خانه > محمد امین کمانگر > دو روز متفاوت سخن از کام شمشیر و طناب دار و مشت سنگین کارگر بود!

دو روز متفاوت سخن از کام شمشیر و طناب دار و مشت سنگین کارگر بود!

اکتبر 14, 2011

مجبورم این دو واژه را متناسب با اهمیتشان اینجا چنین  مطرح کنم که اگر مذهب و سرمایه بگذارند انسانها با هم مشکلی ندارند.

اعدام، اعدامِ انسان تحت هر شرایطی که باشد عملی شنیع و ضد انسانی است. حکم اعدام فقط  برای رعب و  وحشت وعقب نشینی جامعه از طرفِ حاکمان اعمال می گردد.  روزِ دهِ اکتبرِ 2011  سال روز این واژۀ شوم  بود. روزی  که بشریت متمدن به میدان آمدند  تا به جهانیان اعلام دارند حکمی که هنوز در بسیاری از کشورها دارد اعمال می شود خنجری است بر پیکر بشریتِ آزادیخواه و باید این حکم جنایتکارانه  که آگاهانه علیه بشریت  بپا داشته اند خاتمه یابد. در همین راستا و هم صدا با مردم  جهان  در شهر فرانکفورت هم  دهها نفراز مخالفین اعدام در مرکز این شهر تجمع کرده  و علیه این لکۀ ننگین که هنوز بر دامن بشریت  خود نمایی می کند اعتراض خود را نشان دادند.  از ساعت چهار بعد از ظهر اعضای کمیته علیه اعدام  مثل همیشه میز اطلاع رسانی را بر قرار و نمایشگاهی از عکس انسانهای آزادیخواه و شریفی  که آگاهانه توسط دولتها به قتل رسیده اند را بپا داشتند بخصوص  با عکسهای از چین و  ایران به عنوان کشورهای که در رابطه با قتل عمد دولتی  رتبه های اوّل و دوّم را با افتخاردر جهان  نصیب خود کرده اند  و هم چنین عکسهایی  از جنایات طالبان در افغانستان.

 

هر عکسی صحنه ای از جنایات و حرکات ضد انسانی این حکومتها را نشان می داد و به بازدید کننده این پیام را می داد که چگونه بر همه حرکات این دولتها برای ماندن خویش مرگ نقش بسته است.

   جدا از عکسها  نوشته هایی در این نمایشگاه به چشم می خورد که هر کدام معرف  دردی از مردم این کشور ها بودند.

 این نمایشگاه  مورد  استقبال  تعداد بسیاری از مردم مخصوصاً جوانان  قرار گرفت. اولین حرکت پتیشن را امضا می کردند بعد  سوأل می کردند. بحث می کردند.  موافق بودند. مخالف بودند. مخصوصا در رابطه با مسئله اسلام و شریعه در بین  موافقین و مخالفین، آلمانی و خارجی مباحث داغی بود،  گاهی   هم نظر و گاهی هم  اختلاف  شدید داشتند. هر چند عل العموم همه مخالف حکم اعدام بودند امّا  گاها مباحث بشدت داغ می شد و  به همان شدت نظام اسلامی ایران را محکوم می کردند و به نطام اسلامی ایران فحش و بد و بیراه می گفتند که، آنها حیواناتی هستند که از زندگی  فقط کشتن بلد هستند! در ضمن هر نیم ساعت یکبار شهناز مرتب پشت بلند گو می رفت و توضیح می داد که ما چه کسانی هستیم، چرا امروز اینجا جمع شده ایم و اهمیت امروز بعنوان یک روز جهانی در کجاست.

  گروه دیگر آلمانی که هر هفته روزهای دوشنبه در مرکز شهر علیه فقر  برنامه دارند  در کنار ما بودند چهار نفر از آنان سخنرانی کردند که همه حکم اعدام را محکوم کردند و حکومت اسلامی ایران را بانی ترور و جنایت  می دانستند.  گروه دیگری هم  بنام انترناسیونال امنیستی هم به مناسبت ده اکتبر روز جهانی علیه اعدام میز اطلاع رسانی را  بپا داشته بودند و اطلاعیه های خود در رابطه با اهمیت این روز را پخش می کردند.

 چند ساعت بی وقفه سخن از کام شمشیر و طناب دار بود. ساعتهای  پی در پی سخن از آزادگی انسان و نقد سنتهای آلوده به جنگ بود.  سخن از منطق و تصویر عشق، سخن از تیغ سزای آزادگی و طنابِ دار بود که چگونه بر گردن جوانان و مردمِ  شریف و آزادیخواه  هم آغوش می گردد. در این روز سخن از واژه های  اعدام، سنگسار، دست و پا بریدن آزادیخوهان توسط نیروهای اسلامی بود و مصافی دیگر علیه حکومت کثیف اسلامی ایران.

در این روز مخالفان حکم  اعدام فصل دیگری از تاریخ را  علیه حاکمان نوشنتد. حاکمان ضد انسانی ای که هنوز حکم اعدام یا کشتن آزادیخواهان را شرط ماندن خود می دانند.

  طبقه کارگر هیچ نفعی در وضع  موجود ندارد. در روز 30 سپتامبر هم میز اطلاع رسانی و نمایشکاهی از عکس کارگران  پتروشیمی ما هشهر برگزار گردید. نمایشگاه جهت  دفاع و پشتیبانی از کارگرانی که قهرمانانه در اعتصاب و اعتراض بسر می بردند. نمایشگاه عکس از کارگران و سخنگو و رهبران  آنان که فقط بجرم انسان بودن  به جرمِ خواستنِ حق و حقوق  خود و سایر کارگرانی که ما هها و سالهاست از ابتدایی ترین حقوق انسانی خود محروم شده اند در زندانها بسر می برند. در این روزها از بی حقوقی،  بی احترامی کردن به کارگران، و شلاق زدن آنها توسط مسئولین حکومت  برای صدها انسان  توضیح داده  میشد. آنجا  توضیح داده می شد که چگونه بجای خوشی و شادی مردم خون می نشیند!؟ و چگونه سلطۀ این تصاویر در ایران بر انسانها بخصوص زنان اعمال می شود و  چگونه جامعه مجبور است در مقابل این بربریت اسلامی  نه تنها مقاومت، بلکه به عناوین مختلف  تعرض  نماید. در بیان این صحبتها بود که چند جوان دورما حلقه زدند و از اسلام دفاع می کردند می گفتند که حکومت اسلامی  ایران نه تنها اسلامی نیست بلکه تمام کارهایش ضد اسلامی است دلائل خامی می آوردند که از این و آن شنیده بودند اما جوان بودند و خام اندیش. تعداد آدمها هر دم بیش  و بیشتر می شد که در میان آنان جوان 18 ساله ای با حرکتهای ناشایست جلو آمد و شروع به پرخاشگری کرد که کادرهای حزب در کمال آرامش به سئولات آنان جواب می دادند او در کوله پشتی اش، قرآنی در آورد و شروع به بحثی کرد و گفت آنطور که شماها می گوئید نیست.

رفقای ما هم از چند سوره چند آیه را به او نشان دادند. این بحث حدوداً یکساعتی طول کشید. بعد از آن در کمال آرامش قر
آنش را در کوله پشتی گذاشت و با چندین بار معذرت خواهی راهش را ادامه داد.

 زنده باد انسانیت. محمدامین کمانگر سه شنبه 11 اکتبر 2011