خانه > بهرام رحمانی > دانشگاه ها اسلامی نمی شوند!

دانشگاه ها اسلامی نمی شوند!

سپتامبر 20, 2011

bahram.rehmani@gmail.com 

 

چند روز دیگر، سال تحصیلی جدید در ایران آغاز خواهد شد. با آغاز سال تحصیلی جدید، بسیاری از خانواده های فقیر به جای شادی و سرور در آغاز سال تحصیلی جدید، در غم و اندوه فرو می روند چرا که فرزندان خود را به دلیل فقر نمی توانند به مراکز آموزشی بفرستند. هم چنین بسیاری از فعالین جنبش دانش جویی، هم چون گذشته به دلایل سیاسی و برخی نیز چون بهایی ها به دلایل عقیدتی، از ادامه تحصیل محروم خواهند ماند.

در این میان، تهدیدهای سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی بر علیه این مراکز علم و دانش و آگاهی نیز شدیدتر شده است. حکومت اسلامی ایران، در ادامه اجرای سیاست ها و طرح های ضدفرهنگی خود، هم چنان بر اسلامی کردن دانشگاه ها و متعاقب آن اجرای طرح تفکيک جنسيتی، تغيرات در منابع درسی دانشگاه ها، حذف رشته های علوم انسانی و اجتماعی، برخورد با پوشش دانش جويان و… پافشاری می کند.

هدف اصلی مسئولین حکومت اسلامی از پیش کشیدن چند باره این طرح های ضدفرهنگی شکست خورده شان، دامن زدن به رعب و وحشت بیش تر در دانشگاه های کشور، برای جلوگیری از اعتراضات احتمالی دانش جویان و دانش آموزان است.

کامران دانشجو، وزير علوم حکومت اسلامی، به تازگی از تداوم طرح اسلامی کردن دانشگاه ها سخن گفته و افزوده است: «اسلامی کردن دانشگاه ها با جديت ادامه خواهد داشت.»

حکومت اسلامی ایران، پس از سی و سه سال حاکمیت غیرانسانی خود، هنوز هم زور می زند تا دانشگاه ها را اسلامی کند. در حالی که اگر دانشگاهیان در این مدت، حتی به زور سرنیزه هم زیر بار خرافات اسلامی کردن دانشگاه ها نرفته اند، بعد از این نیز هرگز نخواهند رفت. این مراکز علم و دانش، تاکنون زیر بار سیاست ها و طرح های ارتجاعی حکومت و ارگان های سرکوب آن نرفته اند و بهای بسیار سنگین و گزافی پرداخته اند. هم اکنون تجربه مقاومت و مبارزه و آگاهی جنبش دانش جویی در مقابل تهاجم فرهنگی و ایدئولوژیکی حکومت اسلامی به دانشگاه ها، بسیار قوی تر از گذشته است. به علاوه این جنبش، نه تنها آمادگی بیش تری برای مقاومت در مقابل تعرضات حکومت اسلامی نسبت به گذشته را دارد، بلکه با توجه به شرایط امروز جامعه و تحولات انقلابی در منطقه، در سازمان دهی مبارزه تعرضی و آگاهانه خود علیه حکومت اسلامی پیش قدم خواهد شد؛ و در همبستگی و اتحاد با جنبش کارگری و جنبش زنان و مردم تحت ستم نیز یک مبارزه سراسری را سازمان خواهد داد.

دانشگاه مرکز علم و دانش، هنر و خلاقیت و سئوال و نقد و اعتراض و آزادی خواهی و برابری طلبی است نه مرکز خرافات مذهبی و غیرمذهبی و نه مرکز جولانگاه نیروهای ارتجاعی و سرکوبگر حکومتی و سکوت!

هنگامی که حکومت اسلامی در سال های نخست حاکمیت خود، قدرت خیلی بیش تر از اکنون برخوردار بود و پایگاه مردمی اش نیز قوی بود، نتوانست با سرکوب و کشتار و تعطیلی دانشکاه ها و اسلامی کردن دروس دانشگاهی موفقیتی کسب کند. همگان به یاد دارند که خمینی، بینان گذار حکومت جهل و جنایت و ترور، در سال 59، به دلیل این که دانشگاه ها عملا سنگر محکم آزادی خواهی و برابری طلبی و عموما چپ بودند، دستور داد تا همه نیروهای سرکوبگر به دانشگاه ها یورش ببرند و با کشتار  دانش جویان و اساتید دانشگاه ها، این مراکز را به تصرف خود درآورند و برای پیاده کردن طرح های ارتجاعی خود، به مدت دو سال نیز مراکز علم و دانش را تعطیل کردند. با دستور خمینی، این رهبر جهل و جنایت و ترور اسلامی، ارگانی به نام «شورای انقلاب فرهنگی» تشکیل شد تا دانی جویان و اساتید چپ دانشگاه ها را پاک سازی کنند و دروس دانشگاهی نیز اسلامی نمایند.

در فروردین 1359، يعنی يک سال پس از انقلاب 22 بهمن 57، آیت الله خمینی، در پيام نوروزی خود اعلام کرد که دانشگاه ها باید از وجود اساتیدی که در ارتباط با شرق يا غرب هستند، باید تصفيه شود. او تاکید کرد: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاه های سراسر ایران به وجود آید و محیط سالمی بشود برای تدوین علوم عالی اسلامی.»

او پس از آن، از انقلابی فرهنگی سخن گفت که قرار بود حوزه های علمیه و دانشگاه را در به هم نزديک کند. شورای انقلاب فرهنگی که هنوز هويت اعضای اعلام نشده بود، تهاجم گسترده به دانشگاه ها را سازمان دادند شورای انقلاب فرهنگی، به هزاران تن از استادان دانشگاه ها سه روز مهلت داد تا دفاتر خود را تخلیه و دانشگاه را ترک کنند. از سوی دیگر، اخراج ده ها هزار دانش جو نيز در جریان بود.

اما، از همان فروردین ماه 1359، دانش جویان و اساتید دانشگاه ها در مقابل این تهاجم حکومت اسلامی به دانشگاه ها، دست به مقاومت زدند. در حملات نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی به دانش جویان، ده ها تن جان باختند و تعداد زيادی مجروح شدند. سه ماه بعد، یعنی در خرداد 1389، خمينی هویت اعضای «شورای عالی انقلاب فرهنگی»را با اين سخنان اعلام کرد: «مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی كه امري اسلامی است و خواست ملت مسلمان می باشد، اعلام شده است و تا كنون اقدام موثر اساسی انجام نشده است و ملت اسلامی و به خصوص دانش جويان با ايمان و متعهد نگران آن هستند و نيز نگران اخلال توطئه گران كه هم اكنون گاه گاه آثارش نمايان می شود و ملت مسلمان و پايبند به اسلام خوف آن دارند كه خدای نخواسته فرصت از دست برود و كار مثبتی انجام نگيرد و فرهنگ همان باشد كه در طول مدت سلطه رژیم فاسد كار فرمايان بی فرهنگ، اين مركز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند… بر اين اساس به حضرات آقايان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبيبی، عبدالكريم سروش، شمس آل احمد، جلال الدين فارسی و علی شريعتمداری مسئوليت داده می شود تا ستادی تشكيل دهن
و از افراد صاحب نظر متعهد، از بين اساتيد مسلمان و كاركنان متعهد و دانش جويان متعهد با ايمان و ديگر قشرهای تحصيل كرده، متعهد و مومن به جمهوری اسلامی دعوت نمايند تا شورايی تشكيل دهند و برای برنامه ريزی رشته های مختلف و خط مشی فرهنگی آينده دانشگاه ها بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آماده سازی اساتيد شايسته، متعهد و آگاه و ديگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند.»

این ارگان سرکوب، وظیفه داشت دانش جویان و اساتید سکولار و لائیک و چپ دانشگاه ها را پاک سازی کند؛ دروس دانشگاهی را منطبق با موازین اسلامی تدوین کند و نهایت سیاست ها و طرح های حکومت در دانشگاه ها را مرحله اجرا درآورد. از آن تاریخ تاکنون، این ارگان «ضدفرهنگی» حکومت اسلامی، در دانشگاه ها فعالیت داشته انواع و اقسام طرح های ارتجاعی را با سرکوب دانش جویان مخالف و منقد و چپ به میدان آورده است اما هنوز هم نتوانسته دانشگاه ها را اسلامی کند. بنابراین، حکومتی که بیش از سه دهه تمام ظرفیت ها و توانایی های اسلامی – جنایی خود را به کار بسته اما موفقیتی نداشته، اکنون که گرفتار بحران های عظیم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی شده است چگونه می تواند در این راه موفقیتی کسب کند؟ مگر این که به طور کلی هم چون سال 59، بسیاری از رشته ها را تعطیل کند و فقط تعدادی دانش جوی مذهبی و عناصر پلیسی – امنیتی خود از انصار حزب الله گرفته تا سپاه و بسیج و غیره را بپذیرد که آن ها، با جزوات اسلامی – خرافی حوزه های علمیه قم، توسط آخوندهای فسیل شده ای چون یزدی و غیره تدریس کنند. پس این تلاش اخیرشان برای اسلامی کردن دانشگا ها، هم اضافه و هم بیهوده است. چرا که اولا دانشگاهیان چنین جنایتی را نمی پزیرند و از سوی دیگر، حوزره های علمیه به اندازه کافی در کشور وجود دارد و نیازی به تبدیل کردن دانشگاه به حوزه ندارد. به این معنی، تلاش های اخیر حکومت اسلامی، عمدتا در جهت مهار جنبش دانش جویی و کشاندن آن به پشت سیاست های حکومت است. بنابراین، به کار بردن واژه هایی چون «علوم اسلامی» و «بومی سازی» در مقابل علوم اجتماعی و انسانی جهان شمول، واژه هایی به غایت ارتجاعی و من درآوردی هستند. از این رو، و نه تنها هیچ گونه معیار و منطق علمی در  چنین سیاستی دیده نمی شود، بلکه صدردرصد ارتجاعی و حرکتی جنایت کارانه علیه علم و دانش و دستاوردهای بشری است. پافشاری سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی در اسلامی کردن دانشگاه ها، هر چه بیش تر چهره کریه تروریستی و دشمنی و خصومت دیرینه و تاریخی آن ها با علم و دانش و روشنگری و آگاه گری را به نمایش می گذارد.

به دنبال اعمال محدوديت های گسترده برای دانش جويان که مقامات وزارت علوم آن را «اسلامی سازی دانشگاه ها» ناميده اند، کامران دانشجو، وزير علوم که پيش تر از تصويب و اجرايی پروژه های دانشگاهی دولت نظير طرح جداسازی پسران و دختران، ممانعت از ورود همه دختران قبول شده در آزمون ها به دانشگاه ها، ارتباطات گسترده حوزه های علميه و دانشگاه ها و ده ها طرح ديگر سخن به ميان آورده بود، در آخرين اظهاراتش به تاریخ 7 شهریور 1390، از تداوم اين طرح ها سخن گفته و با اشاره به اين که «بازنگرى ۴۰۰ سرفصل رشته هاى دانشگاهى و تدوين ۳۰ منبع درسى از جمله اقدامات انجام شده است» افزوده است: «به دليل اهميت و جايگاه خاص علوم انسانى تغيير محتوا و منابع دروس اين رشته ها در اولويت قرار گرفته است زيرا اين علوم هستند كه مسير علوم ديگر را مشخص كرده و با تعريفى كه از انسان می ‌دهند مسير تربيتى نسل آينده را روشن می کنند.»

وزير علوم حکومت اسلامی که در جمع «اساتيد دانشگاه ها» سخن رانی کرده و خبرگزاری حکومتی «فارس» آن را پوشش داده، وی تنها افزايش ظرفيت و کثرت دانش جويان در دانشگاه را به عنوان عوامل موفقيت آميز در سياست های آموزشی جمهوری اسلامی ذکر کرده و افزوده است: «در سال ۱۳۵۷ تعداد ۱۷۵ هزار نفر دانش جو در كشور مشغول به تحصيل بودند كه اين ميزان در سال ۱۳۹۰ به بيش از ۴ ميليون و يكصد هزار نفر افزايش يافته است.»

بحث افزايش ظرفيت در دانشگاه ها، در حالی از سوی وزير علوم به عنوان دليلی بر پيشرفت آموزش در کشور شمرده شده که بسياری از دانشگاه ها در ايران فاقد امکانات علمی و رفاهی بوده و با افزایش جمعیت کشور، دولت تنها ظرفيت دانشگاه ها را بالا برده بدون آن که به فکر کيفيت آن بوده باشد. از این رو، مطرح نبودن نام دانشگاه های ايران در ۵۰۰ دانشگاه برتر جهان، شاهد ديگری بر بی کيفيتی و ناکارامدی طرح ها و سياست های دولتی در دانشگاه ها بوده است.

کامران دانشجو، در ادامه به جزئيات اسلامی کردن دانشگاه ها پرداخته و اضافه کرد: «اسلامى شدن دانشگاه دو ركن اساسى دارد يكى بعد ظاهرى و مناسبات انسانى و ديگرى بعد محتواى دروس و منابع درسى به ويژه علوم انسانى است كه البته بعد دروس و محتوا اساسی ‌تر و مهم تر است و هر دو بعد بايد هم زمان پيگيرى شود زيرا بايد بين سيرت و صورت تناسب و هماهنگى برقرار باشد.»

وزير علوم و فناوری، با اشاره به «گام هاى مهم در راستاى اسلامى كردن محتواى دروس دانشگاهى» به وضعيت پوشش در دانشگاه ها پرداخته و ادعا كرد: «در اكثر دانشگاه هاى دنيا چگونگى نوع پوشش كه با ساده ترين پوشش ها در عرف همان جامعه مطابقت د
رد در كتابچه اى درج شده است و بايد رعايت شود. در زمان ثبت نام به اطلاع رسانده می شود و چه آن ها كه قبول دارند و چه آن هايى كه اين مقررات مطابق سليقه آن ها نيست موظف می وند و تعهد می كنند آن را در طول تحصيل رعايت كنند و اگر در طول تحصيل از طرف فردى رعايت نشود طبق مقررات شامل برخوردهاى مقررات خاص آن دانشگاه می شود.»

این از آن دروغ هایی به اصطلاح شاخ داری است که کامران هم چون رییس اش احمدی نژاد، به زبان می آورد. در هیچ یک از دانشگاه های دنیا، هیچ دفترچه ای مبنی بر این که دانش جویان چگونه لباس بپوشند، وجود ندارد. غیر از این که برای مثال، در دانشگاه های فرانسه و ترکیه حجاب اسلامی ممنوع است. حجاب هم یک پوشش معمولی نیست، بلکه اونیفرم رسمی گرایشات اسلامی است که به زنان تحمیل شده است.

کامران دانشجو، در ادامه به رفع نگرانی های احمدی نژاد و دغدغه های مراجع تقليد اشاره کرده و گفته است: «اسلامى شدن دانشگاه ها يکی از برنامه هاى اصلى من در زمان اخذ راى اعتماد از مجلس شوراى اسلامى بود و اين برنامه با جديت ادامه می يابد و در اين راه از نظرات و راه كارهاى همه صاحب نظران استقبال می کنيم تا هم نگرانی ‌هاى ریيس جمهور را رفع كنيم و هم با اجراى درست اين طرح دغدغه هاى مراجع تقليد را برطرف سازيم.»

پیش از این آيت الله جعفر سبحانی، يکی از مراجع تقليد قم نيز در ديدار با جمعی از اعضای فراکسيون دانشگاهيان مجلس ايران عنوان کرده بود که مشکل فعلی دانشگاه های ايران در سه وجه متون درسی، فقدان اساتيد اسلامی و تداخل جنسيتی خلاصه می شوند. آيت ‌الله سبحانی، مهم ترين مشکل مراکز آموزش عالی کشور را تداخل جنسيتی برشمرده و خواهان اصلاح علوم انسانی در دانشگاه ها نيز شده بود.

دانشجو، از جمله گفته که هيچ دانشگاهی حق برگزاری اردوهای مختلط را ندارد و دانشگاه ها بايد کاری کنند تا دختران و پسران از آزمايشگاه ها، کارگاه‌ ها، سالن های تشريح يا اتاق کامپيوتر در نوبت های جداگانه استفاده کنند.

یک ادعای کاذب و دروغین دیگر دانشجو، در پایان سخن رانی اش در رابطه با فضاى فعاليت اجتماعى و فرهنگى در دانشگاه ها بود. او، مدعی شد: «آيين نامه كرسی ‌هاى آزادانديشى زمينه فعاليت اجتماعى و فرهنگى دانش جويان و ارائه افكار و نظرات را در يك فضاى منطقى و سالم فراهم كرده است كه با رفع برخى نقاط ضعف موجود، اين آيين نامه فعاليت هاى دانش جويان در سال جديد رونق بيش ترى خواهد گرفت.»

اين ادعای دروغین دیگر وزير علوم، در حالی است که تمام تشکل ها و روزنامه های و نشریات منتقد و مستقل دانشگاهی به دستور دولت تعليق و تعطيل شده اند و بسياری از فعالان جنبش دانش جویی زندانی و یا با احکام قضايی و انضباطی روبرو شده اند.

البته بحث اسلامی‌ کردن دانشگاه ها در حکومت اسلامی، همان طور که در بالا نیز اشاره کردیم، موضوع تازه ای نيست. این مساله از انقلاب فرهنگی که از سال 59 با تعطیلی دو ساله دانشگاه ها آغاز شد تاکنون ادامه دارد. اما اين مساله با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و تصدی وزارت علوم توسط کامران دانشجو، بيش از پيش تشدید يافته است. کامران دانشجو، در ماه های گذشته، بارها بر تفکيک جنسيتی دانشگاه ها به منظور اسلامی شدن فضای آموزش عالی و قصد وزارت علوم بر تک جنسيتی کردن دانشگاه ها تاکيد کرده است.

سال 89، محمدعلی آسودی، معاون فرهنگی و تبلیغات سپاه، در همایش «تجلیل از پاسداران اهل قلم و کتاب برگزیده سال سپاه» گفته بود: «برای ارتباط با نسل جوان بهره گیری از توانمندی های پاسداران اهل قلم محلی برای تبادل افکار علمی صاحبان قلم نیاز داشتیم که به زودی این کانون نخبگان با توافقاتی که با فرمانده کل سپاه صورت گرفته در نزدیکی دانشگاه تهران که محیطی علمی است؛ راه اندازی خواهد شد.»

به گفته او، «کانون نخبگان فرهنگی سپاه» در دانشگاه و «افسران جنگ نرم»  در مدارس وظیفه دارند جمهوری اسلامی را در برابر «ناتوی فرهنگی» ضدضربه کنند.

آیت الله خامنه ای نیز روز یک شنبه ۲۰ تیر ماه، در ديدار با اعضای نهاد نمايندگی ولی فقيه در دانشگاه ها گفت که باید روند اسلامی کردن دانشگاه ها تسریع شود. وی از حضور روحانیان در دانشگاه ها به عنوان «یکی از مظاهر اسلامی شدن» یاد کرد.

محمود احمدی نژاد هم بلافاصله موافقت خود را با استخدام ۴ هزار روحانی به عنوان «استاد و عضو هیئت علمی» در دانشگاه ها اعلام کرد.

واقعیت این است که حضور سپاه و بسیج در محیط‌ های دانشگاهی، همیشه یک حضور نظامی بوده است و کم ترین ربطی به علم و دانش ندارد. سابقا «بسیج» در دانشگاه ها جولان می داد اما بسیجیان نمی توانستند فضای دانشگاه ها را کنترل کنند. هنگامی که احمدی نژاد، چه در دانشگاه علم و صنعت یا در دانشگاه شریف رفت، وقایعی اتفاق افتاد که به هر حال برای بسیج دانش جویی و حراست و ارگان های دیگر حکومت در دانشگاه ها، قابل کنترل نبود.

یکی از وظایف نیروهای بسیج دانش جویی، خبرچینی برای دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی حکومت بوده که کار
یی خود را از دست داده است. برای مثال، حکومت نیروهای چماق داران خود، به رهبری «سعید حدادیان» را که یک مداح است در دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران مستقر کرده بود و به آن ها کارت دادند که بیایند در درون دانشگاه دانش جویان معترض را مورد ضرب و شتم قرار دهند. اکنون «کانون نخبگان فرهنگی سپاه» و «افسران جنگ نرم سپاه» که در دانشگاه ها پایگاه های زده اند برای تقویت بسیج و خبرچینی و سازمان دهی مقابله با دانش جویان به این اماکن آورده شده اند. بنابراین، سپاه پاسداران به صورت گسترده و به شکل متمرکز در تلاش است تا همانند صنایع بزرگ کشور، در دل دانشگاه ها نیز مستقر شود.

چنین سیاست هایی در دانشگاه های آلمان هیتلری و هم در ایتالیای موسولینی به مرحله اجرا درآمده بود که حکومت اسلامی از تجارب آن ها برای سرکوب دانش جویان بهره می جوید.

سپاه پاسداران در عرصه هایی چون جنگ، ترور، سرکوب مخالفین، سرکوب اعتراضات، شکنجه و اعدام دستگیر شدگان، آموزش گروه های تروریستی اسلامی و هم چنین قاچاق اسلحه، مواد مخدر و کالاها از فرآورده های دارویی گرفته تا شکر و غیره فعال بوده است؛ سپاه نفوذ زیادی در کارخانه ها و شرکت های بزرگ دارد و در این موارد با تجربه است. اما سپاه تا امروز حضور و نفود چندانی در عرصه‌ فرهنگی کشور نداشته است. الان سپاه می خواهد در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور نفوذ خود را گسترش دهد تا احتمالا در آینده از یک دولت سایه به یک دولت رسمی و علنی جهش پیدا کند. به همین دلیل، با جدیت وارد عرصه دانشگاه ها و مدارس شده و در تلاش است بیش از پیش وارد عرصه‌ های فرهنگی هم چون روزنامه نگاری، اینترنت، وبلاگ نویسی، رادیو و تلویزیون، سینما، تناتر، نویسندگان و بنگاه های نشر، کتاب فروشی و غیره شود.

اما این سپاه نیست که در این عرصه ها جولان می دهد. فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز راه های مقابله با این نفوذ سپاه را برای خنثی کردن طرح و نقشه های امنیتی آن و مقابله با سیاست های آن را در بطن مبارزه پیدا می کنند. برای مثال، در حال حاضر جوانان و دانش جویان و فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در عرصه فضای مجازی، یعنی اینترنت، وبلاگ، فیس بوک، توییتر، حکومت اسلامی را هر چه بیش تر در نزد افکار عمومی مردم رسوا کرده اند؛ تولید سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با مضمون و محتوایی که در این دنیای مجازی منتشر می شوند، به کلی ایدئولوژی و اهداف و سیاست های حکومت اسلامی را زیر سئوال می برند. چنین فضایی در دانشگاه های هم غیرقابل انکار است.

در این میان، سخنان سال گذشته خامنه ای و هم چنین احمدی نژاد، در همایش مسئولان نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها، تا حدودی ماهیت پروژه جدید حکومت اسلامی برای کنترل دانشگاه ها را به دست می دهد.

رهبر حکومت ‌اسلامی در این همایش، گفته بود: «حضور روحانیون فاضل در دانشگاه ها و ارتباط نزديک و تنگاتنگ آنان با دانش جويان و اساتيد را يکی از نعمت های بزرگ بعد از انقلاب اسلامی است و اين فرصت بسيار مهم و گران بها را بايد مغتنم شمرد و اهميت اين موضوع را می توان در تبليغات سو و اظهار نگرانی شديد بدخواهان از طرح اسلامي شدن دانشگاه ها متوجه شد زيرا يکی از مظاهر اسلامی شدن، حضور روحانيون در دانشگاه هاست.»

او، هم چنین  افزوده بود: «برخلاف برخی مقاطع گذشته، خوشبختانه در دولت فعلی زمينه برای فعاليت روحانيون در دانشگاه ها بسيار فراهم است که بايد شکر اين نعمت را نيز با استفاده مناسب از اين فرصت، به جا آورد.»

از سوی دیگر، محمود احمدی نژاد نیز در تایید سخنان رهبرش، در دشمنی با علم و دانش و آگاهی، گفته بود: «هنوز برخی از مدیران و برنامه ریزان هستند که تصور می کنند موضوع اصلی دانشگاه، دانش است، اما به نظر من ما باید موضوع دانشگاه را عوض کنیم چرا که اگر موضوع دانشگاه بر محور دانش قرار بگیرد نتیجه همین می شود که می بینیم.»

او، با ابراز امیدواری از این که «انشاء‌الله دانشگاه هایی که تحت کنترل ما نیستند، به سرعت تحت مدیریت دولت در بیایند» اضافه کرده بود: «دانشگاه های ما صد سال پیش تاسیس شدند و تفکر کسانی که دانشگاه های ما را تاسیس کردند خارج از حوزه فرهنگ و اندیشه بوده است.»

به این ترتیب، جوهر اصلی سخنان خامنه ای و احمدی نژاد، این است که اولا سیاست های تاکنونی حکومت شان در اسلامی کرده دانشگاه ها، موفق نبوده است؛ دوما، دانشگاه ها نه با علم و دانش و آگاهی، بلکه باید به شیوه حوزه های علمیه اداره شوند و به کنترل مطلق دولت درآیند.

در راستای اجرای سیاست های ارتجاعی حکومت اسلامی در دانشگاه ها، اخیرا دانشگاه علامه طباطبایی، نخستین دانشگاهی در سال جاری تحصیلی است که نخست از پذیرش دانش جوی جدید برای بخش بزرگی از رشته‌ های علوم انسانی مانند علوم سیاسی، علوم تربیتی، روان ‌شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، خبرنگاری، مدیریت، حسابداری یا علوم اقتصادی در آزمون سراسری امسال سر باز زد. اما سپس مجبور به عقب نشینی شد.

یک دلیل مهم این عقب نشینی آن ها، از یک سو ترس شان از اعتراض دانش جویان و اساتید دانشگاه
است و از سوی دیگر، به معنای واقعی با حذف این رشته ها، آلترناتیوی برای جایگزینی این رشته ها ندارند.

در سال‌ های گذشته، دانشگاه علامه طباطبایی، به عنوان یکی از مراکز مهم آموزش عالی در حوزه علوم انسانی در مقابل زورگویی و اعمال سیاست ‌های محدودکننده و سخت گیرانه حکومت، ایستادگی کرده و نقش پیشرو را ایفا کرده است.

شهاب ‌الدین شریعتی، آخوند مرتجعی که از سال ۱۳۸۴، به ریاست این دانشگاه منصوب شد، همواره تلاش کرده است طرح هایی چون طرح تفکیک جنسیتی و یا بازنشسته کردن و فشار آوردن به استادان سکولار را در این دانشگاه پیاده کند، اما هر بار تلاش هایش با مقاومت دانش جویان و اساتید آزادی خواه این دانشگاه روبرو شده، ناچارا عقب نشینی کرده است.

حال سئوال این است که آیا این اقدام تازه مسئولین دانشگاه علامه طباطبایی، مبنی بر خودداری شان از پذیرش دانش جو در بخش بزرگی از رشته ‌های علوم انسانی، تا چه اندازه عملی بود؟ یا این که دانش جویان در صورات اجرا این سیسات، چه مقاومتی تازه ای را در مقابل آن سازمان می دادند؟ سئوال مهم دیگر این است که آیا سیاست های حکومت اسلامی در جایگزین کردن علوم «اسلامی – بومی» در مقابل علوم اجتماعی و انسانی جهان شمول، به معنای واقعی عملی و امکان پذیر است؟

از دو سال پیش که موج حملات به علوم انسانی دانشگاه‌ ها با سخنان و توصیه ها و فرمان های امام خامنه ای آغاز شد، وزارت علوم و شورای انقلاب فرهنگی، چه پیشرفت هایی برای بازبینی محتوای رشته‌ های علوم انسانی داشته که حال تلاش برای متوقف کردن پذیرش دانش جو در دانشگاه علامه را آغاز کرده است؟

بحران سیاسی که سال ۱۳۸۸، حکومت اسلامی را فراگرفت و در سازمان دهی اعتراضات و راه پیمایی ها جوانان و دانش جویان دختر و پسر پیشتاز بودند سران حکومت را به حدی به وحشت انداخت که بار دیگر علوم انسانی و اجتماعی را مورد تهاجم شدید خود قرار دادند.

سیدعلی خامنه ‌ای، بارها با زبان رمخت و خشونت باری به علوم انسانی در دانشگاه ‌ها حمله کرده و تاکید نموده است: «علوم انسانى را ما به صورت ترجمه‌ اى، بدون این که هیچ گونه فکر تحقیقىِ اسلامى را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، می آوریم تو دانشگاه هاى خودمان و در بخش هاى مختلف این ها را تعلیم می دهیم» (دیدار با بانوان قرآن پژوه، سایت الف، ۲۸ مهرماه ۱۳۸۸).

در پی این سخنان خامنه ای، مقامات ریز و درشت حکومت اسلامی راه افتادند و هر جا امکانی و تریبونی گیر آوردند به علوم انسانی تاختند. امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه اول آبان ۱۳۸۸، فریاد «انقلاب فرهنگی دیگری در دانشگاه‌ ها مانند انقلاب اول» را سر داد و تاکید نمود: «منابع رشته هایی چون حقوق، روان شناسی و جامعه شناسی همه از غرب به ما رسیده است، انسان همان طور که از برخی اتفاقات یا اشرار نگرانی دارد از برخی کرسی ها در دانشگاه ها هم نگرانی دارد.»

به این ترتیب، دو سال پیش آیت الله علی خامنه ای، در رابطه با ادامه تدریس علوم انسانی غربی در دانشگاه های ایران، از شورای عالی انقلاب فرهنگی و پژوهشگاه علوم انسانی مسئول بازنگری در رشته های علوم انسانی خواست تا نام 38 رشته را به عنوان رشته هایی که لازم است در محتویات آن ها بازنگری صورت گیرد، در اولویت قرار دهند. خامنه ای تحصیل حدود دو میلیون دانش جو در رشته های علوم انسانی و اجتماعی را مایه نگرانی دانسته بود.

ابوالفضل حسنی، مدیرکل دفتر گسترش آموزش عالی، سال پیش اعلام کرده بود که ۱۲ رشته دانشگاهی از جمله حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی و هنری، جامعه شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روان شناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی در حال «بازنگری و بومی سازی» هستند. به گفته او، این رشته ها باید با «اولویت های بومی و دین محوری بازنگری شوند، به طوری که محتوای آن ها که بیش تر غربی است با محورهای دینی و اسلامی هماهنگ شود.» (خبرگزاری حکومتی مهر، ۲۲ آبان ۱۳۸۹)

اکنون دو سال پس از آن هشدارها و تهدیدها، داوطلبان ورود به دانشگاه به جای برنامه ها و محتوای درسی «اسلامی» و «بومی» ادعایی سران و مقامات و مسئولین حکومتی، با روند بستن رشته های علوم انسانی روبرو شده اند. این جهت گیری مسئولین حکومت اسلامی در دانشگاه ها، به سادگی شکست سیاست های «اسلامی» و «بومی» کردن دروس دانشگاهی در زمینه علوم انسانی و اجتماعی را به نمایش می گذارد.

اما با وجود این همه هیاهویی که سران و مقامات حکومت اسلامی بر علیه علوم انسانی و اجتماعی راه انداخته اند، سرانجام در رابطه با حذف رشته های علوم اجتماعی و انسانی در دانشگاه علامه طباطبایی مجبور به عقب نشینی شده اند و رشته های حذف شده را مجددا به دفترچه انتخاب رشته برگردانده اند. تنها دو روز پس از آن که مسئولان دانشگاه علامه طباطبایی اعلام کردند که ۲۳ رشته از این دانشگاه نسبت به آمار سال گذشته از لیست پذیرش دانش جوی کارشناسی حذف شده اند، قائم مقام سازمان سنجش آموزش کشور از اضافه شدن رشته های حذف شده دانشگاه علامه طباطبایی به دفترچه انتخاب رشته خبر داد و گفت: «۳۰ کد رش
ه به دانشگاه علامه اضافه شد که از این میان ۱۴ کد رشته دانشگاهی حذف شده دوباره بازگشت داده شد.» با این حال رشته مددكاری اجتماعی هنوز در رديف رشته های دانشگاه علامه نيست و داوطلبان ديپلم علوم انسانی از اين پس امكان تحصيل در اين رشته را ندارند. دانشگاه علامه، تاکنون مرکز اصلی آموزش مددكاری اجتماعی در كشور محسوب می شد.  

در حالی که حکومت اسلامی، دانشگاه علامه طباطبایی، اولین دانشگاهی است که به طور جدی خبر حذف ۲۳ رشته دانشگاهی خود در روز ۱۶ مرداد 90 را اعلام کرده بود. پیش از این نیز این دانشگاه بالاترین آمار اخراج استادان علوم انسانی را به خود اختصاص داده بود.

سه ماه پیش نیز رضا عامری، مدیرکل دفتر نظارت و ارزیابی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران گفته بود: «43 درصد دانش جویان فعلی کشور در رشته های علوم انسانی تحصیل می کنند.» به گفته او، این آمار باید به 36 درصد کاهش پیدا ‌کند. یک روز بعد از این اظهار نظر نقشه متناسب کردن علوم با انقلاب اسلامی از سوی محمود احمدی نژاد ابلاغ شد. این نقشه با اولویت علوم «دینی» بر علوم پایه تهیه شده و آن گونه که حمیدرضا مخبر دزفولی، دبیر شورای ‌عالی انقلاب فرهنگی در این باره گفته است: «شاخص‌های کمی و کیفی علوم انسانی متناسب با رویکرد انقلاب اسلامی تدوین شده و پس از تصویب باید به عنوان مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و ملحقات نقشه جامع علمی کشور تلقی شود.»

گرچه اکثر رشته های علوم انسانی، حذف شده دانشگاه علامه ظرف 48 ساعت بازگردانده شدند اما نگرانی درباره وضعیت آینده دانشگاه ها و رشته های دانشگاهی ایران هم چنان پا بر جاست. طی تیر ماه سال جاری اخباری منتشر شد که از رسیدن دامنه بازنگری و تغییرات کلی رئوس درسی و دانشگاهی به رشته های هنری حکایت می کرد. هفته اول تیر ماه، خبرگزاری حکومتی «مهر»، خبر از تشکیل جلسه ای با حضور اعضای هیئت علمی، استادان، معاونان و رییس دانشگاه هنر تهران داد که موضوع آن ‌‌ تشکیل هیات ممیزه و انجمن های علمی و ‌بازنگری رشته ها و رئوس درسی این دانشگاه بود. یک هفته پس از آن نیز «رسول بیدرام»، مسئول کارگروه بازنگری و تدوین رشته های هنری دانشگاه هنر اصفهان، از بازنگری 29 رشته و تدوین 24 رشته جدید هنری خبر داد.

رسول بیدرام، در این ارتباط گفته بود: «اکثر رشته های هنری مبتنی بر تفکرات، نظریه ها و اصول غربی است.» به گفته او، این رشته ها علاوه بر داشتن فرهنگ و هنر بیگانه، فاقد آن چیزی است که او آن را شاخص های به روز بودن، غنای محتوایی، نیازمحوری و ارزش مداری می دانست. او، بازنگری این رشته ها بر اساس تطابق با جریان های فرهنگی، هنری و آن چه را مبانی دینی نامید، ضروری ارزیابی کرده بود. بنابراین، گفته می شود رشته‌ ای پژوهش هنر، فلسفه هنر، معماری، نقاشی و عکاسی از جمله رشته های هنری هستند که بازنگری خواهند شد.

حکومت اسلامی، بر اساس سیاست های مردسالارانه و آپارتاید جنسی خود، همواره نگران افزایش دختران در رشته های مختلف دانشگاهی است. از این رو، برای جلوگیری از وورد بیش تر آن ها به دانشگاه ها، اجرای طرح های مختلفی به ویژه تفکیک جنسیتی را در دستور کار خود در دانشگاه ها قرار داده است.  مسئولین فرهنگی و آموزش عالی حکومت اسلامی، علاوه بر موضوع بازنگری در علوم انسانی، آن چه این روزها موجب اعتراض و نگرانی جامعه دانشگاهی ایران شده است باز هم طرح تفکیک جنسیتی دانشگاه هاست. این نگرانی البته طی روزهای گذشته و با اعلام ظرفیت جنسی چندین رشته گروه ریاضی و فنی رو به افزایش گذاشته است. چنان چه امسال برای اولین بار، بيش از 20 رشته در رديف دانشگاه «شهيد بهشتی» تنها به مردان اختصاص داده شده است. رشته هایی که سال های گذشته زنان نیز اجازه تحصیل در آن را داشته اند. مهندسی معماری، برق، علوم اقتصادی و شيمی از جمله اين رشته ها هستند.

هم چنین دانشگاه های شهر‌هايی چون تبریز، اراك، اروميه، ايلام، بيرجند، قزوين (امام خمينی)، شهر كرد، شيراز، كردستان، لرستان، ملاير، مازندران، زابل، سمنان، كرمان (باهنر)، گيلان، قم، اهواز (چمران)، كاشان و يزد نيز بيش ترين سهميه را به دانش جويان پسر اختصاص داده اند. امسال حتی ظرفیت پذیرش دانش جوی دختر در رشته‏ ای چون مهندسی معماری 40 درصد نسبت به سال های گذشته کاهش داشته است. این مساله گر چه با اعتراض شدید زنان و دختران داوطلب ورود به دانشگاه ها همراه شده است اما تاکنون نه سازمان سنجش آموزش کشور و نه وزارت علوم توضیحی درباره آن نداده اند.

البته ناگفته نماند که بین مسئولین حکومت اسلامی در نحوه اجرای طرح هایشان در دانشگاه ها، اختلاف نظرهای زیادی دارند و عموما دچار سردرگمی هستند. مسئولین حکومت اسلامی در امور دانشگاه ها، علاوه بر نگرانی های دایمی شان از اوج گیری مجدد اعتراضات دانش جویان در دانشگاه ها، به معنای واقعی دست شان نیز به لحاظ علمی خالی است و نمی دانند که با بازنگری و یا حذف رشته های علوم انسانی و اجتماعی چه دروسی را جایگزین کنند. علوم انسانی و اجتماعی، دستاورد صدها ساله دانشمندان، فیلسوفان و محققین بزرگ و سرشناس جهان است که آن خذف ها نه تنها کار آسانی نیست، بلکه اساسا ضربه بزرگی به جامعه در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجت
ماعی، فنی، تکنولوژیکی و غیره می زند. اما مسلم است که حکومت اسلامی، نه منافع جامعه و علم و دانش بشری، بلکه تنها منافع حاکمیت و ایدئولوژی ارتجاعی و پوسیده خود را در نظر می گیرد و دشمن درجه یک آزادی و برابری و رفاه انسان ها و علم و دانش بشری است. چرا که به باور سران حکومت اسلامی، تنها با تخریب علوم انسانی و اجتماعی جهان شمول شاید بتوانند ایدئولوژی ارتجاعی مذهبی و سیاست های خرافی خود را بر دانشگاهیان تحمیل کنند و حاکمیت خود را در جامعه نگه دارد. اما تجربه و همه شواهد و قرائن بیش از سه دهه اخیر نشان می دهند که تاکنون حکومت اسلامی، در اسلامی کردن دانشگاه ها چندان موفقیتی نداشته است.

صادق زیباکلام، نظریه ‌پرداز حکومت اسلامی که خود در دوران انقلاب فرهنگی یکی از کارد به دستان سرکوب دانش جویان و اساتید دانشگاه ها و تعطیلی این مراکز علم و دانش و آگاهی بود، اخیرا در روزنامه «روزگار»، نوشته است: «با گذشت بیش از دو سال از برنامه تغییر علوم انسانی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم تغییر سرفصل ها و محتوای ۳۸ رشته علوم انسانی که جای خود  دارد، ‌آنان نتوانسته اند طی این دو سال دو صفحه مطلب روی هم بگذارند و پس فردا که اول مهر می رسد به دانشگاه ها اعلام کنند به جای آن مطالب منحرف و ظاله غربی، این دو صفحه را که وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین کرده اند در دانشگاه ها تدریس کنید.»

همه این تضادها و تناقضات سران و مقامات حکومت اسلامی علیه علوم انسانی و اجتماعی، نگرانی آن ها از تکرار رویداهای دانشگاه ها در سال های گذشته، به ویژه وقایع تاریخی خیزش جنبش دانش جویی 18 تیر، سازمان دهی گسترده 16 آذرها و اعتراضات مردمی سال 88 را آشکار می سازد. مسئولین حکومت اسلامی، بر این تصور باطلند که فشار دایمی بر دانش جویان و اساتید مستقل دانشگاه ها، دست کم این حسن را برای حکومت شان دارد که با درست کردن مشغله های جدید برای دانشگاهیان و هم چنین با آفریدن فضای رعب و وحشت و ترس در این مراکز علم و دانش، شاید بتوانند جلو رشد و گسترش اعتراضات بر حق دانش جویان را بگیرند. سیاست ها و طرح های ارتجاعی خود چون تفکیک جنسیتی، ستاره دار کردن دانش جویان و احراج فعالین دانش جویی، تعطیلی رسانه ها و تشکل های آن ها و… نتیجه این همه اقدامات سرکوبگرانه و وحشیانه و علم ستیز حکومت اسلامی، هر چند تاکنون ضربات جبران ناپذیری به علم و دانش و یادگیری دانش جویان زده؛ اما دانش جویان مبارز و چپ و آزادی خواه با مبارزه و مقاومت پیگیر خود، این سیاست های حکومت اسلامی در دانشگاه ها را یکی پس از دیگری با شکست مواجه کرده اند و بهای آن را نیز آگاهانه پرداخته اند. بعلاوه جنبش دانش جویی، فراتر از مطالبات صنفی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود در محیط های دانشگاهی، همواره از جنبش زنان، جنبش کارگری، لغو کار کودکان، لغو سانسور و اختناق و به طور کلی از خواست ها و مطالبات مردم محروم و تحت ستم دفاع می کند.

بدین ترتیب، اسلامی کردن یا اسلامی شدن دانشگاه ها اولین بار ۱۴ ماه پس از انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ در پیام نوروزی آیت الله خمینی، بنیان گذار حکومت جهل و جنایت و ترور و اسلامی، مطرح شد. خمینی، گفته بود باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه های سراسر ایران به وجود آید. گفته ای که مبنای «انقلاب فرهنگی» در آن سال ها قرار گرفت و اسلامی کردن دانشگاه ها را در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار داد. پس از وقایع نمایش انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 1388، بحث اسلامی کردن دانشگاه ها بار دیگر در فضای جامعه و هم چنین در تریبون نماز جمعه مطرح شد.

به این ترتیب، اگر حکومت اسلامی در سی و سه سال حاکمیت خونین و ارتجاعی خود نتوانسته طرح های انقلاب فرهنگی اش در دانشگاه ها را پیاده کند، بی شک پس از این نیز قادر نخواهد شد طرح های مذهبی و خرافی خود را در دانشگاه ها به مرحله اجرا درآورد. دانشگاه ها، حوزه ‌های علمیه نیستند که به جولانگاه خرافات مذهبی و ایدئولوژی غیرانسانی حکومت تبدیل شوند. حوزه ها مراکز یادگیری خرافات مذهبی و ارتجاعی است. در حالی که دانشگاه ها مراکز یادگیری همه علم و دانش، فن و تکنیک دستاوردهای کشوری و جهانی هستند و علومی به نام علوم «اسلامی – بومی» در دانشگاه های کشور، کم ترین موضوعیتی ندارد. اگر خانواده ای دوست داشته باشد فرزندش مذهبی بار بیاید موثرین جا حوزه های علمیه است نه دانشگاه ها. بنابراین، حکومت اسلامی، با این طرح های ارتجاعی خود به جنایت بزرگ دیگری در حق علم و دانش و یادگیری و هم چنین خانواده های ایرانی و فرزندان آن ها مرتکب می شود.

همه تجارب و شواهد تاکنونی نشان می‌دهند که مشکل اصلی سران حکومت اسلامی، فقط دانشگاه ها نیستند، بلکه مدارس، کارخانه ها، ادارات و به طور کلی با اکثریت مردمی است که تاکنون زیر بار سانسور و اختناق و خرافات مذهبی و سیاست های وحشیانه حکومت اسلامی نرفته اند. بنابراین، درک سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی از دانشگاه، علم و پژوهش نیست. خواست آنان، تبدیل کردن دانشگاه به یکی از ارگان های حکومتی و اطاعت دانش جویان و اساتید از سیاست هایش است. سیاستی که نه عملی و نه امکان پذیر و نه مورد پذیرش دانش جویان و اساتید قرار می گیرد و تاکنون نیز قرار نگرفته است.

دانشگاه، به عنوان نهادی که سیاست ها و اهداف و ایدئولوژی هیچ حکومتی، به ویژه حکومت ارتجاعی اسلامی – تروریستی را نمی پذیرد؛ دانشگاه با همکاری و مشورت دانش جویان و اساتید دانشگاه ها و مسئولین و مدیران آموزش عالی و بدون هیچ گونه فشار و دخالت دولتی باید اداره شود؛ دانشگاه مرکزی برای ارائه علوم جهان شمول است بنابراین، هیچ گونه حد و مرزی را به رسمیت نمی شاسد؛ در آن اعتراض، نقد، تردید، پرسش و اعتراض از بدیهیات است.‌ از این رو، کارکرد و رسالت ذاتی دانشگاه نمی تواند با سیاست های حاکمیت هماهنگ و سازگار باشد. همین مسایل واقعی، به ویژه مقاومت و مبارزه و جان فشانی دانش جویان آزاده، همگی سبب شده اند که در این بیش از سه دهه، حکومت اسلامی نتواند آن طوری که باید و شاید سیاست ها و اهداف و طرح های غیرانسانی و ارتجاعی خود را در دانشگاه ها پیاده کند.

انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹، در دو سال تعطیلی دانشگاه ها نتوانست کاری از پیش ببرد و پس از آن نیز همواره بین دانشگاه و دولت کشمکش هایی در جریان بوده است. تا جایی هم که سیاست های انقلاب فرهنگی حکومت اسلامی در دانشگاه ها پیاده شده است ضربات زیادی به علم و دانش و یادگیری دانش جویان به خصوص در علوم انسانی وارد آورده و سطح و کیفیت دانشگاه های کشور را به شدت پایین آورده است.

در حقیقت اجرای طرح اسلامی – بومی کردن کردن دانشگاه ها در شرایط کنونی، برای دانشگاهیان و جامعه فرهنگی ایران، یادآور «انقلاب فرهنگی» با فرمان خمینی است که یک عمل جنایت کارانه و ضد فرهنگی بود. طرحی که به لحاظ علمی، نه تنها هیچ دستاوردی نداشت، بلکه برعکس لطمات زیادی به فرهنگ و هنر و دانش جامعه ایران زد و کیفیت دانشگاه ها را نیز به شدت پایین آورد.

به نظرم دو دلیل عمده، سیاست های تاکنونی حکومت اسلامی را در دانشگاه ها، نقش بر آب کرده است: اولی مقاومت و مبارزه پیگیر و دایمی دانش جویان و برخی اساتید دانشگاه های در مقابل طرح ها و نقشه های حکومت اسلامی؛ و دومی اجرای این نوع طرح ها فاقد پشتوانه تئوریک است و هم چون اسلامی – بومی کردن محتوای دروس دانشگاه ها با سلام و صلوات امکان پذیر نیست.

بی شک، در این دوره حساس جامعه مان و در حالی که انقلابات کشورهای منطقه را یک پس از دیگری در می نوردد و به زودی تحولات انقلابی جامعه ایران را نیز با اتکا به تجارب انقلاب 57 و خیزش گسترده مردمی سال 88 در ایران و هم چنین تجارب مبارزات اخیر مردم تونس، مصر، لیبی، سوریه و غیره و با جمع بندی نقاط ضعف و وقت این تجارب، تلاش برای سازمان یابی و اتحاد و همبستگی جنبش های اجتماعی آزادی خواه و برابری طلب و پیشرو، از اولویت های مهم فعالین این جنبش های اجتماعی از جمله جنبش دانش جویی است.

مسلم است که بخش عظیمی از دانش جویان دانشگاه های سراسر کشور، فرزندان کارگران و مردم محروم و ستم دیده ای هستند که به معنای واقعی از تبعیض، نابرابری، فقر، بی کاری و هم چنین سانسور و اختناق، زندان و شکنجه، اعدام و سنگسار و… حکومت اسلامی به تنگ آمده اند. از این رو، نه تنها به سیاست های ارتجاعی حکومت اسلامی در دانشگاه ها و جامعه گردن نمی گذارند، بلکه همواره به فکر تغییر آن و برپایی یک جامعه آزاد، برابر، عادلانه و مرفه هستند.

سه شنبه بیست و نهم شهریور 1390 – بیستم سپتامبر 2011

دسته‌ها:بهرام رحمانی