بدنبال سوالهای شک برانگیز ( شعری از انور حسین )
شعری از انور حسین با ترجمهای از کاوان سلامی
تاثیر ادبیات فارس بر ادبیات ملت کرد بر هیچکسی پوشیده نیست ، که البته نادیده گرفتن تاثیرات ادبیات کردی بر ادبیات فارسی نیز کاری درست نخواهد بود.
وجود شاعران ارزنده کرد در طول تاریخ گواه بر این مدعاست که ، کردستان سرزمین ادب و هنر بوده ، به طوریکه اینک بعد از گذشت قرنها، اشعار شاعران نامی کرد زینت بخش محافل است.
ادبیات کردی با بهره گیری از زبان شیوای کردی و ادیبان برجستهاش توانسته بعنوان ادبیاتی جامع در جهان خود را مطرح سازد .در این میان شاعران کرد زبان بیشماری که به هر دو زبان کردی و فارسی تسلط داشتهاند ، نقش بسزایی در شناساندن این ادبیات به فارس زبانها داشته اند.
کم نیستند شاعران کردی که با زیبایی وسف ناپذیری اشعار فارسی را خلق کرده و ادیبان فارس را مجذوب خود نمودهاند.
این ارتباط فرهنگی در طول تاریخ باعث گردیده ملت کرد با فارس زبانان ارتباط نزدیکی داشته باشند و در بسیاری از موارد از کلماتی مشترک در ادبیاتشان استفاده کنند.
طی چند سال اخیر اشعار شاعران زیادی از کردی به فارسی ترجمه شده که جا دارد از همه عزیزانی که در این راه گام نهادهاند قدردانی نمایم. ترجمه شعری از شاعر کرد، انور حسین نیز از همین ضرورت نشات گرفته است، هرچند بدون تردید عاری از نقص نبوده، اما باید اقرار کنم در ترجمه آن سعی نمودهام امانتداری را تا حد امکان رعایت کنم.
کاوان سلامی
(( بدنبال سوالهای شک برانگیز ))
اینک مشغول نوشتن تردیدهایم هستم،
تا در میان رسیدن به یقین و
نابودی تاریخ عمرم،
به نتیجه برسم…!
یقین عشق آن دختر را بفهم
که همیشه دروغ می گوید و
گریه می کند.
درک کنم آواز گنجشکی که ،صبحها
با صدای غم آلوددش بیدارم می کند.
از بوی عطر آن گل
به آرامش برسم،
که همیشه
سبز، سبز
به قلب ساقههای سبز غله باز می گردد.
به آن گل گندم بهاری نزدیک شوم
که بواسطه بزرگیش، سر فرو آورده
می خواهم در زیر پایش سجده برم
در سایه تلخ نور گیسوان
طلاییش،
نفسهای گلوی خفه شده ی روحم را
به قد سبز بلند،
گندم رنگ نهانش،
برشته درآورم…!
می خواهم طپشهای قلب ،باران را
درک کنم،
که در اعماق وجودم
فرو می رود و
فصلهای عمرم را می نویسد.
می خواهم قلب دریا را درک کنم
موجهای طوفان و
آرامی ساحل را
در آغوش بگیرم.
می خواهم به خدا نزدیک شوم
تا از از او بپرسم…
تردید را چگونه آفریدی؟
سرنوشت را چگونه به میان آوردی؟
یقین را به چه صورت نوشتی؟
تردید را آفرید
تا انسان احمق ، نباشد و
عشق در درونش متولد شود،
همیشه در جستجوی
جوابهای تردید باشد.
چراکه آخرین منزل تردید
نیستی است
یا
رسیدن به حقیقت تردید.
سرنوشت را برای انسانها
رقم زد،
تا به اندازه بدبختی خودشان
انان را بدبخت نماید و
دیگر بدنبال سرنوشت بهتر نگردند،
همواره برده ی
سرنوشت خدای و
سرنوشت عشق و
سرنوشت تردید و
زندگی باشند.
سرنوشت
ای پوچ ترین سرآنجام انسان…
که نمی تواند به یقینم برساند و
یقینم را به حقیقت تبدیل کند،
ترس تردید را از من دور نماید
پروردگارا، مرا بی جواب مگذار…
انسان بردهی خویش است…؟
یا در زیر سایه سرنوشت خدای،
باید زندگی کند؟
باید چشم براه تو باشد
تا از تردید برهانیش…؟
یا باید همیشه
حتی نسبت به تو هم
تردید داشته باشد؟
تاریخ تردید
با شناخت از تو و
آدم و حوا
آغاز شد
تردید
ای تلخترین حقیقت زندگی
ای زیباترین نقطهی،
جستجو برای عشق
ای جاودانهترین، نقطه درون انسان،
تو همان سوالی هستی
که همیشه بدنبالت بودهام
که هی
جوابی برایش نیافتم،
بجز، تردید…!