خانه > محمد امین کمانگر > احتمال حمله اسرائیل به ایران یا جنگِ تبلیغاتی برای امتیاز گرفتن!

احتمال حمله اسرائیل به ایران یا جنگِ تبلیغاتی برای امتیاز گرفتن!

نوامبر 26, 2011

در قلب همین تبلیغات جنگی، امروزه میلیونها زن و مرد و کودک  پیر و جوان در خاور میانه بخصوص  در ایران  و اسرائیل  به کابوس  کشتار، بی خانمانی، به ویرانی و آوارگی  فردایشان می اندیشند. میلیونها انسانی که هم اکنون به  شیار پیکر خون آلود عراق نگاه می کنند و می اندیشند که  این  واژۀ شوم چه تأثیر مخربی  بر زندگی حال  و آینده اشان دارد؟  چه خط سیاهی برای آنانی که اگر شانسی داشته باشند و بمانند به تصویر می کشد؟  نمی دانم چه واژه ای قادر به بیان این مسئله است. مردم  معنای جنگ را از تّلی از  اجساد تکه و پارۀ کودکانی که در راه مدرسه یا سرِ کلاسِ درس  و زنانی که در صف  مواد غذایی بودند در یافت می دارند! و میدانند که جنگ معنایی جز تکرار توحش  برای بشریت نخواهد داشت.

آیا حمله ای صورت می گیرد؟

دولت اسرائیل هیچگاه سیاست خود را در مورد حکومت اسلامی ایران  پنهان نکرده و هراز چندگاهی سخن از حمله را به میان آورده است. بنظر من در این شرایط  هم  بحثِ حمله به ایران  از طرفِ غرب یک  بازی تکراری و فقط برای تضمین و تحکیم موقعیت اسرائیل درمنطقه است.

منطقه ای که هم اکنون در آتش انقلاب شعله ور است  و دیکتاتورها  یکی پس از دیگری سرنگون می شوند، پس از سرنگونی این دولتها معلوم نیست چه دولتی و چه سیاستی روی کار خواهد آمد و موضع گیری دولتهای جدید این منطقه  در رابطه با اسرائیل چگونه می باشد؟

پس بالا کشیدن صدای بلندگوهای حمله به ایران، از این سیاست  سرچشمه می گیرد که هم چکشی باشد بر سر رژیم اسلامی ایران  به عنوان بزرگترین قدرت منطقه  که از 2003 با مسئله اتمی شدن ایران  این فشار بیشتر شده و هم به اسلامیستهای منطقه که در این انقلابات شمال آفریقا و خاورمیانه سر و گوشی را می جنبانند  گوش زد کند و این معنا را به تبلیغاتش بدهد که مواظب باشید، اهلی بمانید، پا از گلیم خود درازتر نکنید !؟ البته تا کنون این تبلیغات (حمله به ایران) توانسته و تأثیر خود را بر بعضی از جریانات گذاشته  و روحی به   کالبد نیمه جان  حزب الله لبنان و حماس دمیده و رئیس و روئسای  قدیم سپاه پاسداران که از حکومت اسلامی قهر کرده  و هم اکنون غرب نشین شده اند  دو باره در کنار این حکومت قرار داده  و همچنین طیفی از اپوزسیون راست هم دارند این مسیر را طی می کنند. طیفی دیگر پرجم صلح  را بلند کرده و شروع به عریضه نویسی کرده اند  همین تبلیغات با عث می شود تا آنان محلی را پیدا کنند و به عنوانِ دفاع از مردم ایران در پشت رژیم اسلامی بخط شوند وبه خیابانها بیایند و طیفی دیگر از آنها  بعنوان مخالفین حکومت اسلامی  در پشت آمریکا و اسرائیل بخط می شوند.

همه این حرکتها با منافع و مصالح کارگران و زحمتکشان و مردم ایران ضدیت دارد. مردم مخالف جنگ و تبلیغات جنگی هستند و می خواهند با انقلاب خود نظام کثیف اسلامی ایران را سر نگون کنند.

 

آیا اینبار هم اگر جنگی روی دهد  برای رژیم  نعمتی الهی است؟

اینجا می خواهم  به فصل خاصی که بسیاری از فعالان سیاسی  به همراه این تبلیغات جنگی مطرح می کنند اشاره ای داشته باشم. میگویند اگر به ایران حمله شود  رژیم اسلامی از تعصبات مردم، از جمله ملی گرایی و ناسیونالیسم ایرانی سوء استفاده می کند می تواند مردم را پشت سر خود جمع کند و  این باعث طول عمر رژیم خواهد شد، چون بقول رهبران این نظام  جنگ نعمت الهی است!

  در جنگ هشت ساله ایران و عراق چنین بود، جنگ نعمتی بود از جانب  خداوند برای  نگه داشتنِ  نظامِ اسلامی ایران تا نمایندگانش بر روی زمین از خون شریف ترین انسانها وضو بگیرند.

 اما اینبار چنین نیست،  این بار جنگ نعمتی الهی نیست، گر چه توحش رژیم اسلامی  در بالاترین سطح خود ظهور می کند  ولی برای این دولت این نعمت به عکس خود بدل می شود. چون دهۀ شصت گذری از زمان بود،  یا گذرگاه سیاهی از تاریخ بود و رفت. هیچگاه آن حالت و آن  کشتار بی مرز باز نمی گردد.  نه رژیم اسلامی ازآن  اتحاد و انسجام و  یکپارچگی دهه شصت بر خوردار است،( با توجه به اوضاع  کنونی رژیم  ) نه مردم ایران امروز همان مردمِ دوران صد هزار اعدام هستند، نه دادگاههای صحرایی دوران  خلخالی در شرایط امروز ایران برپا  می شود و نه اوضاع جهان امروز چنین کشتاری را می پذیرد. مسائل درونی و بیرونی ایران به گونه ای است که  به قول معروف اگر تقی به توقی بخورد، مردم  در کمترین زمان حکومت را درهم می کوبند.

در شرایطی که رژیم با کشتار پی درپی سعی بر دوام و بقای خود دارد چنین جنگی نمی تواند نعمتی  در بر داشته باشد.  بنظر من مسئولین حکومت اسلامی ایران بر خلاف تبلیغاتشان  حاضرند به هر ذلتی  در برابرغرب  تن در دهند، هر جام ذهری را بنوشند و هر سندی را امضا کنند،  بشرطی که بگذارند آنها در قدرت باقی بمانند. اما پتانسیل انقلابِ مردم به آنها فرصت نخواهد داد.

امّا واقیات امر در چیست؟

 با مزاحمتهایی که نظام اسلامی در منطقه برای غرب بوجود می آورد، غرب گاه و بیگاه  توسط اسرائیل فتیله جنگ  را بالا می کشند و مدیای غرب  در شیپور می دمند و جار می زنند، امّا این بار جدی تر. فعالیت آژانس  بین المللی هم در رابطه با گزارشهای جدید کارش  فرق کرده است و جدی تر مسائل را  بررسی می کند. اما وقتی که از دولت مردان غرب در مورد جنگ می پرسند پاسخ روشنی نمی دهند و می گویند که تحریمهای بیشتری در دستور کار است. در نهایت می گویند که حمله نظامی یکی از گزینه هایی است که هنوز بر روی میزاست. بارها اوباما این جمله را تکرار کرده است.

صحت این تبلیغات  را در این دو حرکت کوبنده اسرائیل باید دید   یکم  : در سال 1981 اسرائیل بدون سرو صدای تبلیغاتی و  کاملا پنهانی  به تأسیسات عراق حمله کرد و تنها کسی که بویی از این حمله  برده بود سفیر آمریکا در اسرائیل بود که اوهم در گزارش خود به امریکا گفته بود که احتمال چنین حمله ای  توسط اسرائیل  علیه عراق هست.  دوم : در مورد سوریه و حمله به الکبار تأسیس
ات هسته ای این کشور در سال 2007  توسط بمب افکن های  اسرائیل در هم کوبیده شد وجار و جنجال آن پس از کوبیدن شروع شد نه پیش از آن.

پس اگر حمله ای رخ دهد در امن ترین شرایط   صورت می پذیرد نه در هیاهو.

اما سوأل اینجاست  اگر تحریمها بیشتر شد و باز ایران جواب نداد گام بعدی غرب چه خواهد بود و توسط اسرائیل چه کارهایی خواهند کرد؟ آیا به ایران حمله می کنند؟

امروز دیگر، زمانِ حمله آمریکا به عراق نیست، بحرانِ فراگیر جهانی از لحاظ اقتصادی، سیاسی واجتماعی  دامن بورژوازی  را گرفته : از جریان وال استریت تا 99 در صدیهای اروپا تا آتش انقلابی که  شمال آفریقا و خاور میانه  را  در بر گرفته  و کشور به کشور پیش می رود، مجالی برای  جنگ  در دورۀ کنونی باقی نمی ماند. اگر حمله ای شروع شود باید  منطبق با منافع آمریکا در منطقه باشد که اوضاع جهان امروز چنین ایجاب نمی کند. سیاست حمله آمریکا به عراق این بود که درسی را به جهان بدهد و قدر قدرتی بی چون و چرای خود را به جهان اثبات کند. آیا شرایط امروز مناسب چنین حرکت و چنین جنگی است؟ آیا در حال حاضر آمریکا این توان را دارد؟ هم اکنون آمریکا در عراق و افغانستان تا گلوگاهش گیر کرده است.  پس از نظر من این جنگ در حال حاضر فقط جنگ تبلیغاتی  است و می خواهند که حکومت اسلامی  آرامتری در منطقه داشته باشند و چنان امتیازاتی از او بگیرند  که دیگر منافع غرب را  در منطقه به خطر نیاندازد.

 

پس اگر حمله ای صورت گیرد در امن ترین و آرام ترین شرایط صورت می پذیرد. نیمه شبی تمام رد یابهای ایران را از کار می اندازند توسط چند بمب افکن و موشک از راه دوربه مناطقی حمله می کنند. اما چه فجایعی در این منطقه ببار می آید جواب این سوأل را حمله کنندگان هم نمی دانند. ما می گوییم تنها راه رهایی مردم از خطرِجنگ و کشتار و در بدری  سر نگونی حکومت اسلامی است، آنهم  نه از طریق آمریکا و غرب،  بلکه بر عکس،  سر نگونی حکومت اسلامی ایران توسط انقلاب مردم باید صورت بپذیرد.

زنده باد انقلاب، زنده باد انسانیت. 21 نوامبر 2011

محمدامین کمانگر.