خانه > سعيد صالحى نيا > معضل منفردین سیاسی و نیاز به سازمانیافتن آنها , نگاهی به پیشنهادات آقای حسن ماسالی

معضل منفردین سیاسی و نیاز به سازمانیافتن آنها , نگاهی به پیشنهادات آقای حسن ماسالی

ژانویه 22, 2011

Salehinia@aol.com

مقدمه:

مسائل انسانها وقتی درست پاسخ نگیرد، معمولا آگاهانه یا ناآگاهانه به زبانی دیگر تکرار می شود. روانشناسی وسواس حداقل با برداشت فرویدی همینست که وسواسها تکرارهای روانی و اکثر مواقع رفتاری هستند برای حل مسئله ای حل نشده. آگاهانه یا ناآگاهانه به این انگیزه که بالاخره یک زمانی "حل شوند"! چرخه های رفتاری یا ذهنی را معمولا یا خود واقعیت می شکند یا همراه واقعیت، بالاخره بازنگری آگاهانه ای به واقعیت که طی تجربه ای تاریخی، انسان می آموزد که تکرار رفتار یا چرخه ذهنی، خودش معمولا مسئله ساز است! مثلا آدمهای وسواسی به هرانگیزه ای وقتی چیزی را تکرار می کنند، وضع و حالشان بهتر نمی شود که هیچ ، بقول معروف، مغزشان بیشتر "زده می شود"!

ماجرای بن بستی که منفردین سیاسی خصوصا منفردینی که گرایشهای بیشتر چپ دارند و دغدغه تغییر وضعیت موجود، را من بیشتر شبیه این مدل روانشانسی وسواس می بینم. علامت دردی که چون درست حل نمی شود ، هر چندگاه به شیوه ای و زبانی فقط تکرار می شود. برگشتنی است به زخمی که حل نمی شود و عادتی که بیشتر مواقع زمانی عوج می گیرد که جنبش ، نیاز به فعالیت را در دل این عزیزان زنده می کند و می خواهند کاری کنند اما ظرفش را ندارند. لذا سراسیمه می شوند و گاها فراخوانهای "قراسازمانی" صادر می کنند.

وقتی این فراخوانها را من می بینم، اولا احساس می کنم که نیاز به کار جمعی را عزیزی از منفردین سیاسی دارد فریاد می زند و دوما به خودم می گویم که باز هم همان رفتار و ذهنیت وسواسی است که نخواهد توانست مسئله را حل کند!

دوست عزیزمان که در منطقه واشنگتن دی سی زندگی می کند، حسن ماسالی، بعد از اعلام همراهی با فراخوان جهانی برای شرکت در کمپین مبارزه با اعدام و سنگسار در روز 29 ژانویه 2011، چند مقاله منتشر کرد(1و 2و3) که از دید من نمونه ای دیگری است از همان بحرانهای ادواری که منفردین سیاسی مترقی بهش مبتلا هستند. مدتی قبل هم من بحثی در همین موضوع با رفیق خوبم اسماعیل هوشیار داشتم(4) که فکر می کنم قابل تامل باشد.

اجازه می خواهم از دید خودم این معضل منفردین مترقی را بررسی کنم و قضاوت را بگذارم برای خواننده:

 

(1)معضل منفردین مترقی سیاسی

بر عکس رفیقمان ، حسن ماسالی، من فکر می کنم که مشکل اصلی اینست که منفردین سیاسی، چه آنها که سابقا عضویتی در گروه یا سازمان و حزب سیاسی داشته اند و چه آنها که سابقه ای هم ندارند در این سازمانها و از قضا تعدادشان هم هنوز بیشتر از اعضای گروهای سیاسی است، دچار چند توهم هستند. یکی از این توهمها اینست که "احزاب و گروه های موجود، هیچکدام ریشه ای ندارند" "از واقعیت سیاسی بدورند""سابقه هاشان بد است" و لذا این منفردین که عموما هم آنتی پاتی خودشان به حزبیت را با هزار تئوری مدرن و "پست مدرن" هم مستدل می کنند، هر از چند گاهی با فراخوانهای عمومی، خواهان "اتحاد های سیاسی" یا حتی "ایجاد احزاب جدید و پاستوریزه" را صادر می کنند. این منفردین در دورانی که سطح جنبشها پائین است معمولا در حاشیه قرار دارند و تا بحال هم حجم بسیار بالائی از ادبیات سیاسی و فرهنگی در داخل و خارج کشور را ارائه داده اند. در دوران عوج گیری جنبشها، بخشی از این منفردین، نیاز به تحزب و سازمان را یادشان می آید و سراسیمه بدنبال ساختن سازمان یا حداقل جبهه ای از سازمانها می افتند و گروه ها و سازمانهای موجود را هم طبعا ملامت می کنند که "درک کار گروهی ندارند" و غیره و غیره!

فکر می کنم وقت این رسیده که با این عزیزان مقداری بیشتر ، رو در رو شویم و ازشان مقداری انصاف طلب کنیم. فکر می کنم باید یادشان انداخت که این روانشناسی پاسیو و اگرسیو را بگذارند کنار و مقداری به مسئله ای از مسائل مهم سیاسی ایران، یعنی بازتولید و سخت جانی "فردیت" و انزوا در سیاست عمیق تر بنگرند. آیا براستی ، مشکل منفرد بودن آنها در بیرونشان ایستاده؟ ادعای من اینست که منفردین سیاسی مترقی کار لازم در این موضوع را انجام نداده اند و با نوعی فرافکنی، مشکل را دارند پرتاب می کنند به زمین گروه ها و سازمانهای موجود. فراخوان دادنهای دوره ای برای ایجاد "اتحادها"و متشکل شدنها را من فرافکنی این عزیزان منفرد می دانم و پاسخی انفجاری و ذهنی به مسئله منفردین سیاسی!

(2) معضل "اتحاد عمل" برای فعالین سیاسی

دوست عزیز ما، حسن ماسالی در تعدادی از کمپینهای جهانی ما در منطقه واشنگتن دی سی شرکت کرده اند که مایه خوشحالی همه فعالینی است که در منطقه پرچم دفاع از جنبش آزادیخواهانه را برافراشته اند. بیش از یکسال پیش در جلسه ای با ایشان، ما فعالین کمونیزم کارگری توضیح دادیم که طرح اتحاد عمل بین نیروهای سیاسی از "پائین" و توی خیابانها و در عبور و همکاری با کمپینهای حمایتی می تواند شکل بگیرد. توضیح دادیم که الگوی واقعی اتحادهای عمل سیاسی از بالا و از طریق "نشستهای رهبران" سیاسی امکانپذیر نیست. توضیح دادیم که افراد و فعالین منطقه در همه جای دنیا با حق رای مساوی و خارج از اشل تشکیلات سیاسی خود باید بتوانند در تشکلهای منطقه ای حول حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم در ایران فعالیت کنند. از آن تاریخ ما فعالین کمونیست کارگری توانسته ایم بطور ثابت بیش از 30 تظاهرات منطقه ای را سازمان دهیم و افراد ی از دیدگاه های راست تا چپ هم در بسیاری مواقع در کنارمان ایستادند. این الگو را ما در مقابل ایشان قرار دادیم و از آن تاریخ تا بحال هم نتیجه عملی اش داشتن یک سنت قابل دفاع و قابل تقلید در ایران و بیرون ایران است. من مطمئن هستم ما در این مسیر نه اولین ها بوده ایم و نه قوی ترین ها. اما راه همینست.

در یکی از نوشته های دوست ما، ماسالی این نکته هست که :

" امر مهم دیگری که در فنون سازماندهی و مبارزه اجتماعی باید به آنها توحه کنیم اینستکه : به خواست ها ، کیفیت نیروهای شرکت کننده، به توانائی ها  و به ضرورت ها و الویت ها نیز توحه  داشته باشیم .
یعنی : مسائل حادی نظیر اعدام ، سنگسار مطرح هستند که برای لغو آنان ، باید فوراً و مشت
کاً  اقدام کنیم؛ و " الویت" این اقدامات را در نظر بگیریم و برنامه های " مبارزه برای سرنگون کردن رژیم" را بطور مرحله ای، جدا کنیم"

این دقیقا فرمولی بود که ما فعالین کمونیزم کارگری بیش از یکسالست مطرح کرده ایم. ایجاد کمیته یا شورای هماهنگی برای کمپینهای حمایتی از مبارزات مردم ایران، کمپینهائی که بتواند زشتی سنگسار و اعدام و شکنجه حکومت اسلامی را در معرض افکار عمومی جهانیان قرار دهد که یک نمونه اش همین کمپینی است که تا بحال چندین گروه سیاسی و شخصیت منفرد برایش اعلام آمادگی کرده اند(5)

اینگونه فعالیتهای مشخص، همان ظرفی است که می تواند هم فعالین حامی حقوق انسان را چه در احزاب و چه بطور منفرد کنار هم قرار دهد و تجربه کار جمعی لازمه برای ایجاد فرهنگ مدرن سیاسی را فراهم آورد. من خوشحالم که دوست ما ، ماسالی هم به همین نتیجه رسیده است. درک و فرهنگ مدرن را باید روی بستری مادی تجربه کرد. با اعلامیه صادر کردن حاصل نمی شود. روز معین و جای معین و صحنه معین لازمست که تجربه جمعی انسنها شکل بگیرد و اعتماد انسانها به کار جمعی و احزابی که در عمل پیگیرترین هستند فراهم آید. فکر می کنم که تجربه همین دوران اخیر به رفیق ما ثابت کرده که پیشنهادات ما در کنار پراتیک مشخص ما ، مطلوب ایشان هم بوده است.

اما تجربه همین دوران به رفیق ماسالی چه نشان داد؟ غیر از این بود که هواداران گرایشات راست تخت پادشاهی را با کمپینهای اجتماعی مدرن عوضی گرفتند؟ غیر از این بود که فرقه های چپ رنجبری و فدائی هرگز حاضر نشدند فرهنگ کار جمعی را تجربه کنند؟ چند در صد تظاهرات این منطقه اساسا با قدمهای این افراد مزین شد؟!

در حین اینکه با حسن ماسالی موافقم که کمپینهای خیابانی ما اصلا لازم نیست حول اشتراکات سیاسی استراتژیک سازمان یابد، در عین حال تاکیید می کنم که متاسفانه گرایشات سیاسی چه منفرد و چه متشکل در عمل نشان داده اند که توان چنین فعالیت جمعی مشترکی را هنوز پیدا نکرده اند که پاسخش هم اینست که ما با مداومت و صبر و برخورد مثبت سعی کنیم که اینها را مرتب به این مسیر و تجربه جمعی بخوانیم. راه پیروز شدن یک فرهنگ مثبت و انسانی عبارتست از تداوم و پذیرش اصل رقابت. تجربه دیر یا زود به انسانهای صادق نشان خواهد داد که کدام گفتمان سیاسی پاسخگوی معضل انسان معاصر است.

مخالفت با مجازات اعدام و سنگسار را ما کمونیستهای کارگری تبدیل کردیم به گفتمان حاکم در اپوزسیون و این افتخار ماست که رفیق ما آقای ماسالی هم پیشنهاد می کند که فعالین سیاسی و حتی فعالین حقوق انسان می توانند از اینجا شروع کنند.

(3) درک تخیلی از چگونگی "اتحاد و سازماندهی نیروهای دموکرات"

دوست من، حسن ماسالی در مقاله ای مفصل تر(3) به طرح پیشنهادیش برای سازماندهی و بعدا اتحاد "همه نیروهای دموکرات" می رسد که من فکر می کنم، علامتی مهم است از سراسیمگی همان منفردین سیاسی که قبلا توضیحش را دادم!

ایشان به همه فعالین سیاسی (اعم از راست و چپ) فراخوان می دهد که مراسمی داشته باشند در سه روز. روز اول همه جمع شوند تا سازمانهای سیاسی تشکیل شوند! روز دوم این سازمانها متحد شوند و روز سوم هم این سازمانهای متحد شده به درگاه پارلمان اروپا و احزاب و شخصیتهای بین المللی رفته و ازشان حمایت بجویند! ایشان می فرماید:

" برای این منظوروآغازکار، پیشنهاد میکنم که گام اول را، با ایجاد " همسویی فکری"و ایجاد فراکسیونهای مستقل فکری و تشکیلاتی، بشرح زیربرداریم و سپس، طی روندی درپیوند با مبارزات اجتماعی مردم ایران،«فراکسیونهای فکری – سیاسی» را از نظر کمی وکیفی به حزب ارتقا دهیم:
برگزاری چند نشست ( کنفرانس) را با مشارکت :
1- طرفداران اندیشه و سیاست سوسیال دمکراسی؛
2- طرفداران اندیشه و سیاست لیبرال دمکراسی؛
3- طرفداران اندیشه و سیاست محا فظه  گرائی؛
4- طرفداران اندیشه و سیاست محیط زیست ( سبز)؛
5- طرفداران اندیشه و سیاست سوسیالیستی.
در اروپا ( بروکسل)  و آمریکا ( واشنگتن) تدارک ببینیم که
الف- همه افراد و محافل ایرانی که طرفدارهر یک از جریانهای فکری و سیاسی مزبور هستند، از طریق رابطین خود درداخل وخارج ازکشور برای شکل گیری «جریان  فکری– سیاسی- تشکیلاتی» مطلوب خود نام نویسی کنند تا ابتدا دیدگاه جریان فکری و فراکسیون مستقل خود را تنظیم کنند و سپس:

ب- نمایندگان فراکسیون ها و شورای هماهنگ کننده همه فراکسیونها باهمدیگر نشست مشترکی   داشته باشند وطرح مقدماتی اهداف، برنامه سیاسی و برنامه عمل مبارزاتی  مشترک فراگروهی و فرا فراکسیونی را تدوین کنند و کنگره یا کنفرانس مشترک نیروهای مزبور را همزمان در اروپا و آمریکا تدارک دیده، در آن شرکت کنند.
 
ج- هریک از جریانها وفراکسیون ها ضمن همکاری مشترک با سایر فراکسیونهای هم پیمان، راهکارهای مستقل خود را برای تشکیل حزب دنبال میکند ودرامورداخلی سایر فراکسیونها دخالت نمیکند.

د- مناسبات سیاسی و تشکیلاتی و برنامه عمل مشترک نیروها (فراکسیونها) براساس اساسنامه وآئین نامه بطور مشترک تدوین و تنظیم میشود و پس از توافق نیروهای مزبور باجرا در می آید.
ه- شرکت در کنفرانس مشترک ، پذیرش اصو ل  و منا سبا ت اعلا م شده و با دعوتنا مه رسمی خواهد بود.
بنا ب
ر این :
1- نشست اول کنفرانس به شکل گیری و سا زما ن یافتگی "جریان های فکری –سیاسی " اختصاص خواهد داشت.
2- نشست دوم کنفرانس بمنظور " اتحاد همه نیروهای دمکرات "( جریانها ی فکری-سیاسی) خواهد بود.
3- نشست سوم کنفرانس،  با مشارکت نما یندگان پارلمان ا روپا و نمایند گان  احزاب و شخصیتها ی بین المللی بمنظور " همبستگی بین المللی با مردم ایران" برگزار خواهد شد.
 از همه  احزاب دمکرات اروپا تقاضا میکنیم که نیروهای دمکرات ایران  را در چنین شرایط بحرانی یاری رسانند.

الف:حسن ماسالی فرض را بر این گرفته که اصلا حزبی یا گروهی یا سازمانی سیاسی در میان ایرانیان نیست که این فرض اشتباه است. فکر می کنم اتفاقا جامعه ایرانی از جهت تنوع و غنای تحزب و تشکل سیاسی از بسیاری کشورهای منطقه جلوتر باشد با وجود تاریخی که عمدتا سرکوب و اختناق در ایران حاکم بوده.

ب: حسن ماسالی مدعی است که گروههای و احزاب موجود "کمتر ارتباطی با بطن جامعه ایران دارند". به جهت تشکیلاتی بخاطر سرکوب این ادعا درست است اما به جهت تاثیر سیاسی من نمی پذیرم ادعای ایشانرا! بر عکس فکر می کنم که تمامی گرایشات طبقاتی جامعه ایران در حال حاضر به جهت سیاسی نمایندگی می شوند.  ضعف بزرگ تا قبل از پیدایش تحزب کمونیزم کارگری ، بیشتر این بود که طبقه کارگر ایران از جهت سیاسی نمایندگی نمی شد که الان این ضعف هم وجود ندارد.

ج: پیشنهادات تخیلی رفیق ماسالی نشانه همان سراسیمگی منفردی سیاسی است که هر چند وقت یکبار به "لزوم داشتن تشکل سیاسی" می رسد اما چون در ذهنش تشکلهای موجود، تشکل نیستند، اول همه شان را در ذهنش خراب می کند و بعدش فراخوان می دهد برای ساختن آنها!

اینجا قلب ایده الیزم منفردسیاسی است که بنا به هر دلیل منطقی یا غیر منطقی، از تحزب سیاسی فراری است و دائم انکارش کرده و حتی وقتی لزوم تحزب سیاسی را بخاطر نیازهای زمانه می فهمد، قدم اولش را با انکار آنچه هست برمی دارد و قدم دومش می شود صور اسرافیل را نواختن که همه گرایشها را که تا همین امروز مثل خودش "منفرد بودند" به خط کند تا متحزب شوند!

منفردین سیاسی معمولا در دورانهای "آرامش" در بسیاری مواقع، حتی به منفرد بودنشان افتخار هم می کنند! درجه ای از فعالین در تشکلها، خود را عاقلتر و پر تجربه تر می دانند! البته منفرد سیاسی بودن، بطور تاریخی کم خرج تر هم بوده. دستگاه های سرکوب رژیم آریامهری و اسلامی، همیشه روی خوشی داشته به "منفردها" و حساسیت دوچندان داشته به آنها که در تشکیلاتی عضو هستند. این واقعیتی است که کسی نمی تواند انکار کند!

روانشناسی "مفرد سیاسی بودن" را باید شناخت. ضعف را اینجا باید حل کرد. هر چند وقت یکبار فراخوان صادر کردن، نشانه سراسیمگی خود فراخوان دهنده است و دیگر هیچ!

(4) درک فراسازمانی نیازی واقعی

من با حسن ماسالی موافقم که فعالین سیاسی  چه منفرد و چه متشکل ، باید روی ضعفی تاریخی کار کنند. این ضعف بدرستی نداشتن درک فراسازمانی است. درک فراسازمانی یعنی اینکه واقعیتها فقط در سازمان من خلاصه نشده. یعنی اینکه اساسا واقعیت را نمی شود در یک گروه سیاسی شکل داد و خلاصه کرد. یعنی اینکه پراتیک تکامل انسان، همیشه با تنوع و رقابت گزینه ها و نقد مداوم تئوریک ساخته می شود و غنا می یابد. یعنی اینکه بیرون از دیدگاه های من چه منفرد و چه متشکل همیشه ممکنست حقیقتی باشد که به در می کوبد و اگر من گوش شنوا نداشته باشم، این حقیقت از دستم می پرد و ملوم نیست کی دوباره به در بکوبد.

درک فراسازمانی یعنی همینکه ما چه منفرد باشیم چه متشکل، دغدغه انسان داشته باشیم و نهراسیم از اینکه دیگری را روی دوشهامان بلند کنیم وقتی درست تر گفت و درست تر عمل کرد. یعنی که غرور چشمهامانرا پر نکند. اگر دیدیم مینا احدی کمونیست کارگری پرچمدار مبارزه با سنگسار و اعدام شده، زیر پایش را خالی نکنیم. یعنی یاد بگیریم که همه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی اگر نتواند یک قدم ما را به هم مزدیکتر کند و زندگی را برای همه زیباتر، یک پاپاسی هم نمی ارزد.

درک فراسازمانی یعنی دغدغه پایان دادن به رنجی که انسانیت از دست مذهب و ایدئولوژیها و نظام سرمایه می کشد، با دستهای من حزبی و و توی منفرد به تنهائی پایان نمی یابد. باید اینقدر قد کشید که بشود دستها را همیشه دراز کرد برای یاری خواستن از دیگری و شجاعت اینرا داشتن که بگوئیم که هیچکس نباید از این نبرد برای زندگی بهتر جا بماند.

این درک و این احساس مسئولیت را ما باید تقویت کنیم و از هم انتظار داشته باشیم. اینکه رفیق ما، آقای ماسالی هم بنوعی همینرا دارد می گوید، منرا خوشحال می کند. دست ایشانرا هم می فشارم!

از حسن ماسالی می خواهم بیشتر به معضل انفراد سیاسی بعنوان یک بلیه فرهنگی ما بنگرد. مخاطبش را در میان منفردین بیابد و تلاش کند آنها را با کار جمعی آشتی دهد. ما فعالین کمونیزم کارگری همیشه آماده کار جمعی خواهیم بود.

به امید پیروزی جنبش آزادی خواه و برابری طلب در همه جهان!

 

منابع دیگر:

(1)کوشش برای شکل گیری پیمان همبستگی و اتحاد عمل مشترک(حسن ماسالی)

http://www.azadi-b.com/J/2011/01/post_118.html

(2)کوشش برای شکل گیری پیمان همبستگی و اتحاد عمل مشترک(حسن ماسالی)

http://www.azadi-b.com/J/2011/01/post_118.html

(3)طرح پیشنهادی برای سازماندهی و اتحاد نیروهای دمکرات(حسن ماسالی)

http://www.azadi-b.com/J/2011/01/post_108.html

(4)سعید صالحی نیا: توهم "عبور از هژمونی" و کوبیدن تکراری بر طبل "اتحاد جبهه ای" پاسخی دوباره به نظریه "اتحاد های سیاسی"

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/3176-1389-04-11-12-38-16.html

(5)لیست احزاب، نهادها و فعالین سیاسی که تا این لحظه برای تظاهرات ٢٩ ژانویه فراخوان داده اند

http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/65-zendanisiasi/5559-1389-10-30-10-03-32.html

دسته‌ها:سعيد صالحى نيا