اشعار كارگری

ژانویه 10, 2012

http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2012/01/3.html

اشعار كارگری

"طرح"

ارزش ِافزوده

آن دان ي ست

كه من –

پاشيده ام

ميوه ي آبدار اين دانه

ولي –

از آن ِ كيست.

فلزبان آبان 83

"پرسش تاريخي ما"

جز نان پاره اي

سرپناهي

لبخندي

آرامشي به خيال

از بودنِ كار

چه مگر خواسته ايم –

زين سفره؟

كه به جاي بوسه

كمر به قطع ِ دست هامان بسته اند

چه مگر ديده اند –

از دست ها!

ز شما چند به كار

چند خسته

چند كس مي داند پاسخ را؟

چند نفر مي آييد

تا دهان بگشاييم

ديگران هم –

گوييم.

فلزبان مرداد 83

"زياده خواه"

بيچاره!

سرمايه –

به سود

دولت –

به حاكميت

خانه كارگر –

به شورا

مشاركت –

به انجمن صنفي

ILO-

به سنديكا

قانع و راضي و شاكرند.

كارگر اما

كار –

امنيت شغلي –

دست مزدِ مناسب و برابر –

بيمه و تامين اجتماعي –

منع ِ كار ِ كودكان –

از همه بدتر:

آزادي اعتصاب و انتخاب

همه را مي خواهد.

فلزبان آذر 82