در حاشيه بازگشت نيروهاى تحت فرمان بهرام رضايى به اردوگاه عبدالله مهتدى

هفته گذشته جناح بهرام رضايى به اردوگاه عبدالله مهتدى بازگشت و لينک خبر در زير آمده است . به خاطر اينکه اکثر خبرها به زبان کوردى بوده و همچنين براى کسانيکه از موضوع اطلاعى ندارند ٬ قبل از مطالعه  خبر توضيح مختصرى لازم بود که در زير آمده است.

…………………………………

اولين نطفه هاى نسخه کمدى مصطفى عبدالجليل و شورای ملی انتقالی در اردوگاه سازمان پرو آمريکايى زحمتکشان به رهبرى عبدالله مهتدى
در حاشيه بازگشت نيروهاى تحت فرمان بهرام رضايى به اردوگاه عبدالله مهتدى

وقتي جناح رفرم از جناح پرو آمريکايى زحمتکشان جدا شد . يکى از سران جناح رفرم فاش کرد که روزى عبدالله مهتدى در جلسه ايى پيشنهاد ميکند که به اردوگاه حزب کمونيست ايران و سازمان کردستانيش به رهبرى ابراهيم عليزاده حمله کنند و براى هميشه اين سازمان را از منطقه برچينند . در اين جلسه با اين پيشنهاد غير انسانى که بوى خون و قتل و کشتار ميدهد از طرف جمعى مخالفت ميشود و مهتدى در عملى کردن اين روياى ناپاک تنها ميماند .

در همان زمان هر از چند گاهى واحدهاى نظامى اين سازمان با اسلحه هاى سنگين مانند آر پى جى و تير بار روى اردوگاه کومله و حزب کمونيست ايران عمليات ايزايى انجام ميدادند و هر از چند گاهى پيشمرگان کومله در شهر سليمانيه را گير آورده و کتک کارى ميکردند و يا شبها بعد از نوشيدن مشروبات جلو در اردوگاه کومله تجمع ميکردند و فرياد نفس کش را سر ميدادند . تمام اين گند کاريها با اطلاع رهبران هر دو جناح زحمتکشان انجام ميگرفت .

اين خلاصه ايى از کارنامه مشترک هردو جناح اين سازمان بود . بالاخره طولى نکشيد و اختلافات درونى اين دارو دسته به اوج خود رسيد . اردوگاه اينها به دو دسته تقسيم شد و کار به تيراندازى به هم و کتک کارى همديگر رسيد . در همين گير و داد بود که افراد نامعلوم استوديوي تلويزيون شان را به غارت بردند . عکس انسانهاى زخمى و کتک خورده به وفور روى نت قرار گرفت و ظرفيت خطرناک اين دار و دسته ها را به وضوح به نمايش گذاشت .

با پا درميانى اتحاديه ميهنى و دخالت پليس سليمانيه از حمام خون جلوگيرى شد و جناح رفرم اين سازمان از بطن اين کتک کارى و حمله به هم متولد شد . عمر ايلخانى که در سازمان قبلى معاون عبدالله مهتدى به حساب مى آمد رهبر جناح جدا شده شد.

از بخت بد عمر ايلخانى زاده ٬ طيفى از سازمان قبلى به وى پيوست که منطق در دستگاه فکريشان با مرغ يخ زده فرقى نداشت. اين جناح با اين تناقض بزرگ زاده شد . از همان اوايل شروع به کار به سبک عشاير ماقبل تاريخ هر کسى به نوازش ساز خود مشغول شد . هر مسئول و فرمانده ايى براى خودش در درون اين جناح دار و دسته ايى به هم زد و به خاطر همين سيستم عشايرى ٬ دستگاههاى اطلاعاتى ايران نيز از اختلافات اين دارو دسته ها استفاده کردند و به شکل وسيعى در اين سازمان رسوخ کردند .

کارنامه اين جناح در اين چند سال فقط به کشت دادن انسانهاى جوانى بود که از سر نادانى به اين سازمان ميپيوستند . تيمهاى نظامى و افراد جوان بى تجربه را به کام مرگ ميفرستادند و بعد از کشته شدن اين افراد و از بين رفتن واحدهاى نظامى اطلاعيه صادر ميکردند که اين افراد عضو سازمان ما نيستند تا بودجه و حقوقشان نزد حکومت کردستان عراق قطع نشود.

بالاخره سيستم عشايرى به بزرگترين معضل اين سازمان تبديل شد و دوباره دار و دسته هاى متنوع در مقابل هم صف آرايى کردند .
در همين مدت در جناح باقيمانده و پرو آمريکايى به رهبرى مهتدى اختلافات ديگرى بروز ميکند و دارو دسته هاى جديدى در مقابل هم صف آرايى ميکنند . عبدالله مهتدى اينبار با به گروگان گرفتن رهبر يکى از اين دارو دسته ها به اسم عبه دلير در سالن جلسه پلنوم و با کتک کارى و شکنجه وى  اختلافات را با فرارى دادن عبه دلير و دار و دسته اش به اتمام ميرساند . عبه دلير و دارو دسته اش بعد از فرار به پژاک پناه ميبرند و در کوههاى قنديل ساز خود را ميزنند.

همزمان با اين جنگ وجدلها در بين دارو دسته هاى زحمتکشان اتفاقى مى افتد که تاثيرات زيادى را بر اتفاقات جديد در بين دار و دسته هاى زحمتکشان ميگذارد . بعد از مدتها اختلاف نظر در سازمان کردستان حزب کمونيست ايران – کومەله  بالاخره روزى کميته مرکزى کومەله طيف موسوم به روند سوسياليستى را از حزب کمونيست و کومەله به شيوه ايى ديپلمات مابانه اخراج ميکنند .

طيف اخراجى و کسانيکه در روند سوسياليستى متشکل شده بودند بيشتر از کادرها و فرماندهان نظامى کومەله قديم بودند و به نسبت بقيه رهبران هر دو جناح زحمتکشان از اوتوريته معنوى خوبى در بين پيشمرگان قديم برخوردار بودند. اخراج اين عده از کومەله باعث شد تا هر دو جناح زحمتکشان تلاش کنند تا اين افراد را به هر قيمت به سازمان خود جذب کنند .

عبدالله مهتدى با عجله در يک جلسه پالتاکى به تشکيلاتش دستور ميدهد که تلاش شود به اين طيف اخراجى از کومەله نزديک شوند . بعد از اين جلسه و قرار گرفتن نوار جلسه پالتاکى بر روى نت رقابت هر دو جريان براى جذب طيف روند سوسياليستى آغاز ميشود . وقتى فاکتور طيف روند سوس
ياليستى وارد معادلات درونى جناحهاى زحمتکشان ميشود به جاى تحکيم هر چه بيشتر اختلافات درونيشان بيشتر اوج ميگيرد .

در رقابت بين عبدالله مهتدى و عمر ايلخانيزاده براى جذب روند سوسياليستى عمر ايلخانى با توجه به روابط دوستى و نزديک از قديم الايام با رهبران روند سوسياليستى ٬ عبدالله مهتدى را دست خالى به خانه ميفرستد . عمر ايلخانى در اين مدت روابط گرم و حسنه را با روند ادامه ميدهد و سمينارها و يادبودها و مراسم هاى مشترک گذاشته ميشود . استفاده روند از امکانات مديايى جناح ايلخانىزاده افزايش ميابد و برنامه هاى ئاسوسات بيشتر در اختيار اعضاى اين طيف قرار ميگيرد و حتى ساعاتى از برنامه هاى اين کانال در اختيار مستقيم روند قرار ميگيرد . عمر ايلخانى زاده با خلوص نيت تمام انرژيش را روى جذب طيف روند متمرکز ميکند.

با تمرکز روى جذب طيف روند سوسياليستى ٬ دارو دسته هاى ديگر درون سازمان ايلخانيزاده از جمله دار و دسته پر معضل و مشکل بهرام رضايى تاريخ مصرفشان کم کم زير سوال ميرود.
عمر ايلخانى زاده براى جذب روند سوسياليستى حاضر به هر تمکينى ميشود . در مقابل انتقاد افراد هوادار روند سوسياليستى که چرا واحدهاى بى تجربه را به کام مرگ ميفرستيد ٬ مسئوليت اين کارها به گردن جناحى انداخته ميشود که تاريخ مصرفشان تمام شده است و حتى تمکين تا جايى پيش ميرود که زير فشار طيف روند سوسياليستى در مراسم سالگرد گردان شوان به جاى سرود "اى رقيب" سرود انترناسيونال پخش ميشود و به جاى پرچم کردستاب پرچم سرخ برافراشته ميشود .

 توجه بيش از حد به طيف روند سوسياليستى از طرف عمر ايلخانى زاده باعث ميشود که جناح بهرام رضايى به اين نتيجه برسند که تاريخ مصرفشان تمام شده است .
در گير و دار اين ماجراها کادرها و هم دستگيهاى بهرام رضايى براى متوجه کردن عمر ايلخانيزاده و براى کيش دادنش در يک سرى مقالات غير مستقيم بحث نزديکى با عبدالله مهتدى را طرح ميکنند . عمر ايلخانيزاده که از جذب طيف روند سوسياليستى سرمست شده بود اين نوشته ها که حکم اخطار را داشت نديده گرفت و بى تفاوت از کنارش گذشت.
از طرف ديگر اختلافات درونى جناح ايلخانى زاده از طرف جناح مهتدى زير ذربين قرار گرفته بود . عبدالله مهتدى که در نزديکى و نهايتا جذب سوسياليستى جنگ را به عمر ايلخانى زاده باخته بود وقتى متوجه اخطار و کيش دادن جناح بهرام رضايى به حريفش و نديده گرفتنش از طرف عمر شدند ٬ بدون اتلاف وقت دام خودشان را براى بهرام رضايى و دارو دسته اش پهن کرد تا تلافى شکست نبرد در جذب روند سوسياليستى را جبران کند .

از اين به بعد اختلافات درون سازمان ايلخانيزاده بيشتر بالا ميگيرد و مدياى عبدالله مهتدى به ساپورت کردن جناح بهرام رضايى ميپردازد . نقشه ايى که زمانى قرار بود به تسخير اردوگاه حزب کمونيست ايران منجر شود دوباره روى ميز قرار ميگيرد .اينبار قرار نبود که سازمان عبدالله مهتدى به سازمان ايلخانى زاده حمله کند و اردوگاهش را تسخير کند بلکه نقشه کودتا از داخل سازمان و با کمک ناراضيان مانند بهترين گزينه در نظر گرفته ميشود.

سناريويى که در روياهاى عبدالله مهتدى در حال شکل گرفتن بود اين بود که : اين عده ناراضى از درون بر عليه جناح ديگر کودتا خواهند کرد و مانند جناح غالب سازمان زحمتکشان شاخه رفرم معرفى ميشوند و بعد از مدتى اين جناح  اعلام  ميکند که با سازمان زحمتکشان شاخه مهتدى اتحاد ميکند و به اين شکل يکى از سازمانهاى رقيب را از سر راه بر ميدارد.

خلاصه تا عمر ايلخانيزاده از خواب بيدار ميشود جناح کودتاچى کنترل اردوگاهش را بدست گرفته و تقريبا همه چيز تمام شده حساب ميشود . در آخرين لحظات و با پناه بردن به پليس سليمانيه از سرنگونى بوسيله جناح ديگر و با همکارى و هميارى بازنده جنگ قبلى ٬ جلوگيرى ميشود. عمر ايلخانيزاده بالاخره اولين رفرمى را که قول داده بود بوسيله پليس سليمانيه انجام داد و جناح کودتاچى درون تشکيلاتش را وادار به زندگى در تبعيد کرد.

و بالاخره ديروز  نيرو و يا ستون پنجمى که قرار بود در روز روشن در اردوگاه بغل دستى در يک کودتا حکومت عمر ايلخانى زاده را به نفع حکومت عبدالله مهتدى سرنگون کند ٬ به اردوگاه سازمان پرو آمريکايى مهتدى بازگشت.خبر بازگشت اين نيرو در مدياى جناح مهتدى با آب و تاب زيادى بازتاب يافته است تا شکست کودتاى ناموفق به شکلى توجيه شود.

اين داستان دار و دسته هاى مسلحى است که براى قرار گرفتن در قدرت ٬ حتى به بستگان خويش هم رحم نميکنند.

 فقط بايد اميدوار بود که دوباره اين نيروها عملياتهاى ايزايى خود عليه نيروهاى اپوزسيون در منطقه را از سر نگيرد .
با اين توضيح ميتوانيد اطلاعيه برگشت نيرويى که قرار بود بر عليه مسئولان اردوگاه بغل دستى کودتا کند را در لينک زير مطالعه کنيد.
http://www.komala.org/kurdi/mqalat/2011/111104_Zorineh_Kamineh_1.htm