نفر را کشتند. بقول عبدالقادر اویر، دبیرکل جماعت الا اسلام، بین 200 تا 250 نفر کشته و 120 زن و کودک ناپدید شده اند  کسی نمی داند آنها هنوز زنده یا مرده اند. "
 
کشور نیجریه بدلائل منابع عظیم نفتی اش ازیک موقعیت استراتژیک در آفریقا برخوردار است.
بهمین دلیل مافیای ثروت نمی گذارد که مردم این کشور در آسایش و آرامش در کنار هم زندگی کنند. باید آتش خشم مسلمانان و مسیحیان علیه همدیگر شعله ور شود تا منافع سرمایه داران و دلالان نفت در پنهانی تأمین گردد.
آری  پس از این جنایت و این بمب گزاری،  بنزین بر احساسات  جوانان مسیحی و مسلمان ریخته شد و بنام مسیحی و مسلمان  جوانان را بجان هم انداختند تا به هر آنچه که در انسانها وصلتی است بنام همسایه  ، همکلاسی، همکار، مستأجر و صاحب خانه، ازدواج در بین هم، رفاقت، همشهری، هم کشوری، رحم نشود، و تا به هر کلامی، هر حرکتی،  هر واژه ای، وبه هر آنچه که ابتدایی ترین حکم در بین انسانها  است فکر نگردد، جز کشتن و خون ریزی  جز حمله به خانه و کاشانه همدیگر. یا کشتاردر زمین فوتبالی  که تا نیم ساعت قبل از انفجارها در کنار هم و باهم بازی می کردند! پس از یک خبر، همان مکان  به دهشتناکترین میدان جنگ و خون ریزی تبدیل می شود. مدارسی که  تا نیم ساعت قبل در کنار هم روی نیمکتی نشسته به حرفهای هم گوش میدادند، به چاقو کشی و میدان جنگی تن به تن تبدیل می گردد. و کارمندان و مغازه داران یا از ترس جان یا برای کشتن مخالفین فرصت بستن محل کارشان را نداشته باشند. والدین سرگردان به دنبال بچه ها یشان و بچه ها همچنین در میان اجساد و خون سرگردان. دهها ساختمان به آتش کشیده می شود و شهر به آشوب  و به بمب و دود و خون وزجه و فریاد زنان و کودکان کشیده می شود  و کسی حاضر نیست بجز خود و دشمن خود کسی را بشناسد. آنچه می غرّد غول مذهب است که در پشت شمشیر خونین اسلام و صلیب مسیح برای نا بودی همدیکر لشکرکشی می کنند، خون می ریزند و انسانیت را سر می برند.  و هزاران انسان از وحشت  مرگ فرار کرده اند، امّا بکجا!؟ اینجا هم دقیقاٌ مثل رواندا است که دو طایفه  بنامهای هوتو و توتسی را در آوریل سال 1994 بجان هم انداختند وقریب به یک میلیون انسان در این جنگ طایفه ای بدست همدیگر  سلاخی شدند، اینها هم هر کجا همدیگر را ببینند همان نقطه مرکز کشتاری دیگرخواهد شد.
 
 خطاب به مردمی كه اسیر مذهب و قوم گری شده اند !

ما کمونیستها همیشه حقیقت را بیان داشته ایم  و بیان حقیقت یکی از خصوصیات کمونیستهاست، بهمین دلیل تاریخ ما تاریخ  خون باری از طرف مذهب، ناسیونالیسم و نظام سرمایه داری است .نظامی که  به سهولت می تواند بنزین بر احساسات رادیکالیسم  این جریانات  بپاشد تا هم خود را بکشند و هم به صغیر و کبیر رحم نکنند و همه را در هم بکوبند ، تا او منافع  پنهان خود را در این پوشش (درپوشش مذهب وناسونالیسم) تآمین کند. اگر تاریخ را ورق بزنید و جنگ ادیان را از قلب تاریخ بیرون بکشید. از صدر اسلام تا کنون می بینیم هر کجا که اسلامیها  بقدرت رسیده اند  مخافین خود را زده  و درهم کوبیده اند. تا  جنایاتی که توسط کلیسهای مسیحی علیه روشنفکران و آزادیخواهان سازماندهی می شد تا جنگهای صلیبی تا کشتار وقتل عامی که همین امروز  در سراسر جهان دارند می کنند را نگاه کنید و ببینید که این دو تفکر در طول دورانهای تاریخی  بشر چه سرویسی به حاکمان جامعه و امروز به  بورژوازی داده و می دهند.

آیا نباید از این تاریخ خون بار درس عبرتی گرفت. کشتار  حکومت مذهبی مسیحی که قرنها بشریت را در اروپا به سیخ کشید بس نبود؟ کشتار یوگوسلاوی، چچن، رواندا، عراق بس نیست.؟ حکومت اسلام از نوع سنی اش در افغانستان قلب تاریخ را بدرد نیاورد؟ حکومت فاشیستی اسلامی ایران از نوع شیعیش در طول 31 سال بشریت را به سیخ نکشیده است؟ جنگ و خشونت  سال 2001 نیجریه که به کشته شدن بیش از هزار نفر انجامید بس نیست؟ به سودان نگاه کنید که چگونه حتی به دختر شش ساله تجاوز می کنند چون از خانواده مسلمان یا از خانواده مسیحی است. و چگونه نمادی از وحشیگری و بی رحمی مذهب و ناسیونالیسم را به این تاریخ خون بار می افزایند. میلیونها انسان در جنگهای مذهبی وقومی فلج و بی دست و پاشدند آیا اینها بس نیست؟
تمام این جنگها تحت هر نام و نشانی که باشد همه ضد انسانی و یک زره منافع کارگران و زحمتکشان را نمایندگی نمی کنند و مردم عادی و کارگران و زحمتکشان در این جنگها هیچ منافعی نداشته وندارند

ما کمونیستها چرا مخالف مذهب و ناسیونالیسم هستیم ؟ چون دارند این جنایتها را می کنند چون دارند به روی جامعه بشری خون می پاشند. چون هر دوی اینها دوتکیه گاه محکم واصلی بورژوازی هستند و هر کجا که بورژوازی  گیرکرده از این دو رکن استفاده نموده است. باید القاعده و طالبان باشند ترور کنند و هزاران نفراز مردم را با خاک و خون بکشند بخصوص زنان وکودکان را، تا آمریکا به بهانه مخالفت با تروریسم اسلامی به خاور میانه لشکر کشی کند تا زیر لوای این بهانه منافع استراتژیک و اقتصادی خود را حفظ کند. باید آمریکا آنجا باشد جنایت کند  تا اسلام سیاسی بتواند ادعای قدرت کند.تا بتواند سهم خواهی کند و رهبرانش میلیون میلیون به جیب بزنند.اینها لازم و ملزوم  و مکمل یکدیگرند.  از نظرما کمونیستها این دو جریان هیچ کدام هیچ ربطی به انسانیت و به منافع هیچ انسان منصفی  نداشته  و ندارند. ما نباید قربانی جنگ این دو قطب تروریستی بشویم.

آری بورژوازی در سراسر جهان  آنچنان ماهرانه کاری کرده  و آنچنان جو وفضایی را بار آورده که انسان قبل از هر چیز خودش را به عنوان انسان وبخشی از طبیعت نمی شناسد تا آنچه واقعاً حضور انسان است  خواست انسان است به نمایش آید. هم اکنون انسان را با مذهب وملیّت تعریف می کنند.

از نظر من  انسان آزاد بدنیا می آید وهیچ خدایی و هیچ شاه و حاکمی اورا خلق نکرده تا بعداً بر او حاکمیت کند ویا اورا پرستش نماید. او مانند پروانه ای پاک در دل طبیعت از مادر زایده می شود و هیچ دین وآیین خاصی ندارد. اماّ کمی که بزرگ شد توسط یک نظام اجتماعی واقعاً بی اعتبار و توسط یک سیستم فاسد افکارش به زنجیر کشیده می شود و آزادی طبیعی خود را از دست می دهد. با مرزبندیهای تازه ای آموزش میبیند . او را از زیستگاه بومی واصلی خویش بیرون می کشند و در هوای بحرانی  و مسموم کننده در یکی از ناسیونها ویکی از مذاهب جا می دهند و دقیقاً آنجاست که فهم و معانی انسانیت  برایش دشوار می شود و سیطرۀ یکی از نژادها را بر او قالب ومانند طوقی بر گردنش آویزان می کنند. او دیگر کم کم بعنوان عرب ؛ ترک ؛ یهود ؛  مسلمان ؛ بنام کاتولیک ، بنام ایرانی و آمریکایی و انگلیسی و ژاپنی  و نیجریه ای خودش را می شناسد. اگر اسرائیلی است باید بروی فلسطینیها شلیك کند، اگر فلسطینی است بسوی اسرائیلیها نشانه رود !
 او دیگر مقصر نیست . مقصر اصلی جامعه ای  است که او در آن بزرگ می شود. نقش اصلی را بورژوازی دارد بازی می کند . اینها گردانندگان جامعه هستند و از کودکی تا پیری اینطور در مغزانسانها فرو کرده اند ؛ به آنها تحمیل کرده و قبولانده اند ؛ اینچنین ذهنیّت شان را شکل داده و بار آورکرده اند . خیلی ساده و به همین دلیل انسان نمی داند اصلیتش چیست ؛ هوّیت انسانی را از آنها گرفته اند و در کمال تأثر و تأسف  دنیا را به این سو سوق داده اند که مسئلۀ ناسیون  و مذهب به اندازه نفس کشیدن برای این انسانها مهم شده است .  د رد انسانها  و مسئلۀ انسانها  این چنین شده است.

انسان كه بدنیا میآید از همۀ این مسائل بی خبر است اگر بحال خودش بگذارندش ناسیون برایش مهم نیست ؛ به آغوش همه می رود ؛ چهره اش به روی همه باز است ؛ به روی همه می خند د ؛ در بازی همه شریک میشود  و باهمه بازی می کند ؛ اما بمحض اینکه پایش به جامعه می رسد آن هویّت  شیرین  انسانی وطبیعی را  ازاو می گیرند  ودر مقابل مسائل جامعه به عکس العملی دیگر و به  حرکتهایی دیگر وادارش می کنند وادار به خواستن  آن چیزی می شود، که، قبلاً نداشته و ندانسته و اساساً برایش مسئله نبوده است .
وابستگی برایش بوجود میآورند وادارش می کنند که بفهمد او با رفیق بغل دستیش با همسایه اش با همکلاسیها یش  فرق می کند با کسی که تا نیم ساعت قبل در کمال شادی بازی می کرد فرق دارد. او عرب است ؛ این ترک ؛ او شیعه است این سنی ؛ او یهود ی است این مسلمان ؛ او بودایی است این مسیحی .
پس این بورژوازی است که بخاطر حفظ منافع خویش انسانها را به  طیفهای مختلف تقسیم می کند  تا براحتی بتواند در مقابل هم قرارشان دهد  تا برای حفظ منافع او همدیگر را سلاخی کنند؛ پشت تمام ناسیونها ؛ پشت تمام جنگها ؛ پشت تمام مذاهب و مرزها  منفعت  بورژوازی خوابیده است  سود حاکمان و دولتهای بورژوازی در این است که انسانها را در مقابل هم قرار دهند و به جان هم بیاندازند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند. 

 ما کمونیستها  بخصوص حزب کمونیست کار گری ایران در مقابل بی هوّیت کردن انسانها می  ایستیم و اعلام می کنیم که مطالباتمان مطالبات انسانهاست  و مطالبات بشر عل العموم است.  حزب ما قومیّت را نمی شناسد ؛ مذهب را نمی شناسد؛ خدا را نمی شناسد؛ سیاه و سفید و جنس و زبان و ملیت و مرز را نمیشناسد ؛ آنچه برای ما مقدس است انسان و انسانیّت است و آنچه که ما می شناسیم آزادی انسان و اندیشه های آزاد انسانی اوست. به این مسئله عمیقاً اعتقاد داریم وبدان عمیقاً پایبندیم .

ما هیچگاه و هیچ وقت ؛ هیچ کجا  قوم ؛ مذهب ؛ نژاد؛  آفریقایی؛ اروپایی یا زن بودن ؛ مرد بودن  را بر ماهیت انسانی انسانها ترجیح نداده ایم. من دو باره تأکید می کنم حزب ما جز انسان هیچی دیگر را نمی شناسد و جزانسان هیچی دیگر برایش مقد ّس نیست  . علت بوجود آمدن این حزب برای مخالفت شدید با ماهیت این مسائل ضد بشری و بدفاع از انسانیت انسانها است

  حزب ما برای این می جنگد که انسانی که با خصوصیات انسانی به دنیا میآید ؛ این   خصوصیا
تش  باید بار آور شود ؛ تمام امکانات فکری و ذهنی او گسترش پیدا کند ؛ غم نان وشکم و مسکن او را اذیّت نکند  و از هر لحاظ امنیّت وآسایش و آرامش داشته باشد ؛ این مسائل جزء ابتدایی ترین مسئله برایش باشد. این وظیفۀ جامعه است که مسائل سلامتی فکری ؛ جسمی ؛ روحی و فرهنگی هر انسانی را  از پیش تضمین کرده باشد، نه آنها را وادار به سلاخی کردن همدیگرنمایند.  ادامه دارد
 
زنده باد انسانیت.  محمدامین کمانگر.  30 دسامبر 2010