خانه > رضا کمانگر > دو مطلب … در سن ١٧ سالگى رفاقت با اهداف شماها را شروع کردم! + يک نامه سرگشاده

دو مطلب … در سن ١٧ سالگى رفاقت با اهداف شماها را شروع کردم! + يک نامه سرگشاده

ژانویه 9, 2012

بمناسبت بحران جاری در حزب حکمتیست، توجه همه رفقا و همه کسانی که سرنوشت حزب حکمتیست برایشان مهم است به آن جلب میکنم. 

متن سخنرانى رضا کمانگر در نشست دوم شورای کادر های تشکیلات کردسان حزب حکمتیست در 7 سال پیش ١٧ دسامبر 2005

در سن ١٧ سالگى رفاقت با اهداف شماها را شروع کردم!
متن سخنرانى رضا کمانگر در نشست دوم شورای کادر های تشکیلات کردسان حزب حکمتیست

رفقا! از فرصتى که برای صحبت کردن به من داده اید تشکر میکنم، بخصوص از حمه سور و دیگر رفقا که من را هم به این جلسه دعوت کردند تشکر ميکنم.

رفقا! هدف من برای آمدن به این جلسه دو مسئله بود، یکی تازه کردن دیدار با رفقايی که کم و بیش ٢٥ سال است برای یک هدف مشترک مبارزه میکنیم. هدف دوم طرح درد دلى است که به مشغله زندگیم تبدیل شده است و به بخشى از وجودم تبديل گردیده است.

رفقای عزیز! من از یک سال و نیم قبل دچار کابوس و تراژديی شده ام که خلاصى از آن مستلزم جواب به سئوالات متعددی است و در متن آن تعهد جمعى را طلب میکند.

راستش من نه شاعر و هنرمند و نه نویسنده ام که دلى به آثارم خوش بکنم که در جامعه منشأ اثر خواهند شد. من همان انسانى هستم که زره ای از اعتقاد به راهى که تاکنون پیموده ایم ، کم نشده است. در محل زندگیم در حد توان علیه جمهوری اسلامى مبارزه کرده و تلاش کرده ام یکى از مدافعین مارکس، منصور حکمت و حقوق انسان باشم.

رفقا! اولین تازیانه تحقیر در سن ٦ سالگى را هنوز به خاطر دارم، از سن ١٢ سالگى برای ادامه زندگى نیروی کارم را فروخته ام و در سن ١٥ سالگى مشت کوبنده مذهب به پیشانیم خورد. این وضعیت باعث گردید نفرت عمیقى نسبت به نظام موجود در من شکل بگیرد و در سن ١٧ سالگى رفاقت با اهداف شما ها را شروع کردم و بعد از ٢٥ سال و از دست دادن برادر و صدها رفیق و همرزم عزیز دیگر، تازه درعمق کابوسى هولناک بسر میبرم. میدانید چرا؟ به شروع آشنايی برگردم. ما در مورد زندگى بشر درست گفتیم، ارزش انسان در نظام سرمایه داری نه بخاطر انسان بودنش، بلکه بخاطر تولید و انباشت سود ارزش دارد! ما درست گفتیم این نظام وارونه است و باید بر ویرانه آن، نظامى دیگر ساخت که عدالت اجتماعى برقرار باشد. گفتیم برای پیشبرد این امر احتیاج به ابزار داریم، و حزب را ساختیم. حزب برای ما به مثابه سرپناهى بود که همه ما زیر آن جا گرفتیم. حزب برای ما نفوذ کلام، برنامه، نقشه عمل و ابزار قدرت سیاسى بود! در میان این جمع تجربه حزب سازی فراوان است، هر کدام چندین حزب را از هم پاشانده و دو باره از اول شروع به ساختن حزب دیگری کرده اند. رفقا! حزب سازی مهم نیست حفظ آن مهم است! مسئله مشهور میگوید دوست شدن با افراد مهم نیست ادامه دوستى و حفظ آن اساسى است!
رفقا! من وقتى به زندگى ٢٥ ساله گذشته نگاه میکنم احساس میکنم طى این مدت مشغول ساختن خانه ای کاه گلى بوده ایم و بعد از اولین باران به زمین نشسته است. انگار مشغول بازی کودکانه ای بودم که هیچ نتیجه ای نداشته است و این دردناک است! کابوس من ناشى از این است! حزب کمونیست کارگری برای من همان خانه ای بود که احساس میکنم در ساختن خشت به خشتش شریک بودم، این حزب برای من مهم بود، احساس میکنم در آن بلوغیت سیاسى و شخصیتى پیدا کردم. فروپاشى و از دست دادنش به همان اندازه دردناک و سنگین بود!

مقصر کیست؟اگر انسان میتوانست زمان را به عقب برگرداند، هر کدام از ما بعد از راهى که طى کردیم بازنگری میکردیم و خیلى آسان تصمیم دیگری میگرفتیم! اما انسان این شانس را ندارد که زندگى را به عقب برگرداند، ٢٥ سال یعنى یک عمر زندگى که هیچ وقت باز نمیگردد! مقصر را نباید در جای دیگری جستجو کرد، خود ما حتى بمثابه فرد نيز مقصریم، من بخشى از عذاب وجدانم این است که چرا نقش برجسته تری برای جلوگیری از فروپاشى حزب کمونیست کارگری ایفاء نکردم؟ و این سئوال دامن تک، تک شماها را میگیرد.

رفقا! ممکن است عده ای فکر بکنند، خوب اتفاقى که نمى بایست بيافتد افتاده است، حال چرا باید اینقدر به خودمان سخت بگیریم؟بحث من بر سر تعهد است! هدف من محاکمه کسى نیست. هدف من گرفتن تعهدی است که ٢٥ سال بعدتر از نقطه اول شروع نکنیم. اعتماد به این تعهد با این متد بدست نمیاید. انعطاف پذیری سیاسى و تحمل نظر مخالف یک ضرورت اجتماعى است! نمیشود حزبى بود ادعای مسئولیت اداره جامعه را کرد اما نظر مخالف را تحمل نکرد؟ یک جریان مسئول انعطاف پذیر سیاسى، تحمل نظر مخالف را تنها برای درون خود مد نظر ندارد، باید در تنظیم روابط با جریانات دیگر هم به کار بگیرد. اجازه بدهید در این رابطه مثالى را بیاورم، در میان تعدادی از جریانات چپ اپوزسیون ایرانى در مورد مسائلى همچون مطالبات کارگری، حقوق زنان، حقوق کودکان، مسائل جوانان، برخورد به طرح فدرالسیم احزاب ناسیونالیست و قوم پرست در ایران و مسئله پناهندگى شباهت های سیاسى و عملى فراوانى با هم دارند. چرا نباید در این موارد طرح همکاری سیاسى عملى را شروع کرد؟ آیا امکان تصویب منشور همکاری موردی و یا دائمى یا مقطعى وجود ندارد؟ نقشه عمل و اقدامات عملى ما در این رابطه چیست؟ یک مسئله مهم دیگر، مسئله برخورد به کسانى است که تا همین دیروز هم رزم، هم سنگر و حتى دوست شخصى همدیگر بودیم. در این رابطه ادبیاتى را میتوان پیدا کرد که در شأن این انسانها نیست! احترام به حقوق انسان یکى از پایه های فکری کمونیسم کارگری است! آیا این انتظار غیره واقعى است که هتک حرمت در ادبیاتمان را ممنوع بکنیم؟

در پایان برای یکایک شما عزیزان آرزوی سلامتى میکنم و برای اهدافى که در پیش داریم آرزوی موفقیت میکنم.

زنده باد منصور حکمت!

١٧ دسامب
ر 2005
رضا کمانگر
برگرفته از آرشیو سایت شخصی رضا کمانگر
http://www.r-kamangar.com/archivep.htm
www.r-kamangar.com

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

نامه سرگشاده به 14 نفر اعضای اقلیت کمیته مرکزی حزب حکمتیست

رفقا! موضوع این نامه و سئوالات من جانبداری از جناحی نیست، سئوالات من بخاطر نگرانیم از سرنوشت حزب و بدرجه اولی جهت اهمیت همجهتی و همسنگری در بیش از سه دهه گذشته است. اکثریت شماها را 30 سال است که از نزدیک میشناسم و برای تک، تک تان اهمیت و احترام قائل هستم! سئوالاتم سرراست و بدون تعارف است. پاسخ دادن به آن تنها مسئولیت میطلبد!

رفقا!
سه هفته از تحمیل بحران به رهبری و کل حزب حکمتیست میگذرد. همه ما جدا از تعلق جناحی و گرایشی حق داریم به عملکرد تحمیل این بحران و تاثیر این بحران بر جامعه و تک، تک فعالین و اعضا و کادرها و رهبری حزب بپردازیم و برای آینده از آن تجربه کسب کنیم.

رفقا!
 فرض کنیم حق با شماست، پلاتفرم تصویب شده هیئت دائم از خط رسمی حزب خارج شده است و حزب را به چاله انداخته است. آیا راه حل دیگری بجز عملیات شبانه اقلیت دفتر سیاسی جهت تصرف وبسایت و اموال حزب وجود نداشت؟ آیا نمیشد در فردای آخرین جلسه دفتر سیاسی که 5 نفر از رفقا به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند، نمیشد خواهان پلنوم فوق العاده شد و این هیئت دائم را از مجاری قانونی پلنوم خلع مسئولیت کرد؟ آیا نمیشد به اعضا و کادرها رجوع کرد و سمینار جهت نقد پلاتفرم برگزار کرد و حتی یک فضای آرام جهت انتخاب سیاسی را ایجاد کرد؟ آیا عملکرد سه هفته اخیرشماها حزب را از چاله به چاه نینداخته است؟ آیا این حرکت و موضعگیری شماها ذره ای امید و اعتماد را به حزب حکمتیست باقی گذاشته است؟ آیا واقعا در خلوت خود میتوانید به وجدان خود رجوع کنید و از این وضعیت احساس غرور کنید؟ راستی تاثیر این بحران بر فعالین داخل کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا رفقای ما در محلهای کار و زندگی از این وضعیت حزب شاد و سرحال و یا افسرده و نا امید شده اند؟ در ارزیابیتان میتواید ضرورت اجتماعی این اقدامتان را برای ما، جامعه و تاریخ جنبش کمونیستی کارگری را توضیح دهید؟
آیا اینوع عملکرد ناشی از یک سنت غیره اجتماعی بیگانه با کمونیسم کارگری نیست؟

رفقا! فرض کنیم عملکرد سه هفته ای شما موجب نجات طبقه کارگر و جنبش کمونیستی کارگری در ایران شده و بدرجه اولی به نجات حزب حکمتیست منجر شده است. چرا نباید به حرف 30 نفر از نظر شماها "فریب خورده گان اعضای کمیته مرکزی" که خواهان پلنوم فوق العاده هستند گوش نداد؟ حتی فرض کنیم این حرکت شماها موجب انقلاب سوسیالیستی در سریعترین زمان ممکن میشود، چرا نباید 30 تن از رفقای را نجات نداد که بیش از سه دهه همسنگر هم هستیم؟ چرا نباید با شرکت در پلنوم 23 اکثریت اعضای کمیته مرکزی را از زیر دست توطئه پلید هیئت دائم نجات نداد؟ چرا نباید از طریق شرکت قدرتمند و با حقانیت در پلنوم زمینه اخراج این چند نفر هیئت دائم که موجب "تغیر ریل" حزب شده را در کنگره فوق العاده را فراهم نکرد؟

اما رفقا!شماها پا را در یک کفش کرده اید و فکر میکنید حزب را در کنگره فوق العاده 5 نجات میدهید.
فرض کنیم اکثریت نمایندگان کنگره 4 که شماها سنگ دفاع از آنها را برای صلاحیتشان جهت تصویب خط آینده حزب امید بسته اید، اگر اکثریتشان فریب نقشه شوم هیئت دائم بخورند و حزب مورد نظر شماها را نجات ندهند، آیا ضمانتی برای احترام شماها به رای اکثریت نمایندگان کنگره 5 وجود دارد که اگر بر خلاف تحلیل شماها تصمیم گرفتند؟ آیا اگر جهت گیری ها مطابق میل شماها نبود، میتوانید تعهد بدهید که عصبانی نمیشوید و از جلسات کنگره خارج نمیشوید؟ آیا تحمل رای نیاوردن برای رهبری آینده حزب را دارید؟ آیا اگر خدای نکرده در کنگره اقلیت شدید ظرفیت تشکیل یک فراکسیون اقلیت درون حزبی را دارید؟ آیا میتوانید برای مصوبات اکثریت حزب ارزش و احترام قائل شوید؟ آیا در صورتی که جناح مقابل کنگره را تحریم کنند شماها هیچگونه روزنه ای برای حفظ اتحاد حزب مدنظر ندارید؟

رفقا! همه علائم تاکنونی نشانه از هم پاشیدن شیرازه حزب حکمتیست را نشان میدهد.
نقش و مسئولیت شماها در جهت متلاشی کردن حزب چیست؟ آیا میتوانید مسئولیت گوشه ای از این وضعیت را بپذیرید؟ اگر شماها هیچ نقش مخربی ندارید چه تلاشی برای حفظ اتحاد حزب انجام داده اید؟

رفقای عزیز! باور کنید بحرانی که به حزب تحمیل شده است مانند این است که در خانه ای شیشه ای سنگر ببندی و سنگ پراکنی کنید. دیوار و سقف خانه حزب بر سر همه ما ترک برداشته است! باید مسئولیت این بحران را پذیرفت!
همه ما سه دهه است که با این وضعیت دست وپنجه نرم میکنیم، هر وقت با تلفات سنگین کوچکتر شده ایم باز آسمان همان رنگ سابق را داشته است.
ای کاش این بحران ذره ای تاثیر مثبت بر زندگی کارگر، زن، جوان و کودک داشت! 

رضا کمانگر
9 ژانویه 2012

دسته‌ها:رضا کمانگر