خانه > محمد امین کمانگر > مارش عظیم ٩٩درصدیهای امروز فرانکفورت بوی فقر می داد!

مارش عظیم ٩٩درصدیهای امروز فرانکفورت بوی فقر می داد!

اکتبر 30, 2011

خوانندۀ عزیز کاش که ادیب و نویسندۀ خوبی می بودم  تا روح  و چکیدۀ آنچه که امروز در این شهر و در این تظاهرات اتفاق افتاد و گذشت  از شعارها تا سخنانِ سخنرانان، تا حرکتهای بسیار زیبای جوانانی که  اساساٌ با خستگی بیگانه بودند،  تقدیم حضورتان می کردم. امروز فرانکفورت پرده های ریا وتزویرِ بورژوازی را پاره کرد و علیه فاصلۀ طبقاتی  و درجۀ محرومیتِ بشر از امکاناتِ جهانِ موجود رافریاد زد و کیفرخواستی علیه گرسنگی و بی حقوقی مزدبگیرانِ جامعه بشری داد!

اوضاع جهان  بیانگر آن است  که فرایند تاریخی عمیق تری در حال بروز و ظهور است. آغاز تغیر جهانی دیگر. این حقیقت از درون این اعتراضات بیرون می آید. آری   این تظاهراتها نتیجه  شرایط  و اوضاعی است که مردم آینده خود وخانواده هایشان را در آن می بینند. بحران سرمایه داری اگر طبقه کارگر وچپ بجنبند دیگر لاعلاج است از هر گوشه و کنارِ دستِ بورژوازی،  نشانه های رکورد مالی ظاهر شده است و گور کنان خود را به خیابانها فرستاده اند. هر چند دارند به کمک هم دیگر سختیها و مشکلات را حل می کنند اما تسمۀ این حرکتِ دورانی، پاره شده است و دیگر پینه بردار نیست. زمانه ای در پیش است که دیگر فقر و ریاضت کشی اقتصادی باید پایان پذیرد.  این است که بسیاری از  روئسای دولتها از سفت کردن کمر بندها صحبت می کنند.  یعنی اینکه ما همه باید بیشتر کار کنیم پول کمتر بگیریم غیر از پولدارها، سفت کردنِ کمر بند ها یعنی  کم کردن هزینه ها ی دولتی.

 

مدت سه هفته است که  در روزهای شنبه  سینۀ خیابانهای  اصلی مرکز شهر فرانکفورت آنجا که به بانکها منتهی می شود. هزاران انسان معترض جمع می شوند تا به بربریت نظام سرمایه داری اعتراض کنند. مارش زیر و رو کنندۀ  مردمانی که به فقر، بی حقوقی، تبعیض و نابرابری و بیکاری اعتراض دارند و آغاز جهانی دیگر و جهانی بهتری را خواستارند.

 

امروز شنبه 29 اکتبر از ساعت یازده و نیم  صبح در مرکز این شهر معترضان یا بقول خودشان تغیر دهندگان جامعه  جمع شدند تا در مارش امروز شرکت کنند. لحظه به لحظه جمعیت بیش و بیشتر می شد وصدها پلاکارد کوچک و بزرگ در دست معترضین که همه نشان از اعتراض به  زندگی در جامعۀ موجود  دارند، خود نمایی می کرد. سخنرانان شروع به سخنرانی کردند از مسائلی  که درد همه است و این جمعیت را به اینجا کشیده صحبت شد، از فقر و بیکاری  بی مرز، از اینکه چرا باید اوضاع امروز جهان چنین باشد. یکی دیگر از سخنرانان گفت ما فقط مخالفت مان  با با نکها نیست ما مخالف با احزاب حاکم و با کل این سیستم هستیم که چرا سرنوشت انسانها این چنین است. او چنین ادامه داد .

در میان ما 99 در صدیها اقشار مختلف مردم وجود دارند از دکتر، مهندس، معلم تا کارگر ساختمانی و تا هر انسانی که باید از گوشه ای کار کند تا زندگیش را به شیوه ای بچرخاند تا خیل بیکاران  در این حرکت شرکت دارند.  به همین دلیل من می گویم این حرکت،  انقلاب است. کف زدن و هورا کشیدن هزاران انسان در تأیید سخنان بسیار زیبایش.

بعد از این سخنان اعلام کرد و حالا، هر کس هر چه در دست دارد هر شعاری،  هر نقاشی ای، هر نوشته ای که  همراه دارید بلند کنید تا کل مدیا  بدانند که این تظاهرات متعلق به کیست و بخاطر چیست!

در میان جمعیت پلاکاردی  توجه او را جلب کرد و آنهم عکس یک  موش بود. او اعلام کرد که  آن پلاکارد موش را بلند کنید و ازش بپرسید که چرا ما هیچی نداریم. کف زدن و سوت کشیدنِ هزاران نفر.

و دقیقاٌ ساعت دوازده و 55 دقیقه اعلام کردند هم اکنون  راه می  افتیم  و حرکت بسوی مناطقی دیگر از شهر شروع گردید.

امروز برعکس روزهای قبل مسیر تظاهرات از شلوغ ترین خیابانهای شهر راه افتاد و طولانی ترین مسیر را پیمودیم. در این مسیر مداوماٌ سرودهای انقلابی پخش می شد و خبر و گزارش از کشور های دیگر را بیان می کردند،  بیشتر اوضاع و شرایط یونان را منعکس می کردند و اشاراتی هم  به نیویورک. پس از پیمودنِ یک ساعت و نیم راه،  بخاطر خستگی پیر زنان و پیرمردان و بخصوص خستگی کودکان  در وسط راه نیم ساعت توقف کردند و چند نفر سخنرانی کردند از جمله یکی از آنان معلم  28 ساله ( بقول ما ایرانیها معلمِ تعلیم و تربیت)  یکی از دبیرستانهای شهر فرانکفورت بود او گفت که من مارکسیسم نیستم ولی در دنیا حرفهای مارکس دارند درست از آب در می آیند او بسیار درست می گوید که  نعمات این دنیا باید  بطور مساوی در بین مردم  تقسیم شود.  مثالهایی از کمون پاریس و انقلاب کبیر فرانسه آورد دال بر واقعیات امروز جهان که سخنانش باکف زدنِ ممتدِ حضار خاتمه یافت.

و این بار مارش با سرود انترناسیونال  سرود جهانی طبقۀ کارگر در میان شوق و ذوقِ چند هزار نفره راه افتاد. برخیز ای داغ لعنت خورده  روزِ جدال است  امروز. این سرود نفسی تازه به معترضین دمید و شور و هیجانی دیگر ببار آورد. پس از خاتمه این سرود  بلا درنگ شعار زنده باد همبستگی جهانی شروع شد.

راهپیمایی ادامه دارد و صدها فیلمبردارو  و عکاس مداوماٌ  در طول  راهپیمایی عکس و فیلم می گرفتند تا به جلوِ  اولین بانک که در مسیر راهپیمایی بود رسیدند صدها نفر از صفِ راهپیمایی خارج شدند و با شعار دادن بر روی پله های طولانی بانک ایستادند و شعار می دادند آنجا  راهپیمایان کلاٌ مجبور به توقف در مقابل این بانک شدند یکی از سخنرانان پشت بلند گو رفت و اعلام کرد که آری ما امروز روی پله های این بانک هستیم اما فردا چه؟ ( درون بانک) حرکتهای زیبای جوانان و کف زدنهای  حضار بی انتها.

عکسهای مارکس همراه گ
فته های زیبایش  که در کنار عکسش قرار داشت و بر دست رفقای ما بودند زینت بخش راهپیمایی امروز بود.  بخصوص این گفته کارگران ایران ( ترجمه شده به زبان آلمانی) که ما کارمیکنیم  تا زندگی کنیم، زندگی نمی کنیم تا کار کنیم. در کنار عکس مارکس صدها نفر فیلم و عکس را از آنها می  گرفتند.

راهپیمایان از مسیرِ بانکها به جلوی بانکِ مرکزی اروپا رسیدند،  جایی که تظاهراتها ی شنبه ها به آنجا ختم می شود و چادر اعتصاب کننده گان یا معترضین به این نظام در آنجا قرار دارند.

به علت حجم زیاد گزارش من از بسیاری چیزها صرف نظر می کنم، از جمله نوشته های  که مردم در دست داشتند، و یا دلائل سخنرانان وقتی که این حرکت  جهانی را انقلاب می خواندند و یا چرا این حرکتها همچنان  ادامه دارد ؟  فقط چند نکته دیگر را بیان دارم  یک جمله ازسخنان آخرین سخنران که دانشجویی از دانشگاه فرانکفورت بود ذکر کنم. او گفت من نمی دانم امروز به کجا آمده ام فقط این را می دانم و خوشحالم که به اعتراضِ گرسنه گان پیوسته ام . در ضمن هم اعلام شد که تظاهرات بسیار بزرگتری در روزهای یازدهم و دوازدهم ماه آینده  یعنی حدودا دوهفته دیگر در راه است.

راهپیمایی  رسماٌ از ساعت 3 و نیم  بعد از ظهر پایان پذیرفت و مردم به میان چادرها برای صرفِ  غذا و قهوه آمدند تازه آنجا کنسرت شروع شد و دوری دیگراز مبارزه.

 

در مرکز این شهر آنچه  اولین لحظه  به چشم می خورد، وجود صد و سه چادر است که از طرف معترضان در مقابل بانک مرکزی اروپا بپا داشته اند،  و مرکزی شده است، که خانه بدوشان و فقرا همگی صبحانه و ناهار و شام را بدون  پرداخت پولی آنجا صرف می نمایند. امروز من با مسئول  این دوستان  صحبت کردم که چکار می کنید و آینده را چگونه می بینید. او گفت فعلا تا دو هفته دیگر هستیم، بعد باید دید که تا سه ماه دیگر یا باید بیشتر بمانیم  اینرا شرایط جهان تعیین می کند . باید ببینیم  اوضاع جهان چگونه پیش خواهد رفت.  من  سعی خواهم کرد در گزارش آینده این اوضاع را به عرض  برسانم.

 زنده باد انقلاب، زنده باد انسانیت.

محمدامین کمانگر شنبه 29 اکتبر 2011