فيلم حکومت نظامی + لينک داونلود فيلم
در کشوری در آمریکای جنوبی، سه گروگان که قرار است با زندانیان سیاسی معاوضه شوند، توسط گروه توپامارو ربوده شدهاند. این سه گروگان یکی کنسول برزیل است، دیگری «لی»، منشی دوم سفارت آمریکاست – که بلافاصله آزاد میشود، چون ربودنش به مشکل برمیخورد – و گروگان سوم، «فیلیپ مایکل سانتوره» (مونتان)، یک آمریکائی متخصص ارتباطات است که برای «آژانس بینالمللی توسعه» کار میکند و ظاهراً در کشمکشهای سیاسی جاری، ناظری بیگناه است. در حالی که مطبوعات بینالمللی جنجال به پا کردهاند، مجلس همه را سؤال پیچ کرده و پایههای دولت میلرزد. سردسته توپاماروها، «هوگو» (وبر) در مخفیگاه از «سانتوره» – که در حین دستگیری زخمی شده ولی بلافاصله تحت مداوا قرار گرفته – بازجوئی میکند. وقتی مدارکی انکارناپذیر رو میشوند، بالاخره «سانتوره» میپذیرد که در دانشکده پلیس بینالمللی، مربی روشهای ویژه بازپرسی، از جمله شکنجه، بوده است و در حال حاضر هم طی مأموریتی مشابه، با پلیس و سازمانهای دست راستی دولتهای گماشته آمریکی در کشورهای آمریکای لاتین همکاری میکند. در این بین، با وجود فشارهای مجلس، تظاهرات دانشجوئی و یک گروگانگیری دیگر – یکی از کارشناسان کشاورزی «آژانس بینالمللی توسعه» – رئیسجمهور از صدور حکم آزادی زندانیهای سیاسی درخواست شده، خودداری میکند.
مثل فیلمهای ، زد (1969) و اعتراف (1970)، این فیلم نیز ترکیبی ناخوشایند از فرصتطلبی و سیاستزدگی باب روز کوستا گاوراس است با توسل به همان حرفها و شعارهای سیاسی دهه 1970 در باب استعمار و استثمار و غیره. در این فضای سیاستزده و «توهم توطئه» البته کوستاگاوراس، کارگردانی بیرقیب است که فیلمهایش به بسیاری از دغدغهها و شاید پرسشهای تماشاگر سیاستزده این دهه پاسخ میدهد. ساخت و پرداخت حرفهای کوستاگاوراس به کلیشههای این نوع فیلمها، مثل مبارزان آرمانگرا و نرمخو و پلیسهای خشن و بیاحساس، تأثیر و جلائی مظاعف میبخشد؛ هرچند که ساختمان روایتی فیلم (در همان آغاز مشخص میشود که مزدور سانتوره اعدام شده است) بهگونهای است که تعلیق و هیجان یک تریلر سیاسی (همچون دو فیلم دیگر کوستا گاوراس) بیبهره میشود. موسیقی تئودراکیس، مثل زد، شورانگیز و برای تحریک امیال سیاسی – مبارزاتی مناسب است. عنوان فیلم از نمایشنامهای با همین نام نوشته آلبرکامو گرفته شده است.
حکومت نظامی
حکومت نظامی افشاگر شیوه معمول عملکرد امپریالیسم آمریکا برای سلطه و سرکوب در کشورهای جهان سوم – در کنار رژیمهای دستنشاندهاش – در دوران جنگ سرد و استعمار نو است. کوستا گاوراس مثل چند فیلم سیاسی دیگرش، اینبار هم از مشخص کردن مکان وقوع حوادث و نامهای اشخاص اصلی پرهیز کرده و برای چند آدم با نام و نشان فیلم نیز، نامهائی متفاوت برگزیده است. او فقط از آمریکای لاتین نام میبرد اما با نشانههائی، در مییابیم که این کشور اروگوئه است (صریحترین نشانه، نام مونتهویدئو – پایتخت اروگوئه بر روی بدنه پلکان هواپیمایی است که یک دو بار در فیلم می بینیم
در فیلم زد هم گاوراس همین شیوه را داشت، اما حوادث آشنا، برای تماشاگر تردیدی باقی نمیگذاشت که یکی یونان و دیگری چکسلواکی است. بهعلاوه که اتکای فیلمساز به یک حادثه واقعی، نشانهها را صریحتر میکند
کوستا – گاوراس را – بخصوص به استناد همین دو سه فیلم – متهم به فریبکاری، و حتی همدستی و مزدوری سیا کردند و میگفتند که این فیلمها بهرغم ظاهر افشاگرشان، در جهت منافع همان نظامها عمل میکند. آنها به «تکنیک آمریکائی» فیلمهای او اشاره میکنند و اینگونه افشاگریهای به ظاهر انتقادی را حاصل دگرگونی شیوههای تبلیغاتی امپریالیسم، پس از جنگ ویتنام میدانند که حکم سوپاپ اطمینان را دارد. اینها البته همه ادعا و اتهام است و هرکس میتواند بسته به دیدگاه خود، دربارهشان قضاوت کند؛ هنوز کسی سند پرداخت چکی از سوی سازمان سیا در وجه کوستا – گاوراس برای اینگونه خدمات، رو نکرده است.
سازمان سیا در دوران جنگ سرد، سازمانها و مؤسسههای مختلفی با ظاهر فعالیتهای غیرنظامی و غیرسیاسی در کشورهای مختلف زیر سلطهاش سازمان داد که هم بر رژیمهای دستنشاندهاش – با شیوههای پیچیده – نظارت کند، هم برای سرکوب جنبشهای آزادیبخش و مخالفان و روشنفکران و شخصیتهای آزادیخواه به دستگاههای پلیسی و امنیتی آنها کمک کنند. کوستا – گاوراس، نامی از گروه چریکی فیلمش، نمیبرد. اما نام کشور را که اروگوئه بگیریم، چریکها هم توپاماروها – جبهه مسلحانه، که سال 1962 به رهبری رائول سندیک از حزب سوسیالیست اروگوئه انشعاب کرد و شیوه پیروزی انقلاب کوبا را الگوی خود قرار داد.
کوستا گاوراس که با فیلم اعتراف گرایشهای تروتسکیستی از خود نشان داده بود، در حکومت نظامی تلاش میکند بیثمر بودن مشی مسلحانه توپاماروها را نشان دهد؛ به همین جهت، این جنبش را تنها یک سازمان نظامی نمایش داده که از مبارزه سیاسی و ارتباط با مردم، غافلند. توپاروها گرچه در دوران فعالیت خود، تحت تأثیر چه گوارا بودند، اما کم و بیش، ضرورت آگاه کردن مردم، ارتباط با آنها، و مبارزه سیاسی را هم نفی نمیکردند. آنها در مقالهای با عنوان «در راه ایجاد حزب» نوشتهاند: «چریکها همواره در کنار مبارزه مسلحانه، به تبلیغ سیاسی در بین تودهها پرداخته و آن را از نظر دور
میدارند. مسأله برای ما، فقط تشخیص موقعیت زمانی است: اول باید اعتماد تودهها را جلب کرد، امکان تماس با آنها را فراهم کرد، آنها را برای پذیرش مسائل آماده کرد، و بعد به تبلیغ سیاسی دست زد…» و در مطلب دیگری با عنوان از ویتنام تا اروگوئه و درسهائی از آنها نوشتهاند: «توپاماروها در مبارزه مسلحانه خود، سه مأموریت را دنبال میکنند: علیه حکومت دست به کار شدن، توسعه دادن و شناساندن خط مشی سیاسی جنبش، متشکل کردن و ساخت افراد خود. توپاماروها در کنار مبارزه مسلحانه، هدف مهم دیگری را نیز تعقیب میکنند، و آن واقف کردن مردم به آنچه در دور و برشان میگذرد، سیاسی کردن آنها و جلب همدردی، حمایت و همکاریشان با انقلابیون». اما به هرحال، بیشتر تأکید آنها بر عملیات مسلحانه بود که اعتقاد داشتند بیشترین تأثیر را بر مردم میگذارد و صد البته وجود دیکتاتوریهای دست نشانده تا دندان مسلح امثال باتیستا ها و پینوشه ها بر شیوه فعالیت احزاب و انقلابیون آمریکای لاتین و اجبارشان به تبعیت از خط مشی مسلحانه کاملا تأثیر گذار بوده است.
در فیلم، البته کوستا – گاوراس براساس موضعی که دارد، هیچ نشانهای از ارتباط چریکها با مردم نشان نمیدهد و آنها از ایستگاه رادیوئیشان، فقط چند اعلامیه توضیحی درباره عملیات گروگانگیریشان پخش میکنند. اما فیلمساز، موضع خود و مردم را از زبان رانندهای که توپاماروها اتومبیلش را به زور برای ادامه عملیات میگیرند، بازگو میکند. مرد میان سالی که اتومبیلش را میگیرند، و او میداند که آنها کیستند، با نارضایتی به یکی از چریکها میگوید: «من از نظر سیاسی با کار شما موافق نیستم»، و مخاطبش با لحنی پرخاشگر میپرسد: «از نظر عمل چطور؟»
در پایان فیلم، با نمایش دستگیری چند تن از اعضای اصلی MLN و آمدن جانشین تازهای برای «فیلیپ مایکل سانتوره»، فیلمساز بر بیهودگی تلاشهای توپاماروها تأکید میکند. او البته به جزئیات لو رفتن آنها نمیپردازد و تنها پیش از شروع دستگیریها در یک نمای سریع، ناشناسی را نشان میدهد که محل گردهمائی سران چریکها را نشان میدهد. بجز همه اینها، البته کوستا – گاوراس در مصاحبهای، به صراحت مخالفت خود را با مشی توپاماروها اعلام کرده است
مصاحبهای که در انتهای ترجمه فارسی فیلمنامه حکومت نظامی نقل شده، و کوستا – گاوراس با لحنی تأئیدآمیز از مشی توپاماروها سخن گفته، با توجه به مصاحبههای دیگر او، دیدگاههایش، و اصلاً خود فیلم، مشکوک بهنظر میرسد.
در اوت 1971، توپاماروها یک مأمور سازمان سیا را به نام دان آنتونی [دانیل] میتریونه – که در فیلم به «فیلیپ مایکل سانتوره» تبدیل شده ، گروگان میگیرند. ظاهراً او کارشناسِ [در فیلم: ارتباطات و ترافیک] آژانس بینالمللی توسعه است اما در واقع از سوی سازمان سیا مأمور آموزش شکنجه و جنایت و سرکوب در دستگاه پلیس اروگوئه است. میتریونه، پیش از آن نیز با همین مـأموریت در گواتمالا [در فیلم: سانتا دومینگو] و برزیل فعالیت داشته است. در حکومت نظامی، توپاماروها سفیر برزیل را هم بهدلیل همکاریهای پلیس برزیل با پلیس اروگوئه در اعمال سرکوب میربایند
در همان ترجمه فارسی، در تنها پانویس کتاب که از مترجم (منیژه) محامدی است، به نقل از نشریه یکی از گروههای سیاسی در اوایل انقلاب آمده که آژانس بینالمللی توسعه در ایران – شیراز نیز شعبهای داشته است.
در صحنههای بازجوئی، «سانتوره» بسیاری از موارد همکاری آمریکا برای سرکوب مخالفان را بازگو میکند؛ از تعلیم پلیس و شکنجهگر و فراهم کردن ابزار شکنجه گرفته تا اعمال سیاستهای غیر مستقیم. در سال 1906 مجازات اعدام در اروگوئه لغو شد و قوانین مدنی این کشور با شباهت به قوانین مدنی اروپائی تغییر شکل داد، اما چون بعضیها میبایست میمردند، آمریکا یک دستگاه سرکوب مخفی با نام «اسکادران مرگ» ایجاد کرد تا بر فراز قانون، این وظیفه را انجام دهد (مشابه چنین تشکیلاتی هم در گواتمالا با نام «مانو» و در سانتادومینگو با نام «لاباندا» ایجاد شد). کانتنل، مأمور سازمان سیا، که او هم کارمند آژانس بینالمللی توسعه – شعبهای از سازمان سیا – بود، اسکادران مرگ را با پوشش اداره پنجم از اداره کل اخبار و اطلاعات وزارت کشور اروگوئه تأسیس کرد و با همکاری آرژانتین و برزیل به تعلیم کماندوهای مرگ پرداخت. بهدلیل لیبرالیزه شدن قوانین مدنی و لغو مجازات اعدام، اسکادران مرگ عده زیادی از مخالفان را ترور و شکنجه میکرد؛ کتابفروشیها، ساختمانهای احزاب مخالف وخانههای سران آنها و دیگر افراد «خطرناک ناراحت» را منفجر میکرد و همواره عاملان این کشتارها و تحزیبها، از سوی دولت بهعنوان «افراد ناشناس» که هیچگاه قابل شناسائی و دستگیر شدن نیستند، معرفی میشدند. درجریان انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر 1971 – که نتیجه آن مشکوک تلقی شد – این عملیات گسترش وحشیانهای یافت. به اینگونه اعمال نیز کوستا – گاوراس در فیلمش بسیار پرداخته که در زمان خود، آگاه کننده بوده است. او همچنین به یکی دیگر از ابراز تحمیق در برخی از کشورها نیز اعتنا نشان میدهد: تظاهر به دموکراسی پارلمان. چند فصل طولانی از فیلم، به پارلمان اروگوئه و شعبدهبازیهای «انتقاد در موقع ضروری و بهعنوان سوپاپ اطمینان» اختصاص دارد.
یکی از شخصیتهای مرموز و مبهم فیلم، «لوکاس دوکاس» روزنامهنگار کهنه کار است. با آنکه در جائی از نفرت مرد
نسبت به رژیم با خود نجوا میکند و در فصل ورود سردمداران حکومت – سرمایهداران و زمینداران بزرگ – حرفهای او در معرفی آنها گفتار متن را تشکیل میدهد، با این حال نحوه برخورد بسیار دوستانه مقامهای دولتی با او، از «لوکاس» شخصیت مشکوکی در حد یک آلت دست میسازد. در دفتر کارش نیز میبینیم که او در حال نوشتن مقالهای با هدف پیشنهاد یک رئیسجمهور تازه است. آیا این پیشنهاد برای رهائی از یک بنبست، به او دیکته نشده است؟
روایت فیلم براساس فلاشبک بنا شده و اصلاً کل فیلم هم یک فلاشبک است. پس از کشف جسد «سانتوره» و تشییع جنازه او، فیلم به گذشته برمیگردد و ماجراها را از روز ربوده شدن «سانتوره» دنبال میکند. در طول فیلم نیز فلاشبکهای کوتاه و نماهای توضیح دهنده گفتار شخصیتها، با ضرباهنگی حساب شده و گیرا، در جای خود تدوین شده است. برخی از فلاش بک ها روایت گویندههاست؛ اما برخی دیگر روایت فیلمساز است، مانند صحنههائی که یک گروه کماندو، جائی نزدیک مرز برزیل، آموزش عملیات ترور و تخریب میبینند و هیچ یک از شخصیتهای فیلم، درآنجا حضور نداشتهاند که این صحنهها، روایت آنها تلقی می شود. کوستا – گاوراس در فضاسازی و خلق تعلیق، استاد است.
فیلم در شیلی و فرانسه فیلمبرداری شده و کارفیلمبردار – بهویژه در حرکتهای دوربین – درخشان است و بسیار به فضاسازی کمک میکند. یک حرکت آرام و 360 درجهای دوربین در میدان بزرگ شهر، از این حیث مثالزدنیست. نکته مهم دیگری که معمولاً فیلمساز در آثارش به آن توجه دارد و یکی از عناصر اصلی فضاسازی که در حکومت نظامی به شمار میآید، پس زمینه نماهای عمومی است که کوستا – گاوراس در هیچ یک از نماهای عمومی، آنها را به حال خود رها نمیکند و همواره عنصر یا عناصر و کنشی – حتی در حد غبارآلود بودن فضا – در پس زمینه حضور دارد و احساسی در بیننده برمیانگیزد.
کوستا – گاوراس بهرغم موضع مخالفش در برابر مشی توپاماروها، همدلی تماشاگر را نسبت به آنها برمیانگیزد. به هرحال او بهعنوان یک دوست از آنها انتقاد میکرده است. «سانتوره» در اواخر فیلم، وقتی که از تصمیم چریکها برای اعدامش مطلع میشود، تقاضای مذاکره میکند تا شاید بتواند مشکل را حل کند، اما هنگامی که از دستگیری تعدادی از سران توپاماروها باخبر میشود، میگوید که کاری از دستش ساخته نیست. او که خود مأمور سازمان سیا است، میداند که برای امپریالیسم، حالا که ماهیهای گندهای به تورش افتاده مرگش اهمیتی ندارد بلکه «شیوه» مهم است. روز بعد، یک کارشناس دیگر جنایت و سرکوب، به جای او میِآید
حکومت نظامی یکی از معروفترین فیلمهای سیاسی دنیا، با ساختاری پلیسی و پرتعلیق است. بهعنوان یک اثر حادثهای، هنوز پرکشش و گیراست، اما موضع و موضوعش متعلق به یک دوران سپری شده، و افشاگریهایش حالا «بسیار واضح و مبرهن» بهنظر میرسد. حالا همه چیز، از یک نگاه سادهتر و از نگاهی دیگر پیچیدهتر شده اند.
ترجمه این فیلم تقدیم میگردد به همه جانهای سبکبالی که در راه دفاع از آزادی و کرامت انسانی علیه مزدوران رنگارنگ امپریالیسم جنگیدند و جاودانه شدند . همچنین تقدیم میگردد به بازیگران شیلیایی فیلم که یکسال بعد از ایفای نقش هنریشان ، کشورشان با کودتای دژخیم پینوشه روبرو شده و بخاطر بازی در فیلم حکومت نظامی به جوخه های مرگ استبداد و استعمار سپرده شدند. یادشان گرامی باد
داونلود فیلم حکومت نظامی از سرور مگا آپلود :
http://www.megaupload.com/?d=7ZSPCE2N
داونلود فیلم حکومت نظامی از سرور مدیا فایر :
part.1
http:www.mediafire.com/?abn4y473t9hi25i
part.2
http:www.mediafire.com/?t4u9yv5gz2x8qjn
part.3
http:www.mediafire.com/?047c2tzfr44q184
part.4
http:www.mediafire.com/?sn3s6qdnq7t9238
مترجم : فریدون حسین زاده