خانه > توفیق محمدی > هر چه باشد ما ایرانی هستیم!

هر چه باشد ما ایرانی هستیم!

جون 7, 2011

peiam@hotmail.com

چند نفر ایرانی بودیم ، بقیه از کشورهای مختلف دیگر و سوئدیها توضیحاتی مختصر در مورد وضع زنان در ایران دادم؛ هنوز حرفم تمام نشده بود که صدای اعتراض یکی دو نفر بلند شد: اصلا این طور نیست؛ در ایران کارکنان بیمارستانها تماما زن هستند. کارمندان ادارات بسیاریشان زن هستند. حجاب هم اصلا این طور نیست؛ زنان آرایش میکنند و موهای جلوی سرشان را هم از روسری بیرون می آورند. فقط اگر پاسدارها آمدند؛ عینک می زنند. همین! ایرانی تاریخی پر از رشادت و پایمردی و مجد و عظمت دارد که دنیا باید آن را برسمیت بشناسد و در مقابلش سر تعظیم و کرنش فرود آورد.

بعد وقتی تنها شدیم؛ گفتند: تو آبروی ایرانیها را پیش این سوئدیها می بری؛ ما که از فقر و بدبختی این جا نیامده ایم. ما که مثل آفریقایها نیستیم؛ که از گرسنگی به این جا آمده اند. ما این جا پول نفت مان را میگریم. این سوئدیها مگر چی دارند؛ کشور ما سگش به اینجا می ارزد. چرا باید آبروی خودمان را پیش اینها ببریم؟ اینها فکر میکنند ما هیچی نمی فهمیم؛ در حالی که خودشان دزد دریایی بودند. زمان شاه؛ ما به اینها کمکهای بلاعوض میدادیم. ما نباید آبروی خودمان را پیش اینها ببریم؛ هر چه باشد ما ایرانی هستیم! یکی از آنها سالهاست که در سوئد کار و زندگی میکند. اما پول نفت مان برای او ، و خیلیهای دیگر مانند او، وسیله ای برای دفاع از غرور و شخصیت و هویت خود در جامعه جدید و در مقابل کسانی شده است که مهاجر و پناهنده را سرباز میدانند.

گفتم: پول نفت مال ما نیست. اگر بود، این جا پناهنده نمیشدیم. پول نفت به جیب کسان دیگری میرود که هیچ ربطی به من و تو ندارند. صحبت از شرایط ایران هم آبروی من و تو را نمیبرد؛ ما که این شرایط را به وجود نیاوردیم. ما قربانی این شرایط و مخالف آن هستیم.  چرا به خاطر آن؛ آبروی ما برود؟ توی حرفم پرید و گفت: تو این را میگویی، ولی آن سومالیائی که این خرفها را نمیفهمد. شپش از سر و کولشان بالا میرود، ولی وقتی این حرفها را میشنود، ایران و ایرانی را مسخره میکنند………

از این نمونها بسیار میتوان یافت. اگر کسانی؛ قلم به دست بگیرند و دیده ها و شنیده های خود را بنویسند، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. ولی باید نوشت و گفت این عفونت کثیف مهین پرستی که باعث میشود یک کارگر مهاجر در اینجا خودش را با جانورهای رژیم جمهوری ضد انسان اسلامی در یک صف قرار دهد، را باید افشا، و منزوی کرد. باید با صدای رسا گفت آخرعزیز من زندگی خودت؛ خواهر و ما درت، همیسایها و کس و کارت را بیاد بیاور. جنازهای قیمه شده علیه کفر، دلهره و تشویش پدر و مادری که فرزندشان به جرم آزادیخواهی در کنج شکنجه گاه افتاده، وحشت دختری که چطور باید از خانه بیرون برود تا خواهران زینب و برداران حسین سد راهش نشوند و آزرش ندهند، و مردمی که هر روز به شکلهای گونگون توهین و تحقیر میشوند؛ مردمی که نه آزادی فردی دارند و نه آزادی اجتماعی و نه آزادی سیاسی؛ مردمی که سالهای سال در سخترین شرایط زندگی کرده اند. و با محرومیتهای گونگون روبرو بوده اند و حتی تفریحات دلخواهشان را هم نداشته اند؛ مردمی که خشونت دهشتناک حکومتی خودکامه را تجربه کرده اند.

بسیاری از آنهایی که از ایران خارج شده اند، هست و نیست شان را داده اند تا از آن جهنم فرار کنند. حالا چرا باید در صف دفاع از آن قرار بگیرند؟ زمینی که در آن حکومت اسلام دمار از روزگار انسان درآورده، مگر چه به ما داده است؟
این فاشیستهای اسلامی لاشخورهای عمامه بسر سبز و سیاه، مگر چه گلی بسر ما زده اند؟ که به تولد در آن زمین ، و به هموطنی با آنها مفتخر هم باشیم؟ ایرانی بودن مگر چه مزیتی برسوما لیایی بودن دارد؟ این یکی از فقر فرار کرده است. فقر چرا باید مایه شرمساری انسان باشد؟

حیوانات هم این را می فهمند که هر کجا شکمشان را بتوانند سیر کنند، آنجا بهتر است. با دو دست آماده به کار دور دنیا را بگردی و فریاد بزنی: آهای بیائید استثمارم کنید تا بتوانم شکم خود و خانواده ام را سیر کنم. و تازه بهت بخندند که از فقر فرار کرده ای. آن هم نه فقط حاکمان سرمایه دار این دنیا، که مردمی از همین نوع. آنها این حرفهای احمقانه را آنقدر تکرار کرده اند، که ما هم قبول کرده ایم و به دنبالشان تکرار میکنیم. باید به مردم گفت همانطور که دستاوردهای تکنیکی، اجتماعی و سیاسی به ملت خاصی متعلق نمیباشد و به همه مردم دنیا تعلق دارند، در زمینه مبارزه برای جهانی بهتر و خالی از ستم و نابرابری و استثمار نیز باید دستاوردهای جهانی موجود را از آن خود دانست و بجای پناه بردن به هویتهای کاذب قومی، ملی و مذهبی به جهانشمولی دستاوردهای بشری مهر تایید زد

دسته‌ها:توفیق محمدی