خانه > محمد ایرانی > نگاهی به مقاله نقد فعالیتهای علنی سندیکایی و کنکاش پیرامون تشکلهای کارگری سازمان فداییان ( اقلیت )

نگاهی به مقاله نقد فعالیتهای علنی سندیکایی و کنکاش پیرامون تشکلهای کارگری سازمان فداییان ( اقلیت )

فوریه 25, 2011

اخیرا مقاله فوق در شماره ۵۹۱ روزنامه کار متعلق به سازمان فداییان ( اقلیت ) در نیمه دوم بهمن ۸۹ بعنوان نقد فعالیتهای علنی سندیکایی و کنکاش  پیرامون تشکلهای کارگری منتشر شده ، که با توجه به اهمیتی که مبارزات کارگران در این مرحله حساس دارد ، تلاش گردیده در یک یادداشت نکاتی از مقاله در رابطه  با واقعیتهای موجود بیان گردد . بنظر میرسد در ۱۵۰ سال اخیر بیشترین نوشته و مقاله و ایجاد گروههای سیاسی در جهت طبقه کارگر و حقوق انها بوده و از زمانیکه مارکس با کشف جوهر کار و سرمایه پرداخته و انقلاب را توسط این طبقه معرفی نموده ، همه نگاهها بسوی کارگران ، انگیزه انها برای انقلاب و اثری که میتوانند بر جنبشهای انقلابی بگذارند ، معطوف گردیده است .

 اگر بطور کلاسیک در سالهای اولیه انقلابات سوسیالیستی ، وجود گروهها ، سازمانها و احزاب کارگری مفهوم خود را در سازماندهی طبقه کارگر پیدا میکردند  ، هرچند اگر دراین راه توفیق درست به دست نیامد ، اما در ۶۰ سال اخیر این مفاهیم مخصوصا سازماندهی و تشکلهای کارگری با تفسیرهای گوناگون به همراه شاخ و برگ جدیدی اضافه گردیدند ، بطوریکه با تعدادی هرچند اندک و هرچند روشنفکر نیز میتوان یک گروه ، سازمان و حزب کارگری تاسیس نموده و شعار اتحاد طبقه کارگر یک کشور و حتی کارگران سراسر جهان متحد شوید ، را داد . دراین نوشته تلاش بر این نیست که به اسم ، کمیت و کیفیت گروههای چپ و شعارهای تاکتیکی و استراتژیک انها پرداخته شود ، بلکه هدف اینستکه بیان گردد که چرا بجای هدف ، شعارها و گفتارهای فراوان که باید در راه سازماندهی طبقه کارگر انجام دهند و اگر توانایی انرا ندارند با تخریب سایر حرکات فعالان کارگری که به گفته اکثر گروهها تاثیر بسزایی در جنبش کارگری ایران داشته ، میپردازند . چرا بجای کوچکترین اقدام عملی و نقد صحیح ، به آسانترین کار که نوشتن نقدهای غیر واقع گرایانه میباشند ، دست زده و این چنین کوتاهی کار خود را از طبقه ای که غافل هستند ، در معرض تماشا قرار میدهند ، در حالیکه مانند فیلسوفان وانمود مینمایند رهنمود تئوریکی داده اند که راه نجات طبقه در ان است . روشن نیست که طبقه کارگر چه گناهی کرده است که حداقل انتظار کمک و آستین بالا زدن از کسانی را دارد که شعار دفاع از کارگران را پرچم خود دانسته اند  ،  مواجه با دوستان کارگری میشود که  میخواهند تئوریهای گوناگون را که در کشورهای مختلف رواج داشته و دارد ، بدون تحلیل صحیح و کاربرد منطقی در کشور ایران ، بخورد طبقه داده و وظیفه اصلی خود را در حد بیان رهنمود ذهنی ، خلاصه نمایند . مقاله مذکور نمونه ای از بیشمار نقدهاییست که تعدادی از گروههای مختلف چپ به تایید ضمنی فعالان کارگری در مورد فعالیتهای علنی سندیکایی کارگران ایران نگاشته اند ، هرچند معدودی از گروهها نیز هستند که هرگونه کار سندیکایی را انحرافی و گاها ارتجاعی میدانند . بسیاری از گروههای چپ در باره تشکلهای کارگری حتی اثار کلاسیک موجود در باره طبقه کارگر را نیز باور ندارند ، جمله ای از مارکس ؛ فلاسفه جهان را تفسیر کرده اند مساله مهم تغییر آنست ، را تابلو کرده ولی باور نداشته و خود تنها به تفسیر پرداخته اند . اکثر گروههای سیاسی ، تاثیر فراوان سندیکای مستقل کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد تهران و حومه و سندیکای نیشکر هفت تپه را بر جنبش کارگری در سالهای گذشته باور داشته ، میپذیرند که انها رژیم و وضعیت موجود را به چالش کشیده ولی اعتقاد دارند که کارگران پیشرو میبایست تلفیق کار علنی و مخفی را از ابتدا بطور موازی پیش میبرده و به تشکیلات مخفی میپرداخت ، در حالیکه نمونه قابل اجرایی را ارائه نداده اند . مقاله چنین آغاز میکند ؛

با سرکوب شدید سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ، بازداشت، حبس و اخراج فعالان این دو سندیکا ، با تداوم محدودیت‌ها و فشارها علیه فعالان کارگری و فروکش آشکار فعالیت این دو سندیکا ، و با کاهش شدید نقش و توان آنها در بسیج توده کارگران و همچنین مجموعه مشکلات و معضلاتی که ادامه کاری این دو تشکل را به طور جدی زیر سئوال برده است ، دور جدیدی از بحث وجدل و کنکاش پیرامون تشکل‌های کارگری آغاز شده و نقد و انتقاداتی را نیز متوجه دو سندیکای یاد شده ساخته است . اگر چه این بحث‌و نقدها ضرورتی است که ازدرون جنبش کارگری و از وضعیت کنونی آن بر می‌خیزد ، اما نیازی به توضیح این مسئله نیست که نقد و انتقاد زمانی می‌تواند به جنبش کارگری و انسجام آن کمک برساند و این جنبش را گامی به جلو براند و یا از معضلات آن بکاهد که اولاً در نقد و انتقاد از یک نظریه یا تشکل و شکل سازماندهی ، صرفاً به جنبه نفی و سلبی آن اکتفا نشود بلکه وجه ایجابی و آلترناتیو آن نیز ارائه گردد . ثانیا انتقاد و نقد مطلقاً بایستی به دور از حب و بغض‌های فردی و محفلی باشد و در هر حال چهارچوب‌ها و منافع کل طبقه کارگر را مد نظر قرار دهد و از جاده انصاف خارج نشود .

نویسنده و یا نویسندگانی که نامشان برای نوشتن مقاله ذکر نمیگردد و به احتمالی میبایست مقاله سردبیر و یا هیات مرکزی سازمان باشد ، بلافاصله بدون مقدمه و توضیحی در مورد  کارگران مبارز که با تلفات سنگین و طی سالها مبارزه توانسته بودند این دو سندیکای مستقل را ایجاد کنند ، از بدنه ( طبقه ) جدا دانسته ، درحالیکه خود را درون جنبش کارگری و منصف  دیده و مدعی است ضرورت درون جنبش کارگری را درک کرده است . موضوع پیچیده نیست یا این سازمان و گروههای مشابه جزو کارگران  و جنبش کارگری داخل کشور بوده که ضمن درک ! کاهش شدید نقش و توان دو سندیکا بر کارگران گشته اند و در مبارزات درون جنبش کارگری دور جدیدی از بحث و جدل و کنکاش پیرامون تشکلهای کارگری را آغاز کردند ، ویا از راه دور و خارج کشور به چنین ضرورتی دست یافتند که در نتیجه وجه ایجابی و آلترناتیو ارائه شده ذهنی خواهد بود !  جای تاسف است  که نگارنده که روشن است از جنبش کارگری دور است ، حتی بخود زحمت توضیح دو خط در مورد فعالیت این دو سنکا را نداده حکم  جدی فروکش کردن آشکار فعالیت انان را میدهد و مدعی است که ضمن رعایت منافع کل طبقه کارگر ، از جاده انصاف خارج نخواهد شد ! مطلب چنان  سریع و بصورت الهام دو تشکل سندیکایی را ببهانه تد
اوم محدودیتها و فشارها علیه فعالان کارگری ، زیر سوال میبرد که بنظر میرسد در سالهای قبل سرکوب و فشاری وجود نداشته و حال خواننده میبایست با تایید این مطلب که ؛ بدور از حب و بغضهای فردی و محفلی داده شده  لذا به وجه ایجابی و آلترناتیو پیشنهادی توجه کند ! کاشکی سردمداران حکومت نیز همین اعتقاد کاهش شدید نقش کارگران مبارز را در بسیج کارگران داشته و اعضای زندانی این دو سندیکا را که در وضعیت خطرناک جسمی قرار دارند ، اگر انها را آزاد  نمیکند ، حداقل به سلامت انها برسد ، درحالیکه سیاسیون دیگرزندانی گاها به مرخصی نیز فرستاده شده اند ! تداعی مشابه ای توسط بعضی از گروههای سیاسی ، بعد از اینکه جنبش خیابانی بپا خواسته سال ۸۸ نتوانست تظاهرات خود را ادامه دهد ، رایج بود که با خوشحالی توقف جنبش را اعلام کردند  ولی جنبش اخیرا با وجود تلفات بازهم عرض اندام کرده و رژیم را مستاصل نموده است . این نکته ایست که دوستان نقاد فراموش میکنند که ان کارگران مبارز نیز همچون ققنوسی در جنبش کارگری هستند که نه تنها نقششان تمام نشده بلکه در زمان مناسب فراخوانی خواهند داد ، بازهم تاثیر انها دیده خواهد شد و این دلیلی است که رژیم حتی از سایه انها نیز وحشت دارد . مقاله چنین ادامه میدهد ؛

نباید فراموش کرد که سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه ، محصول شرایط سیاسی در دورۀ معینی است که با رشد آگاهی سیاسی در صفوف کارگران و افزایش درجه فعالیت کارگران پیشرو برای تشکل‌یابی طبقه کارگر و در مجموع با رشد جنبش کارگری همراه است . سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه ، هر دو نتیجه ی زحمات و تلاش های فداکارانه کارگران پیشرو این شرکت‌ها هستند که در یک پروسه پر درد و رنجِ طولانی و مبارزۀ رو در رو با دولت و دستگاه امنیتی و سرکوب آن ، از دل مبارزات کارگران ، متکی بر توده کارگران ، مستقل از نهادهای حکومتی و کارفرمائی و درتقابل و نفی شوراهای اسلامی کار پا به عرصه وجود گذاشتند .

روشن نیست و تحلیلی بیان نمیشود که چرا و چگونه این دو سندیکا محصول شرایط سیاسی در دوره معینی است که با رشد آگاهی سیاسی کارگران ایجاد شده ، در حالیکه مبارزات اقتصادی کارگران منجر به ایجاد سندیکا میگردد و این امر در مراحل گوناگون در یک کشور دیکتاتوری حتی با تغییر حکومتها توسط کارگران برای مبارزات صنفی انها شکل میگیرد و تجربه مبارزات جنبش کارگری نشان داده که تا به آخر نیز حتی در کشورهای دموکراتیک بعنوان بخشی از مبارزات کارگران ادامه مییابد . بررسی جنبشهای کارگری در کشورهایی همچون فیلی پین ، برمه ، مکزیک و سایر کشورهای زیر استبداد نشان میدهد که چگونه  فعالان کارگری کار خود را در ایجاد تشکیلات علنی و جنبش کارگری  گسترش داده و توانسته اند ، با ایجاد اتحادیه های کارگری بخشی از خواسته های کارگران در مورد دستمزد بیشتر ، حذف کار اجباری و کودکان ، ایمنی کار و موارد دیگر دست یابند . تاریخ مبارزات جنبش کارگری ایران نیز از ۹۵ سال پیش آشکار میکند که در مراحل مختلف با وجود شکستهای طولانی ، همچنان در هر فرصتی تلاش ایجاد سندیکای مستقل فروکش نکرده است . این موضوع نه تنها در مبارزات کارگران تکرار میگردد ، بلکه در سایر جنبشهای دانشجویان ، زنان ، معلمان ، قومیتها ، مذاهب و غیره نیز با ایجاد انجمن ، شورا و یا نهادهای مشابه برای پیگیری خواسته های صنفی تشکیل میگردند و اگر میل به ایجاد تشکیلات مخفی در جنبشهای گفته شده فوق بسرعت پا میگیرد ، بدلیل پیوستگی اقتصادی کارگران بیکدیگر و نداشتن ترس از دست دادن کار کارگران ، روش سندیکای علنی بانها قوت بیشتری برای مبارزه داده و کارگران با دیدن پیشروان خود در صف اول اشتیاق زیادی به حمایت و ایجاد سندیکای مستقل میدهند . بهرحال مقاله با احساس همدردی به دو سندیکا چنین ادامه میدهد ؛

وضعیت کنونی و میزان فعالیت دو سندیکای شرکت واحد و هفت تپه مطلقاً رضایت بخش نیست . هر کارگر آگاهی این را می‌داند و قبل از همه فعالان و رهبران این دو سندیکا نیز پیش از آنکه کسی بخواهد عملکرد این دو تشکل در شرایط فعلی را نقد کند ، به این موضوع آگاهی دارند . بنابراین اگر کسی این وضعیت را می‌خواهد نقد کند ، باید صریحاً بگوید که چرا وضعیت این دو تشکل بدینگونه است چه باید کرد ؟ و یا چه می توان کرد ؟ و  اگر وضعیت کنونی را نفی می‌کند ، چه چیزی را به جای آن پیشنهاد می‌کند .

 بعد از کلماتی احساسی در مورد دو سندیکا در پاراگراف بالاتر ، بلافاصله در این پاراگراف نیت اصلی مقاله خود را نشان میدهد که وضعیت مطلقا رضایت بخش نیست و به مطلق کردن ذهن خود که همه چیز را میداند ، بیان میدارد هر کارگر آگاهی و حتی رهبران این دو سندیکا نیز آگاهی به عملکرد منفی خود دارند ! چرا این دوستان که با کارگران آگاه ارتباط نزدیک دارند و از دل رهبران سندیکا نیز خبر دارند ، از مدتی قبل نتوانستند تغییری در  وضع طبقه کارگر ایجاد کرده انها را براه درست هدایت کنند ؟ زمانیکه در سراسر نقد خود از هیچ تشکیلات دیگر کارگری ، چه علنی و چه مخفی نام نمیبرند ، متذکر میشوند که تشکیلات دیگری در این سالها ایجاد نشده است ، هرچند این دوستان روشن نمیکنند که گروه ، سازمان کارگری که خود در این راستا با کار مخفی ساخته اند ، چه حرکتی را در جنبش کارگری نتیجه داده است ! نکته ای که این دوستان فراموش میکنند علت وجودی تشکیل سندیکای علنی در شرایط خفقان و سرک
وب کارگران میباشد که حکومت ضمن توجه بسرکوب همه نهادهای آزادیخواه توجه ویژه ای به جنبش کارگری داشته و هیچ حرکتی را از انها غافل نمیگردد . نمونه کشورهای دارای دموکراسی نسبی کاملا نشان از ان دارد که درصد کارگران وابسته به سندیکاها در کشورهایی مانند امریکا ۸ درصد ، فرانسه ۱۰ درصد ، متوسط اروپا ۱۰ درصد ولی اسکاندیناوی ۷۰ درصد و کانادا ۳۲ درصد میرسد ، پس وجود این دموکراسی نسبی به مفهوم رشد سندیکالیسم نبوده و دلایل دیگری نیز در ایجاد و یا عدم ایجاد سندیکاها دارای نقش میباشند که جایشان در این نوشته نمی گنجد . بقول معروف کارگران جز زنجیر خود چیزی ندارند که از دست بدهند و در زمانیکه لازم بدانند حتی اگر شرایط سرکوب مهیا باشد ، مبارزان خود را بیرون میدهند که علنا درخواستشان را بیان کنند و تا به آخر پای ان خواهند ایستاد و از این طریق کارگران دیگر نیز بانها اعتماد کرده و جنبش کارگری در زیر سرکوب وسعتی میگیرد که قابل مقایسه با اثر یک یا چند محفل خصوصی نیست . انچه کارگران پیشرو و فعالین کارگری را وادار کرد که از فرصت پیش آمده دو سندیکای مستقل را ایجاد نموده و منشا یکسری از گسترش جنبش کارگری باشند ، ارزشی داشت که بتواند در زمان کوتاه در اقشار مختلف کارگری نفوذ خود را آشکار نماید و این موضوعی است که  اکثرا تایید مینمایند . نکته این نیست که کار مخفی نباید کرد و حتما برای ایجاد این دو سندیکا نیز نکاتی پوشش داده شد که در ظاهر دیده نشده و این کماکان ادامه خواهد داشت ، بلکه بدلایل امنیتی فوق العاده که مسولان امنیتی رژیم داشته و دارند ، محفلها و هسته های مخفی کمتر قابل اعتماد بوده و غیر از روابط سانترالیسمی که در این محفلها بدلیل سابقه تاریخی حاکم است و نوع برخوردهایی که از این محفلها بر حرکات کارگری دیکته میشود ،  مورد تایید اکثریت کارگران قرار نگرفته ، ضمن اینکه رشد بسیار کندی نسبت به حرکات وسیع سندیکایی دارند . محفلها بیشترین کاربرد خود را تاریخا در جنبشهای دانشجویی و مشابه آنها پیدا میکنند که از طریق انتقال اندیشه ها در یک تراکت یا بیانیه و کتاب صورت گرفته و در ارتباط با یکدیگر قرار میگیرند ، درست مانند هسته ها و محفلهای چریکی سالهای ۴۸-۵۴ که موتور کوچک یا ماهی سیاه کوچک میخواهد موتور بزرگ که مردم یا طبقه کارگر باشد را به حرکت درآورد . چگونه است دوستانی که نام فداییانی را یدک میکشند که حاضر بودند جان خود را در راه  یک حرکت کارگری فدا کنند ، حال وارثان انها نه از طریق ذهن خود بلکه از زبان کارگران به وضعیت مطلقا رضایت بخش نیست سندیکا های مستقل ،  حکم داده و مدعی هستند دلایل را شناخته و راه درست را پیشنهاد  خواهند داد . در حالیکه کارگران بجای اثر یک محرک کوچک ، در کار روزانه مشترکشان مبارزات طبقاتی را درک کرده و ندای مثبت به کارگران پیشرویی میدهند که در مبارزات روزانه انها را رهبری نموده ، خواسته هایشان را بگوش مقامات رسانده و به ایجاد تشکیلات مستقل دست میزنند . مقاله ادامه میدهد ؛

البته افراد و گرایش‌هائی هستند که از همان آغاز، سندیکای کارگری را نفی می‌کردند و مستقل از اینکه به فرض سندیکای کارگران شرکت واحد و یا سندیکای نیشکر هفت تپه در چه شرایطی شکل گرفته‌اند ، توسط چه نیروهایی ایجاد شده ، چه مطالباتی داشته و دارند و تا چه میزان توانسته‌اند توده کارگران را بسیج و به صحنه مبارزه بکشانند ، علیه این سندیکاها تبلیغ و آن‌ها را تخطئه می‌کردند . مشغلۀ این گرایش‌ها و افراد ، مشغلۀ کارگران و مبارزات کارگران نبوده و نیست . مشغله این‌ها بیشتر مشغله ذهنی است که در پوشش طرح  شعارهای به ظاهر تند و تیز ضد سرمایه‌داری و شورای سراسری سرمایه ستیز ، نقطه ستیزش عملاً همین سندیکاها و تشکل‌های توده‌ای کارگری بود که توسط خود کارگران برپا شده‌اند . این ‌ها  به غیر از شوراهای سرمایه ستیز البته بر ذهن و روی کاغذ ، هرگونه تشکل کارگری را نفی می‌کردند . اما اکنون تا آن جا سقوط کرده اند که به پذیرش شوراهای اسلامی کار رژیم هم رضایت داده اند . افراد و گرایش‌های دیگری نیز بوده‌اند که از همان بدو تشکیل سندیکای شرکت واحد ، به عنوان یک تشکل توده‌ای کارگری که توانسته بود تا حدودی خود را بر رژیم تحمیل کند به دفاع از آن برخاسته اما درعین حال چنین تبلیغ می‌کردند که هرگونه تشکل و فعالیت مخفی کارگری را باید کنار گذاشت . این‌ها با این توجیه عوامانه که یک تشکل توده‌ای نمی‌تواند مخفی باشد ، هرگونه فعالیت مخفی و تشکل‌های مخفی کارگری را نفی و آگاهانه یا ناآگاهانه فعالیت‌های کارگری و سازمان‌یابی کارگران را به فعالیت‌های صرفاً علنی و سازمان‌یابی علنی محدود می‌کردند . هر دوی این گرایش‌ها البته به نسبت وزن و اندازه خود، زیان‌هائی را بر جنبش کارگری و تشکل‌های کارگری وارد ساختند .

بنظر میرسد که انتقاد در گروههای چپ بیک روش کلاسیک تبدیل میگردد ، که در انها ابتدا رقیب سیاسی بکمک یک جریان سوم که کمتر قابل نقد است ، از دور خارج نموده و سپس با ظرافتی خاص ، ان جریان نیز محکوم میگردد . چنانچه در این پاراگراف دیده میشود ابتدا گروههای دیگر که کل سندیکا را نقد میکنند با ذکر اینکه مشغله اینها ذهنیست ، از دور خارج شده و سپس با زیرکی ضمن تایید کار سندیکایی در مقطعی خاص ! توجیه عوامانه را بانها چسبانده و زیانهای وارده بر جنبش و تشکلهای کارگری انها را بسیار بیشتر از گروههای سیاسی نوع اول میشناسد ، چرا که نسبت وزن و اندازه کسا
یکه سندیکاها را ایجاد کردند بسیار بیشتر از گروههای سیاسی میباشند که بقول اقلیت مشغله ذهنی دارند . طبعا انچه در صف مبارزه باقی مانده و از مشغله ذهنی برخوردار نیست سازمانیست که این نقد را نگاشته است ، درحالیکه اگر به نشریات سالهای قبل انها و همچنین سایر گروههای مشابه نگاه شود ، تمجید و تاییدهایی که نثارمبارزان کارگری که دو سندیکا را ساختند ، جاری شده درحالیکه امروزه به زیان وارد کردن به جنبش کارگری محکوم میگردند ! بازهم درست مانند جنبش سال ۸۸ است که زمانیکه به خیابانها ریختند از طرف اکثریت مورد تایید قرار گرفتند و بمحض اینکه جنبش توسط دولت کنترل گردید سیل انتقاد و انحرافات بر جنبش جاری گشت . این دوستان حتی یاد جمله قبلی خود که مبارزات سندیکایی محصول شرایط سیاسی دوره معینی است را فراموش کرده ، به صراحت از زیانهای وارده به جنبش کارگری سخن میرانند ،  درنظر گرفته شود که چنین طرز تفکری بخواهد از طریق هسته یا محفل مخفی به کارگران دستور العمل هم بدهد و اعتماد کارگران را نیز بخود جلب نماید ، چگونه نقش پیشروان تئوریکی و صادق طبقه را منحصر بخود خواهند کرد ! آری دوستان ، کارگران خود را میشناسند و در مبارزاتی که رودرو کرده اند و با وجود جنبشی که در سال ۸۸ اتفاق افتاد و هنوز نیز ادامه دارد از دشمنش آگاهی دارد ، منتهی میخواهد در پروسه مبارزاتی خود دوستان همرزمش را نیز بشناسد که آیا بانچه میگویند اعتقاد داشته و در انراه گام برمیدارند یا تیشه به ریشه مبارزه میزنند . تاریخ حکایت از گروههای سیاسی بسیار چپی میکند که مانند پاندول ساعت هرچه از سمت چپ بالا رود ، در بازگشت بهمان اندازه در سمت راست بالا میرود ، و این حکایت متاسفانه بارها اتفاق افتاده که گروهی که پیشگامانشان در  دوره خاصی که تفنگ برداشته و با رژیم حاکم مبارزه کردند ، اکنون تفنگ را خود بدلایل مختلف کناری نهاده و چون کمتر دسترسی به کارگران دارند ، قلم را بر علیه کسانیکه پی به ضرورتی برده اند بکار میگیرند و گاها با شعارهای بقول خود ضد سرمایه داری یا به نقد منفی جنبش کارگری پرداخته و یا گاها بقول مقاله تا همکاری با سندیکاهای دولتی و فرمایشی و حتی حکومت تن میدهند . مقاله ادامه میدهد ؛

اما گرایش دیگری نیز وجود داشت که ضمن حمایت از سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه به عنوان تشکل‌های توده‌ای کارگری که توانسته بودند بطور موقت تا حدودی خود را بر رژیم تحمیل کنند  ، محدویت‌های خاص فعالیت و مبارزه سندیکائی را نیز متذکر می‌شد . موقتی بودن این وضعیت و خطراتی که از ناحیه فعالیت صرفاً علنی ، کارگران پیشرو را تهدید می‌کرد هشدار می‌داد و از تلفیق فعالیت مخفی و علنی و نیز ایجاد کمیته مخفی کارخانه به عنوان مناسب‌ترین شکل تشکل کارگری که می‌تواند در شرایط سرکوب و خفقان ادامه کاری داشته باشد ، دفاع می‌کرد . ما مکرراً هشدار می‌دادیم که رژیم ضد کارگری و ارتجاعی حاکم که کم‌ترین آ ازادی‌های سیاسی را نیز از مردم سلب کرده است ، ایجاد سندیکاهای کارگری را نیز تحمل نخواهد کرد . ما به ویژه بر این مساله تاکید ورزیده‌ایم که مستقل از این موضوع که سندیکاهای کارگری در یک رو در روئی نابرابر با رژیم ، تا چه زمانی دوام آورند ویا ادامه کاری و بقاء فعال داشته باشند ، و مستقل از آنکه سرانجام به چه سرنوشتی دچار شوند ، فعالین کارگری و سندیکایی و کارگران پیشرو ، تحت هیچ شرایطی حتا در این دو سندیکا نیز نباید تشکیل و تکثیر کمیته‌های مخفی کارخانه را از دستور کار خود خارج سازند چرا که این کمیته ‌ها ، با شرایط کنونی جامعه منطبق‌اند و ادامه کاری فعالیت کارگران پیشرو برای سازماندهی مبارزات کارگری را تضمین می‌کنند و با پیشرفت و اعتلای جنبش کارگری می‌توانند به کمیته‌های اعتصاب ، شوراهای کارگری و تشکل‌های توده‌ای کارگری تبدیل شوند .

در این پاراگراف منظور اصلی نویسنده و یا نویسندگان سازمان روشن میشود که تمام نقد مقاله در باب این است که از گرایش دیگری صحبت شود که چگونه راه صحیح را از ابتدا توضیح میداده است و در ادامه با کلمات ؛ ما مکرر هشدار میدادیم ، تاکید میکند که این گرایش همان سازمان اقلیت است ، واقعا که اینهمه اعتماد بنفس لایق جایزه از طرف طبقه کارگر است که با صداقت و تواضع از نقش خود پرده برداری مینماید . تنها نکته ای که میماند این سوال است که چرا خود این سازمان بجای تحمل اینهمه فشار برای بیان حقایق خود راسا به نفوذی که در طبقه کارگر دارد ، تلفیق کار علنی و مخفی را در جنبش کارگری نداده تا جریانهای سالم سندیکایی بانها بپیوندند و جنبش کارگری بیش از این از طرف سندیکاها ضرر نخورند ؟ واقعا رمل و استرلاب نیست و میشود تنها با یک مقاله نه تنها همه گروههای سیاسی که معتقد بکار در طبقه کارگر هستند را از دور مبارزه خارج کرد ، بلکه با همین تک تیر میتوان تکلیف پیشروان کارگر را نیز از دور مبارزات کارگری خارج نمود . اینجا اصلا قصد برخورد ایدئولوژیکی درکار نبوده و مبارزه را در انحصار گروهی نگاه نمیکند ولی شاید نگاهی به شعارهای استراتژیک فداییان ( اقلیت ) و اینکه طبقه کارگر را بکجا رهنمون میکند ، بد نباشد که در بالای صفحه روزنامه کار میدرخشد ؛ کار نان آزادی حکومت شورایی ، حال این دوستان باید توضیح دهند که کار ، نان و آزادی را این پیش قراولان میخواهند در جامعه موجود دیکتاتوری به جنبش کارگران بدهند یا زمانیکه حکومت شوراها ( با چه رهبری ؟ ) برپا گردید این
دیه به کارگران داده میشود ! مسلم است که آزادی ( برای چه کسی و چگونه ؟ ) در حکومتهای استبدادی حاضر داده نمیشود ، کار که بخش لاینفک سرمایه داری بوده و بناچار به کارگر تعلق میگیرد و اگر در بحرانهای اقتصادی و بدلایل سود بیشتر و یا مسائل دیگر کارخانه هایی بسته میشوند ، کارگر خواه ناخواه بیکار میگردد ، میماند نان که با وجود کلمه ای ناخوشایند که برای کارگران درخواست میگردد . مگر سندیکای مستقل یکی از مهمترین راهی نیست که میتوان به نان و کار و موارد دیگری که برای کارگران ضروریست ، دست یافت ؟  مگر مارکس و هرکسی که مورد تایید اقلیت و هر گروه چپ دیگریست ، سندیکای مستقل را موجب ضرر جنبش کارگری دانستند و مگر در طول انقلابات انها مبارزه سندیکایی و شورایی و غیره دوران رکود و اوج را بدلیل سرکوب و مسائل دیگر طی نکرد ، و سرانجام این رهبرانی که مدام از انها فاکت آورده میشود ، اکثرا در دورانی نیستند که حزب را ایجاد کرده بودند و لذا قدرت تصمیم گیری برای مذاکره و غیره را داشتند ، در حالیکه میتوان گفت همه گروههای سیاسی چپ ، هنوز سازمانی که طبقه کارگر را به جنبش مبارزاتی پیوند بزنند ، ایجاد نکرده اند و قادر نیستند جنبش کارگری را بحرکت درآورند در حالیکه شعار ؛ کارگران سراسر جهان متحد شوید ، داده میشود ! قدیمیها ضرب المثلی داشتند که ؛ یک سوزن بخودت بزن یک جوالدوز به دیگری ، در حالیکه بیشتر کسانیکه پرچم کارگران را در دست گرفته اند جوالدوز را برتن کارگران و فعالین کارگری فرو کرده و یادشان میرود که بخود نیز سوزنی فرو کنند تا حداقل نیشتر ان ، انها را به واقعیتها نزدیک کند . چرا چشم فرو بسته اید ،حکومتی ولایتی – سپاهی بسیار خشن تر جایگزین  حکومت ولایتی – اصلاح طلبی شده و انها نه تنها ضربه سنگینی به تشکلات کارگری ، که برهر چه تشکیلات دانشجویی ، معلمان ، زنان و غیره زده اند و چون انتظار دارید سندیکای مستقل مداوما حکومت را به چالش بکشد ، بیان میدارید که جنبش سندیکایی نه تنها متوقف گردیده ، بلکه وجودش زیان آور گشته است ! گفتن جملات کلی که رژیم تحمل هیچ سندیکایی را نمیکند نه تنها در هر رژیم استبدادی و حتی کشور دارای دموکراسی نسبی نیز صادق است و این دلیلی نیست بر اینکه نکردن تلفیق کار علنی و مخفی موجب این خسران گشته است ، گرچه تاریخ نشان داده که رژیمهای مستبد در ایجاد و پیدا کردن هسته ها و محفلهای مخفی استادتر بوده اند ! مقاله ادامه میدهد ؛   

 رویکرد بیش از پیش کارگران پیشرو و آگاه به تشکیل کمیته‌های مخفی کارخانه و کارگاه و تلفیق مناسبی از فعالیت‌های مخفی و علنی حتا در میان کارگران پیشرویی که برای تشکیل سندیکا فعالیت کرده‌اند دلیل روشنی بر صحت ارزیابی ما از شرایط جامعه و موید این حقیقت است که کمیته‌های کارخانه بهترین و مناسب‌ترین تشکل کارگری دراین لحظه است که در عین حال در دسترس همه کارگران نیز قرار دارد . حکومت اسلامی که مخالف هرگونه آزادی سیاسی و تشکل مستقل کارگری‌ست از همان آغاز فعالیت سندیکای شرکت واحد و بعد سندیکای کارگران هفت تپه ، و حتا قبل از موجودیت رسمی این دو سندیکا ، سرکوب بیرحمانه فعالان سندیکا را آغاز کرد و به تدریج هر گونه تحرکی را در زمینه فعالیت‌های علنی و توده‌ای کارگری ، از آنان گرفت . هر کسی ولو از یک درجه ی هوشی متوسطی هم برخوردار می‌بود و قدرت بینائی خود را از دست نداده بود ، از همان آغازِاقدامات وحشیانه مزدوران رژیم علیه کارگران و سندیکای آن ها ، این پایان را نیز می‌توانست ببیند . لازم به تأکید است که وضعیت کنونی سندیکای کارگران شرکت واحد و هفت تپه هر چه که هست یا هر چه که باشد ، اما هیچکس نمی تواند فعالیت‌های موثر این دو تشکل در بسیج توده کارگران و ارتقاء آگاهی صنفی و سیاسی کارگران را منکر شود و هیچ نیروئی هم نمی‌تواند این تأثیرات را زائل سازد . کاهش دامنه فعالیت این دو سندیکا و یا حتا نابودی تام و تمام و قطعی آن‌ها نیز نمی‌تواند این معادله را برهم بزند .

 آیا هواداران و خود این دوستان طبقه کارگر نباید بگویند که چرا تنها به هشدار مکرر بسنده کرده ، چرا خود راسا به ایجاد تشکیلاتی که اعتقاد داشتند نپرداختند و آیا هشدار مکرر ناشی از ارتباط  ضعیف  کارگری توسط اقلیت نیست که ذهنا اعتقاد دارند پیشروان کارگری که باور به تشکیلات سندیکایی مستقل دارند ، بدلیل داشتن ارتباط کارگری میبایست رهنمود سازمان را که بهتر وضعیت را میبینید ، رعایت کنند ؟ کسی که جلوی تلفیق کار علنی و مخفی  هیچ گروه سیاسی را مابین کارگران را نگرفته ، چرا در حالیکه ثمره مبارزات سندیکایی را در کارگران دیدید و با ظرافت در جای جای مختلف تایید کردید ، هرچند بلافاصله اگر و مگرهایی را بان وصل کردید ، به گسترشش همت نگذاشتید ؟ ساده لوحی است و ؛ هرکسی ولو از یک درجه ی هوشی متوسطی هم برخوردار باشد ، میداند که سندیکای مستقل چنین ایجاد نشد که ؛ تعدادی
کارگر پیشرو در یکروز اعلامیه داده ، در بوق و کرنا کردند که ما چند نفر میخواهیم سندیکای مستقل برپا کنیم و هرکس میخواهد فلان نامه را امضا کرده و در فلانجا منتظر باشد ! واقعا درست است تا در درون جنبشی نباشی از درک مبارزات ان غافل میمانی و هوش متوسط نیز کاری از پیش نمیبرد تا بدانی ، چه اندازه کارهایی صورت گرفته که از چشم حکومت مخفی مانده و چه مرارتی کشیده شده تا این دو سندیکا همچون دو ستاره درخشان در آسمان طبقه کارگر ایران بدرخشند . برخلاف نظر اقلیت حکومت اگر میتوانست اجازه ش
ل گیری این دو سندیکا و چند نهاد مستقل کارگری دیگر از جمله فلزکار و مکانیک ، کانون مدافعان کارگران و …را نداده و نمیدهد ، کما اینکه همچنان این دو سندیکا همچنان مورد تایید کارگران بوده و بعنوان الگویی هرجا که میسر باشد ، ایجاد خواهد گردید . متاسفانه درک سندیکا و همچنین تلفیق  کارعلنی و مخفی نیز همچون تئوریهای دیگری که بیشتردر مقالات و شعارهای بعضی از گروههای سیاسی بکار برده میشوند ، بدون اینکه تحلیل تاریخی صحیحی از زمان بکار رفته و زمان حال حاضر داشته باشند ، مانند فرو کردن بزورذهنیتی در یک واقعیت موجود است که کاربرد ندارد .  تاسف آور است که از طرفی به ارزش سندیکای مستقل واقفید ولی بطور شفاف از ان حمایت نمیکنید ، و از طرفی کارگران پیشرویی که چنین واقعیتی را ایجاد کردند ، فاقد هوش متوسط میدانید که نمیدانستند بکجا میروند ، اما توانستند کارگران را با خود همراه کنند ! آیا از خود سوال کرده اید که چرا کارگران مورد خطاب شما از ؛ تشکل توده ای مخفی ( ؟ ) ، حمایت نکردند و به پایمردی پشت رهبران خود ایستادند و آیا میدانید عوامل اطلاعاتی چه هزینه و زمانی را برای ایجاد سندیکاهای زرد دولتی و محفلهای مخفی کارگری و غیره مینمایند تا کارگران مبارز را شناسایی و حرکات انها را در نطفه خفه کنند ؟ چرا کمی از وقت گرانبهای خود را به تشکیل کمیته مخفی ، اعتصاب ،.. ندادید تا کارگران پیشرو در عمل آگاه گردند که مبارزه چگونه است  ، شمایی که اعتقاد دارید تنها گروهی بودید که بارها هشدار دادید که سندیکای مستقل علنی بدون تلفیق کار مخفی و علنی از ابتدا محکوم به شکست است ، پس تظاهرات ، اعتصابات ، راه پیمایی ها و غیره را چه کسانی ترتیب دادند که رژیمی که از ابتدا انها را میشناخت بوحشت انداخت ! کمی از پوسته ای که دور خود ساخته اید و ذهنتان را فرا گرفته خارج شوید تا به دیدن واقعیت نائل گردید ، اگر کمیته های مورد نظر شما با شرایط جامعه منطبق است و ادامه کاری فعالیت کارگران را تضمین میدهد ، چرا خود انها را تشکیل نمیدهید و چرا کارگران آگاه و پیشرو و حتی با هوش متوسط دست به چنین کاری نمیزنند که شما را چنین برافروخته کرده است ! بالاخره این دو سندیکا ایجاد شدند ، مبارزه کردند ، کارگران از انها حمایت کردند ، اعتصاب کردند ، راهپیمایی کردند ، تظاهرات کردند و .. یا نه و آیا رژیمی که جنبشهای میلیونی را سرکوب کرد ، نباید بر چنین سندیکایی حمله کند ، و اگر چنین کرد باین معنی است که پایان کار سندیکای مستقل علنی است ! چنانچه خیزش اخیر جنبش خیابانی مجددا حرکات خود را آغاز کرده ، باور کنید که به توجه به بحران اقتصادی ، بیکاری کارگران ، تورم ، حذف یارانه و گرانیهای بیشمار بازهم حرکات سندیکایی فعالتر خواهد شد و حداقل این تضمین بشما داده میشود که اگر همین دو سندیکای موجود فراخوانی را در آینده نزدیک بدهند ، جواب محکمی از طرف کارگران و حمایت انها خواهند گرفت که ذهنیت بسیاری را دچار سرگیجه برای تحلیل خواهد نمود . مقاله چنین ادامه مییابد ؛

وضعیت کنونی این دو سندیکا اما موقعیتی را فراهم ساخته تا سوای آن کسانی که از ابتدا هم با سندیکاها خصومت می ورزیدند و از هر فرصتی برای حمله و تضعیف این دو سندیکا سود می جستند ، پاره‌ای از دوستان و حامیان این دو سندیکا نیز، بی آنکه نقش خود را در وضعیتی که این سندیکاها به آن دچارشده‌اند به حساب آورند ، فعالان سندیکا را به باد  حمله می‌گیرند و با طرح موضوعاتی از قبل اینکه دیگر چیزی از این دو سندیکا به عنوان تشکل توده‌ای باقی نمانده است و فعالیت آن‌ها به صدور اطلاعیه خلاصه شده و رابطه فعالان و توده کارگران قطع شده است ، چنین انتقاد می‌کنند که این سندیکاها به تشکل فعالان کارگری تبدیل شده‌اند . این واقعیت غیر قابل انکاری‌ست که فعالیت این دو سندیکا بسیار بسیار محدود شده و تقریبا همانگونه که این دوستان می‌گویند ، به صدور گاه به گاه اطلاعیه خلاصه شده است . اما این هم واقعیتی‌ست که وضعیت کنونی این سندیکاها ، وضعیتی نیست که کارگر هفت تپه وکارگر شرکت واحد و به ویژه فعالان سندیکای این دو شرکت خواستار آن بوده باشند . این وضعیتی‌ست که رژیم سرکوبگر حاکم بر آن‌ها تحمیل نموده است . فرض کنیم که این قضاوت و انتقاد صد در صد درست باشد و سندیکای شرکت واحد و هفت تپه در شرایط حاضر نمی‌توانند بیش از این فعالیت کنند و فعالیت آن‌ها به صدور اطلاعیه خلاصه شده است . اما کسیکه جنبش کارگری و معضلات آن را کم و بیش از نزدیک دنبال می‌کند و برایش دل می سوزاند ، دیگر نباید صرفاً به طرح انتقاد بپردازد ، بلکه ضمن طرح انتقاد و نقد و نفی وضع موجود ، باید وجه اثباتی و آلترناتیو خود را نیز مطرح کند . فعالان سندیکاهای شرکت واحد هفت تپه در شرایط حاضر علاوه بر صدور اطلاعیه چه باید بکنند ؟ و چه می توانند بکنند ؟ به این سئوال باید پاسخ  مشخص داد . اینکه ارتباط فعالان سندیکا با بدنه کارگران کاهش یافته است ، این صحیح است و یک نقص بزرگ هم هست . اما برای رفع این نقیصه چه باید کرد یا چه می توان کرد ؟ انتقاد اگر فاقد جنبه اثباتی باشد صرفاً به ایراد گیری‌های بی ثمر تبدیل می‌شود وهیچ کمکی به حل معضل و بهبود وضعیتی که مورد نقد است نمی‌کند .

واقعا که تحلیل عجیبی است ، از طرفی گروههای سیاسی مخالف بصرف دشمنی با سندیکا رانده میشوند ، سپس پای دوستانی بمیان میاید که فعالان سندیکا را بباد حمله میگیرند بدون اینکه نقش خود را در این میان بحساب آورند و در انتها س
ندیکایی میماند که  کارش تنها صدور اطلاعیه  است و فداییان ( اقلیت ) که این تحلیل را با فرضی به واقعیتی تبدیل میکند ؛ اینکه آیا خود این اقلیت نقشی در این وضعیت دارد یا ندارد و یا اینکه اگر جزو طبقه بوده و در ان نفوذ دارد چرا به چنین فرضهایی ، حکمی میدهد که تنها در ذهن خود انها جاریست و یا علاقمندند که چنین چیزی حقیقت داشته باشد ! اگر چنین تحلیلی شایسته است ، پس آیا میتوان نتیجه گرفت که نه گروههای سیاسی مخالف سندیکای مستقل ، نه این دوستانی که معلوم نیست کجایند و بالاخره خود اقلیت ، که همگی بیرون از کارگران و واقعیتهای موجود قرار داشته و لذا بهتر است از جانب کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه اطلاعیه صادر نکنند چرا که انها دوستان خود را خوب میشناسند . روشن نیست که این دوستان کارگران چرا دلواپس سندیکای مستقل کارگران میباشند ، درحالیکه اعتقاد دارند فعالیت دو سندیکا بسیار بسیار محدود و تنها به صدور اطلاعیه محدود میشود و کارگران پیشرو حتی سندیکایی های سابق روی بسمت کمیته مخفی آورده اند ، پس چرا وقت پرارزش خود را بجای تلفیق کار علنی و مخفی نمایند ، صرف نقد از سندیکاهایی میکنند که بود و نبودشان دیگر اهمیتی ندارد ! احساسی که از این تحلیلها به انسان میدهد ، صندلی قضاوت یا قاضی است که وقتی بر روی این صندلی مینشیند جز حکمی که برایش متصور است ، قدرت بینایی اش اجازه درک صحیح واقعیت ها را نمیدهد و اینجاست که بقولی باید گفت ؛ مرا بخیر تو امیدی نیست شر مرسان . یکی از دلایلی که کارگران کمتر به کار با این دوستان نشان میدهند ، اینستکه فقط آمادگی دارند ذهن مملو از اثاری را که حفظ کرده اند به طبقه تحمیل کنند و بعد اطلاعیه بدهند که جنبش کارگری فلان  شرکت و فلان کارخانه را انها اداره میکنند ، ولی موارد بیشماری چه تحلیل و چه بیانیه که بطور علنی در زیر سرکوب رژیمی منتشر میشود که بدنبال مدرکیست که جرم زندانیان را بیشتر اثبات کند ، بنظر این دوستان به صدور اطلاعیه موسوم میگردد . تنها باید اضافه کرد که بدشانسی کارگران مبارز زندانی در اینستکه حکومت نیز تحلیلی مشابه این دوستان کارگر که مدعی هستند جنبش کارگری را از نزدیک دنبال کرده و بر ان دل میسوزانند ، ندارد تا انها را از سیاه چالهای زندان با کلی درد و مرض که در بیمارستان نیز با دست و پای بسته نگهداری میشوند ، آزاد سازد . باید دید که این دوستان در ادامه مواردی همچون آلترناتیو ، رفع نقیصه و غیره را تحلیلی میکنند یا نه همچنان به تکرار حرفها میپردازند ، ادامه مقاله ؛

اما نکته‌ای را که نباید فراموش کرد این است که این تشکل‌ها و فعالیت آن‌ها هر چند در شرایط کنونی بسیار بسیار محدود گشته و به هیچ وجه با فعالیت آن‌ها در آغاز شکل‌گیری شان قابل مقایسه نیست ، اما وجود همین تشکل‌ها و فعالیت‌های محدود شده نیز ، اولاً در شرایط حاضر از اهمیت بسیار زیادی برخوردارند و در عین حال در شرایط اعتلای مبارزات ، به فوریت به تشکل‌های بزرگ‌تر ، و با دامنه فعالیت‌های وسیع‌تری تبدیل می شوند . ثانیاً این درست است که ارتباط فعالان سندیکا با توده کارگران بسیار کاهش یافته و یا در مواردی ممکن است قطع شده باشد ، اما در این مورد نیز اولاً باید راه کار مشخص ارائه داد . با ید به صراحت گفته شود که شکاف میان نخبگان و پیشروان کارگری و توده‌های کارگر ، در شرایط سیاسی کنونی حاکم برجامعه اساساً پُرشدنی هست یانه ؟ و بطور شفاف باید گفت که این شکاف را چگونه باید پر کرد ؟ نه اینکه به ذکر آنچه هست اکتفا نمود . ثانیاً بایستی  بر این واقعیت غیر قابل انکار نیز انگشت گذاشت که این تشکل‌ها ولو آنکه در آن ها ارتباط کارگران پیشرو و بدنه محدود شده باشد ، اما با تشکل‌هائی که در بیرون از محیط کار و به صورت تشکل فعالان کارگری شکل گرفته‌اند متفاوت‌اند . بحثی بر سر مفید بودن و مؤثر بودن فعالیت این گونه تشکل‌ها نیست و نیازی هم به ذکر نمونه و اثبات آن نیست . اما این حقیقت ، نمی‌تواند حقیقت دیگری را که این تشکل‌ها یعنی تشکل فعالان کارگری در خارج از محیط کار تشکیل شده‌اند  و به دور از محیط کار و تولید هستند را نفی کند . همین ارتباط کم‌تر و ضعیف‌تر با توده کارگران در محیط کار ، یکی از عوامل بسیار مهمی است که فعالان این گونه تشکل هارا آسان‌تراز تشکل هائی که درمحیط کار شکل گرفته و از نزدیک با کارگران در تماس اند ، می‌تواند دچار ذهنی‌گری وگاه حتا اسیر مجادلات محفلی و فردی کند . ارتباط فعالان دو سندیکای یاد شده با توده کارگران محدود و بسیار محدود شده است ، این درست . اما این ارتباط در هر سطح و کیفیتی که هست باز بیشتر از ارتباط تشکل فعالان کارگری است که به کلی در خارج از محیط کار شکل گرفته‌اند .

 طبعا بعد از اینهمه مقدمه چینی ، همه منتظر تحلیل جنبش طبقه کارگر و ..از طرف این دوستانند که بازهم جملات گذشته و جدیدی مرتب تکرار شده که هیچ رهنمودی در بین انها دیده نمیشود و جالب است که فعالیت تشکلهای سندیکایی که قبلا هر کارگری با هوش متوسط پایانش را حدس میزد ، دوباره آغاز فعالیتش مورد تمجید قرار میگیرد ، حتی گفته میشود که این تشکلها با وجود ارتباط  محدود و گاهی قطع شده با بدنه کارگری ، بازهم مورد تایید قرار میگیرند ! زمانیکه به تحلیل دقیقتر نگریسته شود ، دلیل اینکار روشن میگردد که تایید تشکلهای سندیکایی با همه محدودیت ارتباط با بدنه کارگران ( ذهنیت اقلیت ) برای مردود دانستن گروهی دیگر که بعنوان فعالین کارگری که انها را
ر ارتباط با فعالان کارگری دور از محیط کار میدانند ، انجام شده است ! چنانچه دیده میشود مدام مقاله با تکیه بر سندیکای مستقل ، همه گروههای سیاسی و بقول خودشان حتی فعالین کارگری که در محیط خارج از کار با کارگران در ارتباطند ، مورد حمله قرار گرفته و بالاخره معلوم نیست چرا با خود سندیکای مستقل نیز اینهمه برخورد متناقض مینماید و البته بازهم از تحلیل مشخص از شرایط مشخص خبری نیست و تنها نکته ای که تابحال بیان شده تلفیق کار علنی به مخفیست که در مقاله آورده شده ، بدون اینکه نحوه عمل و نوع کار را نشان دهد . ادامه مقاله ؛

بنابراین اگر خواست و مطالبه‌ای به فرض توسط این تشکل‌ها (سندیکاها) عنوان می‌شود ، این خواست، نه مبتنی بر اراده‌گرائی و نه بازتاب دهنده خواست فقط فعالان سندیکا ، بلکه در مجموع بازتاب دهندۀ خواست توده کارگران آن شرکت است که از زبان نمایندگان آن‌ها بیان می‌شود . بنابراین از این جا نمی‌توان فعالان سندیکا را به اراده گرائی در طرح خواست‌های کارگری متهم کرد . سرمایه البته پیوسته تهاجم می‌برد و توازن قوا به سود کارگران نیست ، با اینهمه ما نباید خواست‌ها و مطالبات کارگران را به محدوده امکان گرائی بر طبق آنچه که صاحبان قدرت و سرمایه می‌خواهند و می‌گویند تقلیل دهیم ! بحث بر سر دفاع بی قید و شرط از سندیکای شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه نیست . بحث بر سر این است که اگر انتقادی بر کار این تشکل‌ها و فعالیت آن‌ها هست ، به طور واضح و روشن باید آنرا مطرح کرد و مهم‌تر از آن وجوه اثباتی جنبه‌های مورد انتقاد را نیز بی ابهام بیان کرد ، و در همه حال از دامن زدن به اختلافات و خرده اختلافات میان افراد و محافل پرهیز و منافع و انسجام جنبش کارگری را در رأس امور قرار داد .
 خلاصه ای از انچه در مقاله آمده ؛  دو سندیکای مستقلی که با مرارت توسط کارگران پیشرو ساخته شد ، کارگر با هوش متوسط میدانست که کار سندیکا بکجا میرسد ، تعدادی از همین سازندگان سندیکا به شیوه تلفیقی روی آوردند ، کارگران پیشرو دانستند که باید به روشهای دیگر پرداخت ، کار سندیکا که از بدنه کارگری محدود یا قطع شده تنها صدور اطلاعیه است ، سندیکا بهتر از تشکل فعالان کارگریست و موارد مشابه که از ذهن مغشوش نویسنده و یا نویسندگانش خبر میدهد . کاشکی این دوستان حداقل آنقدر با خودشان و طرفدارانشان شفاف بودند که بعد از اینهمه تناقض  که  نوشته انها نشان میدهد که جز سندیکاهای مستقل خبری از سایر تشکلهای کارگری نیست و لذا به تعریف انچه موجود است میپرداختند ، مقاله را حتی بدون تحلیلهایی که قولش را مرتب دادند ، به انتها میرساندند ، حیف که چنین نیست و بعد از گفتن اینکه فعالان سندیکایی برخواست کارگران خود و نه مبتنی بر اراده گرایی خود ، مسائل کارگران را پیگیری میکنند که نشان از رابطه دیالکتیکی کارگران و پیشروان انها دارد ، بلافاصله گفته میشود که نباید مطالبات کارگران بر طبق صاحبان قدرت و سرمایه تقلیل داده شود ، حتما در این مورد روی سخن هم کارگران و هم فعالان سندیکاست که چنین تهمتی بانها وارد میشود ! مقاله دوباره با گفتن ما ( ؟ )  اشاره بدرک عمیق خود مینماید که چگونه از درون اینهمه اعتصاب ، تظاهرات ، مخالفتها و زندانی شدن فعالان ، فهمیده که مبارزه کارگران تقلیل یافته و لذا وظیفه ( از طرف چه کسانی ؟ ) دارد که دفاع بی قید و شرط نکند و البته به اختلافات دامن نزند ؛  که اینهم از تحلیل یک بام و دو هوای انها نشات میگیرد قضاوت بعهده خواننده واگذار میگردد . مقاله چنین پایان مییابد ؛

همین سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه به رغم آنکه در لحظه حاضر از وظیفه اصلی خود یعنی بسیج توده کارگران و کشاندن آن‌ها به صحنه مبارزه باز مانده‌اند و یا به عبارت درست‌تر بازداشته شده‌اند ، اما با هوشیاری در خور تحسینی مسایل جامعه را دنبال می‌کنند و نسبت به مهم‌ترین رویدادهای سیاسی جامعه واکنش نشان داده و در موارد عدیده‌ای از جمله بازداشت کارگران ، نویسندگان ، زنان  اعدام‌ها ، مساله دستمزدها ، طرح‌های دولتی و غیره و غیره موضع گیری فعال داشته‌اند . البته گاه نیز متأسفانه صداهائی از درون این سندیکاها در تأیید این یا آن فرد و جناح حکومتی ، این یا آن سیاست دولت شنیده می‌شود که این البته ربطی به موضع رسمی سندیکا ندارد و باید نظر شخصی افراد تلقی شود . در هر حال صرف نظر از  تأثیرات مهم و مثبتی که ایجاد و فعالیت این تشکل‌ها در ارتقاء سطح آگاهی کارگران داشته است و صرف نظر از آنکه همین تشکل‌های فعلاً کوچک در شرایط اعتلا بیشتر  جنبش می‌تواند به تشکل‌های بزرگ و توده‌ای کارگری تبدیل گردند و علی رغم آنکه تجربه نشان داد که تشکل‌های صرفاً علنی در شرایط حاضر نمی‌توانند دوام و بقاء فعال و چشمگیر داشه باشند و فعالان و کارگران پیشرو در اساس باید دست اندکار ایجاد تشکل‌های دیگری گردند که با شرایط مشخص کنونی منطبق و قابلیت ادامه کاری داشته باشد ، با این وجود مادام که این سندیکاها و یا تشکل‌های دیگری نظیر این‌ها از منافع کارگران دفاع و برای آن فعالیت و مبارزه می‌کنند در خور حمایت و پشتیبانی و می‌باشند و محدودیت دامنه فعالیت و مبارزه آن‌ها نیز نبایستی هیچ منعی در این راه ایجاد کند .

بازهم حکم غلط  بازماندن وظیفه اصلی سندیکا نسبت به بسیج توده کارگران از طرف ( اقلیت ) تکرار میگردد ، درحالیکه گفته میشود انها ( کارگران پیشرو سندیکای مستق
ل ) با هوشیاری درخور تحسینی نسبت به مسائل جامعه واکنش نشان میدهند ، روشن نیست که باید کدام موضع گیری مقاله را باور کرد ، اینکه فعالان سندیکا تحلیل صحیحی از جامعه و ازجمله طبقه کارگر دارند و با وجود سرکوب و خطرات ناشی از انها در مورد مسائل جامعه واکنش نشان میدهند و یا اینکه انها با بریده شدن از بدنه کارگری تنها به صدور اطلاعیه محدود شده اند ؟ هرچند مقاله بدون تحلیلهایی که قولشان داده شده بود ، بپایان میرسد ، میبایست از این دوستان تشکر کرد که با اینهمه حرفهای ضد و نقیض ، در نقش وکیل مدافع کارگران و جنبش کارگری ، باز هم به فعالان سندیکایی اجازه فعالیت را میدهند ! کارگران پیشرو سالها قبل بدرک گفتمان روشنی که ایجاد سندیکای مستقل باشد ، رسیده و با همتشان توانستند دو سندیکای مستقل و چند نهاد کارگری را ایجاد کنند و همچنان اعتقاد دارند که گسترش سندیکاهای مستقل برای جنبش کارگری ضروری است ، حال اگر دوستانی میتوانند روشهای دیگری را بدون ضربه زدن به فعالان کارگری ایجاد کنند ، چرا اصرار دارند تنها راه درست همین تلفیق کار مخفی و علنی بوده و فعالان کارگری که دلایل کار علنی را بارها تذکر دادند ، باید تغییر روش بدهند .  دوره حساسی است که تاریخ کشورمان را رقم میزند ، باید شفاف بود و واقعیتها را درک نمود ، اگر در امری امکان دخالت وجود ندارد ، نباید در ان اغتشاش ایجاد کرد ، دوره ایست که جنبشهای کارگری در راه هستند تا با کمک جنبشهای دیگر دانشجویی ، قومیتها ، زنان ، معلمان و غیره افزوده گردند تا باین وسیله حکومت ولایتی – سپاهی را سرنگون سازند . باید مبارزه و مبارزه طبقاتی را چون دانشی همچون علوم دیگر همتراز دانست که پابپای انها رشد و گسترش میکند ، اگر گسترش علومی همچون فیزیک ، شیمی ، طب و سایرین بر همه ضروری بنظر میرسد ، باید باور کرد که مبارزه نیز همچنانکه قبل از مارکس و سایرین وجود داشته و در زمان انها نیز جاری بوده که توانسته بودند قوانین انها را کشف کنند ، مبارزه همچنان ادامه خواهد داشت و امکان نداشت که انها بتوانند قوانین مبارزه جاری را سالها قبل تئوریزه  نمایند . نمونه جالب تحلیلی است که مارکس و انگلس در مورد شیوه تولید آسیایی و کلا این کشورها داده بودند که بعد ها معتقد شدند که روش انها ایراد داشته و کامل نیست و سالها بعد انگلس برای درک بیشتر بعد از عدم یادگیری زبان عربی ، حتی بیادگیری زبان فارسی پرداخت تا بتواند منابع موجود را بررسی کند . حال گروههایی سیاسی وجود دارند که از راه دور و حفظ چند جلد کتاب میخواهند انقلاب کارگری را در بین طبقه کارگری که نمیشناسند برقرار نمایند و در اینراه علاوه بر اینکه کمکی به طبقه نمیکنند ، موجب برخوردهایی میگردند که آسیب آنها نه تنها به کارگران پیشرو بلکه در نهایت به طبقه کارگر میرسد .

محمد ایرانی  ۶ اسفند ۱۳۸۹ ، ۲۵ فوریه ۲۰۱۱   

در پایان سایتهایی که متن کامل مقاله فداییان ( اقلیت ) ، روزشمار مبارزات کارگران در سال ۸۸  ، گزارشی از سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه و جمعبندی ۳ ساله  مبارزات سندیکا آورده میشوند .
   
   
http://96.0.74.133/?p=28517
http://rahekargar.net/articles_2010/2010-07-13_290_jambande88.pdf
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=266&Itemid=8
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=19179

دسته‌ها:محمد ایرانی