خانه > محسن ابراهيمى > یادداشتهایی بر مبارزات طبقاتی معاصر(۳)

یادداشتهایی بر مبارزات طبقاتی معاصر(۳)

نوامبر 10, 2011

ebrahimi1917@gmail.com 

از جنگ تروریستها تا جنگ علیه تروریسم!
در حالیکه سه دیکتاتور ساقط شده اند؛ دیکتاتور سوریه در هوا معلق است و دیکتاتورهای ایران هر صبح با کابوس سقوط بشار اسد بیدار میشوند؛ رجزخوانیهای جنگی نتانیاهو و رجزخوانیهای متقابل حکومت اسلامی، صحنه سیاسی جهان، منطقه و مخصوصا ایران را بسرعت فرا گرفته است.

۱۔ جمهوری اسلامی میخواهد اتمی شود حتی اگر نشانه های خدا بر زمین هر روز صد بار قسم بخورند که نه خیر حکومتشان فقط به انرژی اتمی علاقه دارد و نه خود بمب اتمی. اینها فرزندان خلف همان شیادی هستند که حکومت اسلامی را بالاتر از نماز و روزه و حج اعلام کرد و صریحا گفت که به خاطر حفظ حکومت هر دروغی جایز است. جمهوری اسلامی میخواهد به سلاح اتمی مسلح شود تا هم قطب تروریسم اسلامی رو به زوال در جهان و هم حکومت اسلامی روبه سقوط در ایران نقطه اتکا جدیدی پیدا کنند.
۲۔ دولت اسرائیل متحد اصلی تروریسم میلیتاریستی غرب و مشخصا آمریکا در منطقه است و قطب تروریستی در منطقه را نمایندگی میکند. جمهوری اسلامی هم در راس قطب تروریستی مقابل است. اتمی شدن جمهوری اسلامی، عملا یعنی مسلح شدن قطب تروریسم اسلامی به بمب اتم. و این موقعیت یکه تاز اتمی دولت اسرائیل را تضعیف میکند. با این حساب روشن است که چرا حکومت اسلامی میخواهد اتمی شود و چرا دولت اسرائیل نمیخواهد قطب مقابلش ۔ که علنا در باره محو این دولت از جغرافیای سیاسی جهان کرکری میخواند ۔ به بمت اتم مسلح شود. همین، به اندازه کافی زمینه تبلیغاتی برای ماجراجویی نظامی اسرائیل را فراهم میکند.
۳۔ انقلابات منطقه، موقعیت دولت اسرائیل را تضعیف کرده اند. این دولت، از یکطرف متحدین سیاسی منطقه ای اش را از دست داده است و از طرف دیگر نسیم انقلابات منطقه را در خود اورشلیم و تل آویو احساس کرده است. از نظر نژادپرستان حاکم در اسرائیل، تهاجم نظامی به ایران، مخصوصا اگر با تحرک تروریستی حکومت اسلامی پاسخ بگیرد، شاید بتواند چشم انداز عمق یابی اعتراضات در اسرائیل را با سد هیجانات ناسیونالیستی سد کند. دولت اسرائیل بی تردید روی این حساب میکند.
۴۔  جمهوری اسلامی، در بدترین شرایط جهانی و داخلی قرار دارد. در میان افکار عمومی جهان، نهادهای بین المللی و حتی دولتها منزوی تر شده است. در داخل ایران، تازه از لبه پرتگاه سرنگونی باز گشته است و در کابوس بازگشت مجدد به همان پرتگاه بسر میبرد. به یمن قدرت نمایی جنبش سرنگونی رادیکال در دو سال پیش، این حکومت حتی کم کم داشت طرفدارانش در میان اپوزیسیون رنگارنگ ناسیونالیست و اصلاح طلب ۔ همان مرتجعینی که تخصصشان در قاب زدن فرصتهاست ۔ را از دست میداد. وضع بالای حکومت هم که روشن است. کار به جایی رسیده است که حتی ولی فقیه و رئیس جمهور منتصبش، سایه همدیگر را با تیر میزنند. وضع جمهوری اسلامی تعریفی نداشت که نتانیاهو ظاهرا به دادش رسیده است.
۵۔ با این حساب، آیا نباید خامنه ای دست نتانیاهو را ببوسد که در میان این خشکسالی سیاسی، اینچنین باران رحمت (همان مائده آسمانی مشهور) را بر سر این  حکومت نازل میکند؟ شرایطی فراهم میکند که حکومت اسلامی:
اولا، در سطح جهان به عنوان مظلومی که در معرض تجاوز نظامی است ظاهر شود. 
ثانیا، صف در هم ریخته خود در بالا را موقتا هم که شده منسجم کند. اسبانی که همدیگر را گاز میگرفتند برای همدیگر شیهه وحدت سر بکشند.
ثالثا، فضای داخل را نظامی کند. به خطر تجاوز نظامی آویزان شود و تجاوز به حقوق مردم را گسترش دهد. 
رابعا، بخشهایی از اپوزیسیون ملی ۔ اسلامی و ناسیونالیستی را بیش از پیش زیر عبای خود جمع کند. آیا بعد از شواهد سالهای گذشته کسی در این تردید دارد که سران این اپوزیسیون در چنین مواقعی یا بغل میلیتاریسم غرب و یا بغل خود جمهوری اسلامی غش میکنند؟
به اطلاعیه های همین چند روز اخیر این طیف سری بزنید و ظرفیت ارتجاعیشان را به چشم خود ببینید. با شنیدن اولین صدای دهل جنگی، محافلی مالیخولیایی در صف سلطنت طلبان رقص و پایکوبی شان را شروع کرده اند. هنوز کابوس مرگ و خون و ویرانی متحقق نشده است که در صف این مجنونهای سیاسی، رویای تاجگذاری در میان آتش و خون و ویرانه زنده شده است. حتما پیش خود میگویند یاد داریوش همایون فقید به خیر که چندی پیش فراخوان داد که وطن در خطر است و پوتین بپا کنید و در رکاب جمهوری اسلامی شمشیر بزنید!
 در صف اصلاح طلبان ملی۔اسلامی، "روشنفکران دمکرات" و غیره هم انتشار بیانیه های دفاع شرمگینانه و در لفافه از جمهوری اسلامی تحت نام "ایران و ایرانیت در خطر است" آغاز شده است. آنها به جمهوری اسلامی که خود یکی از منابع اصلی تروریسم و یکی از عوامل و دلایل جدی هر جنگ احتمالی در منطقه است توصیه کرده اند که کاری کند که "دلیلی برای تهدید به جنگ و ویرانی باقی نماند". اگبر گنجی، یکی از امضا کنندگان بیانیه ۱۲۰ "روشنفکر"، طوری حرف میزند که انگار سخنگوی وزارت دفاع حکومت اسلامی در خارج کشور است!
۶۔ این کمشکش دو سو دارد. میلیتاریسم تروریستی اسرائیل از یکطرف و تروریسم جمهوری اسلامی از طرف دیگر. این کشمکش دو ارتجاع است. سالیان دراز است که این دو ارتجاع منطقه همدیگر را تغذیه کرده اند. یکی به نام مقابله با تروریسم اسلامی به هر جنایتی علیه مردم فلسطین دست زده است و دیگری به نام دفاع از حق مردم فلسطین، ترور خونین اسلامی در منطقه را گسترش داده است. هر دو سوی این کشکمش ارتجاعی آب در آسیاب همدیگر میریزند و از نظر بشریت محروم و معترض منطقه محکوم هستند. هم باید تبلیغات مالیخولیایی و جنون آمیز سران حکومت اسلامی در باره محو اسرائیل از نقشه جهان (که البته معنای واقعیش نابودی زنان و مردان و پیران و کودکان و کارگران کشور اسرائیل است و نه پایین کشیدن اقلیت نژاد پرست مذهبی حاکم) را محکوم کرد و هم ماجراجویی نظامی ارتجاعی
حکومت اسرائیل را. سرنوشت دو کشور را باید کارگران و جوانان و زنان و مردان شریفی به دست بگیرند که آزادی و حرمت انسانی و برابری انسانها را ارج میگذارند. فقط در این صورت است که منطقه روی صلح و آرامش را به خود خواهد دید.
۷۔ هر گونه ماجراجویی نظامی دولت اسرائیل و هرگونه حمله نظامی اسرائیل باید بدون قید و شرط محکوم شود. به این دلیل که این نه بازی جنگی کامپیوتری در فضای مجازی است و نه نبرد میان دو ارتجاع در فضایی خارج از کار و معیشت و مبارزه میلیونها زن و کودک و پیر و جوان. اگر چنین چیزی امکانپذیر بود باید کناری می نشستیم و کمشکش دو ارتجاع را به نیشخند میگرفتیم. این ماجراجویی نظامی را باید محکوم کرد اولا به این دلیل که اگر عملی شود تلفات انسانی عظیمی به همراه خواهد داشت. ثانیا به این دلیل که از نقطه نظر مردم بپاخاسته منطقه و مشخصا مردم بپاخاسته ایران، به حال مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی مضر است. حمله نظامی به ایران، میتواند یک خدشه جدی در مبارزه سیاسی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی بوجود بیاورد. میتواند سرنگونی جمهوری اسلامی را به عقب بیاندازد.
۸۔ اما محکومیت صرف هر دو طرف کافی نیست. اگر این وظیفه خطیر طبقه کارگر و نیروهای چپ و سکولار در اسرائیل است که نژاد پرستان مذهبی حاکم  در اسرائیل را عقب برانند؛ در مقابل، این وظیفه خطیر همه کسانی که خواهان استقرار آزادی و حرمت انسانی در ایران هستند است که در هر شرایطی تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی را افزایش دهند. جمهوری اسلامی خود یک پای جدی تروریسم و آدمکشی و جنگ در منطقه است و سرنگونی آن یک فاکتور مهم و اولیه برای استقرار آرامش و امنیت در منطقه و آزادی و برابری در ایران است. تا آنجاییکه به ایران مربوط است، اگر کسی واقعا خواهان کنار زدن سایه شوم جنگ و ترور و آدمکشی بر فراز سر مردم منطقه است، باید به صف جنگ کارگران، زنان و جوانان و اکثریت مردم ایران علیه جمهوری اسلامی بپیوندد. خطر جنگ و جنایت در منطقه زمانی به پایانش نزدیک خواهد شد که جنگ داخلی علیه جمهوری اسلامی به فرجام برسد. جمهوری اسلامی میخواهد خطر جنگ خارجی را به زمینه ای برای کند کردن جنگ داخلی و حفظ خود تبدیل کند. ما باید جنگ داخلی علیه حکومت اسلامی و سرنگونیش را به زمینه ای برای پایان دادن به خطر جنگ خارجی تبدیل کنیم. اگر جنگ دولتهای تروریستی منطقه میتواند به مثابه مانعی در مقابل انقلاب و جنبش سرنگونی علیه حکومت اسلامی عمل کند؛ در مقابل، فقط با سرنگونی انقلابی همین حکومت اسلامی میتوان زیر پای جنگ خونینی را خالی کرد که یک پای جدی اش همین حکومت اسلامی است. *
۱۰ نوامبر ۲۰۱۱، ۱۹ آبان ۱۳۹۰

دسته‌ها:محسن ابراهيمى