خانه > فريدون حسين زاده > نگاهی به فیلم سینمایی هوش مصنوعی ( همراه با لينک دانلود فيلم )

نگاهی به فیلم سینمایی هوش مصنوعی ( همراه با لينک دانلود فيلم )

ژانویه 22, 2011

هوش مصنوعی عنوان فیلمی با ژانر درام – تخیلی میباشد که در سال 2001 توسط استیون اسپیلبرگ کارگردانی و ارایه شده است قالب داستانی فیلم در واقع همان پینوکیو در دنیای مدرن ! آینده میباشد  پسری که توسط مخلوق خداوند خلق شده و میخواهد یک انسان واقعی بشود و با شنیدن داستان پینوکیو تصمیم میگیرد که به دنبال فرشته مهربان برود .

داستان هوش مصنوعی در آینده اتفاق می افتد ، زمانی که به خاطر خطاهای انسان ، یخچال ها آب شده و خیلی از شهرهای بزرگ زیر آب میروند و انسانها با محدودیتهایی جدید مواجه میشوند که مهمترین شان  کنترل جمعیت از طریق کنترل زاد و ولد می باشد !
پروفسور هابی ، کسی است که پیشنهاد ساخت یک ربات کودک را میدهد ، رباتی که احساسات داشته و بتواند به دیگران بخصوص والدین همانند بچه واقعی انسانها ، عشق بورزد . او این ربات را فقط از روی عشق میسازد ! برای همین به بهترین وجه ممکن  پسری کاملا واقعی را خلق میکند که از بیرون به سختی میتوان  گفت که ربات است .
مونیکا و هنری ، دو زوجی هستند که پسرشان مارتین در بیماری خیلی سختی به سر برده و با تکنولوژی روز زنده نگه داشته میشود مونیکا به هیچ وجه در شرایط مطلوبی از نظر روحی به سر نمیبرد  برای همین شرکت سنترونیک ، ربات دیوید ( اسم دیوید یا همان داوود در واقع بیشترین کاربرد را در فیلمهای ساخت هالیوود داشته و بیانگر گرایشات صهیونیستی صنعت سینمای غربی میباشد ) را به این خانواده میدهد تا به آن عشق بورزند و در واقع جای خالی تنها فرزند بیمارشان را پر کند !
در ابتدا دیوید برای مونیکا موجودی کاملا بیگانه و منزجر کننده است تا اینکه مونیکا کدهای عشق و احساس ارسالی از کارخانه ربات سازی را در گوش دیوید زمزمه کرده و او را صاحب شعور و احساس کپی برداری شده و تقلیدی از انسان میگرداند ! و بعد از آن فیلم طی درامی جالب این دو شخصیت را به یکدیگر پیوند میزند . مونیکا ، دیوید را به فرزندی میگیرد و از آن پس مونیکا مادر دیوید است و عشق بین آن دو در عصب های دیوید حک میگردد .
اوضاع برای دیوید به خوبی پیش میرود تا اینکه پسر واقعی خانواده ، مارتین ، سلامتی اش را بازیافته و به خانه برمیگردد و باری دیگر تضاد بین خون بعنوان نماد شعور و الکتریسیته بعنوان نماد عقل ابزاری شروع میشود
مارتین که خود را یک انسان فرض میکند و دیوید را یک ربات اسباب بازی و بس ، هر دو سعی به جلب عشق مونیکا دارند .
داستان به جایی میرسد که دیوید به تحریک مارتین ( در این بخش از فیلم کارگردان به شیوه ای زیرکانه انسان ، یعنی پسر واقعی مونیکا را مسئول شروع حسادت ، رقابت و کینه ورزی معرفی می نماید و دیوید یا ربات را علیرغم اینکه دارای عقل صرف و هوش ماشینی و در واقع بدون احساس و عشق میباشد از مشکلات بوجود آمده تبرئه میکند ! ) برای خانواده اش خطری تلقی میشود برای همین آنها تصمیم به برگرداندن او میگیرند .
از آن جایی که دیوید ، مونیکا را به عنوان مادر خود قبول کرده او را دوست میدارد ! علاقه ای نیز در قلب مونیکا نسبت به دیوید شکل میگیرد هر چند در اوایل فیلم بیننده را در معرض این دیالوگ قرار میدهند وقتی که یکی زن از مهندس سازنده رباتهای نسل دیوید میپرسد : اگر انسانها نتوانستند رباتها را دوست بدارند چی میشود و مهندس هم در جواب میگوید : مگر خداوند انسان را خلق نکرد تا به آن عشق بورزد ؟ یعنی در زمان آینده که فیلم در آن روی میدهد ، انسان خود و طبیعت را به مرز نابودی کشانده و خالق با کمک نکردن به انسان در حل مشکلات خود کرده اش علیرغم نیت اولیه اش مبنی بر دوست داشتن انسانها از او متنفر شده است و او هم زده زیر قولش پس اگر انسان هم همان کاری را که خداوند مرتکب شده ! انجام دهد و به رباتها عشق نورزد چیز عجیبی نخواهد بود و دانشمندان برای نجات انسان و طبیعت ناچار به ساختن رباتهای گوناگون میباشند و این پروسه اجتناب ناپذیر در راه است و بدون عشق و شعور هم اجرا میشود . بهرحال سوال اصلی فیلم اینست : انسان ها چه مسئولیتی در قبال رباتی فرضی که درونش عشق و احساس وجود دارد ، دارند ؟ و جواب اینست : هیچی . درواقع درون یک برنامه  کامپیوتری هیچ عشق و احساسی وجود نداشته و نخواهد داشت ، بلکه فقط تظاهر به احساس و عشق وجود دارد لذا انسانها هیچ نوع الزامیت اخلاقی در دوست داشتن رباتها ندارند و این مسئله از منظر فلسفی هیچ ربطی به وجود یا عدم وجود عشق در بین انسان و خالق نداشته و کارگردان در کمال بی مسئولیتی و برای ریختن آب به آسیاب جرم و جنایاتی که شیطان پرستهای رنگارنگ راسیونالیسم بر سر بشریت آورده اند این مسئله را پیش کشیده و دست آخر خود انسان و شعور اصیل او را نشانه رفته است . در ادامه میبینیم که فیلم از حل کردن این مسئله طفره میرود و بیشتر رو جنبه های احساسی قضیه پا فشاری میکند و مهر مادری را که جزو احساسات اصیل انسان زن میباشد را به گروگان گرفته تا از برگشت دادن و نابودی دیوید ربات جلوگیری شود و لذا مونیکا دیوید را به جنگل برده و رها میکند .
از این جا به بعد کارگردان برای لاپوشانی کردن و عدم موفقیت دانشمندان فول آکیوی سیستم راسیونالیته در شعورمند کردن رباتها همانند کاری که خالق در مورد انسان انجام داده است شروع به داستان سرایی کرده و بکلی از مسیر اصلی فیلم خارج میشود پینوکیوی قصه ما ( دیوید ) به دنبال حقیقت میرود و چونکه میداند که خودش آخرین دستاورد علمی و عقلی در مجال رباتهای ظاهرا با احساس میباشد ولی در ته خودش هیچ احساسی مانند احساس وجود و بودن ، احساس غم و شادی ، خوابیدن و خواب دیدن ،  حس حقیقت طلبی و زیباشناسی ، ایده ئولوژی و جهانبینی و غیره را به غیر از تقلید احساسات انسانها که بهش تزریق شده است نمی کند ، از امیدواری به طراحانش دست کشیده و بدنبال حقیقت روح آدمی میخواهد یک انسان واقعی شود لذا به سراغ فرشته مهربان داستانها میرود غافل از اینکه فرشته ای در کا
ر نیست و خالق هم که هدف ناگفته فیلم میباشد دارای قوانین خودش میباشد لذا هرگز به مخلوق مخلوقاتش کمک نمی کند چون میداند که ملکه ذهن عقل ابزاری ( عقلی که از کنترل شعور خارج شده و دارای نیات منفی میباشد) تبدیل شدن به خالق میباشد و این مرزبندی تا ابد بر جای خواهد ماند پس از منظر اخلاقی هم نمی توان خالق را در برابر مصنوعات انسانی مسؤل دانست . 

در ادامه فیلم شخصیت دیگری نیز وارد داستان میشود ، یک ربات که از سری رباتهای موسوم به  " عاشق " است با نام جو ، گیگولو رباتیست که مخصوص هوس رانی خلق شده است ، وظیفه او برقراری رابطه با زنها است ! جو با زن مردی رابطه برقرار میکند و برای دفعه بعد که میخواهد یک بار دیگر پیش او برود با جنازه آن زن مواجه میشود ، زن بخاطر خیانت توسط همسرش کشته شده است و پلیس هم به جو مشکوک شده و او را تحت پیگرد قرار میدهد . قابل ذکر است که هنوز هم سیستمهای به اصطلاح حقوقی – قضایی دنیا نتوانسته اند راه حلی انسانی – اخلاقی برای مسئله موسوم به خیانت خانوادگی ارایه نمایند ، در جهان غرب متمدن ! این مسئله کاملا قانونی و مورد تأیید و پشتیبانی نهادهای دولتی بوده و با این کارشان زن و مرد را به جان همدیگر انداخته و کانون خانواده را متلاشی نموده اند و توانسته اند تا حد زیادی انسان مرد را در منگنه قرار دهند  و در مشرق زمین هم با ممنوع و جرم محسوب کردن و قابل مجازات کردنش زمینه را برای انجام مجازات های وحشتناکی که منشأ شان کلیسا و مذهبیون قرون وسطی اروپا میباشند ، فراهم نموده اند . ولی آنچه که مسلم است هیچ یک از سیاستهای اتخاذ شده مثمر ثمر واقع نشده و این پدیده روز بروز انسانها و خانواده های بیشتری را در کل دنیا قربانی میکند و البته امریست کاملا قابل پیش بینی چرا که در حکومت جهانی عقل ازدواج یعنی پدیده ای کاملا منطقی که بر اساس افاضات عقلی صورت گرفته و جایی برای ازدواج بر اساس عشق که پادزهر این بیماری کشنده  ( خیانت خانوادگی ) میباشد باقی نمانده است اما کارگردان بیچاره بیننده را بر سر یک دو راهی اخلاقی کشنده قرار میدهد ، در یک طرف زنی که با هم بستر شدن با یک ربات دچار خیانت شده و از طرف دیگر مردی که همسرش را کشته است تا بدینوسیله بیننده را مجبور به انتخاب بین بد و بدتر نموده و عاقبت او را راضی به تن دادن به خیانت کرده تا به کشتن انسانها .
فیلم سینمایی هوش مصنوعی ، علاوه بر اینکه درامی فراموش نشدنی را به نمایش میگذارد ، مجموعه ای از تفکرات عمیق انسانی و فلسفی را به نمایش میگذارد . موضوع همیشگی … تقابل میان انسان ها و ربات ها ، البته توی فیلم به خوبی از آن یاد میشود : تضاد و اختلاف خون و الکتریسیته  یا تضاد عقل ابزاری با عقل ارزشی
به نظرم یکی از جالب ترین دیالوگ های این فیلم ، این جمله است . از آنجاییکه انسان توسط خدا خلق شده و در بدنش خون قرار گرفته تا بتواند حرکت کند ، ربات هم موجودی است که توسط انسان خلق شده و در بدنش الکتریسیته قرار گرفته تا بتواند حرکت کند 
تا جایی که طبق عقیده جان دی. مور در فیلم ترمیناتور :
ما نمیتوانیم نقش خداوند را بازی کنیم و بعد از آن از چیزهایی که خلق کرده ایم سر باز بزنیم . البته در جواب جمله آقای جان دی مور باید گفت : خالق ما را تنها نگذاشته است ولی ما با عدم احساس مسئولیت در برابر خود و سرنوشتمان ، خود را تنها گذاشتیم

در ادامه فیلم ، داستان را با جو و دیوید دنبال میکنیم . اینجاست که دیوید تمام بار درام داستان را به تنهایی به دوش میکشد
دیوید دور از جایی که به آن تعلق دارد … به دنبال پری مهربان برای تبدیل شدن به انسان .
دیوید روبات ، خود را یگانه تلقی کرده و فکر میکند که میتواند یک انسان باشد . در طول کل فیلم این مساله را باور نمیکند که او هم رباتی بیش نیست و تا اینکه خط تولید رباتهای نسل خودش را میبیند . یاس و نا امیدی برای دیوید …

دیوید به خوبی رد پینوکیو را دنبال میکند و به دنبال فرشته اش میرود ولی فیلم بخاطر زیبا تر شدن ، منطقش را ول نمیکند . در صحنه آخری که دیوید به فرشته مهربان میرسد ، از او میخواهد که او را انسان کند ولی از دست فرشته بی جان ، کاری بر نمیاد . چونکه فرشته تنها داستان بوده و هرگز وجودی خارجی نداشته است .
1- جايگاه هوش انساني در ساختار و محيط  زنده ميباشد در حالي که هوش مصنوعي فاقد اين خصوصيت مهم بوده ، لذا نمي توان رابطه هوش انساني و مغز را با رابطه بين نرم افزار و کامپيوتر مقايسه نمود .
2- ذهن انسان داراي خود آگاهي با منشا شعور ميباشد " خودآگاهي که به هيچ عنوان تابع محاسبات منطقي – عقلي نمي باشد " اما رباتهاي باهوش مطلقا فاقد خودآگاهي يا شناخت از خويش بوده و تنها هويتشان ، قضاوتهاي انساني صورت گرفته مي باشد .
3- ذهن انساني با توجه به شناخت و احساس وجود خويش داراي نيات و در نتيجه انجام کار نيت دار" رفتار" ميباشد در حالي که هوش مصنوعي فاقد اين خصوصيت بوده و در بهترين حالت تنها مقلد نيات تزريقي به آن بوده که در حالت انجام کار بدون نيت يا " واکنش " از پيش طراحي و تعيين شده برايش متبلور ميشوند .
4- ذهن اصيل در رابطه اي چند بعدي ، بيولوژيک و ارگانيک منبعث از شعور ، با مغز و کل بدن انسان از يک طرف و از سوي ديگر با کل محيط پيرامونش قرار دارد " رابطه زنده " در حالي که رابطه هوش مصنوعي با ارگانهاي تحت فرمانش رابطه اي مصنوعي و تک بعدي – خطي " مرده " بوده و با دنياي بيرون هم نامتجانس است .
5- است
عدادهاي نهفته در انسان در جريان پروسه زندگي ، انجام کار نيت دار ، تجربه اندوزي و شناخت بيشتر از خود و محيط بارور شده و باعث رشد خود آگاهي از قبل موجود ميشوند اما در منطق هوش مصنوعي رباتها اين پروسه وجود نداشته لذا توانايي يادگيري و در نتيجه مجرب شدن و تعالي استعدادهاي تزريقي در آنها تقريبا صفر ميباشد .
6- در حوزه هاي مربوط به خود منطق نيز رباتها با هوش مصنوعي اشان از درک شامل و فراگير پديده ها عاجز بوده و داراي منطقي کاملا انتزاعي ، خشک و محدود در مقايسه با عقل انسان و عقل موجود در طبيعت " منطق " ميباشد . انسانها به واسطه شعورشان داراي درک و فهم ميباشند ولي فهم رباتيک به معني درک پديده ها نيست .
7- هوش مصنوعي از درک زمان به عنوان يکي از پايه هاي اساسي زندگي يا يکي از بعدهاي اصلي وجود عاجز است .
8-  هوش مصنوعي فاقد ايده ئولوژي و جهان بيني ميباشد لذا از درک فلسفي پديده ها و ارتباط بين جزء و کل ، رابطه علت و معلولي تقدم و تاخر پديده ها و غيره ناتوان ميباشد ، زيرا رباتها زنده نيستند .
9- هوش مصنوعي بخاطر فقدان شعور در آن ، فاقد عشق و احساس اخلاق و هويت ، عنصر اعتماد و روحيات سوسيال ، درد و لذت حس حقيقت طلبي وغيره بوده و همين مسئله باعث بروز مشکلات عديده اي همچون عدم توانايي در ابراز عواطف ، درک انساني مسئوليت پذيري ، پيچيده گيهاي زبان بخصوص در بخش کنايه ها ، اشعار ، طنز و ضرب المثل و غيره در برخورد با رباتها شده است .
10- ذهن انساني بخاطر دارا بودن احساس داراي درک پديده ها بوده و پردازش اطلاعات و انجام محاسبات منطقي " دانستن " تنها بخشي از کل ماهيت وجودي آن را تشکيل ميدهند اما هوش مصنوعي رباتها تنها پردازنده صرف اطلاعات و ايجاد ربط منطقي در بين آنها ميباشد .
11- خميرمايه وجودي رباتها هوش مصنوعي بوده که خود محصول عقل ابزاري ميباشد در حالي که خمير مايه انسانها شعور و عقل ارزشي کنترل شده توسط آن ميباشد .
12- جنگهاي اردوگاهي آينده ، در بين انسانها به مثابه شاهکار با شعور خلقت و پيشواي جبهه خير و خوبي با رباتهاي انسان نماي عاقل بعنوان نمايندگان جبهه شر و پليدي خواهند بود ، جنگي که سرنوشت پروژه خلقت ، وجود و انسان را تعيين ميکند .

داونلود فیلم سینمایی هوش مصنوعی با زیر نویس حک شده فارسی از لینکهای زیر

http://www.megaupload.com/?d=08GZA1JS
                      یا از لینک
http://www.megaupload.com/?d=SBG5DC0R

تهیه و تنظیم : فریدون حسین زاده