خانه > محمد امین کمانگر > تطاهرات پناهچویان آلمان آن چنان که بود، نه آن چنان که می نویسند قسمت آخر!

تطاهرات پناهچویان آلمان آن چنان که بود، نه آن چنان که می نویسند قسمت آخر!

فوریه 21, 2012

واژۀ پناهنده، یا پناهجو چه طنینِ غریبی دارد. در میان تردیدها، شکها، بی اعتمادیها، بی هویتی انسان محور همه چیزها قرار گرفته بود. پس از این رویداد نا گوار می بایست انبوهی پرسش قد علم می کرد و با سماجت هرچه تمام تر خواهانِ پاسخ  می بود، امّا متأسفانه چنین نشد. صدها جوان با رویاهای جوانی  و در آرزوی دنیایی بهتر در مقابل خط قرمزی که بر این هایم کشیده شده توقف کرده اند.

در گزارش اول توضیح دادم که همه روی این مباحث یعنی اتحاد برای تظاهراتی بزرگ  توافق کردند. چندین نفر از افغانیها و عراقیها هم شماره تلفن های ما را گرفتند. توی  این شرایط  حساس ما با چندین نفر دراین هایم  در تماس بودیم که کارها تا کجا پیشرفت کرده است، روحیۀ بچه ها چطور است، غیر از ما چه کسانی دیگر پیش شماها آمده اند، مواظبِ خودتان باشید. اگر اتحاد داشته باشید حتماً پیروز خواهید شد و الاآخر.   سه روز از این جریان گدشته بود که  دوستی افغانی زنگ زد و گفت که ما در این تظاهرات شرکت نمی کنیم  چون در بین  بچه ها بشدت اختلاف وجود دارد. کمی از اوضاع آنجا پرسیدم ایشان توضیح دادند، و بعد اضافه کردند که  اصلاٌ  آقای رهسپار ایرانی بود به ما افغانها چه ربطی دارد؟ بلافاصله فهمیدم که دستی در کار است. ما هم با یک سری دیگر از این دوستان تماس گرفتیم عده ای می گفتند اصلاٌ بهتر است تظاهراتی بر گزار نشود! عده ای می گفتند که اگر تظاهراتی هم بر گزار شود کسی شرکت نمی کند! آب حسابی گل آلود شده بود. تیمهای محتلف در هایم در بین  خود چندین جلسه گرفته بودند و روی محورهای مختلفی صحبت کرده بودند امّا در این رابطه، به توافقی جمعی نرسیده بودند. متأسفانه این دوستان عزیز شرایطی که آنها در آن قرار گرفته بودند و اوضاعی که توسط مرگ دلخراش محمد رهسپار، هایم را به هم ریخته بود و  در زیر پروژکترهای مدیای آلمانی و تعداد وسیعی از آلمانیهای شریفی که از حق و حقوق پناه جویان دفاع می کنند قرار داده بود را نمی دیدند. اینکه این انسانها پرچمِ شرایط  پیش آمده را باید بلند کنند و  در قامتی دیگر ظاهر شوند، متأسفانه این دوستان این امر مهم را نمی دیدند. این اصلی ترین مسئله  و مهمترین مناسبت برای اعلام حضور جمعی آنها بود. اما خورشید این شانس در زیر ابر سیاه  اختلافات پنهان شده بود. آنهم اختلافاتی که عده ای زیادی اساسا نمی دانستند چرا چنین است؟ بقول یکی از پناهجویان آب را حسابی گل آلود کرده بودند. ما هفته بعد  ساعت ده و نیم صبح یکشنبه 12 فوریه 2012  برای بار دوم وارد هایم شدیم.  به چندین اطاق سر زدیم.  با تعداد زیادی صحبت کردیم،  بخصوص دوست داشتیم که بیشتر با مخالفین صحبت کنیم تا ببینیم مخالف چه چیزهای هستند و  اختلاف بر سر چه موضوعی است.   سعی کردیم  که در جمع وسیعتر و علنی تری صحبت کنیم  تا ببینیم  در عرض مدت کوتاهی که ما نبودیم  چه جوّ سازی مخربی  صورت گرفته  که متأسفانه  اتحادی که همه خواهان آن بودند تا متحدانه علیه این شرایط غیر انسانی  به میدان بیایند و علیه این وضعیت مبارزه کنند توسط چه کسانی بهم خورده. این بحثها در اطاقهای مختلف  با حضورِ تعداد بیشترِ از پناهجویان ادامه داشت.

آخرین جلسه در هایم ورتسبورگ!

 برای آخرین بار در یک اطاق  دیگر  جمع شدیم و روی یک سری مسائل اساسی به توافق رسیدیم از جمله تصویب بیانه بود ما همانجا اعلام کردیم که ما مثل فدراسیون سراسری  پناهندگان طبق قرار هفته گذشته تظاهرات را روز دوشنبه سیزدهم اعلام کرده ایم و به تمام جاهای که می توانند در این حرکت انسانی شرکت کنند یا پیامی به همین مناسبت بفرستند یا پیامی بدهند فرستاده ایم. آنجا  کسی بااین  موضوع مخالفتی نکرد و خیلی هم خوشحال شدند. مسئله اجازه پلیس مطرح شد و چند نفر اعلام کردند ما اجازه می گیریم و همانجا چند نفر اعلام کردند که در رابطه با اجازه از پلیس  یکی از شماها (مسئولین فداراسیون پناهندکان) با ما باشید بهتر است.  ما توضیح دادیم که اگر از خود شماها باشد خیلی بهتر است و خودتان باید این کار را انجام بدهید. سه نفر داوطلب شدند و یک نفر هم گفت  من هم در رابطه با زبان  آلمانی کمک میکنم. 
مسائلی آنجا مطرح شده بود که  مثل خوره روح این دوستان را می خورد. از جمله گفته بودند.
فاتحه خوانی بگذاریم. 
علیه حکومت اسلامی شعار داده نشود.
پرچمی علیه حکومت اسلامی بپا نشود.احزاب و سازمانها نباید با پرچم خود در تظاهرات شرکت کنند.
مسئله را سیاسی نکنیم. این مسئله سیاسی نیست.
روی همه این مسائل بحث شد. از جمله پناهندۀ سیاسی یعنی چه و چه معنی ای دارد، که پائین تر به آن اشاره خواهم کرد. 
دو شب قبل از رفتن ما  نامه ای  هشت صفحه ای تحتِ عنوانِ سخن رانی  مینا احدی در تظاهرات ورتسبورگ با امضای ناشیانه ای  یعنی " نوی کمونیسم"  در هایم پحش می شود و بدست عده خاصی می رسد. چهار نفر که قسمتهایی از این شب نامه را خوانده بودند جملاتی از مقالۀ مینا احدی را بیان داشتند از جمله گفتند، که در آن نوشته بود. من مینا احدی، کمونیست هستم. مخالف اسلام و جمهوری اسلامی هستم و این متن سخنرانی من در تظاهراتِ ورتسبورگ است.
 ما اعلام کردیم که باید این مقاله را بیاورید. این جعل است. این شب نامه که بنام مینااحدی پخش شده است فقط علیه او نیست، علیه همه شما ها است. دستی پشت پرده در حرکت است و نمی گذارد شما این تظاهرات را راه بیاندازید و  اتحاد شما را اینچنین بهم می زنند. اینجا ایرانِ حکومتِ اسلامی نیست. آلمان است. و ما علیه کس یا کسانی که دست به چنین کار بی شرمانه ای زده اند اعلام جرم می کنیم. سه نفر از بچه ها گفتند  ما می رویم این مقاله را می آوریم. نامه مذکور، بخصوص در بین پناهجویان افغانی شدیداً اختلاف انداخته بود. گر چه روز اول این دوستان حرفهای بسیار خوبی می زدند. از اتحاد و همبستگی در بین پناهجویان صحبت می کردند. امّا دوستانی که بدنبالِ  مقاله رفته بودند آنرا پیدا نکردند
دست خالی بر گشتند. بقولی  مقاله دود شده و به هوا رفت!؟
بعد از چند ساعت بحث و بررسی، این دوستان در بین خود چند نفر را بعنوان مسئولین این تظاهرات  انتخاب کردند وتقسیم کار نمودند. حتی لیست سخنرانان را انتخاب نمودند و خانم احدی را بعنوان یک سخنران انتخاب کردند. حامیان مادران پارک لاله،کمیته دفاع از پناهندگان سیایسی برلین.  و نماینده خودِ پناهندگان.   

 یکی از این پناهجویان اشاره کرد که ببینید، من مینا احدی را نمی شناسم ولی متنِ سخنرانی اش را دیشب خواندم من مخالف چنین سخنانی هستم. امّا سخنانی که احدی خودش اساساً از آن خبر نداشت.
همانجا من اعلام کردم دوستان عزیز، آنچه که تحت عنوانِ سخنرانی مینا احدی نوشته شده، داشته باشید و سخنان او در این تظاهرات را حتماً با هر امکاناتی که در دسترس دارید ضبط کنید، بعد در مقایسه خواهید دید که  انسان بی حرمت شده  و مینا از انسانیت و کرامت انسانی دفاع می کند، پناهنده بی هویت شده و مینا از حق و حقوق پناهجویان دفاع  می کند. بعداً با هم در همین جا روی سخنان مینا احدی  صحبت خواهیم کرد. یکی از جوانانی که در این جمع  حضور خیلی  فعالی  هم داشت گفت من خودم وابسته به فلان جریان هستم، که (اینحا لازم به ذکر آن جریان نسیت)  من شنیده ام که خانم مینا احدی گفته توی تظاهراتها باید با عکس سهراب و ندا شرکت کنیم چرا ما این کار را نکنیم؟  که جواب این جوان مفصلاً داده شد که می توان با در دست داشتنِ عکس هر کدام از کشته شدگان بدست نظامِ فاشیستی اسلامی در تظاهرات شرکت کرد، زیرا تظاهرات باید بار سیاسی داشته باشد شماها پناهندگان سیاسی هستید و مخالفِین سیستهای ضد انسانی حکومت اسلامی .من  اعلام کردم متأسفانه ما ایرانیها از کشوری به اینجا آمده ایم که در آن خنده جرم است. شادی و جشن جرم است. جوان بودن جرم است. عشق را سر می برند و انسانیت را به صلیب می کشند. این تظاهرات بخاطر همین مسائل است که بگوییم که ما از این رژیم فاشیستی اسلامی  بخاطر حفظ جانمان فراری شده ایم و طبق قانون خودِ آلمان بعنوانِ کشوری پناهنده پذیر حقوق انسانی ما را رعایت کنید. قانون آلمان به شما این حق را داده است ولی  خودِ شما ها باید این را بخواهید.  آیا غیر از این چیز دیگری هست؟ اگر کسی مخالف این مسائل است پس ریگی در کفش دارد. کارها همه تمام شده بود و محور کارها در دست چند نفر که انتحاب شده بودند قرار گرفت. ماهم ساعت شش بعد از ظهر از هایم خارج شدیم.
اما بعد از سه  روز همۀ این مسائل بر عکس شد.
تظاهرات به اسم کسی دیگر گرفته شد. مینا احدی نباید صحبت بکند؟ باشد مینا احدی صحبت نکند! ولی اینکه کسی نباید علیه حکومتِ جنایتکار اسلامی صحبت بکند. این دیگر جای درد است. مگر می شود ؟
 ایرانیانِ شرافتمند، خانواده های داغداری که توسط این نظام فاشیستی عزیزانتان را از دست داده اید، پناهجویان سیاسی، و انسانهای شریفی که بخاطر جنایات بی حدو مرز این رژیم به کشورهای پناهنده پذیر روی آورده اید!

ما در همان اوائلی که هنوز این حکومت ضدانسانی تماماً قدرت نگرفته بود اعلام کردیم که مردم  نگذارید این حکومت قدرت بگیرد. اگر قدرت به دست این اسلامیستها بیافتد بروی جامعه 35 میلیونی ایران خون می پاشند که چنین شد و هنوز هم ادامه دارد. در طول این 33 سال از عمر ننگین این حکومت تا امروز ما در عرصه های مختلف که  فقط یکی از آنها عرصه پناهندگی است در مقابل سیاستهای رنگا رنگ و ضد انسانی  حکومت اسلامی  لحظه ای کوتاه نیامده و مداوماً تعرض کرده ایم  . نوشته هایش، نوارهایش، اسنادش همه موجود است. مگر می شود کسی که خود را سیاسی  بداند در تظاهراتی  شرکت کند  که  فرا خوان دهنده اش پناهجویانی باشند که از دست  دولتهای دیکتاتور فراری شده باشند و علیه این دیکتاتورها هم صحبتی بمیان نیاورد؟ بخصوص علیه جنایات حکومت اسلامی ایران  سکوت کند. در تظاهراتِ صدها نفره ورتسبورگ مینا احدی صحبت کرد واز پناهندگان دفاع کرد چون، دو سال دبیر فدراسیون سراسری  پناهندگان بود، چون به  بسیاری از هایمها در آلمان سر کشیده بود، چون با درد و رنج و عذاب پناهجویان بخصوص زنانِ پناهجو آشنایی کامل داشت و با آنها شب و روز را بسر برده بود و هم اکنون با بسیاری از آنان در تماس است. او صحبت کرد چون رژیم فاشیستی اسلامی ایران نمی خواست  کسی علیه جنایاتش صحبت بکند. فقط کشتار و نسل کشی دهۀ شصت را  بیاد بیاورید آنوقت  بگویید که مینا احدی اشتباه کرد که علیه رژیم صد هزار اعدام داد سخن سر داد؟  در این تظاهرات کسانی آمدند اعلام همدردی کردند دستشان درد نکند کاری بسیار عالی کردند. ولی کسانی دیگر آمدند، هم اعلام همدردی کردند، هم  درد را ریشه یابی کردند  و هم راهِ ریشه کن کردنِ دردها را گفتند. ای کاش همه احزاب و سازمانهای سیاسی ، و همه انسانهای آزادیخواه می آمدند و این چنین در مقابل این اتفاقات حمایت خود را  از حقوق  پناهجویان  و انزجار خود را علیه جمهوری اسلامی اعلام می کردند. در رابطه با توطئه رژیم اسلامی حتماٌ رجوع کنید به  نامه مینا احدی  در سایت روزنه،
www.rowzane.com

اعلام حضور فدراسیون در مقابل دادگاه ورتسبورگ!

بعد از اینکه بدون هیچ نتیجه ای، بدون اینکه خواسته های انسانی  این صدها پناهجو با کسی مطرح شود خانم لیزا که مسئول این تطاهرات بود… پایان تظاهرات را اعلام کردند و دیگر بلند گو را بما ندادند. نا گفته نماند بلند گوهای فدراسیون پس از سخن ران
سخنرانان در مرکز شهر، چون بزرگ بودند و روی ماشین نصب شده بود ند متآسفانه نتوانستیم آنها را همراه خود به جلو دادگاه ببریم. اما آنجا  فدراسیون مستقیما و عمل اعلام کرد. ما نمی گذاریم که به پناهنده بی حرمتی شود. ما نمی گذاریم که پناهجویان بی هویت شوند. در این جهان متمدن پناهندۀ سیاسی معنی دارد، جایگاه و مقامِ انسانی دارد وما( فدراسیونِ سراسری پناهندگان)  دست رژیم فاشیستی اسلامی ایران را اینجا با تمام قدرت قطع خواهیم کرد.
شهناز مرتب آنجا اعلام کرد که، از این ساعت به بعد من بعنوان مسئول فدراسیون سراسری پناهندگان  در آلمان، اعلام می کنم که مسئولیتِ این تظاهرات به عهدۀ من است. اگر هر مسئله ای اینجا پیش آید من مسئولیت آنرا عهده دار خواهم شد. او با یکی از مسئولینِ پلیس  صحبت کرد و به اسم خود اجازه ادامۀ تظاهرات را گرفت.
بعد با مسئولین پلیس صحبت کرد و گفت یا ما هیئتی از طرف  پناهجویان برای مذکره پیش  مسوئلین دولتی می فرستیم  یا اینکه نماینده ای از مسئولین دولتی باید در جمع ما حضور یابند و جواب گوی خواسته های بر حق پناهجویان باشند. رئیس پلیس  تلفنی با مسئولین  صحبت کرد و بعد  اعلام نمود که نماینده ای از طرفِ دادگاه به میانِ  شما خواهد آمد. که بعد از چند دقیقه ایشان آمدند و در میان جمع قرار گرفتند  شهناز مرتب  همراه دختر جوانی اوضاع را تشریح کردند که چه مسائلی باعث یک اعتراض و یک تظاهرات می شود و همچنین خواسته های پناهندگان را مطرح کردند. ایشان به خواسته های پناهندگان گوش دادند و قطعنامه چند ماده ای آنها را گرفت  و قول داد که در اسرع وقت یکسری کارهای اولیه  و تغیراتی  در هایمها انجام خواهد گرفت. و این حرکت با استقبال پناهجویان همراه شد.
پناهجویان درجریان  عمل دیدند  که چه کس و کسانی  مدافع پیگیر خواستهای انسانی آنها هستند.
محمدامین کمانگر. زنده باد انسانیت.  شنبه هجدۀ فوریه 2012