خانه > مجید حسینی > اعتراضات ٢۵ بهمن، وحشت جمهوری اسلامی و تحولات در خاورمیانه و شمال آفریقا!

اعتراضات ٢۵ بهمن، وحشت جمهوری اسلامی و تحولات در خاورمیانه و شمال آفریقا!

مارس 2, 2011

اعتراضات 25 بهمن در تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، رشت و کرمانشاه در امتداد تحرکات توده ای سال 1388 شهرهای بزرگ ایران روی داد.

 شروع آن بر نقطه پایانی اعتراضات شور انگیز سال 88 و اوج رادیکالیسم آن آغاز گردید. این دوره نسبتا جدید به آن دوره وصل است. شعارهای زندانی سیاسی باید آزاد گردد، مرگ بر دیکتاتور، مبارک و بن علی نوبتته سید علی، سید علی حیا کن مبارک را نگاه کن و غیره، و در پناه آن پائین کشیدن عکس های خامنه ای و بویژه مقاومت جسورانه در برابر با مزدوران سرکوبگر و استفاده از هر فرصتی برای تنبیه و خلع سلاح آنها، خصوصیات ایندوره جنبش اعتراضی را به نحو بر جسته ای به نمایش گذاشت. روی آوری مجدد مردم به خیابانها در ابعاد توده ای، تقلاهای جنایتکارانه نزدیک به دو ساله اخیر دولت را برای مرعوب کردن جامعه بر باد داد. ادامه این مبارزات در ایران به اضافه فضای انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا بیش از هر دوره دیگری بر سراسری شدن مبارزات مردم و تقویت جنبش کارگری در ایران و همبستگی مبارزاتی آن اثر خواهد گذاشت. از همان دقایق اول اعتراضات سر و مرکز اصلی قدرت جمهوری اسلامی، خامنه ای و لایت فقیه مورد حمله بودند.
فراخوان به اعتراض را موسوی و کروبی دادند اما شعارها و جوهر سیاسی این اعتراضات جناح سبز اسلامی را در هم پیچید و پایان عمر مفید سبز را برای نجات نظام اسلامی به دنیا اعلام کرد. جست و خیز کنونی جناح سبز، پلاتفرم دادن، تعیین روز های معینی برای اعتراض، تقلائی است برای مهار جنبش مردم در چهار چوب نظام اسلامی و جلو گیری از رشد رادیکالیسم آن در شرایط عدم وجود آلترناتیو چپ در ایران. این نکته است که باید بدان توجه کرد. در هر صورت اعتراضات 25 بهمن ضمن اینکه دستاوردهای مبارزات سال 88 را تثبیت نمود، تصویر روشنی از خصلت تقابل آتی مردم در برابر با دولت و جناح سبز را عرضه نمود. این حرکت توده ای ضربه کارائی بر دو جناح رژیم، بر کلیت نظام اسلامی و بر جنبش اسلام سیاسی و اعتبار آن در جهان وارد کرد و دعوای دو جناح اسلامی را به حد بیسابقه ای رساند. یکی طرف مقابل خود را فتنه گر و جاسوس و محارب با خدا معرفی میکند و هاشمی رفسنجانی را مستقیما زیر حمله میگیرد، دیگری طرف دیگر را علنا سرکوبگر میخواند. اختلافات به جائی رسیده هر دو جناح موازی با هم عرضه اندام میکنند و به مناسبت های واحدی فراخوان تظاهرات جداگانه میدهند. این وضع قبل از چیزی نشانه ضعف و خرابی اوضاع در جبهه اصولگرا است. اوضاع به طرف تصفیه حسابها و شکل گیری باندهای متعدد در درون هر دو جناح سبز و سیاه اسلامی سیر میکند. محاصره خانه موسوی و کروبی منجر به دستگیری آنها گردید. امکان اینکه در این دوره دسته بندیها به درون نیروهای نظامی سرایت کند و کم کم اختلاف بین نهادهای مختلف نظامی پا بگیرد بسیار زیاد است. سر دادن شعار از طرف "نمایندگان" مجلس بسان حزب الله ها و تقاضای اعدام برای موسوی و کروبی، نیاز دولت به باز گرداندن محسن رضائی برای حمله به جناح"فتنه" و "شهید" دزدی دولت در جریان وقایع 25 بهمن نشانه مرحله تازه ای از ناتوانی جمهوری اسلامی است. واقعیت این است که سایه مرگ آنها را به جان هم انداخته است. تحرکات توده ای 20 فوریه (اول اسفند) در تهران و دیگر شهرهای بزرگ و سرایت آن به تعدادی از شهرها در کردستان دولت اسلامی را هراسان کرده است. بنظر می آید مقدمات فروپاشی نظام اسلامی روز بروز سرعت می گیرد و جلو این روند را فقط اعتراضات رادیکال توده ای و سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق آن می تواند بگیرد. ماجرا هر چه هست جمهوری اسلامی و حکومت الله ماندگاری نیست.  
میگویند سقوط مبارک در مصر و بن علی در تونس و اعتراضات توده ای در بسیاری دیگر از کشورهای بر اوضاع در ایران اثر گذاشته و این درست است. اسلامی قلمداد آن مبارزات توسط جمهوری اسلامی و جنجالی که حول آن  براه انداختند تقلائی بود برای جلوگیری از تاثیرات آن مبارزات بر مردم در ایران. اما مردم در مصر و تونس و لیبی و بحرین و مراکش و یمن و عراق و الجزایر و ایران برای آزادی و زندگی بهتر و خلاصی از دست حکومت های مستبد به انقلاب و اعتراض دست زده اند. تاثیر پذیری این مبارزات بر هم و شعار" مبارک و بن علی، نوبتته سید علی" و غیره همبستگی مبارزاتی و انترناسیونالیستی کارگران و مردم در ایران را با مردم در دیگر کشورها نشان میدهد. جبهه انقلاب و ضد انقلاب و مردم و دولت های مرتجع خاورمیانه و شمال آفریقا در برابر با هم صف آرائی کرده اند و سیمای سیاسی جهان را عوض کرده است. دولت آمریکا و کشورهای اروپائی برای مهار این جنبش آزادیخواهانه و جلو گیری از سرایت آن به دیگر کشورها به موضع دفاع از حقوق جهانشمول انسان و "همراهی" با مردم عقب نشسته اند. نظم نوین بایگانی شد، قلدری نظامی آمریکا حاشیه ای گردید، انقلاب خشونت است فعلا پیدایش نیست و پائین کشیدن دولت ها بوسیله نیروی مردم در دنیا اعتبار پیدا کرد. این تحولات افق انقلابی را جلو روی مردم جهان باز نمود و گره کور سیاسی را باز کرد. این اوضاع در خاورمیانه و در بعضی از کشورهای آفریقائی در بطن پایان جهان دو قطبی و در جریان شکل گیری آرایش جدید سیاسی و رقابت قدرتهای بزرگ اقتصادی و نظامی بوقوع پیوست. با دست بر داشتن غرب از راه اندازی جریانات اسلامی در جهان، خلاء سیاسی و ایدئولوژیکی ایجاد شد و میدان مانور محدودی برای جمهوری اسلامی باز گردید. بحث اینجا تحلیل وضع دنیا نیست، هدف توضیح موقعیت جمهوری اسلامی و مبارزات مردم در ایران و رابطه متقابل رویدادهای خاورمیانه بر هم است.
کشورهای غرب جمهوری اسلامی را در مقابل با رادیکال
یسم انقلاب 57 و جنبش کمونیستی در ایران سر کار آوردند. نظام اسلامی این ماموریت خود را با سرکوب در جامعه و با قتل عام زندانیان به انجام رساند. تمام آن گروه و دستجات مذهبی که کشورهای غربی در لبنان و فلسطین و افغانستان و مصر و عراق و …. سر هم بندی کرده بودند دستمایه حاضر و آماده ای برای این رژیم گردید. بدنبال اقدام جنایتکارانه 11 سپتامبر تقریبا تمام این باندهای مذهبی در گوشه و کنار دنیا به زیر عبای نظام اسلامی خزیدند. جنایات جمهوری اسلامی علیه مردم در ایران و اقدامات تروریستی 30 سال اخیر آن در منطقه با استفاده از این دستجات مذهبی عاملی شد در روی گردانی مردم از اسلام سیاسی و غییر ممکن شدن تشکیل دولت مذهبی در دیگر کشورها. جمهوری اسلامی می تواند باندهای جانی و مذهبی را با پول و اسلحه سر بئدی کند و مزاحم امنیت مردم منطقه گردد، اما قادر به ایجاد دولت مذهبی دیگری نیست.
 اما ترس مردم منطقه از اسلام سیاسی و از توطئه های جمهوری اسلامی یکی از عوامل کمک کننده به ثبات دولت های منطقه و ماندگاری حاکمان مستبد آن بود. به عبارت دیگر وجود جمهوری اسلامی و خطر آن لنگری شد برای ثبات دیگر کشورهای اسلامی و توجیه وضع موجود و تشدید فشار بر توده های کارگر و زحمتکش. جنبش اعتراضی مردم برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی سایه این خطر را بر فراز منطقه کنار زد و بن بست سیاسی ناشی از آن را در هم شکست. اعتراضات مردم در ایران علیه جمهوری اسلامی یکی از عوامل شروع کننده انقلابات اخیر و اعتراضات مردم در کشورهای خاورمیانه است و امروز شاهد بازگشت و رفلکس مثبت آن بر مبارزات مردم در ایران هستیم. کشور ایران از نظر موقیعت جغرافیائی و سیاسی و از نظر رشد و عمق مبارزات آزادیخواهانه مدرن و کمونیستی در آن که دو انقلاب نا تمام مشروطیت و 57 را پشت سر دارد جایگاه ویژه و مهمی را در منطقه خاورمیانه دارد. همزمان با شکل گیری جنبش اعتراضی توده ای مردم در ایران تمام کشورهای منطقه نگران سرایت آن بودند. در دوم مارس سال گذشته (2010) در نوشته ای بنام "جمهوری اسلامی بعد از 22 بهمن و جنبش اعتراضی مردم برای بزیر کشیدن آن!" به این نگرانی اشاره کرده بودم. نکته این است که سر انجام مبارزات مردم در ایران هنوز قلب و مرکز چگونگی تحولات منطقه است. مردم در اینجا نه تنها دولت آدمکش و مستبدی را به زیر می کشند، جنبش اسلام سیاسی را که هر روزه در گوشه و کنار دنیا جنایت می آفریند به زانو در می آورند. اما شرط رسیدن مردم به خواستهای عدالتخوانه و آزادی وجود حزب سیاسی و کمونیستی است. شکی در این نیست که تحولات منطقه و عرصه اندام طبقه کارگر در ان منجر به تحرک جنبش کمونیستی و رشد چپ در این جوامع خواهد شد. بورژوازی جهانی و دولت های آنها هم بیکار نه نشسته اند و از همان روز اول شروع این اعتراضات به مصاف کمونیسم و جلو گیری از رشد رادیکالیسم  شتافته اند.
مجیدحسینی
یکم مارس 2011

دسته‌ها:مجید حسینی