خانه > نادر خلیلی > آشفته بازاری در فهم سیاسی ایران و جهان

آشفته بازاری در فهم سیاسی ایران و جهان

ژانویه 20, 2011

کار از عجب گذشته ازآنروست این سخن
سرچشمه گل آلود و نادرست  فهم بن
آنک دوباره بحث داغ این رسانه هاست
در پیچ و تاب بحث انقلاب ریشه کن
***
با انقلاب و خیزش توده های عصیان گر، و ستیز ایشان بر علیه «نظم» و روند ویرانگری و غارت ثروت های ملی در کشور تونس، توسط رییس جمهوری و خانواده اش؛ که درخلال بیست و چهار ساعت روی داد. رسانه های لوس آنجلس و بسیاری دیگر در اروپا، این خیزش مردم تونس را به «الهام» از مردم ایران، مربوط دانسته و همچنان بر طبل بد آهنگ خود می کوبند.

روشنفکر ایرانی در تعجبی سطحی ونوعی گیجی محض در هر کدام از این رسانه ها، عنوان می کنند که«چرا در ایران نه؟ اما در تونس آری؟» و میگویند که: انقلاب مردم تونس، دقیقا ازمردم ایران، الهام گرفته شد!

کوتاه نوشتاری که در پی، می آید، در تلاش پاسخ به این پرسش خواهد بود.
چنانچه همه می دانند، انقلابی که در تونس روی داد، ودر همگی رسانه ها منعکس شد، در ریشه و بستر خود به جوانی ربط داشت که تحصیلات دانشگاهی را به اتمام رسانده بود اما به خاطر بی کاری و جذب نشدن در سیستم کار کشور تونس، گویا به میوه فروشی دوره گردی روی آورده بود و پلیس تونس، دستگاه کوچک فروشندگی او را برچیده بود_ وآن جوان ناچار، اقدام به خود کشی کرد و این موضوع در فیس بوک و دیگر رسانه های تصویری ونوشتاری، منعکس شد.
بازتاب این خبر، در جهان نت، آنچنان مردم تونس را خشمگین کرد که به یکباره، در بیشتر شهرها، مردم به خیابانها ریختند واعتراض شدید و جدی خود را با شعار«حریه» یعنی آزادی، به گوش دولت و مسئولین حکومتی رساندند. شدت این اعتراض به گونه ای بود که رییس جمهور وخانواده اش را وادار کرد تا در سحرگاه همآنروز، مخفیانه، از کاخ رییس جمهوری بگریزند. و اینگونه بود که یک حکومت اقدار گرا، توسط مردم، و در گذار بیست و چهار ساعت، به زیر کشیده شد.
اما نکته اینجاست که بسیارانی در رسانه های بخش اپوزیسیون ایرانی، در تلاشند تا این گفتار سرتاسر غلط را، در جامعه ی سیاسی، به کرسی بنشانند که« الهام انقلاب تونس، از مردم ایران گرفته شد»!
از اینرو برای بسیارانی این پرسش مطرح است که در این صورت، چرا انقلاب در ایران به وقوع نپیوست اما در تونس و در 24 ساعت، صورت گرفت؟
هنگامی که صورت مسئله، غلط باشد، اصولا پاسخ نیز، هیچ گریزی غیر از غلط بودن، نخواهد داشت.
برای فهم درست این موضوع، به چند موضوع کوتاه اشاره می کنم ، تامشخص شود که چرامقایسه ی این دو کشور با همدیگر ودر روندانقلاب، برداشتی نادرست بوده است.
مسلما همه ی انسانهای آزادی خواه ایرانی، شنیده اند و میدانند که در مدت پانزده روزگذشته، و به تایید تک تک رسانه های گروهی، هفتادودونفر در ایران اعدام شدندوطبق آماری که در همه جا منتشر شده و برآوردی که صورت گرفته، در ایران امروز، هر هشت ساعت، یک نفر اعدام می شودوخیلی ها نیز اقدام به خود کشی می کنند.
مقایسه ی موضوع، بین هر دو کشور ایران و تونس، در این راستا، حقیقتا شرم آور است. چرا که درست زمانی که آن جوان تونسیایی، به خاطر ظلم سیستم حکومتی تونس، اقدام به خود کشی کردوچنانچه رفت، در ایران، تعداد بیشتر از هفتاد نفر به طناب های دار آویخته شدند. رئاکشن و عکسلعمل ایرانیان چه بود؟ عملکرد وکار تونسیان چگونه؟
اگر مقایسه صورت بگیرد، چیزی جز شرم، در ذهن انسان باقی نمی گذارد.
ازسویی دیگرشعارهایی که درایران داده شد( چون در حال حاظرشعاری داده نمی شود!)چه بوده است؟
مردم ایران، در تاریکی شبانگاهی به پشت بامها خزیده وشعار دادند: نصر من الله و فتح القریب. شعار دادند:« الله و اکبر»…
شعار مردم تونس غیر از واژه ی«حریه» یعنی آزادی، چه بود؟
اگر مقایسه صورت می گیرد، چرا مقایسه درست نیست؟ چرا ساختار فهم توده هاوشکل گیری اندیشه ی ایشان به گونه ای چهار بعدی، صورت نمی گیرد؟! و در عوض روشنفکر به اصطلاح«انقلابی» اش، همواره مثل کاهی بر سر آب، سر گردان میماند وبه جای فهم دقیق و درست ودرک ژرفناک در ساختار این اجتماعات، فریاد میزند که: تونسی ها، الهام انقلابشان رااز ایرانیان، گرفتند؟!
زهی حماقت باطل…
تونسی ها مرگ یک جوان خود را، با چنین مشت محکمی برپیکر دولت و حکومتی ظالم، فرود آوردند و حتی به ساختار کابینه ی موقت، معترض هستند وبه گفته ی خودشان، تا به دست آوردن «آزادی» کامل در خیابانها و با وجود مقررات منع عبور و مرور، مانده اندوخواهد ماند. اما در ایران، هر هشت ساعت، یک نفر، به دار آویخته می شودوهیچ انقلابی هم صورت نمی گیرد.
چرا باید تعجبی در کار باشد؟
این موضوع مرا به یاد گفتاری از زنده یاد« صادق هدایت» می اندازد که نامربوط به وضعیت موجود ایران نیست. روزی هدایت به همراه مسعود فرزاد، از خیابان لاله زار می گذشته اند. در کناره ی خیابان یک مرغ فروش، سر مرغی را گرفته و در کنار جوی آب، بریده و به مشتری می دهد. هدایت چند دقیقه در آنجا تامل می کند، به گونه ای که مسعود فرزاد می پرسد؟ چرا ایستاده ای؟ و او در جواب می گوید: این وضعیت ایران ماست. مرغ فروش، طبق خواسته ی مشتریان، هر از گاهی دست در داخل سبد کرده و مرغی را بیرون می کشد، دیگر مرغها کمی قد قد می کنند، ودر حالی که سر یکی از یارانشان، در یک متر آنسوتر بریده می شود، آرام می شوند. آنها تنها کمی قد قد می کنندومننتظر می مانند تا دقایقی بعد، مرغی دیگربریده سر، در خون خود بغلتد و این وضع همچنان ادامه دارد…!
لازم به یاد آوری است که درست بر عکس فهم وشلوغ کردن های رسانه های گروهی ایرانی و لوس آنجلسی، تونس دارای هیچ اپوزیسیونی نیست. در صورتیکه ایشان از اپوزیسیون تونس، صحبت می کنند. گویا و دقیقا مشتبه شده اند که، این ایران است که دارای اپوزیسیون است. ایشان ازتکرار واژه ی  پرطمطراق«اپوزیسیون» لذت می برند_ اپوزیسیونی که کارنامه اش، زیر بغل اوست و در هیچ شرایطی نمی تواند، اوراق تاریخش را تغییر بدهد. اپوزیسیونی که همواره برای«قدرت»به مشتی شعار، تنها شعار گونه و خالی از عمل و اجرا، پرداخته است وهرگز در پی تغیی
ردرخویش ودرنتیجه سرنگونی ساختار سیستم ضد مردمی ایران، نبود ه است. اپوزیسیونی که غیر از ادعا، کمترین کاری را به انجام نرسانده است. و اگر بگویی بالای چشمت ابروست، پیرهن را بر خویش پاره می کند. و از سویی روشنفکر ایرانی است که در طرح «صورت مسئله» ی غلط، به تحلیل وباز تولیدپاسخ های غلط می پردازد. این است که هم روشنفکر ایرانی و هم اپوزیسیونش، همواره تجربه را تجربه می کند و هیچگاه نیز، تجارب خود را«فهم»نکرده است و از همین روست که کمرش زیر بار« تجارب نا_فهم شده»خم شده است.
همه ی اینه به یکسوی، داغ«اصلاح طلبی» به سوی دیگر. مردم ایران، درگذار این دوره ها، همواره مورد بازی اقلیت و گاهی حتی چند نفر معدود، قرار گرفته اند. اصلاح طلبی و باور به اینکه ساختار جمهوری اسلامی قابل تغییر است، ای بسا بیشترین ضربه ها را بر پیکر آزادی خواهی زده باشد. گویا هنوز هم ، برای بسیارانی از اپوزیسیون مردم ایران، این مسئله نامفهوم مانده است که گوهر و ماهیت، پدیده ها را نمی توان تغییر داد. گوهر جمهوری اسلامی به واسطه ی «اسلام» دارای گوهری ستیزنده است و گوهر ستیزنده را نمی توان با بر خوردی اصلاح گرانه و یا اصلاح جویانه، تغییر داد. ستیزندگی وماهیت واقعی جمهوری اسلامی، در اعدامهایش کاملا آشکار است_ حالا شما همچنان بر طبل بد آهنگتان بکوبید که: میتوان رژیم خون و جنایت را به کرسی مذاکره نشاند و آنرا اصلاح کرد. بفرمایید اصلاح کنید وهمآن قدقد کردن خیابان لاله زار را تجربه کنید.
تا زمانی که شاخ و برگ های یک درخت، هرس می شود؛ مسلما ریشه ی آن قوت می گیرد. هرس کردن، جز تقویت پیکره ی ساختار چنان پدیده ای، تاثیر دیگری نخواهد داشت. و این تونسیان بودند که دست به هرس بردن و اصلاح سیستم سیاسی نبردند_ بلکه آنرا از ریشه بیرون کشیدند. در پشت بامها ودر سیاهی شب شعار«نصر من الله وفتح…..» ندادند بلکه محکم ایستاده و از حقوق خود دفاع کردند. تازه تونسی ها، دارای هیچ اپوزیسیونی هم نیستند.

دسته‌ها:نادر خلیلی