خانه > اسماعیل هوشیار > درک ماهییت تغییر فاز !

درک ماهییت تغییر فاز !

فوریه 10, 2012

hoshyaresmaeil@yahoo.com
www.tipf.info
 
کارل مارکس برای ساختن تئوری مهم خود در باب تاریخ انسان و تغییرات اجتماعی، اقتصاد و فلسفه را با هم ترکیب کرد. به عنوان نمونه مفهوم از خود بیگانگی (alienation) او که برای اولین بار در «دست نوشته های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴» به آن اشاره شد. درمورد اهمییت اقتصاد هنوز هم نظریه های مارکس سرآمد است . دراینترنت موجود و اگرنیازی دارید بروید بگردید .مارکس دیدگاه خاصی دارد او تمامی علوم را ازحوزه ایدئولوژیک جدا میکند او برای علوم طبیعی و اقتصاد سیاسی موقعیتی خاص قائل است و ثابت کرده است ، مسیر و اهداف تمامی این علوم را بنیانهای اقتصادی تعیین میکنند . به اعتقاد او تاثیر اندیشه ها درهرشرایطی درتاریخ نسبی است ؛ اما لاجرم تابع جهان مادی و روابط تولیدی و اقتصاد است . از همین منظروقایع زمین سیاست را به دور از مقولات اقتصادی درسطح جهانی تحلیل کردن بلاهت محض است .

 
چنین رویکردی و دیدگاهی راجع به اهمییت اقتصاد ، ازحدود 2 قرن پیش تا به حال تدریس میشود . عملکرد قوانین هم جدا از هم نیستند . ربطی به اندازه و جثه و کوچک و بزرگی پدیده ها هم ندارد . تمام سیستمها و دولتها با نظرگاه اقتصادی مشخصی تعریف میشوند .  حکومت اسلامی درایران محصول سیاستهای مشخصی بود که ازدوران جنگ سرد و شکاف بین 2 اردوگاه جهانی سربلند کرد . پایگاه اقتصادی اش از همان ابتدا مشخص بود . " خرده بورژوازی سنتی " . سازمان مجاهدین از زمانی که به عنوان آلترناتیو خودش را مطرح کرد باید خودش را قبل و بعد از هرتعریفی ، درکشان از نظراقتصادی نهایتا به بقیه حرکاتشان سمت و سوی واضحی میداد  . تاکید میکنم از زمانی که موضوع آلترناتیو مطرح شد باید از جایگاه اقتصادی اش شروع و ختم میکرد . گروه ببرهای تامیل و یا پ کا کا ، به دلیل ماهییت حرکتشان درکادر تجزیه طلبی ؛ جایگاه اقتصادی شان حرف اول نیست و قابل قیاس با نیروهای مطرح درسطح آلترناتیو نیستند . به همین نحوه تعیین تکلیفشان فرق میکرد .
 
تمام تناقضات سیستم فکری و سیاسی مجاهدین هم ناشی از همین مقوله است . زمانی مجاهدین ازنظردیدگاه اقتصادی معتقد به بورژوازی ملی و دولتی بودند و به صراحت آقای مسعود رجوی درنشستی گفت : اگر درمقطع 30 خرداد سال 1360 به قدرت میرسیدیم با بورژوازی غیرملی باید تصفیه خونین انجام میدادیم . بعدها و دردهه 1370 وقتی از مسئولی شخصا پرسیدم : اگر منظور شما از بورژوازی دولتی همان سیستم شوروی سابق است …که آنها تجربه کردند و جواب نداد ! و مسئول مربوطه گفت : همین نقطه نشان دهنده حقانییت حرف مسعود است که با انقلاب 1354 ثابت کرد اسلام چپ مارکسیست است !
 
این توهمات وحرفها و تئوری ها ساخته ذهن نیست . بعد از سقوط صدام مجاهدین خیلی کارها و حرفها زدند . پذیرفتند که هماهنگ باشند با نظم نوین . قوائد بازی زمین میزبان را رعایت کردند . اقتصاد بازارآزاد را هم قبول دارند . انواع همکاری و عشق بازی سیاسی مشروع شد و خلاصه کم مایه نگذاشتند با این همه هنوز رسمییت جایگزینی ندارند چرا ؟ اشاره به بدیعیات و فتوای شیرین بودن شیره توسط شیخهای چپ مشکلی حل نمیکند . مجاهدین به عنوان یک نیروی سیاسی مطرح نقش مثبت یا منفی خودشان را درمسیرتحولات سیاسی داشته و بازهم خواهند داشت . قابل دورزدن و نادیده گرفتن نیستند . درصحنه سیاسی خوب عمل میکنند اما نه درجهت منافع مردم ! روزی و روزگاری از لیست امریکایی هم بیرون خواهند آمد ؛ ولی به خاطر سیاست " مردمی " دولت امریکا نیست . ابقاء در لیست کذایی هم نشانه مردمی بودن مجاهدین نیست . صدام که سقوط کرد ،به مدت 2 دوره عملکرد هردوجناح سیاسی امریکا را درتنطیم رابطه با مجاهدین دیدیم . لابی گران قدرتمندی شده اند . اگر ورود علیرضا جعفرزاده به فاکس نیوز قد کشیدنی مثبت است ….پس محسن سازگارا باید از چنارقدش بلندترباشد چون عکس یادگاری با جورج بوش پسردارد .
 
ولی موضوع مجاهدین درروی میزکاخ سفید و هیولاهای اتاق فکرواشنگتن ، با ذهن هوادارساندیس خورکمی متفاوت است . رهبری مجاهدین در2حالت متفاوت یک بازی را میکند . ساندیس خورنمیداند که بخش جبری این بازی کجاست و بخش انتخابی آن چگونه است ؟ ولی بقیه باید درکشان را به روز کنند . آنچه که مجاهدین را درزمین بازی نظم نوین رسمییت میدهد و از لیست خارجش میکند ، انواع همکاریهای سیاسی یا نظامی نیست ، طالبان یک دهم مجاهدین هم با پنتاگون کارنمیکند ولی همزمان هم سلاح دارد و هم دفترسیاسی زده است و قابل مذاکره …..!
 
اگر قبول دارید که زمین بازی سیاست فقط یکی ست و هرکس دوست دارد بازی کند باید وارد این زمین نظم نوین شود ؛ و همه قوانینش را هم ذاتا قبول داشته باشد و نه جبری…….  پس از ورود نمیتواند زیرورو بکشد ، حتی برای متقاعد کردن ذهن ساندیس خورانش ! دولت ایالات متحده بعد از سقوط صدام برای رهبری مجاهدین به صراحت مشخص کرده است که برای عضویت رسمی درکلوبش و خارج شدن از لیست فقط حرف زدن کافی نیست . باید کل ساختارسیاسی و فکری قرن پیش را درهم کوبید و دور ریخت ( شورای رهبری ، رئیس جمهور ، انواع شوراهای دیگه ، رهبرعقیدتی ، انقلاب و ارتش و اینا…..) . اگر سیتمهای دوران جنگ سرد قراربود ادامه دهند پس اساسا کارحکومت اسلامی به همین سقف از تضاد با غرب نمیرسید و بهارعربی هم درکارنبود .
 
 حکومت اسلامی حاکم برایران یکی از محصولات دوران جنگ سرد است که دوره اش تمام شده است . ساخت و بافت سیاسی و فکری مجاهدین هم به درد امروز نمیخورد . مثل بازیکنی که از باشگاهی جدا میشود و وارد باشگاه جدید میشود لباس و تاکتیک باشگاه جدید را هم لاجرم میپذیرد ……اما لباس جدید را روی لباس قدیمی پوشیده است و مثلا خیلی زرنگ است . هم درزمین جدید توپ میزند و هم ساختارقبلی را حفظ کرده است . نتیجه این میشود که میبینیم . حتی اگرکارغرب با حکومت اسلامی به جنگ بکشد ؛ حتی اگر به جنگ جهانی دهم هم برسیم و جهان بارها نابود شود و از ققنوسش دوباره پربکشد ، مجاهدین با همین ساختارفعلی ازلیست خارج نمیشوند وفقط بازی میکنند ….! این صحنه ای نیست که درجهت شراکت در قدرت سیاسی برنده اش مجاهدین باشند . غرب درمانده و مستاصل نیست که فقط استفاده از این پوسته برایش مانده باشد . درکنارهرتابلویی دهها آلترناتیو مشخص درخورجینش دارد و آماده برای هرصحنه ای …..!
 
به نظرمن رهبری مجاهدین هم اینها را میداند ،میداند که ادامه بازی قرن پیش دروقت اضافه هم فایده ندارد . اما هنوزمنت
ظرمعجزه نشسته است که شاید به شکلی در این تعویض ریل ، چیزی را از دست ندهد ، حتی تکانی نخورد . بقیه اش حرفهای تکراری داستان حسین کرد شبستری ست . حفظ ظرف و قابلمه استراتژی درعراق به هرقمیت  …..سازماندهی قیام عمومی ….کانون استراتژیک….راه حل سوم مریم رجوی….انواع گزینه های رنگی و رنگین کمان مقاومت و انقلاب و سماجت و اینا……
 
سیاست خط موازی با هارترین و وحشی ترین نیروی تاریخ بشر که تا امروز پنتاگون است ( چه جبری و چه اختیاری ) به بخش روشن تاریخ انسان و طبعا به منافع مردم ایران هیج ربطی ندارد . بازی سیاسی درتنها زمین موجود نظم نوین ، حق شماست . تحلیل درست و نشان دادن انواع پدیده ها درجای درست خودشان ؛ حق ماست ! اعتراض به خرج کردن ازجان و زندگی اسیران اشرف دراین قمارزشت حق همه است و توجیه سیاسی یا ایدئولوژیک آن یک حماقت جنایت بار .
 
درتحلیل نهایی میشود گفت علاقه مفرط رهبری مجاهدین برای بازی درزمین نظم نوین جهت شراکت در قدرت سیاسی، با هرشق و تابلوی سیاهی یک اختیاراست و تن دادن به انواع دگردیسیهای ضد انسانی الزام جبری آن . فقط خواهشا به نام مردم و انقلاب و تابلوی سرخ خیابان آن را بزک نکنید !
 
 
 
اسماعیل هوشیار
21.بهمن.1390

دسته‌ها:اسماعیل هوشیار