خانه > محمد امین کمانگر > واژۀ اسلام و شریعه ایکه مصطفی عبدالجلیل به چهره جامعه لیبی کوبید،باید از دیدگاه زنان ایران و افغان معنا شود!

واژۀ اسلام و شریعه ایکه مصطفی عبدالجلیل به چهره جامعه لیبی کوبید،باید از دیدگاه زنان ایران و افغان معنا شود!

اکتبر 27, 2011

 می توان صورت بندی این واژه ها را به شیوه دقیق تر و جامع تری بیان کرد و فلسفه سیاسی آنرا توضیح داد، اما قصد این نوشته  فقط توضیحی است در بارۀ آنچه که بیان شد ودر تاریخ ثبت گردید. رئیس شورای انتقالی  لیبی سه روز پس از آزادی  این کشور و مرگِ قذافی در مقابل  دهها هزار نفر درمیدان شهدا ( میدان سبز)  از شهدای لیبی  تقدیر کرد و مردم سوریه و یمن را به استقامت و پایداری  برای رسیدن به آزادی دعوت نمود واعلام کرد که لیبی آزاد شد؟

. تا اینجا درست.  امّا او از طرف این شورا  روی مسائلی تأکید گذاشت که این کشور را به تاریکترین دوران بشریت رهنما خواهد شد. او چنین تأکید کرد. در لیبی آزاد شده،  قوانین بر اساس شریعت و دستورات قرآنی تنظیم خواهد شد. او گفت که در کشور مسلمان ما شریعه بنیان و اساس همه قوانین خواهد بود. و در نتیجه تمام  قوانینی که با اصول و اساس اسلامی خوانایی نداشته باشد به اجرا در نخواهد آمد!
برای نمونه او قوانین تک همسری زمان قذافی را نقد کرد و گفت از این پس قوانین چند همسری به اجرا در خواهد آمد. می گویند او نیمی از جامعه یعنی زنان  را نادیده گرفت، امّا او آمده است تا آگاهانه و در این شرایط جهانی  این کار را بکند علنا اعلام کرد و این  خط قرمز را  بر آن نیم جامعه کشید.  اگر یک انسان منصفی بیاید و همین واژه های که این رهبر اسلامی در مقابل چشم جهانیان و در مقابل هزاران انسانی  که بچه هایشان، شوهرانشان، برادرانشان و عزیزانشان را  در راه آزادی و برای آسایش و آرامش رفاه بیشتراز دست داده اند. معنا کند  می بیند که  از هر کدام از این واژه ها جویباری خون روان است. دست بریدن و پا بریدن رامعنا می دهد.  فرهنگ کینه و انتقام  ببار نشست.  به حرکت ضد بشری  سنگسار  در جلو چشم جهانیان رسمیت بخشید. سر بریدن و لاشه های شکنجه شده و بی نام و نشان  را وعده داد. گورهای بی نام و نشان نویسندگان و آزاد اندیشان و سکولاریستها  و کمونیستها راتحت  نام  ضدیت با دین و مذهب و خدا  بپا داشت و کشتاری تحت لوای  ملحد و مرتد در دست مرمت است.
آیا این سخنان تقدیس شمشیر چرکین اسلام بر گردن انقلاب نیمه و نا  تمام لیبی است؟ در میان مردمان  جامعه ای با مطالباتِ پاسخ نگرفته و آرزوهای بر آورده نشده این سخنان چه جایگاهی دارند؟ آیا جنایات سازمان یافته ای برای مردم لیبی از طرفِ وزیر دادگستری قذافی در شرف وقوع است؟ آیا در میان  این جنگ و خون و آتش  آنچه زایمان کرد اسلام بود و آنچه بدنیا آمد شریعه است که چنین فرمان عقب نشینی به جامعه داده شد!؟ و تاریخ چند بار دیگر باید تکرار گردد؟ در نوشته ای دیگر جواب این سوالات را خواهم داد.
  جهانیان این سخنرانی یا این تهدیدات علیه انسانیت  را از او شنیدند و در سکوت معنا داری  لبی  بر گشوده نشد، رهبران، سردمداران و معامله گران دول غربی  و تملق گویان شورای لیبی از شوقِ برقِ شعله های نفت این کشور چیزی را ندیدند و سخنانِ دوستشان را ناشنیده گرفتند! چون حکم سرمایه چنین  است و رسمِ روزگار چنان. امّا نویسندگان، شعرا، انقلابیون و آزاد اندیشان  جهان چرا!؟ دیکتاتوری رفت و دیکتاتور دیگری جای گزین شد امّا اینبار از نوع اسلامیش.  این دیکتاتور اسلامی  پس از سه روز از آزادی این کشور از طرف ضد انقلاب، تحت نام انقلاب و تازه، در سمتِ رهبر شورای موقت انقلاب  جامعه را  چنین تهدید کرد.

 ما مردم ایران و افغانستان اسلام  و اسلامی ها را می شناسیم و می دانیم که چقدر به آزادی و آزاد اندشی و انسانیت پایبند هستند. ما می دانیم که اسلامیها چگونه کشتن انسانها را آرامش جامعه و عدالت را بر چوبۀ دار معنا می کنند.  چرا که بمدت 32 سال اسلام از جنس شیعه اش و بمدت هفت سال از جنس سنی اش را  تجربه کرده ایم. کارگران و مردم متمدن جهان نباید بگذارند که  کشتاری دیگر راه بیافتد تا مردم دور دیگر اسلام و اسلامیها را تجربه کنند. اینها از همان جنس ایران و افغانستان هستند.  بیائید معنای این واژه ها را  در عین عمل،  از زنان ایران و افغانستان بپرسید. از میلیونها خانواده ایرانی و افغانی که عزیزانشان را  نیمه شبها در میان رختخواب بردند و دیگر هیچگاه  باز نگشتند بپرسید! از خانواده های شریفی  رهبران سپاه  اسلام جگرگوشه هایشان را بردند در شکنجه گاها به آنان تجاوز کردند و اجسادشان را سوزاندند یا بی نام و نشان در زیر خاک مدفون کردند. باید از این مردم پرسید  تا  آن اسلام و شریعه ای  که مصطفی عبدالجلیل به مردم لیبی وعده داد معنا کنند.
کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه جهان باید دست در دست کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب لیبی دهند و علیه سخنان این رهبراسلامی که مثل خمینی  و  به شیوه ای، حرفهای او را تکرار می  کرد بپا خیزند و نگذارند ایرانی دیگر بپا شود. باید خواستار جدایی کامل دین از دولت شد. آزادیهای بی قید و شرط سیاسی را خواستار شد و حقِ برابری کامل در بین انسانها را به این شورای ارتجاعی تحمیل کرد. دارند سر انقلاب را می برند.
  زنده باد انقلاب، زنده باد انسانیت.
محمدامین کمانگر 26 اکتبر 2011