خانه > محمد جعفری > آنتاگونیسم حزب دمکرات با آزادی فعالیت بی قید وشرط سیاسی (قسمت ششم)

آنتاگونیسم حزب دمکرات با آزادی فعالیت بی قید وشرط سیاسی (قسمت ششم)

ژانویه 26, 2011

مشخص شد یکی از اختلافات پایه ای، اصولی و همیشگی ما با حزب دمکرات بر سر نپذیرفتن آزادی فعالیت سیاسی بی قید و شرط از جانب وی است. آنها مدعی هستند آزادی فعالیت سیاسی بی قید و شرط لازم نیست، چون هرج و مرج (آنارشیزم)، بی بند و باری و… از سروکول جامعه بالامی رود و شیرازه جامعه از هم می پاشد. چند لحظه مثل حدکا فکر کرده و فرض کنیم آزادی فعالیت سیاسی با قید و مشرط خیلی بنفع انسان است. فرض کنیم حدکا و طرفداران وی از سر دلسوزی برای امنیت و آسایش همۀ مردم طرفدار آزادی فعالیت سیاسی با قید و شرط هستند. بیائید برای مدتی تعابیر وی از آزادی… را بپذیریم که اگر فعالیت سیاسی بی قید و شرط باشد بسود کارگر نیست؛ به این دلائل آزادی …نه تنها لازم نیست بلکه مضرر بحال جامعه هم هست، یا غیر عملی است یا کسانی امثال آنها نمی گذارند اجرا شود و غیره. در هر صورت آزادی فعالیت سیاسی در منطق آنها باید هم محدود وهم مشروط باشد. این تز چند تناقض لاینحل، پیچیدگی و اشکال اساسی دارد:

1- باید این قید و شروط شامل چه چیزی باشد و کدام حریم و محورها را در بربگیرد. بر پایه کدام اصول مرز این حریم ها و محورها مشخص و تعیین خواهد شد و شاخص سنجش درستی و معیار اندازه گیری آنها چیست؟

2- مراجع نهایی که قید و شرط فعالیت سیاسی را مقرر نماید کیست؟ جواب فیلسوف بورژوا یکجانبه نگر ما به هر دو بند حاضر است.  بند اول: حریم نهادهای مقدس، امنیت ملی (ملت – کشور) و مقدسات مذهبی مردم هستند! پاسخ بند دوم: پارلمان، لیدر احزاب سیاسی، شاه، ریئس جمهور، رئیس عشیره، رهبر مذهبی و مراجع تقلید حدود و ثغور آزادی تعیین خواهند کرد. تناقضات این متدئولوژی بسادگی عیان است، زیرا این نهادها تا جامعه طبقاتی هست بی طرف و بی نظر نیستند. اگر اینها حریم آزادی فعالیت سیاسی تعیین نمایند چه پیش خواهد آمد؟ چند شق با عمق اقیانوس آرام از تفاسیر مجازی بوجود می آید. فعلا از توضیح مفصل اینکه پارلمان، دولت، احزاب سیاسی و …خود از کجا خط میگیرند؛ از خامنه ای یا حوزه علمیه قم، از ایدئولگهای بورژوا یا از نیاز بازار و کسب سود بیشتر؟ میگذرم. (معمولا در اتاق های فکری خارج از این نهادها، سیاست دولت، رئیس جمهور، احزاب سیاسی و …تعیین می شود. به این دلیل انسانهایی مرتجع و احمقی چون خمینی و منتظری الگوی بنی صدر، بازرگان، سروش، نگهدار و برخی از جریانات سیاسی می شوند). تاریخ مبارزه طبقاتی ثابت کرده این مراجع ذیصلاح نیستند. برخی از موازین حقوق بشری که اکنون مبنای قانون اکثر کشورهای اروپایی است در صد سال گذشته حریم ممنوعه این مراجع بود و برخی از آنها هنوزه هم هستند. مردم آزادخواه در پروسه تاریخی با چالنج این نهادها (بقتل رساندن فلیپ 16 پادشاه فرانسه در انقلاب کبیر 1789) توانسته اند آزادی های بدست آمده را به نرم جامعه تبدیل نمایند. سئوال این است مردم چگونه و چه زمانی مجاز هستند این مراجع را چالنج کنند و در تور مقدسات آنها گیر نکنند؟ مبحث آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی در قلمرو آزادی افراد در چالنج کردن نهادهای حاکمیت تاریخا جاافتاده اجتماعی مانند دولت و نهادهای مذهبی می باشد که مثل قوه قهریه در مقابل مردم قرار دارند. قائل شدن هر گونه تبصره بر آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی، دست این نهادهای مافوق مردم را باز می گذارد که به میل و برداشت و بنفع خود تبصره وارد و آزادی را با دستی بدهند و با دست دیگر از شهروندان بگیرند. آخرین دست آوردهاى انسان در سند حقوق بشر و درکشورهای اروپایی درمورد حرمت انسان؛ مرز میان آزادی فعالیت سیاسی با جرم تفکیک نموده است. اگر کنگره نمایندگان سراسری و محلی شوراهایی مردم، ما کمونیستها و کارگران صلاحیت نهایی نداشته باشیم قوانین وضع کنیم، شما و یا ایشان چرا صلاحیت دارید؟ در آینده نمایندگان و شوراهایی سراسری و محلی مردم قوانین وضع خواهند کرد. موازین قانون ما برای فعالیت سیاسی، آزادی بی قید و شرط است.  در نتیجه:

اولین کاری که باید کرد، رمزگشایی مفهوم زمینی اصطلاح "مقدسات مردم" است. آنچه هیئت حاکمه و اپوزیسیون بورژوایی مقدسات مردم می نامند، مقدسات مردم نیست، مقدسات بخشی از مردم یعنی هیئت حاکمه است. مردم از خود مقدسات ویژه ندارند. مذهب، گرایشات سیاسی- طبقاتی و مکاتب اجتماعی پرچم خود را دست مردم می دهند، حرف خود را دهان مردم می گذارند ومقدسات خود را تبدیل به مقدسات مردم می نمایند. مردمی واحد و مقدساتی واحد وجود ندارد. اگر مردم چیزی مقدس بدارند به آن توهین نمی کنند. این تصویر که گویا مردم خود به مقدسات خویش توهین میکنند درست نیست. منافع مشترک در جوامع طبقاتی وجود ندارد. مقدسات قاتل و مقتول، زندانی و زندانبان، کافر و مذهبی، کارگر و سرمایه دار یکی نیست. جامعه سرمایه داری چنان طبقاتی است که فاصله ما بین غنا و فقیر این جوامع بیش از ارتفاع کوه های هیمالیا است. افزایش دست مزد کارگر به قیمت کمترشدن سود صاحب کار تمام می شود. از حدی بیشتر رشد مزایا و دست مزد کارگر به ضرر استثمارگران است. نظم و مقررات موجود سند بی حقوقی و بردگی کارگر است و هراز چند گاهی باید دست به اعتصاب محلی وعمومی و ریختن به خیابانها برای دفاع از موجودیت خویش و تغییر (لغو) قانون "مقدسات مردم" بزند. آزادی فعالیت سیاسی با قید و مشرط بسود کارگر و تکامل جامعه نیست، وی را در برابر دولت و قانون گذاران سرمایه داری خلع سلاح می کند. قائل شدن قید و شرط برای فعالیت سیاسی هر کدام دره ای عمیق ایجاد می کند که هر حزب، مذهب و حکومتی آن را با تفاسیر و تعابیر خود معنی میکند. انتهای این سناریو اجازه ندادن با مردم مظلوم بی قدرت است که بدون اجازه هیئت حاکمه دست از پا خطا نکنند. برای احقاق حقوق خود همیشه زیر زمینی و با ترس از نیروهای سرکوبگر این دولت و آن حزب دامنه مطالبات و آزاد اندیشی خود را محدود نمایند. این نسخه جمود و استوپ تاریخ است. این مانع فعالیت آگاهگرانه شهروندان می شوند. نداشتن آزادی، ناپختگی سیاسی، ترس و ریکاری رواج خواهد داد. قید و شرط بستن به آزادی فعالیت سیاسی راه ساده، مدرن و انسانی برای قوانین مبارزه سیاسی جلوی جامعه نمی گذارد. تعصب، خشونت و پیچیدگی بیشتر ایجاد می کند. اگر مردم آزاد باشند ساده و طبیعی آنچه فکرمیکنند درست است در انظارعام بگذارند؛ احتیاجی به دورباطل و از پشت سر غذا خوردن نیست. انسان آزاد باشد از جاده صاف و تخت مسیر زندگی بهتر خود را دنبال کند، چرا به کوه و راه های ناهموار می زند؟ بخشهای زیادی از فرهنگ انت
امجویی، کینه توزی، بغض و اقدامات خشن مردم منتج سیستم موجود و از نبود آزادی و نداشتن امکان بروز افکار و علایق خویش از طریق معمولی و طبعی است.

در زمینه راه یافتن برای مبارزه سالم سیاسی احزاب اپوزیسیون مخالف همدیگر بدون جنگ و خون ریزی، مساله به این صورت مطرح می شود: مقدسات شما هرچه هست برای خودت و بالعکس، آیا اینقدر درایت دارید و مسئول و متمدن هستید که یک موازین پیشرو داشته باشیم که در آن آزادی همه تضمین شود و احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی متوسل به اسلحه و جنگ نظامی علیه همدیگر نشویم؟ صحبت بر سر جلوگیری از جنگ نظامی و تکرار نشدن تجربه تلخ 67-1359 است. آیا شما موافق حفظ جامعه مدنی هستید؟ اگر جامعه مدنی داشته باشیم باید قوانین مدنی برای ابراز وجود و مبارزه سیاسی تعیین کرد. اگر موازین جامعه سکولار و پیشرو نباشد هیچ تضمینی وجود ندارد که مردم آزادانه و بدون ترس انتخاب کنند. هر نیروی مزدور، تاریک اندیش و گانگستر می تواند به بهانه "دفاع از مقدسات سکت خود" مدنیت جامعه را بهم بزند. ضروری خواهد بود و ناچارهستیم با قانونی کردن آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی جامعه را در برابر هر گروه بهانه جو و نامسئول واکسینه کنیم تا از هیچ جریانی قبول نکنند آزادی کسی زیر پا بگذارد. قوانین مبارزه شما برای مردم با افکار متفاوت جز بن بست و آچمز نیست و تنها راه برون رفت از این معما آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی است.

رمز گشایی مفهوم مقدسات ملی

حکومت نژادپرست اسرائیل هفتاد سال است بخاطر امنیت مقدسات ملت یهود، مردم یک کشور دیگر را آواره و به نیست و نابوی کشانده است. جمهوری اسلامی هم مقدسات ملی و مذهبی " مردم ایران" را مثل چماق بر بالایی سر هرگونه مبارزه ضد رژیمی و بر حق مردم آزادیخواه گرفته و هر گونه دگراندیشی را بعنوان جرم، محاربه با مقدسات مردم ایران و امنیت کشور و براندازی؛ با زندان، شکنجه و اعدام پاسخ می دهد. مرز مبارزه سیاسی و نقد آرا و افکار اجتماعی ازجرم وجنایت جدا است. این تردستی و وارونه کردن حقیقت توسط نیروهای بورژوایی است که مبارزه سیاسی را معادل جرم و جنایت یکی میگیرند. جرم، جنایت، تهدید فیزیکی و توهین به سر و شکل ظاهری انسان با آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی قاطی نکنید. ما کمونیستها مخالف توهین، افترا، هتک حرمت انسان هستیم. اما تنها مخالف هتک حرمت نجیب زادگان و الیت "با کلاس" جامعه نیستیم، بلکه مخالف هتک حرمت زن که در مذهب نیمه انسان محسوب میشود، کودک، کارگران بیکار و حاشیه نشینان جامعه و همه انسانها هستیم. کدام اقدام جرم است و کدام نیست، چه كلمه اى توهین آمیز است و چه  نیست، بخشا به منافع و نظر كسى مربوط مى شود كه او خودش از آزادى بیان چه فهمیده و بین کارگر و بورژوا کجا ایستاده است. اغلب موارد موضوع با هر شاخصی بسنجید توهین آمیزی نیست، اما پیروان دینى، فرقه اى و یک جریان سیاسی آن را توهین و اهانت به خود می گیرند. حزب دمكرات از ما (كومه له قدیم) مى خواست كه به او نگوئیم بورژوازى كه این توهین به او است و بخاطر آن با ما  جنگ خونینی تحمیل كرد.

رمز گشایی مفهوم مقدسات مذهبی

با محترم شمردن مقدسات مذهبی کسی نمی تواند بی خدایی را تبلیغ و ترویج کند، چون در همان نقطه اول باسم کفرگویی و توهین به مقدسات مذهبی مردم توسط دولت سر از سیاهچال ها در می آورد وطرفداران مذهب فتوای قتل وی را صادر خواهند کرد. گالیله و تمام دانشمندان لامذهب در مقابل  قدرت مطلقه کلیسا و دستگاه مذهبی زمان خود بجرم شک و توهین به مقدسات مردم بپایی محاکمه بردند. نهضت رنسانس انقلاب 1789 فرانسه با یمن مبارزه در همه عرصه ها علیه مقدسات مذهبی سلطه اشراف را بر انداخت. مگر هگل و داروین با پذیرش قید مقدسات مذهبی می توانستند به اکتشافات بزرگ خود دست یابند؟ بنظر مسلمانان هر بحث و نقدی در مورد نداشتن وجود خدا، کفر است. تا 2 سال قبل پاپ مخالف سر سخت استفاده مردم آفریقا از کندم بود و با این جنایت انسانهای زیادی جان خود را از دست دادند. مسلمین نقد قوانین شریعت در مورد کودک آزاری، (ازدواج محمد با عایشه)، تعدد زوجات و… توهین قلمداد می کنند. فتواى خمینى به سلمان رشدى را به یاد دارید؟ 

 آزادی این نیست شما آزاد باشید هر چه که دوست دارید (اصول خود)  تبلیغ کنید ولی به کسی دیگر اجازه ندهید اصول و چه چیزی که دوست دارد تبلیغ کند. آزادی یعنی اگر شما آزاد هستی بگوید خدا هست، منطقا من هم باید آزاد باشم بگویم نیست. اگر من آزاد باشم بگویم کمونیسم یعنی علم رهایی طبقه کارگر، شماهم باید آزاد باشید بگوید کمونیسم یعنی بردگی طبقه کارگر. عکس این، بشر نمی تواند از آنچه بدست آمده فراتر رود و باید روی پله نردبان موجود تکامل بشر تا ابد پا را به پله بالاتر برندارد.  باید آزادی برای هر دوی ما وجود داشته باشد. آنڱاه مناظره خواهیم کرد که در آن من می ڱویم زن و مرد باید برابر باشند، شما هم تبلیغ کنید که خیر باید نابرابر باشند؛ چون در کتابهای آسمانی آمده است که خدا خودش هم مرد است. بیاید تا تضمین کنیم بطور مساوی همه آزاد باشند، کمونیست ها تبلیغ کنند آزادی وبرابری برای انسان مفید است، شما هم آزاد هستید تبلیغ کنید خیر نابرابری بهتراست. ما میڱویم نباید کارڱر استثمار شود و ظلم شایسته انسان نیست، شما هم بڱوید خیر باید انسانها نابرابر باشند و باید همیشه عده ای از انسانها بیک
ر، بی مسکن و استثمار شوند. ما میڱویم باید امکانات اقتصادی، مادی و معنوی فقط در تملک و انحصار قشری از مردم جامعه نباشد، بلکه باید در خدمت و دسترس همه انسانهای جامعه قرار داشته باشد؛ و هیچ کسی نباید ڱرسنه، بی مسکن، بی دارو باشد. شما هم در مقابل ما کمونیست ها بڱوید خیر باید مثل همیشه همه امکانات در انحصار یک طبقه باشد. شماهم بڱوید خیر اشکالی ندارد اڱر طبقه ای در جامعه نتواند به اندازه کافی از محصول تولید دست خویش بهرهمند شود. ما میڱویم برای آزادی فعالیت سیاسی نباید هیچ کسی به زندان برود، شما هم بڱوید خیر غیر از طرفداران ( ناسیونالیست ها، اسلامها و اهل کتاب) آنهائیکه موافق باورهای ما نیستند حق ندارد عقاید خود را تبلیغ کنند و چیزی به مردم بڱویند. ما معتقدیم اقلیت حق دارد تلاش کند خود را اکثریت کند، شما مجازید بڱوید خیر فقط اکثریت حق دارد و باید عقاید شان آزاد باشد. آنڱاه متوجه خواهیم شد کی اقلیت و کی اکثریت خواهد بود.

اڱر هر جریانی مثل شما، جمهوری اسلامی و حکومت شاه در قبال کمونیست ها رفتار کنند؛ چڱونه کمونیستها اکثریت خواهند شد؟ حکومت شاه ضد کمونیست بود، جمهوری اسلامی ابزارهای ضد کمونیستی را از او تحویل ڱرفت و اکنون شما برایمان قید و شرط تعیین می کنید و میخواهید قوانین آنها راجع به آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی ابقا کنید! در نتیجه نسل در نسل جای ما کمونیست ها در زندان شاه، جمهوری اسلامی و در تبعید باشد، تا آن وقت ریاکارانه بڱویند "شما اکثریت نیستید". کشتاری که حکومتهای شما از ما کرده اند به تنهایی کافی است تا چند نسل از مردم جرئت نکنند کمونیست شوند. شما میخواهید این فاکت ها را قلم بڱیرید. ڱویا چون " دوران کمونیسم بسر آمده است" مردم ما را قبول ندارند و شما حرف دل مردم را می زنید! خیر، شرایط به ڱروڱان ڱرفتن زندڱی و جان مردم، ڱروڱان ڱرفتن امکانات اقتصادی مردم اهرم های در دست حکومتها هستند تا مردم آزاد نباشند آزادانه انتخاب کنند. با ابزار ترس، محرومیت و اشاعه خرافات مانع روی آوری مردم به فعالیت سیاسی و کمونیستی می شوند. سیطره و کنترل دولت بر کل شئون زندڱی شهروندان و از این طریق مهار کردن و وابسته کردن و به ڱروڱان ڱرفتن معاش مردم بوسیله اهرم های حکومتی، آزادی کامل  بیش از ٨٠ در صد مردم سلب کرده اند. تا عوض نمودن این وضعیت، انتظار اکثریت شدن کمونیسم غیر واقعی و امکان ناپذیر است.

آن حداقل حقوق بشری که قبله گاه و قله رفیع تمام جنبش دمکراسی خواهی جهان شده، تازه برای احزاب دمکرات کشورهای شرقی اضافی بنظر می رسد، زیرا یک سری از آن فعالیت بی قید و شرط سیاسی که ما مطالبه می کنیم در منشور حقوق بشر و کشورهای پیشرفته برسمی شناخته شده اند. شما احزاب دمکرات شرقی حتی از همکیشان اروپایی خود بمراتب عقب مانده تر هستید.

راه سوم برای حزب دمکرات وجود ندارد

طبقه کارگر در کردستان یک موجودیت اجتماعی است. آنهایی که در کردستان ازطرق مختلف کار کرده و مزد دریافت می کنند یک بخش این طبقه را تشکیل میدهد. آنهایی که در بازار کار کردستان هضم نمیشوند و مانند کارگران اروپا شرقی که به کشورهای اروپا غربی برای پیدا کردن شغل مهاجرت می کنند، به شهرهای خارج از کردستان می روند. صف کارگران فصلی پیش و پس از انقلاب 57 ایران این را به ما می گوید، کارگران سد سازی، جاده سازی و راه و ترابری این را به ما میگوید. کارگران برق کار، لوله کش، حمل ونقل- رانندگان، مکانیک، خبازان، رفتگران این را به ما می گویند. کارگران شرکت های بزرگ و کوچک، کارگران رستوران ها، غذا خوریها و بیمارستانها این را به ما می گویند. کارڱران کشاورزی و اقشار اجتماعی که نیمه زندڱیشان از محل کشاورزی و نیمه دیڱر از محل کارڱری می ڱذرانند این را به ما میگویند. مضاف بر اینها، کردستان ایران با تمام ویژه گیهای سیاسی، از آنجا خود یک کشور مستقل نیست، واحد پول رایج، سیستم بانکداری، صنعت و تولیدات صنعتی و تمام سوخت و ساز اقتصادی آن تابع سوخت و ساز اقتصادی نظام سرمایه داری خشن ایران است. کسی این مولفه ها را انکار کند، تنها هدفش مخدوش کردن استقلال طبقاتی طبقه کارگر کردستان از بورژوازی کرد است.

حدکا چه بخواهد وچه نخواهد این کارڱران احتیاج به تشکل، اتحادیه، سندیکا، شورا و حزب سیاسی دارند. بنابه تعریف هر جاه کارگر باشد بحث کمونیسم هم هست. با جنگ روانی حدکا "کمونیسم برای کردستان زود است، اگر کمونیستها در ایران و کردستان بقدرت برسند ایران و کردستان را مثل شوروی، چین، کامبوج، البانی، کره شمالی و کوبا خواهند کرد"؛ یا "کمونیزم شدنی نیست یا طبقه کارگر در کردستان نیرویی نیست"، این طبقه مرعوب نمی کند که دست از تلاش برای بهبود زندگی و آرمان رهایی بخش خود بر دارند. بهتر این است حدکا مبحث کمونیزم شدنی است یا نیست را به طبقه کارگر و نیروهای مدعی کمونیسم در کردستان بسپارد، ایشان متخصص این عرصه نیستند. از قرار معلوم، این نیروها با تبلیغات سم حدکا دست از مبارزه خود برای تعالی بشر برنمی دارند و جنگ هم نشان داد با زور کنار نمیروند. حدکا مثل هر جریان مرتجع و ضد کارگری اگر این واقعیتها را به رسمی نشناسد و به سرکوب، حمله نظامی به کارگر و احزاب آنها متوسل شود، در آن صورت آینده ای در انتظارش خواهد بود که در انتظار همه دیکتاتورهای جهان هست. انتخاب با ثبات، استوار و مترقی و راه حل سومی برای حدکا وجود ند
ارد. البته من متخصص و استراتژیسین جنبش ناسیونالییسم نیستم و نسخه ای برای آنها ندارم. اما بعنوان یک اصل انسانی وکمونیستی، ما تمام مردم جامعه را خطاب قرار می دهیم که راه درست و مسالمت آمیز که همان آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی است را انتخاب کنند. هر گونه خشونت اعمال شده از طرف حاکمان و نیروهای اپوزیسیون بورژوائی در برابر اعتراضات مردم محکوم است. اعمال خشونت از سوی حدکا در برابر کارگر و کمونیستها، جامعه را به عقب می برد و اختناق را رشد می دهد و بالاخره به عمر جمهوری اسلامی می افزاید.             ادامه دارد

دسته‌ها:محمد جعفری