خانه > محمد امین کمانگر > سخنی با مذهبیون و ناسیونالیستها به بهانه کشتار مذهبی قومی در نیجریه قسمت آخر !

سخنی با مذهبیون و ناسیونالیستها به بهانه کشتار مذهبی قومی در نیجریه قسمت آخر !

ژانویه 28, 2011

لازم می دانم که این قسمت از نوشته را با گفته ای از چارلزداوکینز آغاز کنم که می گوید .

"مذهب توجیه فقر و تباهی و بدبختی است. صنعتی بوده که مفت خوران آن را بپاداشته اند. اگر خود را گرفتار دین آباد و اجدادیتان می یابید، می ارزد از خود بپرسید که این گرفتاری چگونه ایجاد شده است. عموماٌ پاسخ را در تعلیماتِ دورانِ کودکی تان خواهید یافت. اگر اصولاٌ مذهبی باشید، به احتمال زیاد دین شما همان دین پدرتان است. اگر در کلانزاس زاده شده اید می اندیشید که مسیحیت درست است و اسلام نادرست گرچه خوب  می دانید که نظر کسی که درافغانستان  زاده شده مخالفِ نظر شماست  قربانی تعلیمات دوران کودکی تان هستید. و همینطور اگر در افغانسان زاده شده اید بر عکس این می اندیشید."

در سالهای اخیر مسئلۀ اسلام و جریانات قومی اسلامی به دلیل لمپنیزم و پراتیک ضد انسانی ای که  که در ابعاد وسیع اجتماعی در میان مردم از خود نشان داده اند در همه  رسانه های بین المللی جای بر جسته ای پیدا کرده اند و هر روزه خبر از در هم کوبیدنِ دهها و صدها انسان بی گناه  در مناطق مختلف جهان  منعکس می شود!

خواسته های  اینها طرح شعارهایشان  این نیست که گویا در میان مردم مطرح است اتفاقا برعکس

اگر جریانات مذهبی و فرقه های قومی و ناسیونالیستی بگذارند مردم با هم مشکلی ندارند. اینها توجیه کنندۀ فجایعی هستند که قرنهاست بشریت از آن رنج می برد. این دو جریان گنحینه های با ارزش نظام ضد بشری سرمایه داری هستند که طبق منافع و مسائل روز آنها را فعال می کند.

خواستهای این گروهها واین باندهای مافیایی بر خواسته از تفکر و ایدئولوژی هائی است که بشر را به مکان درجه دوم حواله می دهند . بشری که وظیفه دارد طبق گفته های رهبران ادیان بدون چون و چرا این موقعیت را بپذیرد، درغیر اینصورت توسط کلیسا و مساجد که هر کدام منافع مادی خودشان را دنبال می کنند و برای پیشبرد این جنایت دست در دست هم گذاشته اند باید کشته شود.

باید پذیرفت که رهبران کاربرد صنعت  مذهب  با سرمایه عظیم پولی ای که در اختیار دارند،موجب عقبگرد تمدن بشری هستند.  این ها  توانسته اند در سراسر جهان بسیاری از انسانها را در مقابل هم قرار دهند و با کشتار بی رحمانه خود مانعِ  کند کردن  پیشرفت تمدن بشری شوند.

"تمدن" واژه ای که  میرابوmirabeau) ) در سال 1757  برای اولین بار در طول تاریخ بشر آنرا  بکار برد، و در نوشته ای بنام یار انسان  در مورد قوانین انسانی، محدود کردن جنگها و نزاعهای اقوام،  رجوع بیشتر به عقل و تربیت ورعایت ادب و احترام در روابط انسانها  صحبت کرده است .  در آن دوران تمدن برای این فیلسوف  نمایندۀ صفات والای انسانی و انسانیت بوده است.   پس جامعه امروز باید  قاطعانه به زبان خودش از دستاورد های مدنی تا کنونی اش  دفاع کند  نه با زبان رهبران مذاهب یا قبایل  و حمله به همۀ  دستاوردهای تا کنونی.

این افکار به جای همبستگی انسانی گسست وسیعی را در بین انسانها بوجود می آورند. دشمنی و نفرت را در میان مردم جهان و ملتها ی مختلف گسترده تر و شدید تر می کنند و تشنج ونزاع و ترور توسط اینها جای همنوع دوستی را می گیرند و رشد جنگهای محلی و منطقه ای را بیشتر می کند. هم اکنون می بینیم  که این کشمکش  در بسیاری از مناطق جهان به جنگ خونینی در میان اقوام و ادیان  منجر شده است.

 

 بنیاد گرایان یهود :  هم اکنون حتی با بندهای نیمه و ناقص  حقوق بشر مخالفت می کنند و اساسا سر آشتی با آن ندارند. آنها هنوز در پی اقتدار حکومتی مذهبی ای  هستند که بر اساس احکام تورات و تلمود باشد و بتواند کل اداره امور را بدست خاخام ها بسپارد.

 روحانیون پروتستان : در سال 1863 از طرف 100 نفر از جامعه روحانیون امریکا اطلاعیه ای انتشار دادند که درآن مخالفت خود را علیه الغای برده داری اعلام داشته و نوشته بودند " ما الغای برده داری را دست یازی به عنایت الهی تلقی می کنیم " و صراحتا تهدید کردند که " اگر ضرورت مصلحت عمومی ایجاب کند، تمام سیاهان قتل عام خواهند شد ومسئولیت این فصل تاریخ مصیبت انسانی بر عهدۀ کسانی خواهد بود که با برده داری مخالفت می ورزند .

 

 

من نمی خواهم به دورانهای خون بار گذشته بر گردم  یا لزومی نمی بینم  از میلیونها جنایاتی که رهبران و رهروان این دو جریان( مذهب وناسیونالیسم) دراین کشور وآن قاره کرده اند را ردیف کنم، چون شاید گفته شود که این مثالها یا این جنایات در قالبی گرد آوری  و دوره بندی شده اند که منطق آنها کما بیش گویای مسایل مورد نظر تدوین کنندگان آن است. اما نمونه های از این دست  خواهم آورد که امروز در انظار عموم رخ داده است وهر روزه دارند رخ میدهند و متأسفانه من و شما  امروز به لطف انقلاب وتکنولژی از مشاهده کنندگان آن هستیم.

 

در سال 2006 مرد جوانی بنام عبدالرحمان در افغانستان  به خاطر اینکه به مسیحیت گرویده بود از طرف رهبران اسلامی  زندانی شده  و حکم اعدام او را صادر نمودند. عبدالرحمان به هیچ انسانی آزاری نرسانده بود. هیچ کس را نکشته بود. عبدالرحمان فقط عقیده درونی خود را تغیر داده بود. این خصوصی ترین فکر و ایده وعقیده شخصی هر انسانی است . چرا باید اعدام شود؟ مدتها جامعه جهانی در گیر سرنوشت این انسان بودند تا توانستند او را از دست مشتی بیمار روانی نجات دهند و به اروپا بیاورند.

مسیحیت از اسلام بد تر .  در سال 1992 جان ویلیام گات در انگلستان به جرم کفر گویی محکوم به 9 ماه کار به اعمال شاقه شد. جرم او این بوده که عیسی مسیح را با دلقکها مقایسه کرده است!

 

در اخبار دو
نبه شب چهار هفته گذشته تلویزیون افغانستان از واقعه ای هولناک  وزجرآور خبرداد.  دختر دوازده ساله ای را نشان داد که افراد طالبان از خانواده ای فقیرخریده بودند . پس از شستشوی مغزی مواد منفجره را به او وصل کرده  و به او گفته بودند که در شلوغ ترین مکان شهر خودش را منفجر کند . هرچه بیشتر بکشی ثوابت بیشتر می شود! خودت به بهشت می روی و خانواده ات تا ابد حقوق می گیرند. خوشبختانه در بین راه پلیس به او مشکوک می شود و این بمب متحرک را خنثی می کند.  یک دختر بچه دوازده ساله از بهشت و جهنم، ازثواب و نا ثواب چه می فهمد؟چگونه هر چه بیشتر کشته شود، ثوابش بیشتر می شود! این جنایت از عقل و حکمت انسانی انسانها بدور است.  این جنگ روانی علیه بشریت است. این چه ایده، چه تفکری است.  چه  دکانی  است. چه صنعتی است  که هر چه  بیشتر جنایت بکند هر چه بیشتر خون بریزد از طرف "صاحب شرکت" یعنی خدا پا داش بیشتری می گیرد!.این چه خدایی است که در آن بالا نشسته و از دست و پا بریدن و تکه تکه شدن زن و بچه های  بیگناه مردم لذت می برد!؟

 در جمعه 7.1.2011در حمام عمومی در قندهار افغانستان باز در عملیاتی انتحاری 17 کشته و 21 نفر زخمی شدند. چرا؟ مگر  اینها  هم شهریهای خودی  نبودند ؟ مگر"برادران مسلمان " نبودند؟ انسانهای فقیری  که چون در خانه آبی وحمامی نداشتند،  رفته بودند تا دوشی بگیرند.   حتی در  آنجا هم به مردم  رحم  نشد. این جهالت دینی است. آیا در کشورهای اسلامی یک زره امنیت برای انسانها باقی مانده است؟  مگر شعار نمی دهند که اسلام دین عدالت و برادری است؟ آنها که ژنرالهای آمریکلیی نبودند. پس قبول کنید که دین یعنی مغازه، یعنی کاسبی  و پول در آوردن، یعنی معامله.  قوام زندگی انسان با عشق به عدالت است، و آدمیان تا زیسته اند به عشقِ عدالت زیسته اند.  پس مفهوم عشق و عدالت یعنی رابطه انسانی با انسانهای دیگر. در دین اسلام  طبق شواهد موجودعدالت  یعنی حق خودت محفوظ و تجاوز کردن  به حق دیگران مشروع است؟  من در قسمت قبل اشاره کردم که بورژوازی ادیان را برای این کار بخط کرده است و رهبران ادیان روی این گنج خوابیده اند. متأسفانه  این تراژدی انسانی قرن ماست.

اینجا لازم می بینم  نوشته را با کلامی از شجاع الدین شفا ادامه دهم .

 

 

  

اساساٌ در ادیان و فرقه های قومی  فلسفۀ  زندگی انسان چیست؟ و نیازهای انسانی انسانها چگونه باید بر آورده شود ؟ چگونه باید عاشق شود؟ چگونه ازدواج کند؟ چگونه از زندگی لذت ببرد؟ و چرا بدنیا آمده است؟

در میان عاشقان به یمن  ذاتِ ضد انسانی ادیان و قوم پرستان همیشه همین بوده از میان  میلیونها نمونه دلخراش در زندگی انسانها  دو نمونه  را ذکر خواهم نمود!

صدیقه و خیام، دو جوان افغانی تنها به جرم محبت و عشق بهم از افغانستان فرار می کنند و بعد با دوز و کلک آنها را به افغانستان باز می گردانند  و در25 اوت سال گذشته طبق رای طالبان به شنیع ترین شیوه آنها را سنگسار می کنند. در یک گفتگوی رادیوی  زید الله مجاهد، سخنگوی طالبان چنین از سنگسار دفاع می کند " هر کس که اسلام را می شناسد، می داند که سنگسار در قرآن و شرع اسلام است. "بعضی ها آنرا غیر انسانی می دانند، اما با این کار به پیغمبر اهانت می کنند."

دعا خلیل اسود، دختر نوجوان هفده ساله ای  در عراق که عاشق  جوان عرب سنی مذهب شده بود  به جرم عشق  به حیوانی ترین شکل به دست طایفۀ یزیدی ( ایزدی) خود به قتل رسید .  پس  از این قتل،  القاعاده 24 یزیدی  را به فجیع ترین شکل  سربرید .   القاعده  درماه گذشته اعلام کرده بود که به 50 مرکز مسیحیان حمله خواهد کرد .  کلیسای معروف اسکندریه یکی از آن مرا کزی بودکه مورد حمله قرارگرفت . دراین جریان 21 نفرکشته و بیش از 70 نفر زخمی شدند .

جنایت و کشتار در عراق بدست فرقه های قومی و مذهبی از حد و مرز گذشته است، امّا تأثر انگیز تر از همه، منفجر کردن خانه مسیحیان و اخطاری است که از طرف القاعده  به همۀ  مسیحیان این کشور داده شده که پس از 2 هزار سال باید موطن خود را ترک کنند، امّا به کجا؟!

در ایران هم  فاشیستهای اسلامی انجیل و کتابهای مسیحیان را به آتش می کشند، و در امریکا هم کشیشی مسیحی تاریخ  و روزی را اعلام می کند تا او هم  در آن روز مشخص قرآن را به آتش بکشد. در ایران آیت الله دانشمند به منبر می رود و اعلام می کند که نباید  در ایران به  بچه سوم  سنی ها  شناسنامه داده شود. در نیجریه در شهر جوس که اکثریت آن مسیحی هستند قانونا مسلمانانی که در آن شهر بسر می برند نمی توانند شهروند آن شهر بحسات آیند!

 

جهان بیش از پیش دارد در آتش فقر واجحاف وستم و نابرابری ، ترور و خشونت و آتش جنگهای ویران کننده و پایان ناپذیر مذهبی و فرقه های  قومی و بی عدالتیهای گستردۀ اجتماعی  می سوزد.

 هر جا که فقرو فلاکت وعقب افتادگی بیشتر است، رشد این دو جریان هم در میان مردم  بیشتر و هوس رهبران آن هم آتشی تر است. عامۀ مردم هم به ادامۀ زندگی ای  خ
وگرفته اند  که برایشان سازمان داده شده و خود در آن کمترین اختیار را دارند . وعادت به این نوع  زندگی، عادت به این امر و نهی  و از خود بی خود بودنِ مردم، نسل به نسل دارد  در جامعه بشری ادامه می یابد و مردم را به این خرافات عادت می دهند. اینجاست که حقانیت ما کمونیستها به ثبوت  می رسد وقتی می گوئیم حرمتی برای انسان باقی نمانده است. شخصیّت وکرامت و خلاقیّت انسانی را از انسانها گرفته اند .  وقتی می گوئیم انسان آزاد بدنیا آمده باید آزاد زندگی کند. وقتی می گوئیم  یا سوسیالیسم یا بربریتی به تمام معنا.

 

 

 وقنی می گوئیم توسط نهادهای متظاهر وضد بشری که علیه بشر بپا داشته اند در تمام مسائل آدمها دخالت می کنند؛ دخالت مذهب در زندگی مردم؛ دخالت قانون؛ دولت و پلیس و حاکمان نامشروع در زندگی مردم ؛ همه اینها یعنی سیاهی تحمیل شده بر زندگی انسانها؛ یعنی به صلیب کشیدن اندیشه های آزاد انسانی، یعنی به سیخ کشیدن انسانیت در اکثر نقاط جهان!

وقتی می گوئیم با این  خرافات سعی بر بی ارادگی انسانها دارند  سعی بر این است که اعمال و افکار آنها را تصرف کنند.  زیر سایه سیاه ترس از این  خرافات دارند برای مردم  تصمیم می گیرند  که گله وار آدم بکشند تا دو اینج به خدا نزدیکتر شوند . اینجا این دخترافغانی، هم ندایی به خانواده های دیگر داد که به دام توطئه  اسلامیها نیافتند و هم هر چه بیشتردست شقاوت و بی رحمی این باند ها را برای مردم روکرد که چگونه برای مقاصد پلیدشان به هر چیزی متوسل می شوند تا هم موجودیت خود را اعلام کنند و هم دیگران را به قبول این خرفات وادار نمایند. 

 

در همین اوضاع واحوال و در دل همین شرایط که این جریانات در میان مردم عملاً ماهیتِ  ضد انسانی خود را نشان می دهند، جریان کارگری سوسیالیستی باید قاطعانه جلو این واپسگرایی بایستد  و وسیعاً رشد کند و این جریانات را منزوی کند . منزوی کردن این جریانات در این شرایط اسفبار تنها و تنها از عهدۀ  جریانی بر می آید که آزادی بدون قید و شرط سیاسی و حقوق مدنی مردم علی العموم را به جامع ترین شکل به رسمیت بشناسد و آنهم ما کمونیستها هستیم  که  برای نظامی سکولار غیر مذهبی و غیر قومی  مبارزه می کنیم که در آن تمام اهالی و ساکنان یک  کشور جدا از  اعتقادات مذهبی ، نژادی، جنسی ، قومی در کنار هم  آزاد و برابر زندگی کنند.  

 

 

آنهم  کمونیسم  است که در آن هر گونه نا برابری نا عدالتی و اسارت و انقیاد اجتماعی بطور کلی رخت بر بسته است . هرکس برحسب توانائیش آزادانه کار می کند و برحسب نیازش از ثروتهای مادی جامعه استفاده می نماید . کمونیسم جامعه ای است که  در آن اثری از طبقات و تقسیم طبقاتی و تمایزات طبقاتی وجود ندارد؛ کمونیسم یعنی آن تفکر انسانی ای که به شد ید ترین وجه مخالف استثمار انسان از انسان است .

کمونیسم یعنی تغییر بنیادی این دنیای وارونه به دنیای بهتر و در عین حال دنیای بهتر یعنی کمونیسم .

کمونیسم یعنی خروج انسان از اسارت و احتیاج ، خروج انسان از تمام گرفتاریها و نا ملایمات جامعه بشری .

حکومت کمونیستی یعنی آن دنیا یی که در آن  فقرو فلاکت و نا برابری و نا عدالتی ونا امنی  از هر لحاظ  و به معنای واقعی آن  ریشه کن شده باشد.

 به همین دلیل است که کمونیسم و کمونیستها همیشه موجب ترس و وحشت و نفرت طبقات حاکم  و آنانکه منافعی در کمونیسم ندارند هستند

پس کمونیسم چیزی جز خوشی بشارت و  برابری در بین انسانها علی العموم  نیست. ما شما را به این دنیای انسانی فرا می خوانیم دنیای که همۀ انسانها در آن از هر لحاظ  با هم برابرند.

 زنده باد انسانیت.           محمدامین کمانگر  20. 1. 2011