خانه > محمد امین کمانگر > مارشِ ٩٩ در صدیهای فرانکفورت از کوچه های زنان تن فروش گذر کرد و سرمایه داری را معنا نمود!

مارشِ ٩٩ در صدیهای فرانکفورت از کوچه های زنان تن فروش گذر کرد و سرمایه داری را معنا نمود!

نوامبر 8, 2011

 این شروع تاریخ دیگر است و سر آغاز طوفانی علیه سرمایه. چه زیباست این احساس داشتن، چه شورانگیز است در این مارش حضور داشتن، و همراه این مارش فریاد زدن، زیبا تر از آن این بود که  مارشِ امروزبه دیدار فراموش شدگانِ جامعه رفت و به زبانِ  همۀ انسانها صحبت کرد. چرا این مسیر فقر را  با تمامِ زمختیهایش پیمود؟  در این مسیرچه مژده ای می داد از گلوی چه  انسانهایی فریاد می  بر می آورد؟ و چه انسانهایی  در سکوتِ ایده های پنهان  با تن برهنه  پنجرۀ سلولهایشان  را بسوی  تصویر دیگری گشودند و دستی را در اوج بی پناهی و در حسرت سوزان؟؟؟؟  تکان می دادند.

 مارش امروز همچنین در برابر انسانهایی عبور کرد که هیولای مواد مخدر زندگی آنها را به تباهی کشانده و دیوار پیاده رو ها را تا انتها  در آغوش گرفته بودند. مارش دشتِ تنهایی و بی پنهاهی آنها را با پیوند عمیق طبقاتی در حد یثِ جمع شدنِ این ارتش نجات بخش  با بیان ساده شعار همبستگی جهانی پر کرد، روئیاهای خسته اشان را به انتظار نشاند، صدا، صدای بیداری بود. صدای یاغیانی عصیانگر که در این ساعات از روز به عابرین خسته از کار نوید دنیای دیگر و آیندۀ بهتری می داد. صدای رستاخیز ارتشی که از پا برهنه ها و چپها شکل گرفته  که برای تبدیل شدنِ روئیاها به حقیقت می جنگند. مارش  امروز، سرمایه را در این مسیربیشترعریان و معنا کرد. مثل طوفان از ناهمواریها می گذشت  و همه را پذیرا بود. عاطفه ها خروشان، و انسانیت زنده بود. سخن از زیبایی های زندگی که  هزاران بیننده را بسوی خویش می کشید  امروز در خیابانهای مملو از بیننده تاریخ دیگری از زندگی انسان علیه فقر و سرمایه را ورق زد.

امروز شنبه 5 نوامبر از ساعت  ده نیم صبح میز اطلاع رسانی  با عکسهای کارگران زندانی  و بخاطر آزادی همۀ زندانیان سیاسی در زندانهای رژیم فاشیستی اسلامی ایران  در میدان راتن پلاتس شهر فرانکفورت بر قرار شد. عکسهای کارگران زندانی همراه پرچمی بزرگ که بر روی آن زنده باد سوسیالیسم نقش بسته بود به این میز اطلاع رسانی زیبایی خاصی داده بود. در عین حال اطلاعیه های زیادی  به زبانهای  آلمانی و  انگلیسی  در این رابطه در بین مردم توسط چندین نفر از رفقایی که دست اندر کار این مراسم با شکوه بودند پخش می شد.
این میز اطلاع رسانی همراه بود با تظاهرات 99 در صدیهای  شنبه های این شهر و مرکز ثقل تظاهر کنندگان شد که هر دم  دسته دسته در اطراف آن جمع می شدند. این میز اطلاع رسانی زینت بخش این نقطۀ مهم شده بود. تا تظاهرات  در ساعت دوازده و نیم  شروع به حرکت کرد و ماهم همراه این مارش راه افتادیم.  مسئوالان تظاهرات هر هفته مسیری از شهر را در نظر می گیرند امّا اینبار مسیری را نشانه رفتند که تا کنون تا جایی که  من پرسیدم هیچ تظاهراتی از آن مسیر عبور نکرده که پایین تر به آن اشاره خواهد شد. امّا بازگشت همان مسیر خیابانهای بانکهاست. شعارها همان شعارهای هفته های قبل بود  اما سخنِ سخنرانان و مواضع آنان در رابطه با  اوضاع روز جهان این هفته  رادیکال تر و با اعتماد بنفس بیشتری صحبت می شد. درساعت دو بعد از ظهر مارش به جلوی بانک مرکزی اروپا یعنی به اعتصاب کنندگان ملحق شد پس از اینکه چند نفر صحبت کردند اعلام شد که مارش از مسیری دیگر عبور می کند و کسانی که می آیند حرکت کنند اینبار مارش نه از بانکها عبور بلکه مسیری را در پیش کرفت که پر جمعیت ترین مرکز این شهر است. به نام هاوپت بان هوف که  24 ساعته شلوغ  ترین مرکز شهر فرانکفورت است. هم زنان تن فروش در چند خیابان این منطقه کاسبی می کنند و هم معتادان این شهر به علت شلوغ بودن و رد و بدل کردن آزادانه مواد مخدر و هم از پناهگاههای بیشتر و امکانات بیشتری در سرما و گرما در اینجا بهره می برند. به این دلائل مارش این مسیر را انتخاب نمود تا به ز بان همه آنها صحبت کند، بشارت امید بدهد و بگوید چنین زندگی ای دیگر باید پایان پذیرد و شایسته انسان امروز نیست  و برای دیداری دیگر از همه دعوت کرد تا عشق و عاطفه ها را بکارند و ثمره آن را در بزرگترین تطاهرات هفته آینده با هم تقسیم کنیم. 
در این مسیر،و در هوای بسیار دلپذیر  راهپیمایان گاه و بیگاه می ایستادند و دو سخنران در همین رابطه که نظام سرمایه داری چگونه سرنوشت اکثریت انسان را به تباهی کشانده مداوما صحبت  می کردند.  پنجره های  همه ساختمانها باز می شد و خانواده ها با مشتهای گره کرده اعلام پشتیبانی می کردند و وسیعاٌ توسط دوربین و تلفن های دستی فیلم و عکس می گرفتند. در نزدیکی چهار راهی  از بلند گو اعلام گردید که ما اینجا کوتاه خواهیم ایستاد و به مدت یک دقیقه فقط هورا وسوت می کشیم، بعد از آن در آخرین طبقۀ ساختمانی پنج طبقه پارچه ای ده متری رو به جمعیت آویزان گردید  که بر روی آن چنین نوشته شده بود" واقعیت را به زبان بیاور حتی اگر صدایت لرزش داشته باشد"  صدای سوت  و کف زدن و شعارهای همبستگی جهانی خیابانهای اطراف را به لرزه در آورد. تظاهرات در میان شعار و کف زدنها  به مسیر خود ادامه داد تا دو باره به متحصنین پیوست  و پس از سخنرانی پر شور یکی از مسئولین در ساعت 4 و نیم  بعد از ظهر خاتمه یافت.
  دیشب یعنی شبِ یکشنبه  از ساعت شش و نیم بعد از ظهرجلسه مجمع عمومی برای ارزیابی از کارهای  هفته ای که گذشت  شروع شد و تا 9 و نیم شب ادامه داشت.  بیشتر وقت به تظاهرات شنبه گذشته اختصاص داده شد.  نقاط  ضعف و قوت، انتقادها، پیشنهادات، بعد از آن هر تیمی  گزارش کار خود را ارائه داد  که تا کنون چکارهایی کرده اند. آنچه بر این مجمع عمومی  سایه انداخته بود صفا و صمیمت و گذشت  و آمادگی برای کار بیشتر در بین این دوستان بود.
این اعتراضات تا کنون در این شهر بسیار خوب پیش رفته است و دچار مشکلی نشده. نه در تظاهراتها، نه در آن  مرکز که چادرها بپاست  یعنی جلوی بانک مرکزی اروپا، نه با پلیس، نه با مریض شدن  این دوستان و  بیمارستانها، آمبلانسها  هم سریعاٌ می رسند. مردم شهر هم این صحنه را دنبال می کنند، تظاهرتها را می بینند. بی دریغ کمک می کنند. آنچه اذیت می کند سرمای سوزناکِ شبها است. امّا آینده این جنبش چگونه رقم می خورد و در گروِ چه چیز
هایی است فعلا مورد بحث این دوستان هم هست اما هنوز نه به صورت منسجم .
دوشنبه     7   نوامبر 2011  زنده باد انقلاب ، زنده باد انسانیت.
محمدامین کمانگر