خانه > عبدالله شريفى > گريز از يك جواب

گريز از يك جواب

آگوست 28, 2011

اخير مظفر محمدى ، در جواب به سوالى كه ايرج فرزاد مطرح كرده بود ، مطلبى نوشته است  تحت عنوان: (صراحت چپ). هر چند كه مدتى است قصد داشتم راجع به اين نوع "چپ" چيزى ننويسم و وقت خود را تلف نكنم اما محتواى غير منصفانه در نوشته مظفر محمدی و گريز از اصل موضوع،  محرك آن شد كه اين ياداشت مختصر را بنويسم ۔

سوال  ايرج فرزاد روشن و ساده است، قاعدتا سوال ساده بايد جواب روشن و ساده داشته باشد۔ سوال ايرج فرزاد اين بود كه اكنون ديگر همگان به عبور شما از كمونيزم منصور حكمت واقفند، چرا هنوز تحت عنوان "حكمتيست" و با آويزان شدن به منصور حكمت  به فعاليت ادامه ميدهيد؟ چرا با اسم و رسم خود ظاهر نميشويد؟ چرا با صراحت حرف خود را نميزنيد؟ اين سوال روشن و ساده بارها از طرق متفاوت در نوشته و نقدهاى چند سال گذشته از طرف "امثال ايرج فرزاد" مكررا مطرح شده است كه تاكنون با ناسزا گويىها "مخالفين را سر جايشان مينشانيم" و كلى ادبيات كپك زده جواب گرفت. خوشبختانه اين نوشته مظفر عليرغم گريز از جواب، درقياس با آن "كوه ادبيات" کمی فرق دارد ۔
 
من اينجا به چند نكته در رابطه با نوشته اخير مظفر محمدى اشاره ميكنم:

١ ۔ مظفر مطلب خود را اين گونه شروع ميكند: " چپ، کمونیسم غیر کارگری و ضد رژیمی، با صراحت اعلام می کند که اگر جمهوری اسلامی "متعارف" شود، کارش تمام است. با تخفیف هر بحران دوره ای و یا مزمن جمهوری اسلامی دیوار آرزوهای این چپ فرو می ریزد. روزی که جمهوری اسلامی، رژیم "متعارف" سرمایه داری ایران شود، آرزوهای "دخالتگری سیاسی"، سرنگونی و قدرت سیاسی، همه برباد می شوند.
برای این که این روز نیاید و این اتفاق نیفتدّ باید بحران جمهوری اسلامی را چسپید و ازلی و ابدی اش کرد. باید فروپاشی، افتادن رژیم و انقلاب خلقی و همه باهم را همواره در پیچ بعدی دید. این هم دوستی خاله خرسه با خلق و هم خاک پاشیدن به چشم جامعه است. این استیصال است. "

هر خواننده اى  اين سطور را ميخواند حق دارد بپرسد كه اين چپ در قالب انسانى و در سيماى يك جريان كيست و چيست؟ در عالم  سياست معمولا يك سياست معين و يك نگرش خاص پرچمدار خود را دارد، سياست و نگرش سياسى كه روى زمين بايستد پرسناليزه ميشود، خوب سوال اين است كه اين پرچمدار مورد تهاجم مظفر محمدى كيست؟ مخاطب واقعی تکه فوق از نوشته مظفر، خلاصه تحريف شده نگرش و متدى است كه منصور حكمت داشت. فكر ميكنم كه هر يار و نايارى كه نگاهى به سياست معاصر ايران داشته باشد هدف پنهان مورد حمله مظفر و دوستان او را متوجه ميشود۔ باز هم اين سوال مجددا طرح ميشود كه چرا بطور مستقيم و صراحت نقد خود را بيان نميكنند؟

من قصد ندارم هيچ نقل قولى از منصور حكمت بياورم اما ميدانم كه براى منصور حكمت از ابتدا تا انتها يك شاخص وجود داشت و آنهم اين بود كه رابطه كمونيسم با جامعه چه ميشود؟ بارها گفته و نوشته بود كه براى او نفس سرنگونى رژيم، بهانه اى است تا رابطه كمونيزم وجامعه گسترش و تحكيم شود تا با فراهم شدن امكان ايفاى نقش كمونيزم در تغيير سرنوشت جامعه قدمهائى به جلو برداشته شود۔ جوهر بحث "حزب و قدرت سیاسی" که همه داویر کمونیسمهای غیر پراتیک را برآشفت، همین نقطه عزیمت بود.

اكنون دوستان مظفر محمدى تحت توجيه اينكه منصور حكمت به دوره اى تعلق داشت و اين شعارهاى كهنه جواب نميدهد ظاهرا به شيوه مرموز و نامنصفانه عليه منصور حكمت سنگر گرفته اند. اما دور نميرويم من مظفر را به مباحثات اخير درونى حزب خودشان ارجاع ميدهم ۔ بخشى از رهبرى اين حزب از شورى عبور از منصور حكمت و كنار گذاشتن و بايگانى ادبيات منصور حكمت به اعتراض برخاسته بودند. ما فرض كنيم، آن هم فرض محال،  كه در مورد اوضاع سياسى بايد بيشتر از منصور حكمت جلو رفت، در رابطه با مبانى كمونيسم كارگرى چگونه ؟ در سمينار آذر مدرسى،  دوستان مظفر در اعلام بى كفايتى و "غیرکارگری" بودن يك دنياى بهتر با صراحت و اتفاقا با خشم و نفرت گفتند و همه شنيدند، آن يكى از بيكفاتيى اين كمونيسم در سى سال گذشته منبر گرفت ، و دیگری گفت كه" اعصابمان خرد شد و اين كمونيسم نتوانست كارى بكند"۔

خود مظفر در مطلبى در جواب مخالفين دروني شان با صراحت از تغييرات و نقد حزب و قدرت سياسى سياه بر سفيد نوشته است ۔ او مدعى است كه بعد از ١١ سپتامبر، ديگر موضع حزب کمونیستی و قدرت سياسى هم تغييركرده و دیگر جوابگو نيست۔  فاكتها زيادند، همين چند نمونه كافى است تا بار ديگر پرسيد آيا وجدان تاريخى شما ايجاب نميكند كه ديگر با صراحت به اسم خود و نه زير پرچم "حكمتيست" به كارتان ادامه دهيد؟

مساله بزعم مظفر محمدی این نیست که گویا ایشان برخی سیاستهای "دوره ای" و"مقطعی" ( آنهم در  گذشته و تغییر یافته در شرایط فعلی) منصور حکمت را رد کرده است( از جمله تبیین از بحران "آخر" جمهوری اسلامی و یا "معضل" "متعارف شدن" آن). سوالی که طرح شده بود مسائل بسیار فراتر از این مساله را هم در بر میگرفت۔ از جمله بحث "بدرد نخور بودن" برنامه یک دنیای بهتر برای کارگر و جنبش کارگری. مظفر محمدی در دفاعیاتش این نکته "کوچک" را فراموش کرده است۔ خود را به فراموشی سپرده است که  به آنها یادآوری شد که کادر حزب مربوطه در  اعلام بی پرده "پایان" کمونیسم کارگری با امضای "انتشارات" همان حزب، "کتاب" متنشر کرده است، آنهم درست وقتی که "لیدر" وقت از بابت فیض در مکتب بهمن شفیق بخاطر ارائه تحلیل های "تئوریک"، در یک جلسه علنی، رسما تشکر کرد۔

 خیر سوال را بطور دلبخواه و از سر منافع خاص دستکاری نکنید. این شیوه برای کسانی که، دست کم در حرف، مارکسیسم را علم و مدافع تمام حقیقت، و کمونیسم را جنبشی بر
ی رهائی انسان میدانند، شایسته و پسندیده نیست۔
باز هم سوال به قوت خود باقى است و باز هم بايد پرسيد که آیا جریانی که زیر همه بنیادها و بنیانهای کمونیسم کارگری زده است، منصفانه است که نام خود را حکمتیست و روش خود را در تحلیل ها به حکمت منتسب کند؟

٢ ۔  نقد و مبارزه با فاصله گیری از بنیانهائی کمونیسم کارگری از جانب خط كورش مدرسى در خود حزب "حكمتيست" پديده اى تازه نيست۔ يك سوم اعضا مركزيت اين حزب با نقد در شيوه هاى متفاوت با نقد و نوشته به مبناى رجعت و بازگشت به خط شفيق و دو خردادى و كارگر كارگرى از آن حزب فاصله گرفتند۔ اين پروسه بخشى از تاريخ اين جريان است بقول معروف "نميشود به تاريخ كلك زد"، البته اسناد و تاريخچه اين دوره براى نسل جديد كمونيزم در ايران آموزنده است اين تاريخ را بايد سر فرصت مدون و منتشر كرد۔

 فكر كنم هم امثال من و هم مظفر خوب ميدانيم كه مدتها قبل ازاينكه "جنبش سبز" اتفاق بيفتد جوهر "کمیته های کمونیستی" در رد و تقابل با بحث اساسی "سیاست سازماندهی ما در میان کارگران" فرموله شد ه بود که بازهم مستند و مفصل از جانب کسانی مثل ایرج فرزاد و من، و دست بر قضا قبل از اینکه هیچ خبری از "جنبش بورژوائی سبز" در میان باشد، مورد انتقاد و موشکافی قرار گرفت. در مورد تباین "کمیته های کمونیستی" با مبانی سیاست سازماندهی کمونیسم کارگری در میان کارگران، کار حتی بدانجا رسید که صدای اعتراض را از درون حزب مظفر محمدی در آورد و تعدادی از کسانی که اخیرا و در جریان بروز "اختلافات" گوشه هائی از نمایش "خاک خوردن" ادبیات منصور حکمت را شاهد بودند، این را بروز علنی دادند. تعدادی از اعضا و کادرهای خودتان نوشتند، سیاست حاکم بر کمیته های کمونیستی ، سیاستی برای اتحاد عمل با چپ غیر کارگری و خارج از طبقه است۔

مسلما سنت تخريب از درون، چه در بعد جهانى و چه در ابعاد بومى در ايران سابقه طولانى و سنتى تاريخى سمج بوده و ميباشد۔ استالين در بعد اجتماعى بزرگتر با "لنينيزم" به جنگ لنين رفت۔ در ايران دوستان ديروز سلطان زاده  يعنى حزب توده از درون به تخريب او پرداختند و تا جايى اين جنگ را كش دادند كه حتى منكر وجود خارجى فردى باسم سلطان زاده شدند۔ در مورد مثال اولى زياد گفته و نوشته شده است اما مثال دوم كمى ناشناخته تر است كه در جايى ديگر و مستقلا تلاش خواهم كرد به آن بپردازم ۔

سرنوشت منصور حكمت هم مشمول اين تخريب از درون شد۔ جنگ با منصور حكمت در حيات خود او برنده اى نداشت اكنون جنگ با سايه او بشدت در جريان است ، با كاريكاتوريزه كردن تمام جوارح كمونيزم كارگرى اين پروسه اكنون نزديك به يك دهه است در جريان است۔

٣ ۔ اینکه مظفر محمدی سعی کرده است منتقدین را در کنار آذرین – مقدم  – شفیق قرار بدهد، به نوعی جالب است. جالب است از این نظر که بازتاب یک "فشار" را بر صفوف اینها و در جریان کپی برداری از تزهای همین آدمها منعکس میکند. معلوم شد که تدارک نوعی اثتلاف اعلام نشده با سیاستها و "انتقاد" های آن اشخاص که تصادفا "برنامه یک دنیای بهتر" را غیر مارکسیستی و کمونیسم کارگری را "غیر کارگری" اعلام کردند، عليرغم  تشجيع ها و تعارفات بهمن شفيق به این سادگیها ممکن نیست۔ تاخیر این همسوئی، و بایگانی موقت این اثتلاف و اتحاد با "چسپ درونی" فاصله گیری از بنیانهای کمونیسم کارگری و برنامه و سیاست سازماندهی آن، حتی اگر با نفرین منتقدین این خط از جانب مظفر محمدی و دوستانش همراه باشد، خود به نحو گویائی نشان میدهد که انتقادات به این "تغییر ریل" و تشخیص "امتداد فکر و سیاست" اینها،  به خال زده است.

بنابراین خود را به کوچه علی چپ زدن و گریز از پاسخ به یک سوال روشن از طریق ارشاد فوائد کارگر پناهی و ریشخند دست به قلم بردن در دفاع از کمونیسم،  به بهانه "آخر انقلاب به حزب نیاز دارد"، کار ساز نیست ۔

سوال  و صورت مساله کماکان این است:

شما که تمام بنیانهای کمونیسم کارگری را  با كاريكاتوريزه كردن آنها، رد کرده اید و بجای آنها پلاتفرم و سیاست و روش های دیگری را گذاشته اید و به آن عمل میکنید، این تصمیم "سیاسی" و البته "حزبی" را به هزینه و مسئولیت و به نام خودتان انجام بدهید و به پیش ببرید. وجدان انسانی حکم میکند که نام "حکمتیست" را از حزب خود حذف کنید۔ 

٢٧ اوت ٢٠١١

دسته‌ها:عبدالله شريفى