خانه > محمد امین کمانگر > هیجده هزار انسان امروز دست به دست هم دادند و برای احیای ارزشهای انسانی تلاش نمودند!

هیجده هزار انسان امروز دست به دست هم دادند و برای احیای ارزشهای انسانی تلاش نمودند!

نوامبر 15, 2011

امروز مارش پر قدرت هیجده هزار انسان، جنگ و اسارت و زندان و بیکاری و فقر و تن فروشی و سرمایه را مورد حمله قرار داد و دست در دست هم بدون ملیت و مرز و رنگ و زبان  طلوعِ آفتابِ فردای بشریت را فریاد زد.  بقول یکی از سخنرانان" ما امروز مژدۀ دنیای بهتری را نه فقط  به آلمان و اروپا  به جهانیان می دهیم".

 

اعتراض 99 در صدیها علیه بانک و سود سرمایه شکل و معنی  گرفت و از این کانال مردم مطالبات عمیق خود را به عنوان امری معین بیان می دارند. از این کانال کل نظامِ موجود را محکوم  می کنند و ارکان اساسی آن را  به نقد می کشند.

 

امروز  سخن از دردهای مشترکی است که این دردها شکل دهندۀ محروم ترین اقشار جامعه بشری است. که آگاهانِ این جوامع در این ظرف و به این  شکل دارند زندگی خود و زندگی هم طبقه ای های خود را  تغییر می دهند و دنیای بهتری را خواستارند تا  در آن دنیا  فقر و سیه روزی  محو گردد.  می خواهند رنگِ زمانه خود را به این دنیای مورد نظر بزنند. بقول یکی از جوانانِ سخنران امروز"ما برای بوجود آوردنِ دنیایی می جنگیم که هیچ انسانی پیدا نشود که در آن دنیا  قرصِ اعصاب بخورد"   این  حرکت واکنش استثمار شوندگانی است که از نیویورک تا اسپانیا و یونان و آلمان تا سربازانی از جبه های جنگ افغانستان و عراق با هم متشکل شده و  با شعار زیبای همبستگی جهانی علیه این نظامِ ضد انسانی فریاد می زنند. سیمای جهان امروز چنان ملتهب است که از هر گوشه اش برخاسته و برای سهم انسانی انسانها از نعماتِ این دنیا اعلام حضور  کرده است. هم اکنون جامعه سرمایه داری  با شرایط اسفباری که برای بشریت به وجود آورده است  انسان کارکن هیچ نفعی در وضع موجود ندارد و این وضع هم هیچ نقطه اشتراکی با منافع مردم جهان ندارد.

 

بنظرمن حرکات و مطالبات این جنبش سوسیا لیستی است بدون اینکه مستقیم از سوسیالیسم صحبت بکنند. نظرات مارکس  و کلام  او در سخنان سخنرانان و شرکت کنندگان مداوما  تکرار می شود بدون اینکه از مارکس نامی به زبان آورند. بنظر من این جنبش، یعنی جنبش سوسیالیستی، چون کلامش چنین است و فرمانش همین است.  وقتی که جوانی به جهانیان اعلام می دارد که ما جهانی می سازیم که در آن کسی ناراحت نباشد تا قرص اعصاب بخورد و جوان دیگری که پنجمین سخنران دیشب بود اعلام کرد ما تمام مرزهای اروپا را بر می داریم تا با جهان یکی شویم. این عین سوسیالیسم است. اما سوسیالیسمی که  با رنگ و بوی زمانۀ خودش آمده داد سخن سر می دهد.

 

کاش می توانستم سخنرانی ها  و خواسته های  که در این  دو تظاهرات بیان شد را بطور کامل منعکس می کردم، اما نمی توان ده ساعت فعالیتِ پر شور و هیجانِ با هم  بودن چندین هزار انسان را منعکس کرد. فقط به تکه هایی از گفته های چند نفر از سخنرانان جمعه شب و روز شنبه بسنده خواهم کرد.

چه چیزی دارد در جهان رخ می دهد؟ چه چیزی را باید 99 در صدیهای اواخر 2011 جهان، در تاریخ این سال  به نفع  بشریت به ثبت برسانند؟ تظاهراتِ امروز جواب این سوال را به روشنی داد.

 

امروز12 نوامبر 2011 از ساعت 11 صبح  دسته دسته مردم از گوشه و کنار شهر فرانکفورت به مرکز اصلی شهر آنجا که  فراخوان تظاهرات امروز در آن  اعلام شده می آمدند و در این مکان جمع می شدند. از چندین نقطۀ  این مکان ساز و دهل و موزیک زنده و رقص و پایکوبی  بپا بود و صدها نفر داشتند اطلاعیه احزاب و سازمانها را در رابطه با آیندۀ این جنبش پخش می کردند. از نگاه ها احساس می کردی همه از یک جنس هستند. همه همدیگر را  گر چه برای اولین بار دیده اند ولی دوست می دارند. فضا بسیار انسانی بود، انسانیت زنده بود و موج می زد. همه برای بشارت یک امر مشترک به اینجا آمده اند تا رازی را با هم در میان بگذارند. بدون اغراق همه از من بودند و من از آنها. در این جوّ و فضا بود که سخنران جوانِ ما اعلام کرد "من در طول عمرم هیچگاه چنین فضای انسانی ای احساس نکرده ام" سخنرانی شروع شد و اولین سخنران دختر جوانی بود که چنین سخن ایراد کرد: "درود بر شماها! من افتخار می کنم که امروز در حضور شماها هستم. این شهر یعنی فرانکفورت پایتخت سرمایه ها است. سرمایه و سود سرمایه همبستگی و انسانیت را از بین برده است و نمی گذارد که عشق و عاطفه در بین انسانها طلوع کند. دیگر بس است. دیگر بس است. مردم، فقط صد متر به عقب تر نگاه کنید تا ببینید که چه انسانهایی دارند در اینجا  زندگی می کنند و به یمن نظام سرمایه داری هر روزه  بر تعداد آنها اضافه می شود. (منظور زنان تن فروش و معتادانی بودند که در همین خیابان بودند) و این جای درد است.

 

من امروز بسیار خوشحالم. باور کنید من در زندگیم هیچگاه چنین حرکت انسانی ای ندیده ام و چنین احساس انسانی نداشته ام. ما با هم می توانیم راهی پیدا کنیم که دیگر بشر، مثل امروز زندگی نکند. این امکان وجود دارد، خیلی ها را در این دنیا می بینیم که بر اثر این شرایط غیر انسانی  برای دردشان به قرص اعصاب پناه می برند. این درد، دردِ سرمایه داری است که باید از بین برود. همبستگی ما می تواند این شرایط را از بین ببرد چون ما این امکان را داریم و باید دنیا را از این وضع نجات بدهیم و دنیایی بسازیم که قرص اعصاب در آن وجود نداشته باشد. ما این جنگ را برای این دنیای بهتربه پایان می بریم و ان دنیارا خواهیم ساخت". این سخنان شورانگیز در میان کف زدن ممتد هزاران انسان خاتمه یافت
.

 

سخنران دوم چنین اعلام کرد: "اصلی ترین پایه نظام سرمایه داری بانکها هستند. برای اینکه بگوییم که ما مخالف کل این سیستم هستیم نه تنها بانکها، ما قدم به قدم پیش می رویم. امروز ما، با این مارش بانکها را محاصره می کنیم، امّا روز دو شنبه 14 نوامبر به فرودگاه فرانکفورت می رویم  و روز پنجشنبه  17 نوامبر به دانشگاههای فرانکفورت با خواست رایگان کردن دوره های مختلف برای جوانان می رویم که امیدوارم جمعیت بیشتری در آن  دو روز شرکت کنند".

 

تظاهرات براه افتاد و بعد از حدود 40 دقیقه به سر چهار راهی رسید که بانکهای فرانکفورت را در خیابانهای اطراف  در بر گرفته بود. خیابان رو برو را توسط پلاکاردهای پنج، شش متری بستند و اعلام کردند هر کس داوطلبانه در خیابان طرفِ راست حرکت کند، یا در خیابانِ طرفِ چپ و آخرین نفرهای مارش در سر همین چهار راه بایستند. زن و مرد و کودک و پیر و جوان دست در دست هم نهادند و حصاری  به وسعت قلب هیجده هزار انسان به دورِ بانکها کشیدند. چندین خیابان اصلی شهر زیر پای این مارش در سکوت فرو رفت و از بلندگو اعلام شد هم اکنون تعداد ما هیجده هزار انسان برآورد شده است. امّا دستهای ما به درازایی تمام جهان است. او اضافه کرد که رفقای ما در برلین هم با تعداد ده هزار نفر هم اکنون محل پارلمانِ دولت را به محاصره در آورده اند. کف زدنها و سوت کشیدنها شروع شد و پایانی نداشت.

 

حضور تعدادی از رفقای حزب ما با در دست داشتن پوستری از مارکس با عبارت: ما برای تغییر این جهان همچنان به مارکس نیاز داریم، وهم چنین گفتۀ کارگران ایران. ما کار می کنیم تا زندگی کنیم، زندگی نمی کنیم تا کارکنیم، به زبان آلمانی و در کنار عکس مارکس زیبایی خاصی به این مارش داده بود. زیبا تر از آن، در چند خیابان از خیابانهای اطراف بانک مرکزی اروپا  مردم در دو ردیف ایستاده بودند و وسط خیابانها خالی بود. از دور پلاکارد بزرگی دیده می شد که دو نفرآنرا گرفته در وسط خیابان رو به پایین می دویدند که همه سرها روبه آنجا می چرخید پلاکارد بزرگی که بر روی آن زنده باد سوسیالیسم به زبان آلمانی و فارسی نوشته شده بود و رفقایمان شهناز مرتب و سهیلا سوداگر آن را حمل می کردند و در میان شور و کف زدنها بطرف بانک مرکزی اروپا حرکت کردند.

اینجا لازم است به بحث یکی دیگر از سخنرانان اشاره کنم که در ادامه صحبتهایش  به  جنگ ایران و اسرائیل اشاره  کرد و گفت دنیا دیگر از جنگ بیزار است ما نباید بگذاریم که سرمایه داری جنگی دیگر را به ما تحمیل کند.

 

یکی دیگر از جوانان در سخنرانی دیشبِ خود، راسیسم و ناسیونالسیم را کوبید و گفت ما پناهنده و غیر پناهنده نداریم ما همه انسانیم ما مرزهای اروپا را برمی داریم تا با جهان یکی شویم. سخنانِ او نیز با کف زدنِ ممتد  حضار تأیید می گردید. او حرفهایش را با شعار زنده باد همبستگی در بین انسانها به پایان برد.

 

در ضمن امروز ساعت شش و نیم این دوستان مجمع عمومی در مورد هفته ای که گذشت و برنامه های هفته آینده دارند. امیدوارم که این گزارش توانسته باشد حداقل گوشه های کوچکی از حرکتِ این جنبشِ بزرگ را منعکس کرده باشد. تا هفته آینده و گزارشات دیگر شاد و پیروز باشید.

 

زنده باد انقلاب، زنده باد انسانیت.

محمدامین کمانگر

فرانکفورت، یکشنبه 13 نوامبر 2011