خانه > جابر کلیبی > سرنگونی کامل رژیم جمهوری اسلامی گام اول برای رسیدن به دموکراسی و آزادی است!

سرنگونی کامل رژیم جمهوری اسلامی گام اول برای رسیدن به دموکراسی و آزادی است!

مِی 5, 2011

جابر کلیبی : پیش از هرچیز جا دارد که اول ماه مه روز نبرد کارگران علیه سرمایه داران را به همه کارگران مبارز ایران و جهان، چه در زندان های رژیم جمهوری اسلامی و چه در صحنه های نبرد طبقاتی، شادباش بگوییم

 و برای آن ها آرزوی موفقیت در مبارزه برای رهایی جامعه از زیر استبداد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی  بکنیم. در تحلیلهایی که در پی خواهد آمد، نظر نگارنده بر این است که جنبش کارگری ایران نقش اساسی و تعیین کننده ای در تحولات اجتماعی دارد و بدون شرکت فعال طبقه کارگر در نبردهای اجتماعی، هیچ جریان دیگری نمی تواند این نظام ضد مردمی و جنایت کار را به زباله دان تاریخ بیاندازد.
رژیم جمهوری اسلامی در تناقضات داخلی و کشمکش های خارجی غوطه می خورد و روز بروز به درهم پاشی خود نزدیک تر می شود. در تاریخ جهان کمتر رژیمی می یابیم که در مقابل این همه مشکلات داخلی و تنش های خارجی توانسته باشد، مقاومت کند. اما رژیم اسلامی تاکنون برای بقای خود از سه فاکتور مهم داخلی و خارجی سود جسته است : ضعف مفرط اپوزیسیون، بویژه نبود یک جریان سیاسی انقلابی جدی، قدرت مانور رژیم و سرانجام حمایت قدرت های جهانی!
اپوزیسیون ضعیف است زیرا آنچه ما در داخل و خارج تحت عنوان "اپوزیسیون" می بینیم در حقیقت بیشتر شبهه اپوزیسیون است تا یک جنبش واقعی علیه رژیم! نیروهای این اپوزیسیون فاقد پایگاه اجتماعی اند و در میان طبقات مختلف در نوسان می باشند. جریانات کمونیست و انقلابی اپوزیسیون که در واقع و بنا بر تعریف می باید موتور اپوزیسیون باشند، در مقابل تحولات جامعه منفعل، پراکنده، فاقد برنامه و سیاست روشن طبقاتی اند. وضع این بخش از اپوزیسیون بویژه پس از انتخابات سال 88 و جریان سبز موسوی و کروبی، مغشوش تر گردید، زیرا برخی جریانات متزلزل "چپ" را به خود جذب نموده است.
رژیم همواره قادر بوده در شرایط بحرانی(شرایط بحرانی از همان آغاز به قدرت خزیدن دارودسته خمینی دامن رژیم را گرفته و تا بامروز با شدت و ضعف ادامه دارد!) با مانورهای معینی نه تنها اپوزسیون را خنثا نماید بلکه برخی از نیروهای آن را نیز به دنبال خود بکشاند. جنگ با عراق که بدون تردید جمهوری اسلامی برای خفه کردن آخرین نفس های جنبش انقلابی بآن نیاز داشته است، اغلب جریانات سنتی چپ را به "دفاع از میهن"، در واقع به دفاع از خویش کشاند و هاشمی رفسنجانی با طرح برنامه باصطلاح سازندگی، بخش دیگری از این جریانات را منفعل ساخت.  
هرچه رژیم اسلامی حاکم بر ایران به انتهای خط می رسد، به همان نسبت هارتر و سفاکتر از گذشته به شکنجه وکشتار توده های ناراضی مردم می پردازد. روزی نیست که خبر از اعدام دسته جمعی مخالفان رژیم اسلامی در زندانهای ایران نرسد. جمهوری اسلامی با لگدمال کردن همه حقوق انسانی و حتا قراردادهای بین المللی در این زمینه، به خوبی نشان داده است که برای نجات خود از هیچ اقدامی رویگردان نیست. از این رو در مقابل چنین رژیمی تنها مبارزه جدی و انقلابی می تواند کارا باشد و در عین ضربه زدن به ارکان های رژیم، توده های مردم را در جهت سرنگون کردن آن بسیج نماید. ادعای اصلاح رژیمی که اصلاح پذیر نیست، نتیجه ای جز خدمت به ادامه حیات آن ندارد. از این رو، اصلاح طلبان دولتی و غیر دولتی تبدیل به ابزاری برای حفظ این رژیم  ضد مردمی حاکم بر ایران شده اند. آن ها به جای تمرکز مبارزه علیه تمامیت رژیم، انقلاب و مبارزه جدی در جهت سرنگونی رژیم را هدف گرفته اند و باین ترتیب ابزاری ضد انقلابی و در خدمت رژیم می باشند.
جریانی که تحت عنوان "جنبش سبز" به مخالفت با دولت احمدی نژاد برخاسته است، در واقع جریانی است که اصلاح طلبان رژیم و افراد و گروه های رفرمیست و فرصت طلب در طیف اپوزیسیون را در بر می گیرد. این جریان علیرغم همه اختلافات تاکتیکی که با گروه حاکم دارد، ریشه اش در خود حاکمیت است و به عنوان سپاپ اطمینان، برای جلوگیری از رشد جنبش انقلابی و توسعه مبارزه در جهت سرنگونی رژیم، عمل می کند. یک ارزیابی سرانگشتی از فعالیت جریان سبز، پس از انتخابات 88 تاکنون به خوبی نشان می دهد که چگونه با طرح شعارها و خواست های باصطلاح اصلاح طلبانه و در چارچوب حفظ نظام جمهوری اسلامی، تاکنون توانسته نیروی توده های مردم را به هرز برده، فرصت های سازماندهی و توسعه جنبش برای سرنگونی را سوزانده است. 
اصلاح طلبان اما، تنها در رژیم و در میان جریانات راست و بورژوایی نیستند بلکه برخی جریانات که مدعی چپ و سوسیالسم نیز می باشند، زمانی که به سوال اصلی مبارزه، یعنی چگونگی مبارزه برای براندازی رژیم پاسخ می دهند، مخالفت خود را با مبارزه انقلابی جهت سرنگونی رژیم اسلامی ابراز می دارند و باین ترتیب، علیرغم همه ادعاهای دموکرتیک و سوسیالیستی، در عمل و نظر در صف اصلاح طلبان قرار می گیرند.
مخالفت با مبارزه انقلابی علیه رژیم دیکتاتوری فاشیستی چون جمهوری اسلامی، تنها یک تاکتیک ساده در مبارزه نیست بلکه در واقع و از نظر اصولی یک استراتژی سیاسی است که بر اساس تحلیل و ارزیابی از ماهیت، عملکرد و چگونگی برخورد با رژیم حاکم قرار دارد. اصلاح طلبان بر اساس این باور که رژیم قابلیت اصلاح از درون را دارد، هرگونه مبارزه انقلابی و قهر آمیزعلیه آن را نفی کرده به جای آن مبارزه "مسالمت آمیز" را تجویز می کنند. بدین سان، کاری جز توجیه ماهیت فاشیستی رژیم و پذیرفتن سلُطه سرگوبگرانه آن انجام نمی دهند. آن ها تنها باین بسنده نمی کنند که خود مبادرت به اعمال چنین سیاستی نمایند بلکه بطور فعال و اغلب هیستریک علیه هر حرکت و اقدام انقلابی که ضربه های جدی به نظام حاکم وارد نماید، به خشم می آیند و آن را محکوم می کنند. در این زمینه از هیچ سفسطه و عوام
فریبی ابایی ندارند. منباب نمونه هر عمل انقلابی که مزدوران رژیم را هدف بگیرد و آن ها را به سزای اعمال جنایت کارانه شان برساند، "تحریک آمیز" می خوانند و مدعی اند که چنین اقداماتی موجب می شوند تا رژیم "بهانه"ای برای تشدید ترور و اختناق بیابد. سفسطه و عوامفریبی این جریانات در این است که :
1- ترور و خفقان را از خصلت ضد مردمی رژیم جدا می سازند و آن را محصول مبارزه قهر آمیز توده های مردم علیه آن قلمداد می کنند،
2- این واقعیت را که کشتارهای دسته جمعی رژیم درست در شرایطی انجام گرفته که قربانیان یا در زندان بوده اند، یا در تظاهرات "مسالمت آمیز" شرکت داشته اند، کتمان می کنند،
3- و سرانجام افکار عمومی را از این واقعیت که ترور و سرکوب همواره در راس برنامه های رژیم اسلامی بوده است، منحرف می سازند.
پرسیدنی است : آیا کشتار زندانیان سیاسی دهه 60، نتیجه مبارزه "مسلحانه" زندانیان دربند بوده است؟ یا در تظاهراتی که توده های مردم برای این یا آن خواست طبیعی خود انجام داده اند و رژیم با یورش وحشیانه به آن، حمام خون براه انداخت، "مسلحانه" بوده است؟
بمباران کردستان، کشتار زحمت کشان ترکمن، به خون کشیدن توده های ستمدیده ی خوزستان، قتل های زنجیره ای و دهها جنایت دیگر که از همان آغاز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی جریان یافته است، در پاسخ به کدام عمل مسلحانه علیه رژیم بوده است؟
برخی از این "روشنفکران" مدعی سوسیالیسم تا به آنجا پیش می روند که حتا دفاع از خودِ مردم در مقابل تجاوز مزدوران رژیم را نیز محکوم می کنند و آن را "مشکوک" و از اقدامات رژیم برای تشدید ترور وخفقان در جامعه می دانند. توگویی رژیم برای سرکوب و کشتار نیاز به "بهانه" دارد!؟ نتیجه چنین برخوردی معنایی جز تعطیل مبارزه، حتا در "مسالمت آمیز" ترین و ساده ترین شکل آن ندارد. زیرا هر مقاومت و مبارزه ای برای کسب حقوق پایمال شده توده های مردم، موجب "تشدید" ترور و سرکوب می گردد! 
 اصلاح طلبانی که خود را زیرماسک چپ و سوسیالیست و …، پنهان کرده اند و آشکارا مبارزه مردم را علت دیکتاتوری و ترور در جامعه قلمداد می کنند، همصدایی خود را با دستگاهای تبلیغاتی رژیم که می کوشند تا مردم را به تمکین بکشانند، نشان می دهند. بدین سان، توده های مردم باید همه اجحاف ها و تعدی های رژیم را تحمل کنند و دم بر نیارند، زیرا هراعتراض و مقاومتی در این راستا، منجر به سرکوب توده ها توسط رژیم می شود.
اصلاح طلبان دولتی و غیر دولتی و بطور کلی مخالفان اعمال قهر انقلابی علیه رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی تنها به استحاله رژیم و اصلاح آن بسنده نمی کنند، بلکه از آنجا که اعتقادی به مبارزه توده های مردم برای رها شدن از زیر سلطه جمهوری اسلامی ندارند، ناگزیر به قدرت های امپریالیسیتی پناه می برند تا برای استقرار دموکراسی در ایران، به آنها کمک کنند. آنها نه حکومت مردمی می خواهند و نه به دموکراسی و آزادی اعتقادی دارند. در غیر این صورت در مبارزه علیه رژیم فاشیست جمهوری اسلامی، تکیه گاه خود را دولت های امپریالیستی، که حامی و نگهدارنده چنین رژیمی هایی هستند، قرار نمی دادند. درست به همین دلیل است که اصلاح طلبان، در هر شکل و شمایلی هم که ظاهر شوند، در خدمت رژیم و توجیه کننده ی دیکتاتوری فاشیستی آن می باشند.
در مقابل اما، جنبش های اجتماعی و کارگری، نیروهای کمونیست انقلابی، جریانات براندازی، نیروی وسیعی که بطور مستقل و بدون وابستگی به این یا آن سازمان سیاسی، در مبارزات عملی و بحث های نظری بطور فعال شرکت دارد، قرار می گیرند. این نیروها، نیروی واقعی مردمی هستند که تنها آلترناتیو سیاسی و اجتماعی دموکراتیک برای آزادی و رهایی از زیر سُلطه رژیم جمهوری اسلامی هستند، زیرا به رسالت تاریخی توده های زحمت کش باور دارند و در دفاع از منافع آن ها در مقابل رژیم سرکوبگر قید و شرط نمی گذارند. از این رو وظیفه روشنفکران انقلابی بسط و تقویت جبهه واقعی نبرد برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. نیروهای مبارز در هر جا که هستند، در کارخانه ها و موسسات تولیدی، در دانشگاه ها، مدارس، در میان کارکنان و کارمندان و خلاصه هر درسطحی ازجامعه که در تضاد عینی با حاکمیت قرار دارد، باید به سازماندهی خود بپردازند و با ایجاد قدرت توده ای در مقابل رژیم، خود را به عنوان آلترناتیو سیاسی برای خروج از نظام مستبد، چپاولگر و مزدور جمهوری اسلامی مطرح سازند. در شرایط کنونی هیچ راه دیگری برای پایان دادن به فقر و فلاکت، سرکوب و ترور و خفقان در ایران متصّور نیست. تنها یک انقلاب اجتماعی که همه مظاهر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی را درهم به پیجد و سرنوشت توده های مردم را بدست آن ها بسپارد، وجود ندارد!
زنده باد انقلاب!
زنده باد سوسیالیسم!
اول ماه مه 2011
   جابر کلیبی
http://www.djaber-ka-parvaneh-gh.com                                            /

دسته‌ها:جابر کلیبی