خانه > سیامک ستوده > «بوزینه تنان «نقد ضد اسلامی یا شبه اسلامی؟

«بوزینه تنان «نقد ضد اسلامی یا شبه اسلامی؟

ژوئیه 28, 2011

در مقاله بوزینه تنان، نوشته آقای فیروز نجومی، "التذاذ جنسی" مقوله ای است که نویسنده با متهم کردن اسلام به ضدیت با آن بحث خود را آغاز کرده است و در استنتاج از این مقوله ی بزعم وی پایه ایست که به سراع ارزیابی و نقد پدیده های دیگری چون حجاب اسلامی و … رفته است. اما مشکل اصلی در این مقاله در همان مقوله اصلی و درک نادرست نویسنده از آن خوابیده است. این مشکل  که نویسنده، به خطا، ضدیت اسلام با لذت جوئی زن را با لذت جوئی انسان بطور کلی اشتباه گرفته، و فراموش کرده است که اسلام نه تنها با لذت جوئی شهوانی مرد کوچکترین مخالفتی ندارد، بلکه تمامی آیات و قوانین فقهی اش در پی آنست که بیشترین امکانات را برای لذت جوئی وی فراهم آورد، تا جائی که حتی از باز کردن راه برای لذت جوئی مرد از کودک شیرخوار نیز دریغ نکرده است. باید توجه داشت که در این مورد هم طبق معممول، این مرد و نه زن است که مجاز به لذت بردن از کودک شیرخواره ی مخالف جنس خودش می باشد.

نمونه دیگر اینکه وقتی روحانیت به نقد روابط جنسی در فرهنگ غرب می پردازد، این نه آزادی جنسی مرد، بلکه  آزادی جنسی زن و بزعم آنان "بی بندو باری" وی است که زیر حمله قرار می گیرد، و با تکیه بر قوانین مردسالارانه شریعه، مانند حق چند زنی، تجاوز روزمره و به عنف به همسر (قوانین تمکین یکطرفه و اجباریی زن به نیازهای جنسی شوهر) و حتی غیر همسر (تبرئه متجاوز به بهانه تحریک وی توسط زن) ، رابطه جنسی با دختران زیر سن قانونی و سرانجام ایذاء جنسی کودکان (حتی شیرخواره)، در برابر قوانین حمایتی زنان و کودکان در فرهنگ غرب (قوانین مربوط به منع چند همسری، و مجازات متجاوزین جنسی و رابطه جنسی با کودکان زیر سن قانونی)، این محدودیت مردان در لذت جوئی  از زنان و دختران است که مورد اعتراض قرار می گیرد. 

بنابراین، می بینیم که عنوان اینکه اسلام با لذت جوئی جنسی انسان بطور کلی مخالف است، بکلی با واقعیت تناقض دارد. بالعکس، یکی از تمایزات اسلام با ادیان دیگری مثل مسیحیت که با سنت هائی ار قبیل تارک دنیا شدن و دوری جستن از لذائذ جنسی برای زن و مرد، برای نزدیکی به خدا، بیشتر همراهی دارد، در سکسیست بودن و مصر بودن اسلام در  تلذذ جنسی، البته تنها برای مردان، می باشد که در زندگی شخصی خود محمد نیز کاملا مشهود بوده است.  

اما اگر خوب به مسئله دقیق شویم، مسئله صرفا بر سر تجزیه و تحلیل یک مقوله انتزاعی و بحث و فحص آکادمیک حول و حوش آن نیست. آنجه در خور اهمیت و توجه است تبعات و نتایج عملی چنین دیدگاهی می باشد. باین معنا  که برداشت ناقص و نادرست نویسنده از مقوله ی لذت جوئی جنسی در اسلام، عملا به نادیده گرفته شدن  جنبه مردسالارانه و زن ستیزانه آن می انجامد. 

این دیدگاه نادرست از مقوله التذاذ جنسی در اسلام نتیجه نادرست دیگری را در پی دارد  که کم اهیمیت تر از مورد بالا نمی باشد. این که گویا حجاب برای کنترل شهوت مرد و زن و جلوگیری از مظاهر (ویرانگر) آن، یعنی همان استدلالی که روحانیون در این مورد بکار می برند، برقرار شده است. نویسنده با آنکه در جائی با طرح تبعیت لذت جوئی اسلامی از احکام نکاح آغاز به جهت گیری نسبتا درستی در مسئله می کند ولی پی آنرا نگرفته، دوباره اینطور نتیجه گیری می نماید که اسلام " برای جلوگیری از مظاهر التذاذ جنسی است که حجاب را برای زن اجباری نموده است تا مردان و زنان به اسارت غرایز جنسی خود در نیایند "

همانطور که گفته شد این دقیقا همان استدلال گمراه کننده ایست که خود روحانیون برای پرده پوشی علت واقعی برقراری حجاب و توجیه اخلاقی آن بدان متوسل می شوند. در حالیکه حجاب، در واقع، نه برای جلوگیری از التذاذ جنسی زن و مرد، بطور کلی، بلکه ترفندی برای تضمین مالکیت خصوصی مرد بر زن و انحصار لذت جوئی مرد از همسر، یعنی از موضوع مالکیت خود است. این خطای  دومی است در کار نویسنده که جلوی نقد طبقاتی، یعنی نقد اسلام بعنوان ایدئولوژی مدافع مالکیت خصوصی بطور کلی و در اینجا مالکیت خصوصی مرد بر زن را می گیرد و نویسنده را به بیراهه، و بدتر از همه، به همان جائی که خود اسلام در دفاع از حجاب ایستاده است، می برد.

همه می دانند که خانواده پدرسالار با زن خری در پنج الی  شش هزار سال پیش، و بدنبال پیدایش مالکیت خصوصی برای اولین بار در تاریخ،  و در دست مردان شروع شد و درست از همین زمان بود که بدرجه ای که آزادی  جنسی مردان، مانند چند زنی، افزایش یافت، بالعکس، آزادی  و لذت جوئی جنسی زن که اکنون به مایملک مرد و وسیله لذت جوئی وی تبدیل شده بود، محدود گشت. مذاهب نیز در همین زمان بعنوان روبنای جامعه طبقاتی نوپائی که در آن طبقه دارا به مدد ثروت خود می توانست همه لذائذ و مواهب زندگی، منجمله لذت جوئی از زن را، به خود اختصاص دهد، و بعنوان دست پخت همین طبقات، پا به عرصه وجود گذاشتند. اسلام نیز یکی از همین مذاهب بود که در جامعه بدوی عرب که در آن زن مقام بالا و برابری (حداقل در بخش مادرتبار آن) با مرد داشت، پا به عرصه وجود گذاشت و یکی از وظایف اش این بود که امر بردگی زن به مرد را در شبه جزیره عربستان که محدود به بخش مردسالار آن بود، به سراسر آن گسترش دهد. همه قوانین اسلامی در تنظیم روابط زن و مرد، چیزی جز تثبیت حق مالکیت انحصاری شوهر بر زن خود نیست. اگر اسلام مرد را از نگاه کردن به زن منع می کند، نه نگاه به زن خود، بلکه نگاه به زنی را که به او تعلق ندارد، یعنی منع نظر داشت به مایملک دیگری را مد نظر دارد. همینطور، منع زن نیز از نگاه کردن به مردی جز شوهر خود، جلب او به رعایت حق مالکیت شوهر، یعنی برحذر داشتن او از چیزیست که ممکن است به هم اغوشی اش به یک مرد غریبه، یعنی کسی جز مالک و صاحب اصلی خودش، منجر شود. چیزی که سید قطب در شرح زیر با صراحت و وقاحت بیشتری بر آن تاکید می ورزد.

"كسى كه مسئولیت نگهدارى از چیزى بر عهده اش‌ واگذار شده ، حق ندارد ، دیگرى را ‍به دزدى آن دعوت كند . بنابراین قاعده حقوقى ، دخترى نیز كه ازدواج مى كند ، چون مالكیت آ‍لت جنسى (فرج) خود را از دست مى دهد و تنها وظیفه نگهدارى از آنرا بر عهده دارد ، از اینرو، حق ندارد ، از آلت تناسلى اش‌ بهره بردارى كند و یا دیگرى را دعوت به تجاوز ‍به آن بكند."[1] 

البته باید توجه داشت که گفته سید قطب نه گفته ای از خود، بلکه تقسیر دقیق این ایه در قران است که می گوید: 

 

…" پس‏ زنانِ شايسته و مطيع در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را كه خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند…"[2] 

احتراز از عریانی و پوشاندن خود در چادر و حجاب برای زن نیز نه در برابر شوهر، بلکه تنها در برابر دیدگان غیر تجویز شده است. در توصیه های مذهبی، بالعکس، آرایش و عشوه گری برای شوهر و صاحب زن، نه تنها منع، بلکه تجویز هم شده است. بنابراین، حجاب، بر خلاف نظر نویسنده، نه برای جلوگیری از تحریک مردان و مظاهر شهوت بطور کلی، بلکه برای جلوگیری از تحریک غیر به دست اندازی به مایملک فرد، و در یک کلام، مصون داشتن حق مالکیت شوهر از دستبرد دیگران به آن وضع شده است

می بینید که تمام این قوانین در دایره احکام مربوط به مالکیت، یعنی مالیکت شوهر، بر زن وضع شده اند. در یک کلام، مرد در اسلام، آزاد است یه هر اندازه که می خواهد به زنان دیگر نگاه کند، نسبت به آنها شهوترانی و با آنها هم آغوشی و لذت جوئی کند، بشرط آنکه، و فقط به همین شرط که آن زن را بعنوان همسر دائم، یا موقت، یا کنیز خریده یا اسیر کرده و در یک کلام به مالکیت خود در آورده باشد.

 "كسانى كه اندام خود را از شهوترانى نگاه مى دارند مگر بر زنان حلال و كنيزان ملكى خويش‏ كه از اِعمال شهوت با آنها هيچ ملامت ندارند و هر كه غير از اين كند (و به ناروا شهوت راند) به حقيقت متعدى و ستمكار است."[3] 

بنابراین، می بینیم که اسلام اولا، لذت جوئی را نه برای مرد، بلکه تنها برای زن محدود کرده است. بنابراین، گفتن اینکه مخالف لذت جوئی جنسی بطور کلی است، نه تنها ناقص و غیر دقیق، بلکه همچنین نوعی چشم پوشی بر محرومیت زن و ستم بر او در اینمورد می باشد. زن در اسلام وظیفه اش لذت دهی و مرد کارش لذت بری است. آنچه دامنه ی این لذت دهی و لذت بری را تعیین می نماید، نه اخلاقیات و نه هیچ چیز دیگری، بلکه تنها و تنها حق مالکیت، یعنی قدرت افتصادی مرد است. از آنجا که در اسلام هر نوع رابطه جنسی تنها از طریق خرید زن بطور دانم یا موقت، یعنی از طریق فحشای شرعی، یا اسارت، یعنی تجاوز به عنف، امکان پذیر می باشد، لذا مرد بعنوان طبقه افتصادی یا نظامی مسلط، آزادی جنسی اش نامحدود، و در واقع محدود به قدرت خرید و قدرت تجاوز فیریکی اش نسبت به دیگران می باشد، و زن بعنوان طبقه تحت سلطه و فاقد قدرت افتصادی (که باید در خانه بماند و به نیازهای جنسی و کاری مرد پاسخ دهد) محکوم به لذت بخشی، یعنی فقدان هر گونه آزادی جنسی است.

بنابراین، می بینیم که چگونه برداشت غلط از مقوله لذت جوئی جنسی در اسلام نه تنها مانع نقد جنسی، بلکه همچنین مانع نقد طبقاتی از اسلام می شود، و نقد نویسنده را در بهترین حالت در حد یک نقد سطحی، ناپیگیر و سانتی مانتال اخلاقی، و در بدترین حالت در سطح نقدی شبه اسلامی ، محدود نگه می دارد.

سومین ضعف نوشته، دید غیر تاریخی نویسنده به مسئله رابطه زن و مرد بطور کلی و مسئله لذت جوئی جنسی علی الخصوص است. این دید که روابط مزبور را بعنوان پدیده ای تاریخی که در طول زمان تغییر و تکامل می یابد، و پدیده ی اسلام و قوانین شریعه نیز مانند هر قانون دیگری مبین تنها لحظه ای از این تکامل می باشد، نمی بیند. این ضعف نیز بدلایل روشن و غیر قابل انکار، ناشی از بی اطلاعی نویسنده از تاریخ، و در نتیجه افتادن به دام خزعبلات ناسیونالیستی  و اسلامی، یعنی دروغ پردازی های انسان متمدن در مورد دوران ماقبل خود و انسان ماقبل تاریخ است. وی می گوید:

 " گر نیک بنگری، آنان که بر جامعه ی اسلامی، جامعه ای که بر آن شریعت دین اسلام حاکم است و "ولی فقیه " حکم میراند، تنها بخش فوقانی بدن شان از جنس انسان است، یعنی سر آنها. تن شان، اما، تن بوزینه است. چرا که این موجودات توانایی تعقل و تفکر را دارا می باشند، ولی بسی محدود و تنگ و باریک. به جهان هستی از ته سوزنی مینگرند. نگاه آنان به انسان، نگاه بشری ست که در دوران طفولیت خود بسر میبرده است. بیابان گرد بوده است و صحرا نشین. نه خواندن میدانسته است." 

حقیقت این است که آنچه که نویسنده به غلط به انسان ماقبل تاریخ، "انسانی که بیابانگرد بوده و صحرا نشین"، نسبت می دهد، یعنی شهوترانی و تنها به "پائین تنه" فکر کردن، دقیقا خصوصیت انسان متمدن است که با تبدیل زن به مایملک مرد و کاهش مقام وی به  وسیله لذت جوئی خود، تنها به پائین تنه او توجه دارد. همان اتهام دغلکارانه ای که اسلام به انسانن برابری طلب عصر جاهلیت ، و انسان متمدن به آنسان عصر ماقبل خود می زند. جالب است که در اینجا نیز، مانند مورد بالا، نویسنده با آنکه در نقش ناقد نظام اسلامی وارد میدان می شود، ولی استدلالات خود را با تکرار نعل به نعل خزعبلات اسلامی در مورد انسان بیابانگرد عصر جاهلیت، یعنی انسان بدوی و ماقبل تاریخ در عربستان به پیش می برد. محمد نیز قوانین زن ستیز و شهوت طلبانه و مردسالارانه خود را در تقابل با آزادی جنسی در عربستان قبل از اسلام  که مبتنی بر برابری جنسی زن و مرد و روابط انسانی میان آن
دو قرار داشت، قرار می داد، و مانند نویسنده ما، در حالیکه انسان برابری طلب عصر جاهلیت را به  شهوترانی و عصیان جنسی متهم می نمود، توصیف عفیفانه ای از قوانین شهوت پرستائه و مردسالارانه خود ارائه می داد و آنها را دقیقا بهمانگونه که امروز روحانیون شهوت پرست، روابط آزاد و برابر جنسی در غرب را متهم به آنچه که خود آلوده به آنند می کنند، آنها را با آتش جهنم تهدید می کرد:

"  و روزى كه كافران را بر آتش‌ دوزخ متوجه سازند (به آنها گویند) شما لذات و خوشى هایتان ‍را در زندگى دنیا به شهوترانى و عصیان بردید و بدان لذات دنیوى بر خوردار بودید پس‌ ‍امروز به عذاب لذت و خوارى مجازات مى شوید چون درزمین بنا حق تكبر كردید و راه فسق ‍و تبهكارى پیش‌ گرفتید."[4]  

www.siamacsotudeh.com

www.rowshangar.ca

 

 

بوزینه تنان

 

فیروز نجومی

 

بوزینه تنان، حجاب را به نماد عفاف در جامعه اسلامی تبدیل ساخته اند، نمادی ظاهری و میان تهی. موضوعی بسیار جالت برای مبالغه و غلو گویی. حال آنکه در فضای تاریک زیر زمین، هم چنانکه فحشا بیداد میکند و خرید و فروش الکل رواج دارد، بسیاری از رفتار های هنجار شکن- در منظر بوزینه تنان، رواج یافته است که بیانگر رشد فرهنگی ست که روزی جامعه ی اسلامی را از درون منفجر میسازد …گر نیک بنگری، آنان که بر جامعه ی اسلامی، جامعه ای که بر آن شریعت دین اسلام حاکم است و "ولی فقیه " حکم میراند، تنها بخش فوقانی بدن شان از جنس انسان است، یعنی سر آنها. تن شان، اما، تن بوزینه است. چرا که این موجودات توانایی تعقل و تفکر را دارا می باشند، ولی بسی محدود و تنگ و باریک. به جهان هستی از ته سوزنی مینگرند. نگاه آنان به انسان، نگاه بشری ست که در دوران طفولیت خود بسر میبرده است. بیابان گرد بوده است و صحرا نشین. نه خواندن میدانسته است و نه نوشتن، نه ریاضی. نه فیزیک، نه قوانین حاکم بر طبیعت را کشف کرده بود. نه انسان و توانایی های نهادین و ظرفیت های کسبی او را مورد چند و چون قرار داده بود و نه در کیستی و چیستی او به کاوش پرداخته بود. بوزینه تنان آنقدر در گذشته و احکام از پیش ساخته شده و پیشداوریهای ۱۴ قرن پیش از این، غرق گردیده اند که بر آنچه تا این زمان از انسان به منصه ظهور رسیده است و جهانی که به دست خود آفریده است، دیدگان خود را بسته اند. نمیتوانند پذیرای این حقیقت باشند که رشد و تکامل انسان نا متناهی و نا محدود است. البته بوزینه تنان بر آنند که مهم نیست که انسان به کدام قله ی رفیع در عرصه های گوناگون هستی، دست یابد. مهم نیست که حتی اگر به ته کهکشانها هم خود را برساند، همه در ۱۴۰۰ سال پیش از این در "قرآن کریم " پیش بینی شده است، زمانیکه برنامه ی زندگی بشر و هدایت وی به "صراط مستقیم،" را الله، خداوند یکتا و یگانه به رسول خود، محمد ابلاغ نمود، احکام و فرامینی که از ان دوران تا کنون مطلق و خشک و انعطاف ناپذیر و بلا تغییر مانده اند. پس چه تعجب اگر موجوداتی که از سر، انسان و از تن، بوزینه اند، انسان را به حیوانی تقلیل دهند بر ساخته شده از دو عنصر شهوت جنسی و نیاز شکمی. انسان را مخزن شهوت می پندارند. در او چیزی جز شهوت، نمی یابند. همچنانکه برای سیری شکم نیز حاضر است دست خود را به هر نا شایستی، بشر آلوده نماید. ارضای شهوت نیز به سرکشی و زیرپا گذاردن اجکام شرعی میانجامد. یعنی که شکم و شهوت، هر دو میتوانند مخرب و ویرانگر باشند. اما شهوت ست که با گناه آلوده است و به تن لذت بخشد. شهوت که غلبه کند، انسان را از تسلیم خویشتن به الله و اطاعت بی چون و چرا از شریعت اسلام، باز میدارد. زیرا که هیچ نجوید و نخواهد مگر رضا و خشنودی، مگر لذت و التذاذ. لذت تن است که به بی بند و باری و هنجار شکنی میانجامد. شهوت، انسان را گمراه و منحرف میسازد و شور بر انگیز و عصیانگر. هرج و مر ج ببار آورد و انحطاط و تباهی، شرایطی که آشتی ناپذیر است و در ستیز و خصومت با اصل عبودیت و بندگی، بنیان آئین اسلامی. بدین لحاظ ، تنها پائین تنه ی انسان است که در مرکز توجه بوزینه تنان قرار دارد. تمامی احکام فقاهتی که با ابزار اجتهاد از قرآن، کتاب آسمانی، استخراج شده است دارای یک هدف بیشتر نیستند: به بند کشیدن تن انسان، بویژه بخش پائینی آن. از انسان تنها بخش پائین تنه اش را می بیند. به سر او و آنچه در سر وی میگذرد اصلا اعتنایی ندارند. شهوت در پائین تنه خانه دارد ، نه در سر. پس آنرا باید به اطاعت و فرمانبر ی وا داشت. انسان پائین تنه خود را باید در تبعیت قواعد و مقرارت معین طهارت و غسل و تیمم در آورد تا نجاسات و آلودگی ها را از آن بزداید. تا آنگاه بتواند روزانه قامت تن را در برابر الله بشکاند. احکام فقاهتی نه تنها در برگیرنده ی احکام نماز و روزه و انواع و اقسام آب های پاک کننده ی نجاست از پائین تنه است بلکه در بر گیرنده همآغوشی و یا "نزدیکی " مرد و زن و مرد و مرد و انسان با حیوان نیز میشود، کنش هایی که اساسا از ناحیه پائین تنه ریشه برگیرد. "توضیح المسائل" آیت الله ها، بویژه آیت الله خمینی برای ترسیم دقیق اعمال طهارت از فرو بردن یک بند انگشت در مخرج گرف
ته تا چندین بار فشردن سر آلت در بین دو انگشت- استبرا- و آمیزش جنسی با حیوانات در اوایل انقلاب ۵۷ ، شهرت بسیار یافته بود. بوزینه تنان بر آن باورند که با کنترل و به اسارت در آوردن پائین تنه، تمامی مسائل انسانی و اجتماعی حل خواهد گردید. شر از پائین تنه از لذت بری، بویژه التذاذ جنسی است که بر میخزد. احکام به بند کشیدن تن نه تنها شامل احکام عبادت و نیز احکام "نکاح " میشود حتی که احکام "نگاه کردن " را هم در بر میگیرد که خود از پائین تنه بحرکت آفتد. آیت الله خمینی در توضیح المسائل خود در بخش "احکام نگاه کردن " با دقت بسیار، با همان دقتی که برای اندازه گیری آب "کر " که تا یک دهم مثقال هم به پیش میرود، به انواع نگاه در شرایط متفاوت و چه کسانی میتوانند بر صورت و یا بدن و یا "عورت " چه کسانی نگاه کنند، می پردازد و محرم ها و نا محرم ها و نگاه حرام و حلال را از یکدیگر مجزا میکند . وی خاطر نشان مینماید که بمنظور اجتناب از حرامی، صواب و احتیاط آن است که از نگاه کردن پرهیز نمود. اگر از سر ضرورت نگاه کردن به موی و رخ زن لازم گردید، نباید با قصد "لذت " همراه باشد، حکمی که برای زن نیز مصداق دارد. بعبارت دیگر، انسان برای نگاه کردن به انسانی دیگر، مثل تمام امور عبادی و غیر عبادی، بجای آنکه به عقل و خرد خویش رجوع کند، احکام استخراجی فقها از کلام الله را باید به تقلید و تبعیت بیآموزند، همچون حیوانی اهلی و خانگی. ما در تمام رساله های مراجع تقلید و آموزش احکام فقاهتی، یک چیز صریح و روشن بیان میگردد: که وجود زن است که شهوت برانگیز است. هرچه در او هست از صدای او گرفته – که از امواج رادیویی و رسانه ای به محض قدرت رسیدن بوزینه تنان، خاموش گردید- تا رخ و موی سر و برجستگی های بدن، همه تحریک کننده غرایز مرد است. تن زن است که شهوت را در مردان بیدار میکند و به طغیان و کنش های زشت و پلید وا میدارد. الله به منظور آنکه شهوت را در مرد خفته نگاه دارد، زن را مکلف ساخته است که رخ و موی خود را بپوشاند و برجستگی های بدن خودرا اکیدا پنهان نماید، چنانکه گویی دارای شی ای شرم آور و شر انگیز را در بر خود پنهان دارد. مسلم است که افشان سازی موی سر، آرایش و ولایش صورت، نمایاندن قوزک پا و روسری های قیطانی و مانتو های تنگ و کوتاه از مصدادیق اصلی بد حجابی ولاجرم به فساد و هنجار شکنی و نیز به خطر انداختن امنیت اخلاقی جامعه میانجامد. در جمهوری اسلامی عدم رعایت مقررات حجاب و اختلاط جنسیت یکی از بزرگترین معضل های اجتماعی است که پس از گذشت ٣۲ سال، بدون بکار گیری نیروهای امنیتی و انتظامی و گشت های مختلف ارشادی، اختفای وجود در پس حجاب و مرزهای مصنوعی بین زنان و مردان، در هم فرو میریزند. گرچه بوزینه تنان بر دوش نیروهای انتظامی و تیغ و تازیانه، تنبیه و مجازات، توانسته اند مردان را از زنان جدا نموده و نظم و انضباط حجاب را حاکم و جامعه را به مساجد و حوزه ها، تبدیل نمایند. با این وجود در تحمیل آن بر دانشگاه های ایران و بازسازی آنها در پی الگوی حوزه های علمیه، پس از گذشت بیش از سه دهه با شکست مواجه گردیده اند. بهمین دلیل، بوزینه تنی در مجلس شورای اسلامی، بنام آقای علی مطهری، فرزند معمار اصلی انقلاب اسلامی، آیت الله مرتضی مطهری، در پاسخ به بوزینه تن دیگری، آقای رئیس جمهور، محمود احمدی نژاد، که "طرح " عدم اختلاط جنسیت را "طرحی غیر عالمانه " و بدون در نظر گرفتن تبعات آن خوانده و امر به توقف اجرای آن داده بود، وی را "لیبرال" میخواند و پیش بینی میکند که همچنانکه از تصویب "قانون حجاب و عفاف،" جلوگیری بعمل آورده است، از اجرای طرح جدا سازی جنسیت ها در دانشگاه ها نیز سر باز میزند. چنانکه گویی آقای رئیس جمهور با مخالفت با طرح عدم اختلاط جنسیت ها قصد آن دارد که روابط جنسی را آزادی بخشد. آقای علی مطهری، به رئیس جمهوری که بزعم وی در منجلاب لیبرالیسم غرق گردیده است، خاطر نشان میکند که: "اگر بناست اختلاط آزاد باشد باید روابط جنسی هم مانند دنیای غرب آزاد باشد والا عوارض روحی و روانی در پی خواهد داشت. نمی توان بخشی از نظام خانوادگی و روابط زن و مرد را از اسلام گرفت و بخشی را از غرب . یا باید نظام اسلامی را در این حوزه پیاده کنیم یا نظام غربی. روش امثال جناب عالی مصداق« کج دار و مریز» است." این گفتار سند گویایی ست مبنی بر قرار گرفتن سر یک عالم سیاستمدار، مجتهد دانشگاه دیده، بر بدن یک بوزینه،. سیاست پیشه ای که محور اندیشه اش چیزی جزپائین تنه انسان نیست. او هر گونه ارتباط و معاشرت و آمیزش دانشجویان را بستری برای آمیزش جنسی میداند. گویی در غرب اختلاط جنسی سبب آزادی روابط جنسی گردید. بوزینه تنان بر آن تصورند که چون قرآن را میخوانند، نخوانده، همه تاریخ جهان را از جمله تاریخ مبارزات زنان در کشورهای غربی و پستی بلندی های آن آگاه اند، تاریخی که در طی آن زنان پیوسته بسوی رهایی از یوغ مردان و شکستن تابوها فرهنگی گام های بلند برداشته اند. روشن است که به زنان در هر سه دین بزرگ جهان، ستم رفته است و التذاذ جنسی را شرم آورو زشت و گناه آلود می پندارند و آنرا نیز منع نموده اند، مگر بمنظور تولید مثل. اما در کشورهای غربی زنان توانسته اند از دوران تاریکی ، دورانی که مرد ارباب بشمار میرفت و زن رعیت، عاری از هر گونه حق و حقوقی -که هماکنون بر جامعه ی ایران حاکم است- عبور کنند. اگرچه فرهنگ غربی هنوز مرد محور است، اما زنان همدوش مردان در بازار کار و در میدان سیاست و مدیریرت حض
ور دایمی دارند و در رهبری جامعه نقش اساسی بازی میکند. زنان از مردان در حرفه های مختلف علم و مدیریت.بویژه در تحصیلات دانشگاهی سبقت گرفته اند. در جوامع غربی یک زن میتواند به مقام جنرال در ارتش برسد ، رئیس جمهور و وزیر امور خارجه شود. این زنان در جمع مردان میزیند. دست مردان را میفشرند، با مردان بر سر میز مذاکره و شام و ضیافت می نشیند، اما تا کنون خبری از روابط جنسی آنان با مردانی که تماس دارند بگوش کسی نرسیده است. در یک جامعه ی نسبتا آزاد بوده است که زن توانسته خود را بتدریج و از راه مبارزه به حق و حقوق انسانی خود دست یابد. در غرب چیزی بنام "آزادی جنسی " وجود ندارد. انسان بالغ آزاد است که در باره روابط جنسی خود با جنس مخالف تصمیم بگیرد. این یک حق طبیعی ست نه قانونی. نیاز جنسیت ها به یکدیگر چیزیست نهادین در سرشت انسانی. کی و چه وقت به روابط جنسی بپردازند یک تصمیم فردی و در اتخاذ این تصمیم دارای اراده ی آزاد اند، مفهومی که بوزینه تنی همچون آقای علی مطهری با آن بیگانه است. چرا که او انسان را همچون خود بنده ای بیش که اسیر پائین تنه اش است، نمینگرد. او کمال انسان را نه در آزادی بلکه در صعود به رفیع ترین قله تسلیم و اطاعت، می بیند..
. آقای علی مطهری، از پدر عالم و فقیه و فیلسوف و معمار اصلی جمهوری اسلامی، نقل میکند که:
"اصولًا اگر التذاذهای جنسی و منظورهای شهوانی در کار نیست چه اصراری است که بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ چرا اصرار می‏ورزند که دبیرستانهای مختلط به وجود آورند؟" در اینجا مطهری پدر، قصد نیت و اختلاط جنسیتها را زیر سوال می برد. زیرا که در منظر وی هر گونه اختلاطی بین جنسیت ها تنها میتواند به یک منظور بر قرار گردد: "التذاذ های جنسی." مرد و زن نه باید به یکدیگر بنگرند، و دست یکدیگر را بفشرند و یا کنار هم بنشینند. همراه هم به کافه و کتابخانه بروند و به مطالعه بپردازند. همه ی این کنشها بزعم مطهری پیر، کنشهایی هستند گناه آلود چون نمیتواند همراه نباشد با التذاذ جنسی. واقعیت آن است که هیچ چیز مثل التذاذ جنسی، بوزینه تنان را بوحشت نمیاندازد. البته بنا بر شریعت اسلامی، از آن میتوانی بهره ور شوی اگر آنرا تابع احکام نکاح و زفاف نمایی آنگونه که الله مقرر داشته است و مراجع بزرگ تقلید از جمله امام خمینی تایید و تصدیق نموده اند. با این وجود التذاذ جنسی را زشت و پلید بشمار میآورند. برای جلوگیری از مظاهر التذاذ جنسی است که حجاب را برای زن اجباری نموده است تا مردان و زنان به اسارت غرایز جنسی خود در نیایند. اگر نبینند، نخواهند. جدا سازی زنان از مردان قرار است که میوه عفت و عفاف بدست دهد. این در همان حالی است که پیامبر اسلام نماد فرمانروایی ست شهوتبار، چنان اسیر شهوت بود که نتوانست چشم از کودکی ۶ ساله بردارد. هیچ زن زیبایی نبود که او نخواهد. مهم نبود که آن زن کیست و با وی چه نسبتی دارد، او را در بر میکشید و به تعداد زنان خود میافزود. آقای علی مطهری بدون شک آگاه از این حقیقت است. اما از زبان پیامبر نقل میکند که چگونه پیامبر، فرمان بر تعبیه دو درب ورودی برای مردان و زنان در مساجد بسازند که مباد تن مردان و زنان با یکدیگر تماس پبدا کند. آقای مطهری افسوس میخورد که چرا دانشگاه ها تا کنون به حوزه های علمیه تبدیل نشده اند. او البته بر آنست که تمامی جامعه باید تبدیل به حوزه شوند، حوزه های علمیه ای که در ان استادان و دانشجویان و یا علما و فقها و طلبه ها، تسلیم و افتاده. بر شهوت و شکم غلبه یافته و به نماد پاکی و طهارت، تقوا و پرهیزکاری تبدیل شده اند. اما بوزینه تنان، ابلهانی بیش نیستند که نمیتوانند چشم خود را بگشایند و نتایج زیانبار حجاب و جدایی جنسیت ها را مشاهده نمایند. بوزینه تنان بر آن تصورند که میتوانند با غرایز طبیعی انسان در افتند و با ابزار حجاب، شهوت انسان را به بند بکشند و "عفاف" را بر جامعه حاکم سازند. حال انکه سرکوب غرایز طبیعی لزوما آنها را خاموش و خفته نمیسازد بلکه در خفا و در زیر زمین به زیست میپردازند بدون هیچ قید و بندی. چرا که امری است پنهانی و دور از چشم نظاره گر و بازدارنده ی جماعت، بوقوع می پیوندد. هم چنانکه مصرف و تولید مشروبات الکلی به زیر زمین فرو رفت و به یکی از پر درآمدترین حرفه ها مبدل شد، التذاذ جنسی نیز در اعماق زمین فرو رفته است. روسپیگری دیگر حرفه چند زنان بالغ و عاقل نیست، سن روسپیگری در دوران حکومت حجاب و جدایی زنان از مردان به ۱٣ سال-و شاید هم کمتردر حال حاضر- تقلیل یافته است. دیگر زنان مجرد و تنگدست از اقشار پائین جامعه نیستند که به روسپیگری میپردازند بلکه زنان مزدوج هستند و دانش آموزان و دانشجویان که رسمی و غیر رسمی، دست به تن فروشی میزنند نه برای التذاذ بلکه بمنظور امرار معاش. حجاب بجای ایجاد کار و اشتغال برای زنان، آنها را به فحشا و روسپیگری کشانده است. ٣۲ سال تجربه حکومت اسلامی نشان میدهد که حجاب، فحشا و روسپیگری را سهل و ساده ساخته و بشدت رواج داده است. با چنین نتایج در خشانی است که آقای مطهری اصرار دارد که طرح عدم اختلاط جنسیت ها را در دانشگاه ها پیاده سازی کند.
مضاف بر این، حجاب، زنان را نه تنها از رفتار انزجار آمیز مردان مثل تنه زدن به زنان و توهین و تحقیر و زبان رکیک آن، مصون نداشته است بلکه احساس محرومیت را تشدید نموده و بر غیض و غصب و خشونت ، طرفین نسبت بیکدیگرافزوده است. چرایی افزایش تجاوز بعنف و زورگیری را باید در نظم و انضباط حجاب جستجو نمود، جنایتی که بطور روزانه ا
فاق میافتد و هرگز کسی سخنی از آن نگوید. سوء استفاده، تجاوز ضرب و شتم زن، بخشی از زندگی روزمره ی درصد قابل ملاحظه ای از جامعه است. اما بوزینه تنان از آنجایی که نگران پایان سلطه حجاب اند، رای شان بر این قرار گرفت که تجاوز بعنف و زورگیری های اخیر ازجمله واقعه ی خمینی شهر در اصفهان و گلستان را رسانه ای کنند بلکه در کالبد مرده ی حجاب و جدایی جنسیت ها جانی تازه بدمند و با ایجاد ترس و وحشت، سلطه ی حجاب بر جامعه را تداوم بخشند. امام های جمعه هرگز نه زور گیری و نه تجاوز بعنف را نه تنها محکوم نکرده اند بلکه همه ی تقصیرات را در پای "بدحجابی " مینیویسد وآن را عامل قتل و جنایت اعلام میکند. پس لازم است که ملت به هوش باشد و در حرم خصوصی خود جانب احتیاط را بگیرند. مسلم است که اگر زن از سر تا پاخود را پوشانده نباشند، اگر صدای طرب و شادی آنان از دور بگوش مردان برسد، مردان عقل و خرد شان را از دست مینهند و به حیوانی درنده تبدیل میگردند. این زنان هستند که حیوانات درنده را پرورش میدهد نه نظام حجاب و عدم اختلاط جنسیتها که انسان را بحیوان تقلیل میدهد. بوزینه تنان، حجاب را به نماد عفاف در جامعه اسلامی تبدیل ساخته اند، نمادی ظاهری و میان تهی. موضوعی بسیار جالت برای مبالغه و غلو گویی. حال آنکه در فضای تاریک زیر زمین، هم چنانکه فحشا بیداد میکند و خرید و فروش الکل رواج دارد، بسیاری از رفتار های هنجار شکن- در منظر بوزینه تنان، رواج یافته است که بیانگر رشد فرهنگی ست که روزی جامعه ی اسلامی را از درون منفجر میسازد. این فرهنگ زیر زمینی که دامنه و وسعت آن شناخته شدنی نیست، نه تنها باز ایستادنی نیست بلکه بسرعت در حال رشد است. بوزینه تنان با نشان دادن چهره واقعی شریعت دین اسلامی، شرایط دفن دین اسلام را فراهم آورده است، دینی که در ایران جان گرفت و زنده شد، در ایران نیز بخاک سپرده میشود.  

 


1- ‏ ابن وراق ، اسلام و مسلمانى ، فارسى ، ترجمۀ دکتر مسعود انصاری، صفحات 577-576 .‏ 

سوره انساء ، آيه 34 ، قرآن ، ترجمه و تفسير حاج شيخ مهدى الهى قمشه اى. [2]

3- سورۀ معارج، آیۀ 31 ، قمشه ای.

4- سورۀ الاحقاف، آیۀ 19، قمیشی 

دسته‌ها:سیامک ستوده