خانه > اعظم کم گویان > رسوایی تقلاهای رندانه برای سبز کردن کارگران

رسوایی تقلاهای رندانه برای سبز کردن کارگران

مارس 30, 2011

اخیرا جریانی تحت عنوان "شورای هماهنگی جنبش سبز کارگران، کشاورزان و مستمری بگیران تامین اجتماعی جمهوری اسلامی ایران" طی بیانیه ای تلاش کرده اولا وجهه ای کارگری به جنبش سبز بدهد و ثانیا از قول سی میلیون کارگر و زحمتکش و بازنشسته و در پاسخ به دستگیری موسوی و کروبی جناح خامنه ای – احمدی نژاد را تهدید کند که این سی میلیون را علیه آنها و برای تظاهراتهای در چهارچوب قانون اساسی به خیابان می ریزد.

 جنبش سبزی که نه تنها هیچ تعلق خاطری به "عدالت اقتصادی" و بهبود شرایط کار و زندگی طبقه کارگر، از بیمه بیکاری تا کاهش ساعت کار، از ممنوعیت اخراج تا حق تشکل و اعتصاب، از تعیین حداقل دستمزدها توسط نمایندگان مستقیم کارگران ندارد اکنون رندانه به نمایندگی از جانب کارگر و زحمتکش برای جناح مقابل خط و نشان می کشد. خوشبختانه طبقه کارگر کمتر از اقشار و گروههای اجتماعی دیگر تحت  تاثیر جنبش سبز قرار گرفت و تلاشهای "شورای هماهنگی جنبش سبز کارگران، کشاورزان و مستمری بگیران تامین اجتماعی جمهوری اسلامی ایران" آنهم در زمانی که وضع جنبش سبز چندان تعریفی ندارد، نمی تواند برای آنها کارساز باشد.
از زمان عروج جنبش سبز خيزشى در ابعاد میلیونی، تحت هژمونى بخشی از بورژوازی ایران که به اقتدار سیاسی و اقتصادی جناح حاکم معترض و خواهان سهم بیشتری از قدرت و ثروت جامعه بود ، به طبقه کارگر، زنان و جوانان تحمیل شد و مردم را به يک جنگ مرگ و زندگى زودرس با جناحی از حاکمیت کشاند. ماحصل این خیزش تا امروز برای مردم ناراضی و متنفر از جمهوری اسلامی، سرکوب، اعدام، تنگ تر شدن منگنه اختناق٬ بازپس گیری دستاوردهای گذشته جنبش کارگری و تعرض به سطح معیشت طبقه کارگرو عقب راندن و حاشیه ای کردن اعتراض رادیکال طبقه کارگر، زنان و جوانان، و سرخوردگی بوده است.
رهبران سبز از مقاومت رهبران مبارزات کارگری در مقابل تاکتیکهای آنها،  بی اعتمادی طبقه کارگر به  آنها، و نپیوستن بخش اعظم تشکل های مستقل طبقه کارگر به زیر پرچم خود، گله مند بوده و در تلاش بودند که با اتخاذ تاکتیکهای جدید در صفوف طبقه کارگر توهم ایجاد کنند. در ادامه این تلاشهاست که "شورای هماهنگی جنبش سبز کارگران، کشاورزان و مستمری بگیران تامین اجتماعی جمهوری اسلامی ایران" ابراز وجود می کند. این نهاد ساخته دست سران جنبش سیز و ابزاری برای فریب و سرکوب کارگران است. طبقه کارگر و رهبران و قشر پیشرو  آگاه کارگری نسبت به اهداف جنبش سبز روشن هستند و به فراخوانهای فریبکارانه و مکرر سبز بی اعتنا بوده اند.
کارگران دیگر باید بیش از پیش آگاه شده باشند که جنبش سبز، جنبش بخشی از سرمایه داران  ایران است که مستقیما در  طی سی سال گذشته شرایط تحمیلی کنونی را به کارگران موجب شده اند. کلیه سردمداران و دست اندرکاران دو جناح جمهوری اسلامی و سرمایه داران ایران که بخشی از آن در سال ٨٨ تحت نام جنبش سبز قیام کرد تا سهم قدرت و ثروت و سود را از بخش دیگر سرمایه داران تحت نام  پس دادن رای بگیرد، هم اکنون در نیشکر هفت تپه  ، در شرکت واحد ، نفت ، ایران خودرو و سایپا، ذوب آهن و  نساجی ها و  بسیاری مراکز کار دیگر،  صاحب کار و کارفرما و مدیر و پیمانکار و سهامدار هستند  و شریک جرم  مستقیم وضعیتی هستند که بر طبقه کارگر،  تحمیل شده است. منفعت هر دو جناح رژیم چه جناح پوپولیست احمدی نژاد  و بخصوص جناح سبز آن نه اعتلای جنبش کارگری بلکه تثبیت شرایط کاری است که سود آنها را بر مبنای کار ارزان و کارگر خاموش تضمین کند. جناح سبز پرچم خصوصی سازیها، قراردادهای موقت و سودآوری برمبنای کار ارزان را شانزده  سال علیه طبقه کارگر بلند کرد و فعالانه مبارزات کارگران را سرکوب کرد.
سرمایه داران سبز می خواهند کارگران را به زیر لوای نهادهای دست ساخته خود نطیر "شورای هماهنگی جنبش سبز کارگران، کشاورزان و مستمری بگیران تامین اجتماعی جمهوری اسلامی ایران" بر علیه جناح احمدی نژاد – خامنه ای و تظاهرات در چهارچوب قانون اساسی به خیابانها بکشانند. اما دو سال جنبش سبز درسهای بسیاری برای فعالین جنبش کارگری و جنبش آزادی و برابری داشته و دارد. طبقه کارگر یکبار دیگر دید که راهش از همه جناح های بورژوازی حاکم یا اپوزسیون جدا است و نباید زیر پرچمهای دروغین برود. دید که هر خیابان رفتن و هر سنگر بندی و هر پاشیده شدن خونی لزوما به نفع مبارزه اش نیست.

سوال اصلی طبقه كارگر اين است كه چه چيزي قرار است تغيير كند؟ آيا آزادي بيان و تشكل و تجمع و اعتصاب و تحزب براي طبقه كارگر تامين مي شود؟ آيا دستمزد كارگران چند برابر ميشود؟ آيا بيمه بيكاري براي همه بيكاران و همه زنان و مردان آماده بكار تامين مي شود؟ آيا كار قراردادي موقت لغو مي گردد؟ آيا بيمه بیکاری و درمانی حمل و نقل مجاني مي آورند؟ جواب منفي است. طبقه كارگر مي پرسد چرا جنبش سبز كه حالا طرفدار آزادي تجمع و تظاهرات براي خود است، در مقابل حمله به طبقه كارگر و سركوب و دستگيري فعالين و رهبران كارگري از جمله اسالو ساكت بود، چرا در مقابل سركوب دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب وشكنجه و زنداني كردنشان لب نگشود. چرا زمانی که کل جامعه را زیر سرکوب و اختناق لگدمال کردند صدایش در نمی آمد؟
امروز و درجريان وقايعي كه در ايران اتفاق مي افتد، طبقه كارگر بايد دخالت كند. طبقه كارگر باید به بورژوازي اعلام کند که: مسببين كشتار مردم بايد محاكمه شوند. باید همه زندانيان و دستگير شده گان بي قيد و شرط آزاد گردند. رهبران كارگري شرکت واحد و نیشکر هفت تپه باید فورا آزاد گردند. آزادي بيان و تشكل و تجمع و اعتصاب و تظاهرات و آزادي تحزب كارگري و كمونيستي بايد به رسميت شناخته شود. آپارتايد جنسي بايد لغو گردد.
کارگر متفرق هیچ قدرتی ندارد حتی اگر در تحولات اجتماعی شرکت کند، مستقل از اراده خود، به عنوان پیاده نظام جنبشی که به حرکت در آمده است ظاهر خواهد شد. طبقه کارگر قدرتش در موقعیت اش در تو
ید است. به همت پیشروان کارگری طبقه كارگر باید صف خود را متحد و متشكل كند، مجامع عمومي كارگري را سازمان بدهد و كميته هاي كمونيستي كارخانه را ايجاد كند. طبقه كارگر باید به سازماندهي توده ای و حزبي خود بیندیشد. كميته هاي كمونيستي كارخانه را برپا کند. محافل و شبكه هاي فعالين كمونيست و سوسياليست كارگرانرا تحکیم می کند. 
جواب طبقه کارگر به فراخوان نهادهای سرمایه داری سبز، افشای ماهیت ضدکارگری آنهاست. پاسخ پیشروان و رهبران آگاه کارگران سازمان دادن کارگران برای اتحاد و تشکل و اعتصاب و دستمزد و بیمه بیکاری و ارتقا سطح زندگی و آگاهی طبقه کارگر است.

دسته‌ها:اعظم کم گویان