خانه > فرهاد شعبانی > کدام نوروز را بهم تبریک می گوئید؟

کدام نوروز را بهم تبریک می گوئید؟

مارس 20, 2011

نوروزی که با همان سرعتی که از راه رسید، با همان سرعت از کنار دیوارهای کاهگلی کلبه نیمه ویران و مخروبه ما عبور کرد و حتی نیم نگاهی هم به اندرون منزلمان نیانداخت؟ نوروزی که برای پاهای برهنه و کفش های پلاستیکی من و خواهرم جورابی بهمراه نداشت ؟ نوروزی که عیدی اش برای بابا حقوق معوقه و مژده اش کاهش دستمزد در سال آینده بود.

نوروزی که حتی نتوانستم در اولین عید دوریمان شاخه گلی بر سنگ قبر داداشی عزیزم بگذارم و با سوزی غریبانه برایش لایه لایه سردهم، و شیطنت های ایام نوروزی کودکی مان را بیادش بیاورم.

نوروزی که حتی نتوانستیم به دیدار دائی جان دربند برویم و پیام کارگران همکارش را به او برسانیم و به او بگوئیم که آنها از دستمزد ناچیزشان اندکی را ماهیانه بعنوان کم خرج به زن دائی و بچه ها می دهند. 

نوروزی که اگر در پس قدمهایش سبزه می روید اما در زندگی تلخ و یخ زده ما اثری بر جا نمی گذارد، و همین چند روز پیش بود که با نعره بابام که بر سر مادرم فریاد می کشید، حقوق نگرفته ام، ندارم ، چی از جونم می خواهی، و وقتی چشمهایم را باز کردم گیسوان بافته مادرم را در پنجه های ترک خورده بابام دیدم که در گوشه اطاق تنگ و تاریکمان، یکی از سینه های سفید و برفی اش از لابلای چاک لوزی شکل پیراهن بلندش بیرون زده بود،  به او زل زدم و بحالش گریه کردم.

کدام نوروز را بهم تبریک می گوئید ؟ نوروزی که در ایامش به تکه های قُلک شکسته ام نگاه می کنم. قُلکی که یکسال آزگار آروزی شکستن اش را داشتم تا با آن لباسی نو بخرم، اما چند روز مانده به نوروز مادرم با اشک های جاری بر گونه هایش موجودی آن را برداشت تا برای قلب نارسای نازنین، خواهر کوچکم دارود بخرد.

کدام نوروز را ؟ نوروزی که  از بوی برنج صاف کرده و زعفران و عطر ماهی پلو از کوچه ما و کوچه های آنطرفتر خبری نیست، و تنها بر صفحه تلویزیون رنگ و رو رفته کلبه مان رنگ آجیل و شرینی و ماهی های رنگارنگ را می بینم و آب دهانم را قورت می دهم.

نوروزی که حتی مادر داغدارم و مصیب دیده ام نتوانست گندم و عدسی را که معنای زندگی در بهار و سال نو را به ارمغان می آورد را در سینی فرسوده مان پهن کند و  من به نفس های آن گوش دهم.

نوروزی که امسال هم همانند همه سالها در تاریکی شب تحویل سالش باید از دوردستها صدای ترقه و خطوط رنگی فشفشه ها را ببنیم و در لابه لای نور و روشنائی آنها، امید به زندگی  در سال آینده را مزه کنم.

 با وجود همه  این رنج ها و با این زندگی تلخ و یخ زده  که نوروز امسال هم گرهی از سردی آن نگشود، سال گذشته را دست در دست هم برای آمدن نوروز و بهاری امیدبخش مبارزه کردیم. با امید رسیدن به آن روز، منهم نوروز و فرارسیدن سال نو را به همه شما تبریک می گویم، چرا که نشانه های نوروز ما در افق پیداست،  و  اگر نوروز تو هم همانند نوروز من است، بیا تا با هم متحد و همصدا شویم و به استقبال این نوروز و بهارش برویم، و آن را بر گورستان دیکتاتورها و ستمگری و بی عدالتی هایشان جشن بگیریم.

دسته‌ها:فرهاد شعبانی