خانه > شمس الدين امانتی > به چه، مى انديشيد رفيق؟

به چه، مى انديشيد رفيق؟

ژوئیه 13, 2011

نگاه معنی دار این کودک دوستداشتنی در خوشبينانه ترين حالت، اميد به آينده را تداعى ميکند.پايان سال تحصيلى براى او و همکلاسى هايش همراه با خاطرات تلخ و شيرين از محيط مدرسه، حس کنجکاوى او و دوستانش را به کسب آموزش در خارج از مدرسه و کلاس درس را بيشتر تقويت ميکند.

اميد به آينده، در ساختار شخصيت اجتماعى دانش آموزان مدارس ابتدايى از جايگاه ويژه اى برخوردار است که متأسفانه در ايران تحت حاکميت رژيم اسلامى نه تنها اميد به آينده، بلکه آرزوى روزى آرام و به دور از خشونت و ارعاب و وعده شکم سير براى اکثريتى چشمگير از فرزندان خانواده هاى کارگران و زحمتکشان دست نيافتنى است. آشفتگى حاکم بر سيستم ارتجاعى آموزش و پرورش در ايران تحت حاکميت رژيم اسلامى و بازتاب آن در مدارس تا سطح دانشگاه و فراتر از آن، حداقل براى اين نسل تازه از نوجوانان و جوانان ابعاد نگران کننده اى بخود گرفته است.
نظام سرمايه دارى استثمارگر در ايران، با شناخت و بهره گيرى از اين پديدۀ آشفته و دست ساز خود، ضمن به گروگانگيرى توان جسمى و روحى دانش آموختگان در مدارس و دانشگاه ها، براى بقا و پيشبرد اهداف ارتجاعى خود آنچنان عرصه آموزش را بر دانش آموزان تنگ کرده است، که به مرور اميد به آينده براى آنها به يأس و نااميدى بدل گشته است. اين ستمگران مهره هاى يأس و نا اميدى را به گونه اى کنار هم قرار داده اند که دانش آموختگان را در هر سن و سالى از آن رهايى نيست.
رونق نسبى نظام سرمايه دارى و احتياج مبرم به نيروى متخصص و ارزان به دنبال اصلاحات ارضى در رژيم پهلوى، خواست و آرزوى والدين دانش آموختگان را جهت ادامه تحصيل و اخذ مدرک تحصيلى براى فرزندان آنها را تا حدودى متحقق ميکرد. اما در جريان قيام نيمه و ناتمام سال ٥٧ و به دنبال آن تا کنون اين روند نتيجه معکوسى داشته است، به گونه اى که نه تنها نوجوانان دبيرستانى بلکه ديپلمه ها و فارغ التحصيل شدگان دانشگاهى نيز از اين نا اميدى در امان نيستند.
ترس از بيکارى و نا اميد ى به آينده اين فارغ التحصيلان، تأثيرات مخرب و کمر شکنى را براى والدين آنها ايجاد کرده است. به گونه اى که آنها داروندارشان را صرف هزينه تحصيلى فرزندان خودکردند، و اکنون نيز همراه با آنها در بدر به دنبال يافتن کار براى فرزندان دانشگاه رفته خود هستند.
اين بيکارى و بى دورنمايى فارغ التحصيل شدگان دانشگاهى تنها مختص به کسانيکه مدارک تحصیلات عالی دارند نيست. روند اين پروسه در مقاطع مختلف تحصيلى به گونه اى است، که تعداد زيادى از دانش آموزان درس خوان و مستعد را با انگيزه پيدا کردن کار در بازار، از ادامه تحصيل و اخذ مدرک دانشگاهى منصرف مى کند.آنان مدرسه را رها کرده و به جستجوى کار در بازار، ترک تحصيل ميکنند. تا به زعم خود به سرنوشت بيکاران با مدارک دانشگاهى دچار نشوند! هر چند آنها در پروسه اى نه چندان دور به اردوى بيکاران خواهند پيوست.
در ايران تحت حاکميت رژيم اسلامى سهم کسانى که ترک تحصيل ميکنند و به جستجو کار روانه بازار ميشوند، على رغم موفقيت ناچيز آنها در اين پروسه سخت، بى پشتوانه و شکننده از فروش نيروى کار ارزان خود، آنهم اگر خريدارى داشته باشد درآمد ناچيز و بخور و نميرى عايد آنها خواهد شد.
 اما ادامه کارى اين روند با توجه به سير صعودى بيکارى و وضعيت نابسامان روند اقتصادى در ايران و رشد جمعيت روز افزون تضمين شده نيست. اين مشکل براى کسانى که مدرک تحصيلى دانشگاهى دارند و به دنبال اين تعداد از کسانى که ترک تحصيل کرده اند و سپس وارد بازار کار مى شوند، به مراتب با مشکلات و موانع کارى و سرگردانى بيشترى براى اشتغال مواجه خواهند شد. باتوجه به ساختار سياسى اجتماعى ايران تحت حاکميت رژيم ارتجاعى جمهورى اسلامى, متأسفانه در اين مرحله فارغ التحصيل شدگان زن بمراتب در بازار کار با مشکلات بيشترى مواجه هستند.
ابعاد ناعادلانه و غم انگيز مقوله فروش نيروى کار، در بازار کار ايران به گونه اى است که فقر و فلاکت ناشى از اين سيستم سرمايه دارى، انسانهاى نا اميد از پيدا کردن کار را در نهايت مجبور به فروش عضوى از بدن خود در بازار تحت کنترل نظام سرمايه دارى در ايران نموده است. اين پديده جان گداز از مدتها قبل دامن گير دختران جوان جوياى کار در اين بازار را به همراه داشته و روز به روز شدیدتر میشود.
خبر گزارى مهردر تأريخ(۱۳۹۰/۰۴/۱۸) در رابطه با خريد و فروش کلیه مطلبى را تحت عنوان "ورود دختران به بازار فروش کليه" به چاپ رسانده که بخشهايى از آن به شرح زير است.
"پایین بودن آمار پیوند کلیه از جسد باعث شده اهدای کلیه تبدیل به جولانگاه خرید و فروش شود بطوریکه برخی از جوانان از جمله دختران به دلیل بیکاری و عده ای به خاطر بدهی و پرداخت دیه و… وارد این بازار غیر رسمی شده و متقاضی فروش این عضو حساس بدن خود هستند.
حسین بیگلری، مدیر انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی کرمانشاه در گفتگو با خبرنگار مهر اعلام کرد،"متاسفانه کرمانشاه هنوز به عنوان یک شهر جنگ زده شناخته می شود و موقعیتی برای فعالیت اقتصادی جوانان در این استان وجود ندارد. همین مسئله باعث شده که برخی از این افراد برای تامین هزینه های زندگی مبادرت به فروش کلیه خود بکنند". بیگلری با اشاره به بالا بودن تعداد متقاضیان فروش کلیه در کرمانشاه به بعضى از متقاضیان برای پیوند کلیه در استانهای دیگر استفاده می شود. به نوعی استان کرمانشاه صادر کننده کلیه به سایر استانها محسوب می شود. بیگلری همچنین از مسافرت متقاضیان فروش کلیه به کلانشهرها به خصوص تهران خبر داد و گفت"این افراد با سفر به تهران سعی می کنند کلیه خود را با قیمت بیشتری بفروشند و . . ."اين آن بازار کار ى است که ما به آن نقدى اصولى و طبقاتى داريم که اين خبر نگار و اظهارات دکتر بيماران کليوى در
ايران تحت حاکميت جمهورى اسلامى به مواردى از آن اشاره کردند.
قانون استثمار گر بورژوازى در نظام سرمايه دارى ايران، ضمن اينکه نيروى کار ارزان حاصل از دست رنج هر دو گروه ازاين فروشندگان نيروى کار(دانشگاه رفتگان و دانش آموزانى که ترک تحصيل کردند) در بازار را يکسان به غارت مى برد، زمينه را براى آن تعداد از جوانانى که نيروى کار آنها در اين بازارها خريدارى نداشته باشد، با فروش کليه خود به مبلغى ناچيز مدت کوتاهى زندگى بخور و نميرى را با آن سپرى خواهند کرد.
در اين گيرودار ناعادلانه آنچه که بايد تغيير کند نظام و سيستم غارتگرى است، که دست رنج دانش آموختگان, کارگران, و استثمار شوندگان جامعۀ را به يغما مى برند. تغيير اين نظام گنديده و جايگزن کردن آن با نظامى سوسياليستى که مبانى فکرى و عملى آن بر آزادى، برابرى و عدالت اجتما عى استوار است و براى دستيابى به بازار کارى برابر که از هركس به اندازه توانش، به هركس به اندازه نيازش تأمين خواهد شد،ساده تر از رقابت ناسالمى است که براى دست يابى به کار زود رس و"پر در آمد"با مدرک و بى مدرک تحصيلى بين اين دو گروه از جويندگان کار در جريان است. به نحوى که نظام سرمايه دارى از خريد نيروى کار ارزان اين جويندگان رقيب در بازار کار بيشترين استفاده را خواهد برد.  
تنها التر ناتيو موجود براى برون رفت از اين فلاکت و به زير کشيدن اين نظام ديکتاتور و استثمارگر در ايران، براى اين دو طيف از جويندگان کار و کل استثمارشوندگان، در اتحاد،مبارزه و همبستگى با ساير اقشار تحت ستم به رهبرى طبقه کارگر آگاه و متشکل در تشکلات حزبی و توده ای خود، قابل تحقق و دست يافتنى است.
چهار شنبه ٢٢ تير ١٣٩٠