خانه > کورش اعتمادی > در امتزاجِ با مدنیت شهرنشینی و تحقق دمُکراسی همه ذینفع هستیم

در امتزاجِ با مدنیت شهرنشینی و تحقق دمُکراسی همه ذینفع هستیم

فوریه 14, 2012

* امّا ما از سویی از هم پاشیده ایم، چرا که مفهموم مدنیت شهری هنوز در بین ما آن معنای واقعی خود را بازنیافته است و برخی در پسِ این کوچه ابهام و سرخوردگی هنوز محور «آشتی» و «همیاری» را «آرمانشهر» ی میپندارند که «آرمانشهر» همگان نیست. به گونه ای در خزانِ تنوع رنگها،  گرد کورسوی چراغ نفتی میچرخند، تا با رنگ ماتم، مرگِ مدنیتِ شهرنشینی را به «جشنِ»  سیادت بی فروغ خود تبدیل کنند. محوریت جمهوریخواهی و یا فقط مشروطه خواهی حکایتِ همان اندیشه غیر مدنی است که حکم سکوتِ مرگباری را در باغِ زیبای رنگها پیغام آورده است. حکمی که در ستیز با همگرایی، با هم زیستن و باهم دوستی کردن، مدنیت ستُرگ شهر را به چالش فراخوانده است.

امّا چه فرحبخش و دلچسب است هوای شهر و آن  سنفونی موذونی که همهء را با تفاوت رنگهایشان، به صحنه رقصی دعوت میکند تا پاسی از شب رقص کنان طلوع سپیدهِ صبح را بانتظار بمانند. امّا این همزیستی مسرت بخش خاصه در شهر و در میان مردمانی با مدنیت شهرنشینی رخ خواهد داد که کانون و تولیدگر فکر و فرهنگ مدنی هستند.

 

* مسئله آسیب شناسی شکست اپوزیسیون درهمگرایی با یکدیگر در یک بُعدِ فرهنگی میبایست مورد بررسی قرار گیرد، که چگونه است علیرغم همهء خطرهای جدی در این روزهای سرنوشت ساز که موجودیت ایران و ایرانی را در ورطه نیستی درغلتانده است، هنوز بسیاری ساز ناهمگرایی سرمیدهند و در پی منافع تنگ فرقه خود میباشند؟

 

کوروش اعتمادی

14 فوریه 2012

koroush_etemadi@hotmail.com

 

در طی همهء این سالها که رژیم اسلامی بساطِ سیادتِ ظلم، دستگاهِ اختناق و انسان کشی خود را بر پهنهء ایران برپا کرد، برای ماندگار شدن یک هدف را پی جست؛ اپوزیسیون را از دم و از درون بی اعتبار و درهم شکند تا ندای دادخواهی در هاله ای از یأس و سرخورگی محو گردد.  نمایشِ چهره ای ناکارآمد از اپوزیسیون، یکی از محورهای سیاستی شد که رژیم و کارگزارنش برگزیدند تا بقای رژیم و عرصهء چانه زنی جهان با جمهوری اسلامی ممکن گردد. تظاهری از اپوزیسیون درهم ریخته، جامعه بین المللی را واداشت تا با نادیده انگاشتن حقوق پایمال شده بشر در ایران، با همین رژیم از در تعامل درآید تا از دستیابی به منافع خود بازنماند. اگر چه همگان آگاهند جمهوری اسلامی بر پهنه دریایی از تلِ خون انسانِ یله داده و فریاد دادخواهی مردم در پسِ  پردهِ این ایوان ظلم گستر، پژواکی ندارد.

 

امّا در این وادی حق کشی و درهم شکنی  نمیبایست همهء بار گناه را متوّجه رژیم دانست. بسیاری از درون و از میان ما، دانسته و ندانسته، کمر همت بستند تا رسیدن رژیم به نقطه رفیع درهم شکستی دادستانی، یاور او باشند. پردهِ نمایشِ فروزِ اپوزیسیون در زبونی، در اجتماعاتی کوچک، ناهمگون و پراکنده، ضرب آهنگِ ملودی یأس آلوده ای است که سالیان سال است سایه سیاه خود را بر سر این جامعه گسترده است تا بودن و ماندن رژیم را پیام آور باشد.

 

امّا ما از سویی از هم پاشیده ایم، چرا که مفهموم مدنیت شهری هنوز در بین ما آن معنای واقعی خود را بازنیافته است و برخی در پس این کوچه ابهام و سرخوردگی هنوز محور «آشتی» و «همیاری» را «آرمانشهر» ی میپندارند که «آرمانشهر» همگان نیست. به گونه ای در خزانِ تنوع رنگها،  گرد کورسوی چراغ نفتی میچرخند، تا با رنگ ماتم، مرگِ مدنیتِ شهرنشینی را به «جشنِ»  سیادت بی فروغ خود تبدیل کنند. محوریت جمهوریخواهی و یا فقط مشروطه خواهی حکایتِ همان اندیشه غیر مدنی است که حکم سکوتِ مرگباری را در باغِ زیبای رنگها پیغام آورده است. حکمی که در ستیز با همگرایی، با هم زیستن و باهم دوستی کردن، مدنیت ستُرگ شهر را به چالش فراخوانده است. امّا چه فرحبخش و دلچسب است هوای شهر و آن  سنفونی موذونی که همهء را با تفاوت رنگهایشان، به صحنه رقصی دعوت میکند تا پاسی از شب رقص کنان طلوع سپیدهِ صبح را بانتظار بمانند. امّا این همزیستی مسرت بخش خاصه در شهر و در میان مردمانی با مدنیت شهرنشینی رخ خواهد داد که کانون و تولیدگر فکر و فرهنگ مدنی هستند.

 

****

مسئله آسیب شناسی شکست اپوزیسیون درهمگرایی با یکدیگر در یک بُعدِ فرهنگی میبایست مورد بررسی قرار گیرد، که چگونه است علیرغم همهء خطرهای جدی در این روزهای سرنوشت ساز که موجودیت ایران و ایرانی را در ورطه نیستی درغلتانده است، هنوز بسیاری ساز ناهمگرایی سرمیدهند و در پی منافع تنگ فرقه خود میباشند؟

 

علیرغم همهء تفاوتها در اندیشه سیاسی، هنوز فصل مشترکهای بسیاری وجود دارد که من و تو رو بهم پیوند دهد، آنهم در قالبی خوش تراش با همهء تنوع رنگها. یقینا ً لازمهء رسیدن بدین هدف، وجود گوهرِ آن فرهنگ شهرنشینی است که در جان هر یک از ما خانه کرده باشد و وحشتی از همزیستی جمعی نداشته باشیم. در این گستره گوناگونی میتوان فصل مشترکهای معینی را، اگرچه قلیل و اندک، یافت تا عصارهِ حیات در روح جامعه در سمت و سوی سعادت و پیشرفت دمیده شود.

 

دمکراسی و همهء وجوه اجزاء آن، آن مطالبه  و حقّ عمومی است که همه در آن ذینفع هستیم. دمکراسی بنیاد نظم اجتماعی است که همهء در آن آزادند سخن بگویند، آزادند بیاندیشند، آزادند انتخاب کنند و عزل کنند و آزادند اجتماعاتِ اعتراضی صنوف خود را بر پا کنند. پس در این گسترهِ آزدیخواهی همه ذینفع هستیم؛ از چپ چپ گرفته  تا جمهوریخواه و مشروطه  خواهِ پادشاهی طلب. منتها به یک شرط که همهء بدین اصول باورمند باشند، گردن نهند و بنیاد حکومت را بر این قانونِ جهانشمول استوار سازن
.

 

منشور دمکراسیخواهی منشور اتحادِ همگانی است، فارغ از اینکه شکل نظام چه باشد. دمکراسی نظمی است قانونمند در محدوده جغرافیایی معین که فرمهای دگرگونه دارد، امّا فرم تابعی است از محتوی. محتوی همان بنیادِ نظم مردمسالارانه ای است که ویژگیهایش در کوچه و بازار رقم میخورد، با یاری جستن از ابزارهای سیاسی و مدنی کارساز. مجلس و حزب و انجمنهای مدنی (جنبش انستیتونالیسم)، تضمین گر اجرای مطالبات مردم در همهء دوران، در ساختارهای سیاسی متفاوت هستند. در صورت سر باز زنی مجلس و حزب از ادای مطالبات مردم، باز مردم ابزاری در دست دارند که بدان سبب به کوچه و خیابان خواهند آمد، تا فریاد دادخواهی سر دهند و حقوق پایمال شده خود را خواستار شوند. شهر بوسیله ابزارهای مدنی، امّا بهم پیوسته، همیشه در جوش و خروش خواهد بود تا سرفرازانه از بنیادهای نظم مردمسالارانه دفاع کند. آنچه که حائز اهمیت را دارد وجود و ابداع همهء ابزارهای حق حاکمیت مردمی (ملی) است که در همهء نظام های مردمسالار ممکن است، اگرچه فرم در برخی متفاوت است.

 

اجتماعات و پیکار بهم پیوسته مردمان شهرنشین، علیرغم گوناگونی در منافع و مطالبات صنفی، بنیاد دمکراسی نوین است که هرگز خاموش نخواهد شد و نوید بخش همبستگی، همدردی، همفکری، همیاری و با هم زیستن است.

 

اتحّادِ موقت ما امروز، حولِ محور پذیرشِ قانونِ تحقق ابزارهای مردمسالارانه و روش اعمال قدرت جامعه بر حکومت، امری است ممکن و اجتناب ناپذیر. همهء ما قادر هستیم و امکان خواهیم یافت در پناه حق حاکمیت ابزارهای مدنی و مردمی، امتزاج و نهادینه شدن فرهنگِ هم پیمانی شهرنشینی، سعادت و رهایی را پی جوییم که همه در آن ذینفع میباشند.      

کوروش اعتمادی

14 فوریه 2012

دسته‌ها:کورش اعتمادی