خانه > فواد عبداللهى > ضد انقلاب زیر شنل دموکراسی ٬ پاسخي به فرج سرکوهى

ضد انقلاب زیر شنل دموکراسی ٬ پاسخي به فرج سرکوهى

نوامبر 5, 2011

قبل از اينکه مطلب آقاي سرکوهي تحت عنوان "رهبر ایران و خطر فرسودگی و از کارافتادگی نظام اسلامی" را ببينم، کما بيش شنيده بودم که ايشان به بهانه ضديت با "ساختار رژيم" اسلامي في الواقع موضع آنتي کمونيستي و ضد انقلابي خود را به رخ خواننده کشيده است. پارازيت آشنا و قديمي که کرور کرور ژورناليست و نويسنده و نوکر بورژوازي هنوز از آن تغذيه مي کنند. ايشان با فرمول نخ نماي جنگ سردي، چنان کمونيسم و انقلابيگري را به "نظام ایدئولوژیک" و در عين حال با جمهوري اسلامي يکي قلمداد مي کند که آدم  به ذکاوت در "باز انديشي" اش حسادت میبرد. از نظر ايشان دنيا به اردوگاه "استبداد" و "دموکراسي" تقسيم شده است و هر جنبش انقلابي با هر درجه تفاوتش با جمهوري اسلامي در آرمان و برنامه اش، مادام که انقلابي و عليه بورژوازي و مالکيت خصوصي است "مستبد" است و تفاوتي با جمهوري اسلامي ندارد!!

اشتباه مي کنيد اگر فکر کنيد که آقاي سرکوهي تنها بيزاري خود از جمهوري اسلامي را بيان کرده است. ايشان همراه با رهبران دموکرات مطبوعشان، موقعيت و منافع سياسي شان، موتلفين و طرف هاي داد و ستد سياسي شان، اهدافشان، برنامه شان، روش حکومتشان، برخوردشان به طبقه کارگر و نسخه غم انگيزي که براي جامعه فرداي ايران مي پيچند، همه و همه معلوم و معرفه است. اينها اتفاقا همراه با جمهوري اسلامي و بعنوان بخشي از بورژوازي ايران، مبصر حرکات جنبش طبقه کارگر ايران و در راس آن کمونيست ها شده اند. سماجت آقاي سرکوهي و "فاکت"هاي صدمن يک غاز اش در توجيه شباهت حکومت کارگري با حکومت اسلامي و نقش "استبداد" در آنها، مضحک تر و کهنه تر از آن است که توجه کسي را بخود جلب کند.

توجه کنيد:

"نظام های ایدئولوژیک و مکتبی، چون نظام اتحاد شوروی سابق و جمهوری اسلامی کنونی، بر محور آرمان هائی شکل می گیرند که اکثریت مردم را در انقلاب بر گرد خود بسیج کرده… "

"جمهوری اسلامی نظامی مکتبی است که از انقلابی بزرگ برخاسته و در دو دهه نخستین حیات خود از سرمایه آرمان های انقلاب… تغذیه کرد"

   "تشکیل حکومت اسلامی در گذشته، تشکیل جامعه اسلامی در اکنون و تشکیل امت اسلامی در آینده ، سه مرحله رهبر ایران را می توان معادل دیگری از سه مرحله تحقق حکومت کارگری، تحقق جامعه سوسیالیستی و تحقق جامعه کمونیستی ، سه مرحله حزب کمونیست شوروی، تلقی کرد."

"جمهوری اسلامی نیز اکنون و به گفته رهبر آن مرحله اول، تغذیه از آرمان های انقلاب و جنگ را پشت سر گذاشته و مرحله دوم، تحقق جامعه اسلامی را تجربه می کند و اگر در تحقق هدف های جامعه اسلامی ناکام بماند اکنون خود و آینده تشکیل امت اسلامی را منتفی کرده است"

احسنت به اين مقايسه! چه انتقاد عميق و سازش ناپذيري به جمهوري اسلامي! خودمانيم، واقعا شرايط شوروي سابق با همان لئونید برژنف و KGB اش به نسبت رژيم اسلامي قابل مقايسه است؟! امروز در قلمرو افکار و انديشه و در منجلابي که بورژوازي آن را بپا کرده حقيقت اينست که حتي در محافل حاکمان جهان و گله وسيع سخنگويان و مبلغين جيره خوارشان حرف از "خطر" بازگشت مارکس و لنين و انقلاب کمونيستي است. امروز شواهد از بحران اقتصادي بورژوازي گرفته تا بهار انقلابات مصر و تونس، تا جنبش التحرير و اشغال WALL STREET، بر زنده بودن تپش انقلابيگري مهر تاييد ميگذارد. امروز بر خلاف دوران فروپاشي ديوار برلين، بر خلاف دوران تزلزل و ياس و نا اميدي، بر خلاف دوران پايان توقع برابري، ترقي خواهي، رفاه و اميد به زندگي بهتر، دنيا شاهد بازگشت به عصر انقلابات است. انقلاباتي که در آنها تنها کارگران و کمونيستها مي توانند به نفع بشريت بسر انجامش رسانند.

آري اما روزنامه نگار ما هنوز در متن فضاي بين المللي دو سه دهه پيش فريز شده است. فضايي که در فرهنگ توابيت روشنفکران نظم نوين، روند تمسخر ايده آلها و آرمانها بود بيش از آنکه از شکست انقلاب ٥٧ توسط ضد انقلاب اسلامي حاصل شده باشد. تا آنجا که به جمهوري اسلامي بر مي گردد خود سران آن نيز،  ميدانند که محصول انقلاب ٥٧ نبود بلکه يک ضد انقلاب تمام عيار بود که آگاهانه جهت سرکوب انقلاب بادش زدند و نهایتا کمربند سبزي شد که در کش و قوس هاي جنگ سرد به آن نياز داشتند.

آقاي سرکوهي!
شما حق نداريد که انقلاب ٥٧ ايران را که تجسم اعتراض اصيل کارگران و مردم تشنه آزادي و برابري بود به حرکت اسلامي بفروشيد. شما حق نداريد که معماران اين رژيم را که همان دموکراتها و مستشاران غربي بودند از زير تيغ نقد آوانگارد و انقلابي کارگران، آزاديخواهان و کمونيست ها بدر بريد. آري، شما حق نداريد که جمهوري اسلامي اين هيولاي کثيف بورژوازي را محصول طبيعي انقلاب ايران و "نماينده اکثريت مردم" بناميد و گستاخانه حتي با نظام شوروي سابق مقایسه اش کنيد. شما حق نداريد جمهوري اسلامي را که روي دوش سنت حزب توده – جبهه ملی و به اصطلاح ليبرالي وقت بود و خود شما نيز کم و بيش به آن تعلق داشتيد و بيش از همه از کارگر و کمونيست هراس داشت را زير فرش کنيد. سنتي که در تمام طول عمرش جربزه يک نقد ريشه دار و عميق از مذهب را به خود راه نداد. سنتي که ابتکار عمل در صحنه اعتراضي را از دست حرکت سوسياليستي کارگران صنعت نفت و صنايع بزرگ در آورد و آن را به ضد انقلاب اسلامي داد.

حقيقت اينست که "مکتب" دموکراسي خواهي آقاي سرکوهي، مشت خود را نه عليه جمهوري اسلامي بلکه عليه نفس انقلابي گري گره کرده است و در کمپ هالوترين طرفداران "دموکراسي" در دنيا و در صف ضد انقلابيون جنبش سبز و سياه سرمايه، عليه کمونيسم و طبقه کارگر ايران ايستاده است.
ناگفته نماند،"٨سال ناکامي دوران خاتمي" و به دنبال آن "شکست جنبش سبز"، درجه افسردگی و لکنت انديشه روزنامه نگار ما را به روشنی نشان میدهد. به چه زباني به اصولگرايان و در راس آن خامنه اي بگويد که بايد "تغيير" کرد وگرنه زيربناي جامعه در تناقض آشکار با شکل و شمايل حکومت است. به چه زباني "خطر" انقلاب کارگري را به گوش بورژوازي ايران مخابره کند؟! به چه زباني اعلام کند که انقلاب آتي اگر مواظب نباشند تمام بساط بورژوازي را چه با خامنه اي و چه با جنبش سبز و موتلفين آن در هم خواهد پيچيد؟! اينها هر چند نکات فرعي است اما اصل موضوع براي آقاي سرکوهي خط و نشا
ن کشيدن براي کارگران و جنبش کمونيستي در ايران است. همان قلمي که مدعي است جمهوري اسلامي محصول انقلاب ٥٧ ايران است، با فصاحت تمام هر کمونيست و فعال کارگري را که در ايجاد اتحاد و يکپارچگي طبقه تلاش کند آلت دست بيگانه مي خواند و با اينکار فتواي سرکوب خشن هر جنبش شورايي در آينده را صادر مي کند. اين فرمول نخ نماي کل بورژوازي و ناسيوناليسم در ايران است. فردا اگر کارگران در تحولات آتي شکست بخورند و اينها به مشروطه شان برسند در ادعانامه دادگاه هاي "انقلاب ايران" عليه شريفترين مبارزين سوسياليست طبقه کارگر خواهند نوشت.

طبقه کارگر بايد اين قبيل اظهارات را جدي بگيرد. اين اظهارات خود تاکيدي بر ضرورت جدايي سياسي قطعي و کامل طبقه کارگر ايران از بورژوازي چه در پوزيسيون و چه در اپوزيسيون و پا به صحنه گذاشتن آن بعنوان يک نيروي مستقل و قدرتمند طبقاتي است. صحنه سياست در ايران متحول است. اوضاع به نفع هر کدام از جناح هاي بورژوازي تعيين تکليف شود اولين قرباني کارگر و سوسياليسم در ايران خواهد بود. عدم تعادلي که امروز وجود دارد يک فرصت تاريخي براي کارگر و کمونيست است که خود را محکم کند، متشکل شود، با حزب اش به میدان بیآید و جنبش اش را روي بنيادهاي ادامه کار استوار کند. آقاي سرکوهي ديگر با چه زباني بايد بگويد که در اين کار تعجيل لازم است.

دسته‌ها:فواد عبداللهى