خانه > محمد امین کمانگر > مرگ دو دانشجوی کارگر!

مرگ دو دانشجوی کارگر!

ژوئیه 7, 2011

بورژوازی با تمام امکانات و نیروی اجتماعی که در اختیار دارد. سلطه ایدئولوژیک و مناسبات اجتماعی خود را پدیده ای طبیعی و موجه جلوه می دهد. زمانی که مشروعیت این مناسبات در جامعه پذیرفته شد  اجزاء مختلف جامعه بشری مانند اقتصاد، تقسیم کار، ساختار حکومتی، روابط و مناسبات فرهنگی جامعه را بدیهی و غیر قابل تغییر جا می زند. در این سیستم وارونه و این مناسبات طبقاتی اکثریت اعضای جامعه مجبور به فروش نیروی کار و شیرۀ جان  خویشند. بنا بر این  کشته شدن کارگر، آتش گرفتن کارگر، مرگ کارگر به هر شیوۀ ممکن در این نظام امری طبیعی است!بخصوص در نظام اسلامی ایران که یکی از ضد انسانی ترین و ضد کارگری ترین حکومتهای جهان معاصر است که با احکام  اسلامی و دستورات آن  و همچنین تحمیل فقر غیر قابل باور در جامعه بیشتر انسانها را با فقر از بین برده اند تا با گلوله.

مرگ آرمان کمانگر و بختیار مارابی  دو کار گر جوان چنین مرگی است. این فقر و فلاکت و مصیبت بی انتها را چه کسی  بر روی دوش مردم گذاشته ؟ چه کسی به مردم تحمیل کرده تا مداوماٌ از خود و فرزندان و عزیزانشان قربانی گرفته شود یا اینکه  وادار شوند که به دست خویش به زندگی خود پایان دهند؟. مقصر اصلی این فجایع انسانی و این ازدیاد کشتاردر جامعه نظام کثیف اسلامی است.
دو دانشجو  و دو کارگر جوان چرا باید آرزوهای نو رسیده اشان در رود خانه خروشان سیروان پرپر شود و غرق گردد!
این مرگ در عین حقیقی بودنش حقیقی نیست چون نمی بایست اتفاق می افتاد. اگر رژیم هار اسلامی بر جامعه حاکمیت نمی کرد قطعاً سرنوشت نه فقط این دو جوان کارگر بلکه سرنوشت میلیونها انسان دیگر این چنین نبود که اکنون هست!
آرمان و بختیار جز قربانیان این نظام هستند. نظامی  که در کارنامۀ سیاهش اینچنین هزاران نفر را به قتل رسانده،  هزاران نفر در زندانها بسر می برند و چند میلیون را آواره کرده است. 
این مرگ بخاطرفقر بود، بخاطر کار بود، بخاطر زندگی بهتر و آینده بهتربود.  آینده ای که اکثریت جوانان ایران فقط در رویاها آنرا به  آغوش می کشند.  همه اینها  در دست این نظام ضد انسانی قبضه شده است.آنها در تله مرگی افتادند که این حکومت در اشکال مختلف برای مردوم تنگدست  به وسعت ایران مهیا نموده است.
 دو جوان برای اینکه هم مخارج خانواده را و هم مخارج درس خود را تأمین کنند  تا دمِ مرگ در کنار درس کارکردند و در کنار کار درس خواندند.

بختیار و آرمان هر دو در سال 1368 در شهر کامیاران بدنیا آمدند و مانند هر خانواده زحمتکش دیگر تا چشم بدنیا  گشودند فقر و نابرابری را در مقابل خود دیدند و کم کم که بزرگ  شدند برای تامین مخارج خانواده می بایست در سینین کودکی  کار می کردند ودر کنار آن هم درس بخوانند.
هر دو از استعداد فوقالعاده خوبی بر خوردار بودند. بختیار میوه فروشی می کرد و در کنار کار با ادامه تخصیل توانست دیپلم بگیرد و در دانشگاه اهواز رشته انسانی پذیرش گرفت. آرمان نیز  پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت و خوشبختانه پس از هفت ماه معافی گرفت و چون پدرش چند سال پیش فوت کرده بود او سرپرست خانواده یعنی مادر و دو خواهرش را عهده دار شد. آرمان  بنا به علاقه ای که به زبان انگلیسی داشت هم درس می خواند وهم تدریس زبان انگلیسی می کرد. اما در آمد از تدریس زبان مخارج  خانواده را تأمین نمی کرد.فشار مالی باعث شد که هم بختیار و هم آرمان دانشگاه و تدریس را رها کنند و برای کار به کردستان عراق بروند و پس از مدتی بعنوان استاد کاشیکاری در شهر کلار کار می کردند. چند ماهی بود در آنجا بودند وکارشان تا اندازه ای خوب پیشرفت می کرد. با چند نفر از دوستانشان  هر شب رویاها یشان را  بتصویر می کشیدند که در آینده چکار کنند. اما متأسفانه فقط رویا بود چون در این نظام و در این سیستم، ما کارگران و زحمتکشان حتی نمی توانیم رویاهای خود را به تصویر بکشیم و به زوایای تخیل بسپاریم تا در آینده از آن استفاده کنیم  و رود خانه خروشان سیروان هنگامیکه این جوانان در آن آب تنی می کردند همه آرزوها یشان را باخود برد. مرگ این دوجوان همه منطقه را به عزا نشاند.
من از صمیم قلب مرگ این دو جوان، این دو کارگر و این دوانسان شریف و دوست داشتنی را به خانواده های مارابی و کمانگر  و به همه مردم  منطقه کامیاران تسلیت می گویم  امیدوارم که در این غم بزرگ مرا در کنار خود ببینند.
یادشان گرامی باد. 
3 ژوئیه 2011

 قاتل این دو جوان و هزاران جوان دیگر مثل آرمان و بختیار رژیم ضد بشری اسلامی ایران است.