خانه > ميليتانت > مسألۀ جوانان: آنتونيو گرامشی

مسألۀ جوانان: آنتونيو گرامشی

آوریل 4, 2012

در مورد جوانان "مسائل" بی شماری وجود دارد که از آن ميان، دو مسأله به نظر من واجد اهميت خاصی است:

1- از آن جا که نسل "سال خورده" همواره عهده دار تربيت "جوانان" می ‌باشد، در اين زمينه زدوخورد و ناسازگاری و نظایر این ها پيش خواهد آمد، ولی اين پديده ایست سطحی که ذاتی هر اقدامی برای تربيت و ممانعت است، مگر آن که مسائل طبقاتی در ميان آيند، يعنی "جوانان" (يا بخش قابل توجهی از آنان) متعلق به طبقۀ حاکمه (به معنی وسيع کلمه، يعنی نه تنها به معنی اقتصادی، بلکه هم چنين به معنی سياسی و اخلاقی آن) شورش کرده به طبقۀ مترقی روی آورند که به طور تاريخی توانایی کسب قدرت را به دست آورده باشد: ولی در اين حالت با "جوان‌هایی" سروکار داريم که از رهبری "سال خوردگان" يک طبقه به رهبری "سال خوردگان" طبقۀ ديگر در آمده اند و در هر حالت، واقعيتِ تبعيت "جوانان" از "سال خوردگان" به مثابۀ يک نسل، هم چنين با تفاوت‌هایی در خلق و خوی و در سرزندگی و طراوت که بدان اشاره کرديم، به قوت خود باقی می ‌ماند.

2- آن جا که پديده، خصوصيت به اصطلاح "ملی" به خود می ‌گيرد، يعنی علناً به مثابۀ يک دخالت طبقاتی جلوه گر نمی ‌شود، مسأله بغرنج می گردد و مغشوش به نظر می ‌رسد. جوانان در حالت شورش دائمی به سر می ‌برند، زيرا که دلايل ژرف وجود يک چنين شورشی برجای مانده است، و بدون آن که تجزيه و تحليل و انتقاد (و نه در زمينۀ مفاهيم مجرد، بلکه به طور تاريخی و واقعی) و غلبه بر آن ها صورت پذيرد، "سال خوردگان" در واقع تسلط خود را حفظ می ‌کنند، ولی:après moi le déluge؛ آن ها موفق به تربيت جوانان و آماده کردن آنان برای جايگزينی نمی گردند. چرا؟ و اين بدان معنی است که کليۀ شرايط برای اين که "سال خوردگان" طبقۀ ديگر اجباراً رهبری اين جوانان را به عهده گيرند، مهيا گشته است، بدون آن که آنان به علل آشکارِ فشارهای سياسی-نظامی قادر به انجام اين کار گردند. مبارزه ای که، تظاهرات خارجی عادی آن منهدم گشته است. مانند خوره به جان ساخت طبقۀ کهنه افتاده و آن را ذره ذره تضعيف و گنديده می‌سازد: اين مبارزه اشکالی ناسالم، صوفی منشانه احساساتی به خود گرفته و انحطاطات غيرطبيعی جسمانی و روانی پيدا می کند، ساخت طبقۀ کهنه به هيچ وجه نمی ‌تواند جواب گوی احتياجات جديد باشد و اصولاً فاقد چنين محتوایی است، بيکاری دائمی و نيمه دائمیِ اين به اصطلاح روشن فکران يکی از پديده های نمونۀ اين کمبود است که ضمناً در جوان ترها خصوصيت به مراتب حادتری به خود می‌ گيرد، چرا که برای آنان هيچ "افق گشوده ای" باقی نمی گذارد. از سوی ديگر چنين وضعيتی به سوی "چهارچوب‌های بسته" فئودالی-نظامی کشانده می‌شود، يعنی خود بر شدت و ناگواری مسائلی که قادر به حل آنان نيست، می‌افزايد.

***

منبع: «برگزيده‌ای از آثار آنتونيو گرامشی»، انتشارات بابک، ايتاليا، تير 1356، صص. 154-153. متن ايتاليايی در مجموعۀ «روشن فکران و سازماندهی فرهنگ»(Gli intellettuali e l’organizzazione della cultura) ، جلد 3 آثار گرامشی، صص. 44-43، منتشر شد.

ترجمه: انتشارات بابک

بازنويس: روبرت هاکوپيان، آبان 1382.

آدرس اينترنتی کتاب خانه: http://www.nashr.eu

مسئول نشر کارگری سوسياليستی: ياشار آذری

- "من اهميتی به آن چه که پس از مرگم اتفاق دهد نمی‌ دهم" (اصطلاحی فرانسوی).

دسته‌ها:ميليتانت