خانه > فريدون حسين زاده > رادیو فردا و تبلیغ مزدوری برای اپوزیسیون

رادیو فردا و تبلیغ مزدوری برای اپوزیسیون

فوریه 20, 2011

خواننده گرامی ، نوشته زیر ظاهرا توسط یک جامعه شناس ایرانی پرداخته شده و از طریق وب سایت رادیو فردا به سمع و نظر همه ایرانیان خارج کشور بخصوص اپوزیسیون اصیل رسانیده شده تا زمینه را برای اعمال تطمیع یا تهدیدهای آتی دست اندر کاران اتاقهای فکر راسیونالیسم غربی در مورد اپوزیسیون اصیل ایرانی و بخصوص بعد از شکست باند مورد حمایت غربیها در ایران ( جریان سبز ) را فراهم نماید .

 هر چند جواب دادن به این مقاله مستلزم زمان و امکانات فراوان می باشد ولی در اینجا سعی میکنم تا به نمایندگی از خودم و در سطوح کلی جوابی درخور به این پیشنهاد سخیفانه بدهم  تا شاید گوشه هایی از دلایل عدم همکاری اپوزیسیون اصیل بخصوص کمونیستها در همراهی و پیش قراولی هجمه غرب مدرن علیه ایران را داده باشم . لازم به ذکر است که دلایل نویسنده مقاله رادیو فردا کاملا منطقی – عقلی میباشند و با توجه به قواعد عمومی ناظر بر راسیونالیسم غربی تهیه و نوشته شده اند ،لذا بعد معنوی انسان و زندگی یا شعور در آن کاملا نادیده انگاشته شده اند و اتفاقا اصلی ترین دلیل عدم همکاری اپوزیسیون اصیل ایرانی با غربیها هم در همین نکته نهفته است .

دلایل سیاسی مقاله :

مهمترین دلیل ارائه چنین پیشنهادی که مطمئنا جزو آخرین محصولات نهادهای مطالعات استراتژیک غرب میباشد ، شکست جریان موسوم به سبز در براه انداختن انقلابات یا کودتاهای مخملی مانند آنچه که در گرجستان و اکراین روی دادند ، در ایران میباشد . جریان سبز به مثابه نماینده صنعت ایران از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، قراردادهای کلان اقتصادی ایران را با غربیها تهیه و در عمل به مورد اجرا در آورده بود و این روند تا پایان دوره خاتمی ادامه داشت اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد که نماینده جناح تجاری بورژوازی ایران میباشد ، دست غربیها از منابع سرشار بازار صنعت ایران کوتاه شده و همین امر در ادامه باعث اعمال تحریمهای خطرناکی ظاهرا علیه دولت ایران و در واقع بر ضد مردم ایران شد که این امر نیز به نوبه خود و بنا بر دلایل متفاوتی از جمله تشدد و پراکندگی در صفوف دولتهای غربی ، چین و روسیه و سرمایه گذاریهای وسیع دولت احمدی نژاد در بخش صنعت و بالطبع ارتقای قابل ملاحظه آن ، در عمل ناکارآمد شدند و همین امر ایده ئولوگها و تئوریسین های غربی را به فکر تدوین و ارایه راهکارهای دیگر از جمله پیشنهاد به اپوزسیون اصیل ایرانی انداخته تا شاید بتوانند از ظرفیتهای آنها به نفع خود استفاده کنند . البته نزاع ج.ا و غربیها بر سر کنترل کردن اپوزسیون ایرانی چیز تازه ای نیست ولی در این دوره که سیاستهای غرب در مواجهه با ایران ( مشکل غرب بر خلاف آنچه که اعلام نموده اند به هیچ وجه با دولت ایران نمی باشد بلکه در پایه ای ترین سطوح فلسفی با مردم ایران و لایه های ضخیم شعور موجود در آن دیار میباشد که بعدا توضیح داده خواهد شد ) با شکست روبرو شده و کشتی گل سر سبد شان یعنی باند سبزها به گل نشسته است ، مجبور شده اند تا از راه یک متخصص اجیر شده پیشنهاد تطمیع و تهدید را علنا به اپوزسیون اصیل ایرانی ارایه نموده و در توجیه آن دست به دامان مغلطه های عقلی – منطقی بشوند .

 

دلایل زمانی این پیشنهاد :

همچنانکه در بالا ذکر شد شکست تحریمهای غرب علیه ایران و عدم موفقیت در براه انداختن کودتای مخملی از راه احزاب و جریانات داخل ایران باعث شده که رقابت بر سر کنترل و مزدور کردن اپوزسیون اصیل و میلیونها ایرانی خارج کشور حداقل از سوی غربیها اشکال علنی تری بخود بگیرد . هر چند یکسری از جریانات مانند سلطنت طلبها ، مجاهدین و غیره سالهاست به طلایه داران هجمه غرب علیه ایران تبدیل شده اند ولی از بد شانسی غرب این جریانات روز به روز کوچکتر و رسوا تر شده و به جایی رسیده اند که توجیه اقتصادی – سیاسی شان را از دست داده و بمصداق خر مرده ! دیگر هیچکس حاضر به سرمایه گذاری روی آنها نمی باشد ، در چنین موقعیتی نقش اپوزسیون اصیل بسیار برجسته شده است از یکطرف غرب میخواهد با استفاده از کمک آنها روح تازه ای به جنبش پرو غرب سبز دمیده و آخرین تلاشهایشان را بکنند و از طرف دیگر ج.ا هم برای منحل کردن این جنبش غرب گرا تنها یک ابزار در دست دارد و آنهم استفاده از خیل عظیم ایرانیان خارج کشور میباشد که با روح و جانشان مزه تلخ تحقیر و توهین دیکتاتوریهای غربی را چشیده اند و در دیار غرب به کبوتران دو بومی تبدیل شده اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش و بالجبار به زندگی پر از بدبختی شان در غربت ادامه میدهند . این نیرو خیلی خوب میداند که دمکراسی و بازار آزاد غرب یعنی چه ، این نسل سوخته خیلی خوب غربت را درک میکند و میداند که زادگاه یعنی چه و چرا انسانها بدون توسل به ناسیونالیسم و راسیسم و جنگ علیه همدیگر ، باید حق زادگاه و زندگی در آن را داشته باشند . این نسل مسایل را از دیدگاه دیگری دیده و تجربه نموده است و حال آقای جامعه شناس با طرح کردن این مسئله در یکی از اصلی ترین وب سایتهای دنیای غرب علیه ایران ، استارت این مسئله را زده و بنا بر دلایل عقلی – منطقی به ما میگوید که زمان انتخاب برای ایرانیان خارج کشور فرا رسیده است ، یا از مایید یا بر ما ، یا دنبال عقلتان میروید و ما را انتخاب میکنید ولو به طلایه داران هجمه تبدیل شوید و یا دنبال شعورتان رفته و از زادگاه و خاطرات و مردمتان دفاع میکنید ، اگر از مایید لطفا اطلاع بدهید تا از بودجه های چندین میلیاردی بهرمند تان کرده و شاید هم یک روزی شما را به جایگاه احمد چلبی و حامد کرزای هم برسانیم و اگر بر مایید یا باید برگردید ایران و با ج.ا بسازید یا در اینجا شما را هم به درد هزاران ایرانی معتاد ، زندانی شده ، خودکشی کرده و به تیمارستان فرستاده شده ، میبریم .

 

دلایل فلسفی

در بطن این پیشنهاد هم مان
ند دیگر مسایل ساری و جاری در زندگی ما انسانها ، تضاد بین عقل و شعور، نقش اصلی و تعیین کننده را ایفا میکند . تضادی که چنان با سرشت زندگی و انسان عجین شده که حتی در ساده ترین کارها مثل خوردن یک لیوان آب هم همراه ماست و ما را مجبور به انجام انتخابهای زیادی میکند ، تضادی که حتی به داخل سلولهای ما هم سرایت نموده و این چنین است که گرد گردون به گردش خود ادامه میدهد تا شاید در پس این همه تضاد راه برون رفتی یافته و به سرمنزل مقصود نایل گردد ، بله ، بر خلاف تحلیل هایی  که این دوره را گلوبالیزاسیون و جهانی شدن سرمایه میدانند ( هر چند تعاریف مذکور از منظر سیاسی – اقتصادی  درست هم باشند ) این دوره ، دوره ای است که انسان به سوی تکمیل پروسه حکومت جهانی عقل پیش میرود و کشورهای پیشرفته راسیونال سعی میکنند با منطق قوی ترشان ، بقیه کشورها را همراه مردمان شان تحت کنترل خویش در آورند . هر چند ج.ا هم مانند دیگر دولتها  یک نهاد و ارگان راسیونال میباشد ولی بنابر دلایلی که از حوصله این بحث خارج میباشد ، نخواسته یا نتوانسته عشق و شعور و اخلاق یا همان بعدهای معنوی زندگی را از ذهن مردمان ایران پاک نموده و همین مسئله حکومتهای راسیونال غربی را به فراست دشمنی و توطئه علیه مردم آن دیار انداخته و تحت بهانه هایی کاملا عقلی – منطقی همچون وضعیت بد حقوق بشر ، عدم وجود آزادی ، عدالت اجتماعی و غیرهم ، یکی از بزرگترین حملات تاریخ ننگین شان را ظاهرا علیه ج.ا و در باطن علیه شعور موجود در آن دیار سازماندهی کرده اند . مراکز مطالعات استراتژیک و دیکترینال ج.ا هم به درست حمله را تشخیص داده و اسم پر مسمای هجمه را بر آن گذاشته اند ولی از دفع حمله تا حدود زیادی عاجز مانده اند زیرا آنها هم مانند دیگر دولتها که ارگانهای قدرت طلب و سازماندهی شده عقل میباشند ، بخاطر منطق ضعیف ترشان از یک طرف امکانات دفع حمله را ندارند و از طرف دیگر خودشان هم درگیر معظلات عقل و قدرت میباشند ، لذا شعور ایرانیان از دستشان ناراضی میباشد و در این کشمکش سنگین همه تحت منگنه قرار گرفته اند و از این به بعد از ما خارج کشورنشین ها هم رسما تقاضا شده که وارد محرکه شویم .

بعد از رنساس و وقوع انقلابات فرهنگی – اقتصادی ، یک تغییر شیفت اساسی در جهت حرکت انسان که تا پیش از آن و در کل به طرف شعورمداری بود ( البته به غیر از دولتها و مراکز مذهبی ) پیش آمد و عقل گرایی یا راسیونالیسم به قطب نمای حرکت انسان و جوامعش تبدیل شد ، لذا در تمکین به این فرایند تاریخی کل سازماندهی جامعه بر اساس نیازهای عقل طرح ریزی مجدد گردید ، طبعا بخاطر وقوع انقلابات عقلی در کشورهای اروپایی ، این کشورها تا الان هم پیشرفته ترین مراکز عقلی جهان میباشند و دولتهای کشورهای جهان سوم که از لحاظ تاریخی انقلاب عقل با تأخیر در آنها روی داده است ، دارای عقل و منطق ضعیفتری میباشند و همین مسئله به اصلی ترین نقطه ضعف آنها تبدیل شده است تا جایی که تاب مقاومت در برابر منطق قوی و مسلح جهان غرب را نداشته و کم می آورند . دولت ج.ا هم در همین راستا تلاش وسیعی را شروع کرده تا پروسه تأسیس دولت راسیونال – ملی ایران را تسریع نماید و تا حدودی هم از پس کار بر آمده است ولی ضعفهای جدی که دارد باعث شده دست به زمخت کاریهای ناخوشایندی بخصوص در مسئله کنترل جامعه بزند و به این ترتیب بهانه های متعددی به دست غربیها داده است تا بتوانند در سطح بین المللی از مشروعیت بیشتری در مقایسه با ج.ا برخوردار شوند ، یکی از این بهانه ها مسئله حقوق بشر میباشد و چنانچه امروزه بر همگان عیان است ، ناقضان اصلی حقوق بشر در سطح دنیا حکومتهای غربی میباشند ولی با توجه به برخورداری از منطق برتر عقلی ( دولتهای مقتدر ، میدیای جهانی ، تکنولوژی پیشرفته تر ) نه تنها روی این مسئله سرپوش گذاشته اند بلکه کشورها و ملتهای دیگر را با این اسلحه منطقی به چالش هم کشیده اند ، بعد از فروپاشی شوروی سابق ، برژینیسکی در مقام تئوریسین سرمایه داری لیبرال گفت : ما شوروی را با سلاح حقوق بشر نابود کردیم و این مسئله  تا کنون هم  جزو برترین سلاحهای دنیای غرب در مواجهه با کشورهای دیگر میباشد ولی چنانچه کدهای فلسفی راسیونالیسم را در کنار هم قرار بدهیم به سادگی متوجه خواهیم شد عقلی که از کنترل طبیعی شعور خارج شده دارای نیات منفی میشود و لذا نیات پشت پرده این هجمه غرب و داد و بیدادهای حقوق بشری شان هم  کاملا نا انسانی و ضد بشری و در عین حال منطقی میباشند .  ادعاهای منطقی حاکمان غرب در مخالفت با حکم نا انسانی سنگسار و دفاعشان از حقوق زنها را نمی توان بسادگی رد نمود مگر اینکه وضعیت انسان زن در مغرب زمین را کاملا بررسی نموده و بدون آنکه به آنها فرصت مقایسه نمودن غرب با شرق داده بشود ، بی هویتی محصول عقل که اکثریت زنان را از همسر و خواهر و مادر که جایگاه و تعاریف ارزشمندی میباشند به موجوداتی بدون تعریف و مسخ شده تبدیل کرده را نشان داد ، منطق مخالفت با حکم اعدام غربیها را تنها با مستدل نمودن قتل عمد هزاران انسان مبارزی که تحت عنوان گزارشات مزور پزشکی قانونی غرب مانند خودکشی ، افتادن از دوچرخه و ضربه مغزی شدن ، مرگ ناشی از مصرف بالای الکل ، سکته قلبی و غیره توجیه شده اند را برملا نمود ، منطق حمایت از کودکان دنیای غرب را تنها با نشان دادن میلیونها کودک غربی قربانی پدوفیلی ، این سست ، سکس آزاد و خشونتهای شدید خانوادگی و غیره میتوان رد نمود ، منطق و براهین عقلی مخالفت با سانسور و دفاع از آزادی بیان م
رب زمین را تنها با ثابت کردن وابسته و مزدور بودن تمامی نویسندگان و ادبا و شاعران رسمی در غرب میتوان ثابت نمود  ، دروغ منطقی ضد دیکتاتور و دمکرات بودن اینها را تنها با نشان دادن تتمه وحشیگری های دولتهای قانون و امنیت مغرب زمین میتوان باطل نمود و همه اینها مستلزم داشتن منطق و عقل و هوش برتر میباشند که در اختیار افراد یا دولتهای جهان سوم نمی باشند و در چنین شرایطی کاملا طبیعی میباشد که در این نبرد تبلیغاتی ، جهان سومی ها بازنده شده و در پیشگاه افکار عمومی جهان محکوم و ملقب به بوشمن شوند .

در پایین نگاهی کوتاه به اصل مطلب جامعه شناس رادیو فردا می اندازیم ، توضیحان نوشته شده با رنگ آبی از من میباشند .         

 

 

مجید محمدی (جامعه‌شناس)

 

نسل امروز مخالفان جمهوری اسلامی تابوهايی مثل خيانت يا ضد ملی شمردن مصاحبه با شبکه‌های دولتی و غير دولتی راديويی و تلويزيونی خارجی و ترجيح رسانه‌های تک صدای دولتی بر رسانه‌های چند صدای خارجی، همکاری با نهادهای مدنی کشورهای اروپايی و امريکايی و نهادهای مدنی بين المللی،  شکايت بردن به سازمان ملل و نهادهای ذيل آن، و شرکت در جلسات سخنرانی و گفتگو که توسط موسسات و نهادهای دولتی و غير دولتی خارجی برگزار می شود را پشت سر گذاشته است. گفتمان مبتنی بر بيگانه ترسی به تدريج دارد جای خود را به گفتمان گفتگو و همکاری و پی گيری منافع ملی می دهد.

اما هنوز تابوهايی در برابر برخی از اعضای اين نسل بالاخص بعضی از نيروهای کمونيست، ملی و مذهبی وجود دارد که مانع از حرکت‌های آنها برای کسب کمک و همکاری می شود. اين تابوها از تصورات و مبانی نادرست در تحليل جهان خارج و روابط و سياست بين الملل نشات می گيرد. سر سخت ترين تابوها در برابر مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور بدين قرارند:

همچنانکه در بالا خدمتتان عرض شد روی صحبت با آن بخش از اپوزسیون ( اپوزسیون اصیل ) میباشد که آنها را هم به جمع برادران مجاهد – شاه پرست رهنمون شوند ، البته نویسنده جامعه شناس ما غیر مستقیم کهولت سن بچه های اپوزسیون را هم پیش کشیده و به آنها توصیه میکند از نسل امروزه و جوانانی که هیچ تجربه ای عملی از اصول و اعتقادات سیاسی – مبارزاتی در میدان عمل ندارد و حتی انقلاب 57 را هم به یاد نمی آورد ، یاد بگیرند . جوانانی که ملکه ذهنشان توسط فیلمهای هالیوودی شفیره بسته و حاضرند برای هم مد شدن با دنیای غربی و رفتن به دیسکو و میخانه ها و استفاده از مخلفات جانبی شان هر کاری بکنند ، واقعا به این میتوان گفت سنت شکنی از نوع پست مدرنیستی ، به انسانهای که در بطن گذشت زمان تجارب بیشتری دارند و در واقع نسل دوم و سوم آن جامعه میباشند توصیه نمود که بروند از بچه ها ی آن دیار یاد بگیرند ، چگونه با مسایل این دنیا برخورد کنند ! پس حال ما هم حق داریم بپرسیم که چرا شما هم ملکه الیزابت را که بخاطر بیش سنی دچار خرفتی کامل شده ، از سلطنت پایین نمی کشید و به جایش یکی از برادران جوان و هموسکسوال مدرن را نمی گذارید ؟ شاید بچه های شما طرحهای بهتری از حمله به عراق و افغانستان و هجمه به ایران داشته باشند ، پس لطفا به آنها حق بدید تا با جوانان ما بپرند و سیاستهای دنیا را تنظیم نمایند .  

ملاقات با مقامات دولتی

تصور برخی از نيروهای کمونيست يا ملی و مذهبی آن است که ملاقات با مقامات خارجی (کشوری که با سياست خارجی آن مشکل دارند) اعم از مقامات قوه‌ی مجريه يا مقننه مساوی است با تبديل شدن به عروسک آن مقام چون دو طرف در يک موضع از حيث قدرت قرار ندارند و مقامات کشورها به دنبال منافع خود يا کشورشان هستند (ملاقات با مقامات کشورهای هم باور و هم سياست را عيب نمی دانند؛ به عنوان نمونه کسی از ميان همين نيروها مصطفی چمران يا محمد منتظری را مزدور يا عروسک ليبی خطاب نکرده است).

بخشی نيز برای متهم نشدن از سوی رسانه های دولتی ايران به جاسوسی و مزدوری از اين ملاقات‌ها می پرهيزند. در هر دو صورت اين تصور در کشورهای دمکراتيک و آزاد نادرست است چون در اين کشورها، اولا مقامات در ديدارها و مذاکرات خود به دنبال منافع شخصی و حزبی و ايدئولوژيک نيستند تا افراد را به استخدام در آورند و ثانيا اين دولت‌ها در پيشبرد دمکراسی و حقوق بشر دارای منافع مشترک با مخالفان دول اقتدارگرا و تماميت طلب هستند و در هر گونه مذاکره هر دو طرف می توانند در يک بازی برد- برد شرکت داشته باشند.

از سوی ديگر بسياری از ايرانيان خارج از کشور اقامت دائمی يا تابعيت کشورهای ديگر را کسب کرده‌اند و ملاقات با مقامات دولتی برای آنها جهت گرفتن کمک برای اعمال فشار به دولت جمهوری اسلامی در واقع ملاقات با مقامات کشور خودشان است، حتی اگر خود را در چارچوب‌های ملی تنگ محدود ببينند.

فکر نمیکنم کسی از ما خارج نشینها نداند که تمامی مسایل مربوط به پناهندها در اینجا ، مسایلی امنیتی محسوب شده و برای کوچکترین کارها هم سر و کار ما با مراجع امنیتی کشورهای مطبوع میباشد ، حال چی شده که ما میتوانیم با افراد غیر امنیتی ملاقات کنیم و آنها بدون هیچ چشم داشتی به ما در صدور و تثبیت دمکراسی در ایران کمک میکنند ؟ پس با این حساب مسعود رجوی ، فرخ نگهدار و نوه رضا شصت تیر هم نه تنها خائن نیستند بلکه جزو قهرمانان در تبعید بحساب می آیند و ا
ز بقیه هم میخواهید پای در کژ راهه آنها گذاشته و مستفیذ گردند ؟ کی به شما اجازه داده که غرب را سرچشمه صدور دمکراسی و حقوق بشر به بقیه دنیا معرفی نمایید و از ما بخواهید کاسه گدایی در دست گرفته و سهم خویش از بازار آزاد و حقوق بشر را از آنها گدایی کنیم ؟ واقعا فکر میکنید که تمدن بزرگ ایران محتاج نقل و نبات  دمکراتیک شما میباشد ؟   

لابی در ميان مقامات دولتی ديگر کشورها

بر اساس يک ديدگاه آرمانگرايانه‌ی خام هر نوع لابی زشت و غير اخلاقی است. اما لابی در ميان قانونگذاران در کشورهای دمکراتيک برای پيشبرد اهداف انتفاعی شخصی و شرکتی غير قانونی (در برخی کشورها) و غير اخلاقی است نه لابی برای کاهش نقض حقوق بشر و پيشبرد دمکراسی.

آزاديگرايان و دمکرات‌ها می توانند از هر ابزار مشروعی برای تاثير گذاری بر نمايندگان مجالس قانونگذاری کشورهای دمکراتيک برای اعمال فشار بر ايران جهت کاهش نقض حقوق بشر استفاده کنند و اين نوع لابی در خدمت جنبش اعتراضی ايران است. لابی گری در خدمت منافع مقامات جمهوری اسلامی قبيح است نه لابی گری برای قطع يا کاهش اين منافع. مقامات جمهوری اسلامی که اين نوع لابی را برای مخالفان جاسوسی و خفت آور معرفی می کنند خود از هر ابزاری برای لابی در ديگر کشورها بهره می گيرند.

در سرزمین عقل زده غرب که دارید فرق خوب و بد را از بین میبرید و همه چیز را از دیگاه فیتیشی و تصورات پراگماتیستی نگاه میکنید و در کمال فرصت طلبی همه چیز را به منافع تبدیل میکنید و هیچ ارزشی برای ارزشها و اصول اعتقادی اصیل قایل نیستید ، لطفا بفرمایید ابزار تشخیص خوب از بد شما چی هست که با توجه به آن به این نتیجه رسیده اید که ج.ا در اردوگاه شر و شیطان قرار دارد و شماها در اردوگاه خیر و خوبی و انسانیت ؟ شمایی که در طول تاریختان به کل جهان حمله کرده اید و جنگ افروزی به یک پایه اساسی در زندگی تان تبدیل شده و هنوز هم کشورهایی مثل فلسطین ، یوگسلاوی ، عراق ، افغانستان و پاکستان مستقیما در آتش جنگ افروزی شما میسوزند و در بقیه جاهای دنیا  دیکتاتوریهای عربی – آفریقایی به نیابت از شما انسانها را سلاخی میکنند ، با چه مجوزی خود را دمکرات و آزادیخواه معرفی نموده و بقیه دنیا را که قربانیان سیاستهای امپریالیستی شما شده اند را ضد دمکرات و دیکتاتور و غیر هم میدانید ؟

دريافت کمک مالی از موسسات دولتی خارجی

هنوز نيروهايی در ميان اپوزيسيون جمهوری اسلامی هستند که دريافت کمک مالی از دولت‌های خارجی را نه لازم و نه مطلوب می دانند. برخی نيز اين عمل را قبيح می شمرند.

اين تابو از بازمانده‌های نگاه چپ گرايانه و کمونيستی و ذاتگرايانه به ايالات متحده به عنوان يک دولت امپرياليستی و لذا شر است. دريافت کمک مالی شفاف از دولت‌ها برای نظارت و جمع آوری اسناد مرتبط با نقض حقوق بشر، دمکراسی و آزادی، بسط باورهای بنيادين دمکراسی و حقوق بشر، و نيز آموزش نيروهای مدنی، فعالان سياسی و دمکراسی خواهان نه تنها مشکلی ندارد بلکه از الزامات مبارزه عليه دول ناقض حقوق بشر و اقتدارگراست. دولی که بسط دمکراسی و استيفای حقوق بشر در جهان را در خدمت بسط منافع ملی و امنيت ملی خود می بينند بهترين همکاران و شرکای نيروهای مخالف دولت‌های اقتدارگرا و تماميت طلب هستند.

پولهایی که تا بحال پرداخت کرده اید در ساخت ویروسهای مخرب اینترنتی ، بمب گذاریهای متعدد در داخل ایران ، براه انداختن سایتهای مستهجن و ضد اخلاقی ، رادیو و تلویزیونهای ماهواره ای مبلغ دین مسیحیت ، افکار شیطان پرستی ، فرهنگ برهنگی و تبلیغ سکس ، کتاب و نشریات تفرقه افکن در بین مردم ایران و غیره صرف شده است ، پس با توجه به موارد مصرف پولهای پرداختی میتوان فهمید که منظور شما از بسط دمکراسی چیست و کسانی که پولها را گرفته اند مجبور به تحمل چه مذلتهایی و اجرای چه دستوراتی از طرف شما شده اند . اگر مطمئنید در ازای پرداخت پول هیچ نوع سیاستی را مستقیم یا غیر مستقیم به ما تحمیل نمی کنید ( کاملا بدون قید و شرط ! ) من حاضرم شماره حساب بانکی ام را برای رادیو فردا ارسال نمایم !  نه دوست عزیز در این دوران پست مدرن ، تک تک سنتها را با همه حساب میکنند و این پخش این نوع توهمات هیچ کمکی به شما نمی کند .

به استخدام موسسات دولتی خارجی درآمدن

کسانی که ملاقات با مقامات دول خارجی را خيانت تصور می کنند به طريق اولی استخدام شدن در نهادهای دولتی را به دليل امکان ترجيح منافع کشور ميزبان به کشور مادر رد می کنند.

اما اولا موارد تعارض منافع کشورها در حيطه های اداری خاص به گونه ای که مستخدمان دولتی را بر سر دو راهی قرار دهد به شدت معدود هستند و ثانيا قرار گرفتن هر ايرانی مخالف با جمهوری اسلامی در موسسات دولتی کشورهای خارجی چه وزارت خارجه و نهادهای قانونگزاری، و چه موسسات رسانه‌ای يا دستگاه‌های اقتصادی نوعی ايجاد ظرفيت برای وارد آوردن فشار بر مقامات جمهوری اسلامی و کمک به مخالفان در شرايط دشوار است.

آندسته از ایرانیهای مقیم خارج کشور که کاری گیرشان آمده به خاطر راسیسم نهادینه شده موجود در غرب ، در پایین ترین سطوح کارمندی – کارگری قرار گرفته اند و درتمامی مغرب زمین مرز قانونی برای سطح استخدام افراد وجود دارد ، برای مثال در اسکاندیناوی طبق قوانین هیچکس خارجی حق ندارد استاد دانشگاه بشود و حداکثر تا مقام استادیاری پیش برود ، لذا ب
خاطر وجود چنین قوانینی ما همیشه با پایین ترین اقشار جامعه سر و کار داشته ایم پس اگر یکدفعه کسی از ما با مقامات دیده شود جای تعجبی ندارد که ایشان باج بسیار سنگینی را داده اند تا اینقدر گران سنگ شوند ، همه ایرانیان خارج کشور میدانند که دو رکن اصلی دیکتاتوریهای غربی نظم و امنیت میباشند و حوزه نفوذ این دو رکن چنان وسیع میباشد که میتواند حتی شامل آب خوردن انسانها هم بشود پس با وجود چنین کنترل سهمگینی میدانیم که اگر طبق قانون عمل نکینیم مطمئنا منافع کشور مادر را بر کشور میزبان ترجیح داده ایم .

دريافت حق الزحمه از موسسات دولتی خارجی

هنوز برخی از مخالفان جمهوری اسلامی که در رسانه‌های دولتی خارجی حضور پيدا می کنند يا مطلبی برای آنها می نويسند يا در ميزگردی شرکت می کنند ابا دارند آشکارا بگويند که برای وقت و کار خود حق الزحمه دريافت می کنند، يا اصولا حق الزحمه‌ای دريافت نمی کنند چون فکر می کنند ممکن است از سوی رسانه‌های جمهوری اسلامی به مزدوری و مزد بگيری متهم شوند يا ممکن است خود اين کار را خدشه بر فعاليت سياسی ملی خود تصور کنند.

اين تصور از اساس بی پايه است چون افراد حق دارند برای وقت و کار و تخصص خود حق الزحمه دريافت کنند و حتی برای افزايش آن چانه زنی کنند. اگر اين افراد آشکارا حق الزحمه دريافت نکنند، به دليل نياز به گذران زندگی يا بايد اين دريافت را به دروغ انکار کنند يا به روش‌های پنهانی برای کسب درآمد اقدام کنند که هر دو صورت غير اخلاقی يا غير قانونی است.

سالهاست که پروسه فیتیشیسم یا تبدیل همه چیز به کالا و گذاشتن قیمت روی آن به ایدئولوژی راسیونالیسم های غربی تبدیل شده است و برای همگان مبرهن شده است که اینجا هیچ چیز رایگانی دیگر وجود ندارد ، اما هدف اصلی از این سیاست حذف بعد معنویی زندگی یا همان شعور میباشد و بدین وسیله تا توانسته اند آرمانها ، اصول و اعتقادات را هم به مادیات محض تبدیل کرده اند و چنین امری در سیستم اصالت عقل ممکن و عملی شده است اما همانگونه که در اوان نوشته ام ذکر کرده ام ما جهان سومی ها بخصوص ایرانیها هنوز هم دارای رگه های ضخیم شعور و احساس در زندگی و مبارزاتم میباشیم لذا با اینچنین توصیه های مزخرفی نمی توانیم برای ایمان و اصولمان قیمت تعیین کنیم ، کاری که افغانی ها هم قبول نکردند و هنوز هم برای آرمانشان ، خود را منفجر کرده و تمامی قوانین ماتریالیستی قلمرو عقل را به چالش میکشند ، کاری که هیچ کمونیستی در تاریخ قبول نکرده است ، الان باید به توصیه یک جامعه شناس مزدور از طرف ما عملی گردد !

انتشار دانسته‌ها در مجامع دولتی

بر اساس "غريبه" يا "غير خودی" تصور کردن شهروندان کشورهای دمکراتيکِ ميزبان و خودی تصور کردن مقامات نظام استبدادی، گروهی از مخالفان از انتشار همه‌ی مشاهدات، دانسته‌ها و اطلاعات خود (ناشی از تحقيقات شخصی يا به دست آمده از منابع آشکار دولتی) بالاخص در جمع مقامات دولتی ديگر کشورها سر باز می زنند با اين ترس و واهمه که ممکن است از اين اطلاعات عليه ايران يا دولت آن استفاده شود.

متاسفانه هنوز هستند مخالفانی که به جای مردم ايران با مقامات دولتی جمهوری اسلامی در گفتگوی خاموش هستند و برای متهم نشدن به عوامل دشمن از ارتباط با "دشمن" مفروض و خيالیِ حاکمان می پرهيزند و بر اساس همين پرهيز، هموطن شرور داخلی را بر غير هموطن متمدن خارجی ترجيح می دهند (و می گويند در صورت حمله‌ی خارجی به برنامه‌های خاص دولتی مثل برنامه‌ی اتمی در کنار مستبدان داخلی می ايستند) با اين توهم که قدرت‌های خارجی همواره در پی سلطه بر ايران بوده و هستند (معلوم نيست مستبدان داخلی در پی سلطه بر کجايند) و از اين جهت برتری اخلاقی با هموطنان است. با همين تصور است که مقامات جمهوری اسلامی کسانی را که در کنفرانس‌های خارجی شرکت کرده و به ارائه‌ی مقاله می پردازند (اگر از وفاداران به نظام نباشند) جاسوس می دانند.

اینجا ضمن تهدید ضمنی اپوزسیون اصیل برای همکاری کردن با دولتهای غربی بخاطر رعایت حق و حقوق کشور میزبان ، نویسنده رادیو فردا یکبار دیگر بر وحشی و نا متمدن خواندن مردم ایران و مدرن و متمدن خواندن کشورهای غربی تأکید نموده و در کمال هوشیاری مردم ایران و ج.ا را در یک ردیف قرار میدهد تا این نتیجه را بگیرد که اگر حتی شخصی از زادگاه خویش ، از مردمان آن دیار و از بی شمار علایقی که در ذهن هر یک از ما وجود دارد ، دفاع نماید ، بتوان او را عامل ج.ا نامید و اگر مثل بعضی ها جاسوس غرب شد ، فعال و متمدن آزادیخواه نام بگیرد ، این پارادوکس را عمدا در جریان جنگهای افغانستان و عراق هم در میان شهروندان خارج نشین آن کشورها هم انداختند و گفتند که یا با ما که جبهه خیر و خوبی و ارتش آزادیبخش میباشیم ، هستید و یا در کنار دیکتاتورهای داخلی کشورهایتان . محض اطلاع باید این نکته را یادآوری نمایم که این مسئله در تاریخ ایران به هیچ وجه ابتدا به ساکن نبوده و در همان اوایل انقلاب وقتی که تانک های صدام معدوم به دستور غرب به انقلاب ایران حمله کردند ، تعداد زیادی از رفقای توده ای – اکثریتی به جبهه های جنگ رفته و از ایران و کشورشان دفاع نمودند ، نویسنده رادیو فردا بطور غیر مستقیم هراس خود را از تکرار همچین مسئله ای بیان میکند و از همین حالا خود را برای چسباندن اتیکت مزدور و غیر متمدن بودن به افرادی که در روز حمله احتمالی ناتو به ایران ، به ا
ران برگشته و از کشورشان دفاع میکنند را آماده کرده است .

در پایان این نکته را متذکر می شوم که غرب در تمامی عرصه های نظامی – سیاسی و امنیتی در جنگشان علیه ایران در مانده شده و طبق سناریوی جدید میخواهند از ما خارج نشینها حق آب و گل شان را دریافت کنند و لذا اینچنین پیشنهاد وقیحانه ای را علنی کرده اند ، هر چند سالهاست که درهای سفارتها و سازمانهای امنیتی بر روی شهروندان ایرانی باز بوده است ولی ظاهرا بدلیل نداشتن مشتریان کافی ، در معرض ورشکستگی قرار گرفته و کلید یک سناریوی سیاه دیگر را در مورد ما و از زبان یک نویسنده خودی ، برایمان استارت زده اند ، دوره آینده هوشیاری هر چه بیشتر اپوزسیون اصیل و تک تک آزادیخواهان ایرانی مقیم خارج کشور را می طلبد تا بتوانیم در برابر تهدیدها و تطمیع های اینچنینی ، مقاومت داشته باشیم 

***

مخالفان جمهوری اسلامی برای مقابله با نقض حقوق بشر در ايران و پيشبرد فرايند دمکراسی خواهی به حمايت بين المللی نياز دارند و بخش قابل توجهی از اين حمايت را می توانند از دولت‌ها انتظار داشته باشند در عين آن که همواره نهادهای مدنی ملی و بين المللی ملجا و پناهگاه آنان هستند. از همين رو، پشت سر گذاشتن تابوهای شش گانه‌ی فوق يکی از ملزومات مقابله با استبداد دينی در ايران است.

 

فریدون حسین زاده