خانه > محمد امين کمانگر > مصر، اخوان المسلمین، تجربه انقلاب ایران و سخنی با انقلابیون مصر در این باره !

مصر، اخوان المسلمین، تجربه انقلاب ایران و سخنی با انقلابیون مصر در این باره !

فوریه 14, 2011

محمد امين کمانگر : اخوان المسلمین سازمانی سیاسی مذهبی است که در سال ١٩٢٨ میلادی در کشور مصر توسط شیخ بن احمد بن عبدالرحمن البنا معروف به حسن البناء در شهر اسماعیلیه بنیان گذاری شد.

 شیخ حسن خود در سال 1905 میلادی در روستای محمودیه واقع در دلتای رود نیل در کشور مصر در یک خانواده  روحانی حنبلی مذهب به دنیا آمد. و…. شغل او معلمی در شهر اسماعیله بود اما در سال 1933 میلادی حسن البنا مرکز رهبری سازمانش را از اسماعیلیه به قاهره انتقال داد . حسن البنا مداوماٌ در سخنرانیهایش و در بحث و گفتارهایش روی این تأکید کرده که  سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست.   و در کنفرانس پنجم این سازمان اعلام کرد که "اسلام، دین و حکومت و قرآن و شمشیر است"

 این سازمان به تأثیر از اندیشه سید جمالدین اسد آبادی و در پاسخ به " انحطاط داخلی مسلمانان " و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی و بویژه بر کشور مصر پدید آمده. و شعار بر انداختن سلطه اجانب و بر قراری حکومت اسلامی در جبه های مختلف سیاسی، فرهنگی و نظامی به فعالیت پرداخت و سپس در کشورهای عربی و اسلامی فعالیت خود را گسترش داده است.

. در سال  1936در جنگی،  که بین اعراب و اسرائیل در فلسطین در گرفت نیروهای نظامی اخوان فعالانه در این جنگ شرکت کرده بودند، بعد از صلحِ دو طرفِ متخاصم نیروهای اخوان دست به یک سری ترور در شهرهای قاهره و اسکندریه زده بودند. در همان سال این سازمان از طرف  ملک فاروق که در 6 ماهِ مه سال 1936 میلادی جانشین پدرش یعنی ملک فواد شده بود منحل گردید.

در 8 دسامبر 1948 به علت ترورِ  نخست وزیر مصر بدست اعضای اخوان  وکوشش برای سر نگونی ملک فاروق، اخوان غیر قانونی اعلام گردید و مرکز آنرا تعطیل و تعدادی از رهبران  و اعضای آنرا زندانی کردند.

اما دولت انتقام خود را با شکار رهبر اخوان جبران کرد و در 12 فوریه سال 1949 میلادی در مقابل خانه جوانان مسلمان مصر حسن البناء را ترور کردند که پس از دو ساعت جان باخت. پس از ترور او حسن الهیبی رهبری جماعت اخوان  را در دست گرفت.

 

. اما پس از ترور بنیان گذار  آن حسن البناء تحول بسیار عظیمی در ساختار این سازمان بوجود آمد مبارزه مسلحانه علیه حکومت مصر و خارجیها  کنار گذاشته شد چون دیگر قدرت کار نظامی و ترور از آنها سلب شده بود. اما گروه جدید جهاد اسلامی که از اخوان نشأط گرفته بود مداوماٌ بر ادامه مبارزه مسلحانه تأکید می ورزید.

در 23 ژویه سال 1952 این سازمان همراه افسران انقلابی مصر حکومت سلطنتی را سر نگون کردند و ژنرال نجیب را سر کار آوردند که پس مدت کوتاهی جمال عبدالناصر جای او را گرفت. اما اخوان می خواست که حکومت  مصر یک حکومت مذهبی باشد ناصر هم می گفت که دین از سیاست باید جدا باشد مذهب رابطه فردی بین انسان و خدا است و نباید در امور جامعه دخالت کند.

در مدت کوتاهی جمال دید که با یک گروه خارجی ستیز، تروریست و مخالف اصلاحات ارضی  و بشدت مذهبی که مدام حکومت مذهبی را تبلیغ  می کند نمی شود کشور داری کرد. اختلاف شدت پیدا کرد و اخوان به جان ناصر هم سوء قصد کردند اما در این سوء قصد جمال جان سالم بدر برد. در این دوره از طرف دولت این سازمان غیر قانونی اعلام گردید  و تعداد زیادی از اعضای آن اسیر شدند و تعدادی اعدام  و بسیاری  به کشورهای حوزه خلیج فارس گریختند و عده ای  هم به اروپا پناهنده شدند. در میان کشورهای خاور میانه فقط کشور اردن است که اجازه داده است تا جماعت اخوان در صحنه سیاسی  آن کشور نقشی را ایفا کنند.  در سال 1987 که جنبش مقاومت اسلامی فلسطین( حماس ) تأسیس شد رسماٌ حماس در اولین اطلاعیه اعلام موجودیتش خود را شاخه اخوان المسلمین در فلسطین اعلام کرد واز جمعیت 5/8 میلیونی اردن 55 در صد فلسطینی هایی هستند. که در جنگهای بین  فلسطین با اسرئیل و اعراب با اسرائیل بین سالهای 1948 و 1967 به اردن گریخته و به عنوان پناهنده تابعیت آن کشور را پذیرفته اند. بهمین دلیل اخوان در اردن  قدرت زیادی دارد و در امور دولت نقشهایی ایفا می کند . اما در بقیه کشورها غیر قانونی هستند چون طبق گفته رهبرانش می خواهند حکومت اسلامی را در این کشور ها بنا نهند و قانون اساسی این کشور را لغو کنند و قرآن قانون اساسی این کشورها شود!

 

                   مصریها نباید بگذارند تجربه انقلاب 57 ایران آنجا تکرار شود !

شما بزرگترین گامها را تا کنون بر داشته اید، چهره شمال آفریقا و خاورمیانه را تغیر دادید،  تاریخ کشورتان را عوض کردید ، رئیس جمهور را فراری دادید در طول تاریخ تا کنون چنین حرکتی  و چنین انقلابی رخ نداده است. شما جهان را به فکر و اندیشه وا داشتید و تعریف از انقلاب را در این قرن عوض کردید . این بزرگترین قدمهای است که تا کنون برداشته اید. با ماندن در خیابان و مخصوصاٌ در میدان تحریر امروز قانون اساسی کشور را به حالت  تعلیق در آوردید . مجلس را منحل کردید. هم اکنون این پیروزیها  را در کف دست دارید. اما انقلاب پیروز نشده است و ارتش با حفظ تمام ارگانهای سرکوب و سازمانهای که در طول سه دهه  اداره کشور را در دست داشته اند،  دست نخورده باقی مانده اند. هم اکنون ارتشی قدرت را در دست دارد که 45 در صد اقتصاد این کشور را دردست دارد و مردم گرسنه را در میدان تحریر می خواهد به خانه هایشان بفرستد. مردمی که می خواهند از این  میلیارد، میلیار
ها  دلار سهمی داشته باشند تا شکمِ گرسنه شان را سیر کنند ارتشیها نمی خواهند که سیل گرسنگان را در مقابل خود و این ثروت عظیم بیبنند. در نتیجه  دو دنیای متخاصم تازه دارند در مقبل هم صف آرایی می کنند. شعار گذار مسالمت آمیز به دمکراسی  از عهده یک ارتش سرکوبگر خارج است. پس ماندن در خیابانها شرط پیروزی انقلات است.

مسئلۀ دیگر  اسلامیون هستند که  مردم باید در این رابطه هم بسیار دقیق شوید.

   شما  کارگران و زحمتکشان و جوانان  و انقلابیون و آزادیخواهان این کشور ازسر نوشتِ ایران، افغانستان و عراق باید درس  بگیرید و نگذارید که اسلامیستها دراشکال متفاوت در حکومت بخزند.  طبق گواهی تاریخ  هر جا که آنها بقدرت  رسیده و برسند تمامِ روابط انسانی پایان می پذیرد. اینها با نظرات بسته خود، به جامعه انسانی نگاه می کنند.

در افغانستان حکومت اسلامی از نوع  سنی را در طول چند سال دیدیم. در طول 32 سال فاشیسم اسلامی ایران از نوع شیعه اش را داریم می بینیم و دیدیم که چگونه سرکار آمد. از همان روزهای اول شکاف بسیار عظیم  و عمیق سیاسی فرهنگی و اقتصادی در بین مردم و رهبران اسلامی یا به زبانی  بهتر در بین حکومت کنندگان و حکومت شوندگان صورت پذیرفت که هر روزه عظیم تر و عمیق تر می گردد. 150 هزار نفر از شرافتمند ترین انسانها را اعدام کردند. دهها دختر کم سن و سال را بعد از تجاوز به جوخه های اعدام سپردند.

واژۀ  خونریزی، تجاوز، زندان ، شکنجه، کشتار های دسته جمعی ، آدم کشی، تخریب و آتش سوزی، کمترین و نا رساترین کلماتی هستند که عمقِ جنایات و فاجعۀ انسانی سالهای 59 تا 61 را توضیح می  دهد و یا بیان می نماید. صفی از هزاران زن و مرد شرافتمند و آگاه در مقابل نیروهای اسلامی زیر رگبار مسلسل ها، چاقو و چماق و ساطور و پنجه بوکسها، زیر مشت و لگد  وبی حرمتیها و اسید پاشی  به چهره شریف دختران و زنان مقاومت می کردند واز دست آوردهای انقلابی و آزادی ای  که بدست آورده بودند  دفاع می کردند. در بسیاری از مراکز صنعتی، دانشگاهها و مدارس و  در محلات شهر ها نمایندگان مردم در شورا ها حاکمیت می کردند و در مدتی کوتاه تحول عظیمی در ایران رخ داد. آری :در ایران انقلابی، نسیم  بهاری وزیده بود که شهر و روستا  و کارخانه و مزرعه و دانشگاه و هرجا، هرمکان و هر انسانی بوی تغییر، بوی تکامل، بوی انسانیت و آزادی می داد. امّا فاشیستهای اسلامی ایران با جاری کردن جوی خون از کارگران و زحمتکشان از کمونیست و مجاهد واز انقلابیون وآزاد اندیشان ثمره انقلاب را از مردم ربودند ومناسباتی غیر انسانی را بر کشور حاکم کردند که امیدوارم این تجارب خوبی برای شما باشد و این تاریخ تکرار نگردد.

جا دارد به چند مسئله  در سالهای اول انقلاب اشاره کنم که چگونه به مرکز علمی کشور یعنی دانشگاهها حمله نموده وآنها را به تعطیلی  کشاندند. چندین روز دانشگاه ها در آتشِ کتاب سوزان و تخریب و درهم کوبیدنِ دفاتر دانشجویی می سوخت. روزنامه کیهان، شنبه 30 فروردین 1359 به تصویب شورای انقلاب و تأیید امام، کلیه دانشگاهای کشور از 15 خرداد تعطیل می شوند.

12 ساعت در گیری شدید در اطراف دانشگاه تهران و در جنگ سنندج 22 کشته  29 نفرمجروح شدند.  کیهان 12 اردیبهشت 59 وقایع دانشگاه مشهد 400 زخمی و یک کشته داد. سخنرانی امام خمینی برای فرماندههان سپاه پاسداران: "برشماها وظیفه است که شیطانهای داخلی را شناسایی  کنید". کیهان 13 اردیبهشت 1359 چند دانشگاه دیگر به تصرف انجمن های اسلامی در آمد.  بنی صدر رئیس جمهور وقت: "دانشگاه جای تبدیل شدن به ستاد نیست". ستاد گروهها در دانشگاه باید ظرف سه روز بر چیده شوند کیهان 30 فروردین1359 . بیشتر شهر های دانشکاهی دیروز صحنه بر خوردهای خونین بود.   کیهان روز سه شنبه 2 اردیبهشت  1359

 آری حکومت اسلامی با چنین تخریب و کشتاری سر کار آمد و قتل و کشتار جوانان سر کار مانده است. باید هوشیار باشید.

 

یکی از رهبران  جماعت  اخوان به نام کمال الحلباوی که در لندن زندگی می کند به چنین حکومتی حسرت می ورزد  ایشان آشکارا از ترور و از کشتار دفاع می کند. او می گوید از جهاد برای آزاد سازی کشورهای اسلامی که توسط خارجیها اشغال شده اند حمایت می کند.  کمال الحلباوی در مصاحبه ای با تلویزیون بی بی سی فارسی در دو هفته پیش  در مورد انقلاب مصر وایران به موضوعات مختلفی اشاره نمود ، اما در آخر مصاحبه  دیدگاه خود و آرزوی قلبی خود را چنین بیان کرد، که من آرزو می کنم که رئیس جمهوری خوبی مثل احمدی نژاد  و حکومت خوبی مثل حکومت اسلامی ایران می داشتم .

همین جملاتی که ایشان بیان کردند، نشان از چیست  بیانگر چه دیدگاه و چه تفکری است که رهبر یک جریان اسلامی در آرزوی چنین حکومتی است و تلاش می کند که نظیر آنرا سر کار بیاورند. حکومتی که قوام دهندگانش جوانان معترض را اسیرمی نمایند به آنها تجاوز کرده و بعد اعدامشان می کنند.  در حالی که از هر انسان منصف و آزادیخواهی در این رابطه سوأل شود می گوید که رژیم اسلامی ایران  یک رژیم فاشیستی وننگِ بشریت امروزاست و نظیر آن را نباید در جامعه بشری دید و احمدی نژاد هم یک جانی و آدم کش است . زنده باد انقلاب،  زنده باد انقلابیون مصر، زنده باد انس
انیت.  

محمدامین کمانگر یکشنبه 13 .2. 2011