خانه > فريدون حسين زاده > فیلم Z ، بخشی از تاریخ کمونیسم در یونان

فیلم Z ، بخشی از تاریخ کمونیسم در یونان

فوریه 6, 2011

خلاصه داستان: در یک گردهمایی عمومی در کشوری ناشناخته ( بدون نام ) یکی از مخالفان حکومت که در این گردهمایی قصد سخنرانی دارد مورد حمله قرار گرفته و کشته می شود. با تحقیقات یک دادستان سمج حقایقی آشکار می شود…

                                                                  «او زنده است»

«کنستانتین کوستا گاوراس» کارگردان فرانسوی یونانی تبار را به عنوان یک فیلمساز سیاسی می شناسیم ، زیرا که بیشتر آثارش موضوعات و فضایی سیاسی  دارند . از این رو فیلم های این کارگردان از رویکردی انتقادی و معترضانه نیز برخوردارند . «گاوراس» زمانی به فیلمسازی روی آورد که کشور محل اقامت اش «فرانسه» و کشور زادگاه اش «یونان» آبستن حوادث تازه ای شده بود که البته همچنان در شرف تغیرات سیاسی و اجتماعی بود و «گاوراس» نیز که  تحت تاثیر این شرایط و خود هم در ان فضا قرار گرفته بود شروع ساخت فیلم کرد و در همان دوران یعنی در سال 1969 نخستین فیلم مطرح اش را کارگردانی کرد . فیلم «زی» z یا «زد» فیلمی بود که گاوراس را به شهرت جهانی رساند . «زد» هم اکنون نیز در رده بهترین آثار سیاسی تاریخ سینما جای دارد ، اثری که توانست با همه انتقادات و مشکلاتی که در زمان اکرانش به آن نسبت داده شد ، همچنان موفق نشان داده شود زیرا که توانست به لحاظ تصویر صریح اش از واقعیت ، نگاه مردم را به خود جلب کند و همچنین اعتبار خاصی به فیلم های سیاسی ساخته شده در زمانه خود بدهد و این نوع فیلم ها را وارد مسیر تازه ای کند . برای کارگردان فیلم هم «زد» جدای از اینکه برایش موفقیت و شروع فوق العاده ای باشد ، فیلمی سرنوشت ساز بود که گاوراس را پس از آن در مسیری قرار داد که هیچگاه از آن خارج نشد و یا بهتر میتوان گفت از آن فاصله نگرفت به گونه ای که هم اکنون نیز دغدغه اصلی فیلمساز است . گاوراس تمایل خاصی به ساخت این نوع فیلم ها دارد ، او فیلمسازی متعهد است ، تعهد به سبکی که در آن قابلیت هایش را نشان داده به آن ایمان دارد.

 

«زد» z که در اصل به معنای «او زنده است» می باشد از فرهنگ یونانی می آید و اشاره ای است به یک عضو سرشناس پارلمان (چپگرای) یونانی به نام دکتر «گریگوریس لامبارکیس» . او در آن سالها ( دهه 60 ) از مخالفان معروف حکومت بوده است .  فیلم ، با نمایش تعدادی مدال و نشان های نظامی به همراه «تیتراژ ابتدای فیلم»  آغاز می شود و با یک موسیقی شنیدنی و تاثیرگزار که نظر تماشاگر را مشتاقانه به دیدن فیلم جلب می کند ، سپس در سالنی عده ای از روسای دولت و نظامیان بلندپایه را می بینیم که در یک جلسه گرد هم جمع شده اند و در مورد موضوعی بحث می کنند. شخصی نظامی شروع به حرف زدن می کند ، او رئیس پلیس است اما حرف هایش برای تماشاگر کمی عجیب و غیرعادی است . رئیس پلیس درمورد معضلات گیاهان و پیشگیری از قارچ زدگی سخن می گوید ! این نوع حرف ها آن هم در یک فضای خشک و نظامی و با تصاویری که می بینیم تا حدودی حالت طنز به خود می گیرد بطورمثال در گوشه ای از حرف های رئیس پلیس که می گوید : (درمان مردم با روش های درست لازم الاجراست و بیماری ایدئولوژیکی مثل قارچ زده گی میماند ) با تصویر سَر بی موی یکی از شخصیت های حاضر در جلسه همراه است و یا در ادامه حرف های او که می گوید : (ما باید از عناصر سالم جامعه پاسداری کنیم ) با تصویر یک شخصیت حاضر دیگر در جلسه همراه است که موهای سالم و مرتبی دارد . کارگردان عمدا فضا و شخصیت های جدی را با مایه های طنز درهم می آمیزد و تا این لحظه از فیلم معلوم نیست موضوع از چه قرار است . احتمالا کارگردان می خواهد غیرمستقیم موضوع فیلمش را به تماشاگر نشان دهد ، چیزی که تا پایان فیلم نیز چه از طریق شخصیت ها و چه از طریق تصاویری که می بینیم شاهد آن هستیم . اما اینک از زبان رئیس پلیس است که می فهمیم قرار است یک گردهمایی در شهر صورت بگیرد که گویا باب طبع روسای دولت نیست ولی آنها و به قول رئیس پلیس که می گوید : (اما ما جلوی انها را نمی گیریم ، چون ما خواهان دموکراسی هستیم) و حالا این گفته برای تماشاگر سوال است که آیا حقیقت دارد یا نه ؟ و حالا به صحنه ای می رویم که حامیان جبهه مخالف دولت (کسانی که قرار است گردهمایی را تشکیل بدهند) به دنبال اجاره یک سالن مناسب هستند که بتوانند آن را برای گردهمایی آماده کنند ، اما تلاششان بی فایده است زیرا معلوم می شود از طرف روسای دولت (به طور غیرمستقیم) از اجاره سالن منع شده اند که نهایتا موفق می شوند یک سالن بسیار کوچک و محدود ، برای سخنرانی دکتر (نامزد ریاست جمهوری) با بازی «ایو مونتان» آماده کنند . به زودی شاهدیم که دکتر ، زمانی که از همواپیما پیاده و به دوستانش ملحق می شود تحت نظر قرار می گیرد و اینجاست که پی میبریم خطر آنها را تهدید می کند و این حس خطر نیز وارد فضای فیلم می شود . اوج فیلم زمانی فرا می رسد که قرار است دکتر برای سخنرانی به سالن برود ، جمعیتی در بیرون از سالن که یکطرف حامیان و طرف دیگر مخالفان هستند جمع شده اند ، پلیس نیز در میان دو گروه حضور دارد که گویا قصد دارد امنیت را برقرار کند ! روبروی سالن هتل محل اقامت دکتر قرار دارد و دکتر باید از میان جمعیت عبور و طول خیابان را طی کند ، جو عجیب و ناخوشایندی بر محیط حاکم است ، گویی که هر لحظه قرار است اتفاقی رخ بدهد ، حالا دکتر از هتل بیرون می آید و آرام به طرف سالن حرکت می کند . همه چیز فضایی شبیه به صحنه تئاتر به خود می گیرد . دکتر مانند یک بازیگر به روی صحنه می رود و تماشاگران در تاریکی حس بدی را منتقل می کنند . این یکی از تلخ ترین تئاترهای تاریخ است . دکتر قبل از اینکه وارد سالن شود توسط شخصی ناشنا
از میان جمعیت ضربه ای به سرش وارد می شود و این اتفاق دوباره هنگامی که دکتر پس از ایراد سخنرانی به بیرون می آید رخ می دهد و اینبار توسط شخصی که سوار بر یک ماشین است مورد حمله قرار می گیرد و به وسیله یک باطوم ضربه ای به سرش وارد می شود که همین ضربه باعث مرگ دکتر می شود . پس از مرگ دکتر فیلم وارد مرحله دیگری می شود. یک دادستان ، با بازی «ژان لویی ترنتینان» مسئول پیگیری مرگ دکتر می شود اما نکته مهم اینجاست که عاملان قتل افرادی ضعیف و از طبقه پایین جامعه هستند که نه سواد سیاسی دارند و نه عضو جناح خاصی هستند و تنها به خاطر اینکه سختی های زندگی شان را بگذرانند و به پولشان برسند دست به اعمال خشونت آمیز می زنند . به طور مثال در صحنه هایی از فیلم افرادی که متهم به سوءقصد هستند و هنگامی که نزد دادستان مجبور به اعتراف می شوند علت شرکت در تجمع و سوءقصد به دکتر را در ازای دریافت جواز کسب برای دستفروشی انجام داده اند و یا در صحنه ای دیگر که یک شاهد وقتی برای ادای شهادت قصد دارد به پلیس مراجعه کند مورد حمله افرادی ناشناس قرار می گیرد که بعدا معلوم می شود عاملان حمله از همان افراد محروم و ستم دیده بوده اند که مجبور به این کار شده اند . قسمت های دیگر فیلم به وقایع و ماجراهای پشت پرده ای مربوط می شود که توسط دادستان انجام می گیرند و در پی آن همه عاملان سوءقصد و مقامات نظامی که در طراحی مرگ دکتر شرکت داشته اند به بازجویی فراخوانده می شوند و همه آنها از جمله سرهنگ رئیس پلیس به قتل عمد محکوم می شوند .

 پس از این برای تماشاگر اینگونه بنظر می رسد که عدالت اجرا و همه چیز تمام شده است در حالی که اینگونه نیست و در دادگاهی که برگزار می شود همه آن مقامات نظامی که به قتل عمد محکوم شده اند، تبرئه می شوند. عاملان قتل و افراد سوءقصدکننده به جرائم سبک محکوم می شوند. دادستان از کار برکنار می شود. همه شاهدان ماجرا و دوستان دکتر کشته یا زندانی می شوند و در پایان آن عکاس خبرنگار به جرم افشاگری و گفتن حقیقت علیه دولت به زندان محکوم می شود.

 فیلم «زد» پیش از هر چیز به دلیل اینکه از یک ماجرای واقعی الهام گرفته، مورد توجه است . فیلمی که به یک دوره تاریخی می پردازد و هر چند شاید امروزه به یک موضوع قدیمی و کهنه تبدیل شده باشد (موضوعی که متاثر از زمانه خودش است) اما به عنوان یک اثر سیاسی ناب که واقع گرایانه و شجاعانه عمل می کند، فیلمی باارزش و فوق العاده است . «زد» را باید تصویری کلی از سیاست ها و موقعیت های رژیم های دیکتاتوری و سرکوبگر دانست که برای رسیدن به خواسته ها و اهداف شان به هر عملی متوسل میشوند . کارگردان فیلم «گاوراس» به خوبی توانسته در به تصویر کشیدن این موضوع کارش را انجام بدهد .

بعد از جنگ جهانی دوم ، یونان به وسیله فاشیست ها اشغال شد و جنبش مقاومتی شکل گرفت که در راس آن کمونیست ها بودند ؛ شبیه به جنبشی که در منطقه ای که بعدها یوگسلاوی نامیده شد ، وجود داشت . در عین حال مورد یونان برخلاف مورد لهستان بود ، چرا که در لهستان جنبش مقاومت چندانی (جز آنچه در لندن با عنوان حکومت در تبعید تشکیل شد) نداشتیم و لهستانی ها از جمله به دلیل نفرتی که از یهودیان داشتند،  با فاشیست ها و هیتلر همکاری می کردند اما شباهت لهستان با یونان در این است که در هر دو کشور یک حکومت در تبعید شکل می گیرد . این حکومت ها ، حکومت هایی هستند که به وسیله متفقین اداره می شوند . همانطور که می دانیم پایان جنگ شوروی سابق و دیکتاتوریهای عمو سام را وارد دوران معروف به جنگ سرد میکند. در این تنش علاوه بر خود آمریکا و شوروی کشورهای دیگری هم درگیر می شوند.  شوروی حکومت در تبعیدِ لهستان را که در لندن شکل گرفته بود ازبین می برد و به جای آن یک حکومت به اصطلاح کمونیست را جایگزین می کند. در یونان عکس این قضیه اتفاق می افتد ، یعنی متفقین حکومتِ در تبعید را حفظ می کنند و کمونیست هایی را که زیربنای نهضت مقاومت را تشکیل میدادند ، حاشیه ای می کنند . کمونیست ها در یونانِ آن زمان وضعیت بدی داشتند و به نوعی از صحنه اجتماع طرد می شدند . همانطور که در فیلم هم می بینیم شهادت یک فرد به این دلیل که در سابقه اش همکاری با کمونیست ها وجود دارد و در موردش شائبه کمونیست بودن هست ، پذیرفته نمیشود . وقایع فیلم در چنین چارچوبی رخ می دهد و به نوعی یک مبارزه طلبی علیه حکومت نظامی است . فراموش نکنیم که فیلم در سال 1969 ساخته شده و حکومت نظامی حدود پنج سال بعد یعنی سال 1974 از بین می رود و این فیلم افشاگرانه خود نیز به از بین رفتن حکومت سرهنگ ها کمک می کند چرا که یونان برای اروپا همیشه یک جنبه حیثیتی داشته و ادعا می شود که دموکراسی در آنجا به وجود آمده است و توجیه این که مهد دموکراسی به وسیله نظامی ها اداره شود از لحاظ نظری کمی سخت است .اما نکته ای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که می بینیم سیستم نظامی هیچ گاه به طور مستقیم وارد مبارزه با نیروهای اپوزیسیون نمی شود و حتی در مورد قتلی که رخ داد، مدام اصرار می کرد که این صرفاً یک اتفاق بوده است. یعنی سیستم نظامی برای مشروعیت بخشیدن به خودش و حفظ بقایش مجبور بود وانمود کند که دموکرات است و از خشونت و زور استفاده نمی کند ( سیاستی که هنوز هم زیربنای رفتاری دیکتاتوریهای راسیونالیسم غربی را تشکیل میدهد ) . افرادی که برای مبارزه استفاده می شوند ، افراد فقیری هستند که به یک معنی «اراذل
اوباش» اند و حاضرند برای پول دست به هر کاری بزنند، حتی قتل ( لازم به توضیح میباشد که در دوران ساخت فیلم " زد " هنوز هم افراد یا گروههای مختلف اجتماعی وجود داشتند که به نحوی از انحاء قربانی بحساب می آمدند ولی در دوره کنونی که قدرت به آخرین مراحل رشد و انکشاف خویش در سیستمهای راسیونالیسم غربی یا حکومت عقل رسیده است ، شاهد یک تغییر شیفت اساسی در وضعیت قربانیان سابق میباشیم مبنی بر اینکه دولتها بعنوان مراکز اصلی قدرت که بطرز وسیعی میزان نفرت و آنتروپی ناشی از آن را در بین انسانها افزایش داده اند ، متأسفانه باعث شده اند که طیف وسیعتری از انسانها درگیر معادلات قدرت و تلاش برای سهیم شدن در آن بشوند که در پایان کار  قربانیان سابق را تبدیل به بازنده های کنونی نموده و چنانچه توجه داشته باشیم تفاوت بسیار بزرگی در بین قربانی که میخواهد خود و بقیه را از دست ظلم و ستم برهاند با بازنده که مشغول جنگ زرگری و بهرمند شده از مطامع قدرت بوده و در حال حاضر بنا بر دلایلی که از حوصله این مقال خارج میباشد روی نیمکتهای ذخیره نشسته است یا دارای اوضاع پریشان اقتصادی – اجتماعی میباشد ، وجود دارد ، لذا انگاشتن اراذل و اوباش یا علفهای هرز سیستم بعنوان قربانی تنها باعث  وارد شدن لطمات بیشتری به جنبشهای اصیل اجتماعی میشود ، هر چند در این شکی نیست که همه کسانی که دنبال قدرت میروند دست آخر قربانی بوده و میشوند ولی فکر میکنم در شرایط کنونی دنیا همه میدانند که اوضاع از چه قرار است و لذا همگی با توجه به اعتقادشان یا مصالحشان انتخابشان را هم کرده اند و الصاق کردن پیشوند قربانی تنها باعث زایش توهمات بیشتر و توجیه جرم و جنایات آنها در حق انسان و زندگی میشود ) . در این فیلم مثلاً آن راننده ای که وانت داشت مجبور بود برای پرداخت قسط اتومبیل اش با پلیس همکاری کند یا فردی که انجیر می فروخت مجبور بود برای تمدید مدت اجازه ی کسب، با آنها همکاری کند . از نقطه نظر علوم اجتماعی خودِ این امر معنا دار است ، چرا که نشان می دهد اقشار فقیر شهری-روستایی می توانند بر علیه روشنفکران و آزادی خواهان استفاده شوند . به دلیل اینکه این اقشار نسبت به آن گروه ها  به گونه ای در خود احساس حقارت می کنند و این فیلم به خوبی این را نشان می دهد . ما درعین حال می بینیم که همه این افراد نوعی گفتمان ضد پارلمانی دارند . یعنی مخالف نمایندگان هستند و معتقدند که نمایندگان برای آنها کاری نمی کنند و فاسد هستند. دلیل این امر این است که جامعه به آنها حق تحصیل نداده است و آنها از حقوقی که به نمایندگان اعطا شده ، محروم هستند. این البته گفتمان خود آنها نیست بلکه گفتمانی نظامی است که ضد پارلمان گرایی و پوپولیسم را بهانه ای برای استقرار دیکتاتوری قرار می دهد.گفتمان ضد کمونیستی از دو محور برای نشان دادن مشروعیت حکومت نظامی در برابر کمونیست ها استفاده می کند . یکی از این محورها محور دینی است . همانطور که در فیلم می بینیم ، حزب مخفی که یکی از قاتلین در آن عضو بود حزبی است وابسته به کلیسای کاتولیک ؛ در حالی که کلیسای یونان یک کلیسای ارتدوکس است و حکومت سرهنگ ها را مجاز نمیداند . محور دیگر ، حوزه اقتصادی را در برمی گیرد . مسئله اصلی این است که تمام این ماجرا ، یعنی شبحی که از کمونیسم ساخته شده بود یک ماجرای خیالی است که در ساختن آن دو گروه دست داشتند ، یکی آنهایی که در پی دست یابی به قدرت بودند ؛ یعنی ژنرال ها و دیگری ؛ یک سری از شرکت های چند ملیتی آمریکایی . اما نتیجه ای که حکومت سرهنگ ها در پی داشت عملاً جز فساد در جنبه های سیاسی، اقتصادی و … نبود . اینها کسانی بودند که کارشان را با استفاده از اراذل و اوباش جلو می بردند و به سادگی نیروهای مخالف خود را حذف می کردند . یعنی حکومت سرهنگ ها عملاً نتیجه ای به غیر افزایش فقر و سرکوب نداشت . در پایان و با تجربه ای که در قرن بیستم داشته ایم و این فیلم بخشی از آن را به تصویر می کشد می توانیم ادعا کنیم که  جنبش های اجتماعی لزوما و به خودی خود نمی توانند سیستم های سیاسی را از میان ببرند یا در آنها  تغییراتی اساسی ایجاد کنند ، چرا که سیستم های سیاسی توسط این جنبش ها بر سر کار نیامده اند بلکه حاصل معادلات اجتماعی و کنش و واکنش های دراز مدت در سطوح خرد جامعه بوده اند . بدین ترتیب سیستم های سیاسی اغلب تا جایی که ساختارهای پشتیبانی کننده آنها باقی باشند ، پا بر جا خواهند ماند . تنها در موارد استثنایی جنبش های اجتماعی می توانند خود را به نظام سیاسی تحمیل کنند که در چنین شرایطی ما با یک انقلاب رو به رو خواهیم بود و به دلیل همین استثناء بودن است که تعداد انقلاب های بزرگ  در تاریخ بسیار اندک است .

اما یکی از جنبه های جالب فیلم که در پایان این نوشته میخواهم به آن اشاره ای گذرا داشته باشم علاوه بر جنایات دولتها که در بالا تا حدی بررسی شد ، وجود افراد اپورتونیستی میباشد که در احزاب کمونیستی جاخوش کرده و بزدلیها ، بی لیاقتی ها ، عقده های حقارت ، توهمات ، کمبود شخصیتها و اعتقاد سست شان را تحت عنوان مسالمت آمیز بودن ، قانونی عمل کردن ، حساب توازن قوا را کردن ، جمع کردن بازندهای داخل جوامع تحت عنوان قربانیان سیستم سرمایه و غیره را دستمایه بی شمار تعظیم و تسلیم به سرمایه قرار داده و بدین صورت لطمات جبران ناپذیری را باعث شده اند ، کمونیستهایی که در فیلم "زد" هم  به تصویر کشیده شده اند و در دنیای بیرون سینما هم میتوان نمونه زیادی از آن
ا را دید و شنید ، مانند اولترا کمونیستهای حزب کمونیست کارگری عراق که در دورانی در بهترین شرایط برای خلع قدرت از ناسیونالیسم کرد قرار گرفتند ولی در اثر عوارض مذکور در بالا این فرصت تاریخی را از دست خود و طبقه کارگر عراق دادند … ترجمه این فیلم را تقدیم میکنم به یاد و خاطره رفیق جانباخته ، جمال مصری که توسط یکی از همین اراذل و اوباش به قتل رسید و در حالی که نماینده سفارت ج.ا در فنلاند ! حال با هر نیتی ادعا میکرد او به قتل رسیده است ، به اصطلاح کمونیستهای قانون مدار ! داشتند قتل او را در آستان پلیس سرمایه ، خودکشی قلمداد میکردند و عاقبت هم حرف خود را به کرسی نشاندند .  

فریدون حسین زاده

داونلود فیلم "زد" از لینکهای زیر .

 لطفا هر دو قسمت فیلم را با هم داونلود کرده و پس از قرار دادن هر دو فایل در یک پوشه ، توسط برنامه   WinRar فایلها را  Extract نموده و با پلایر KmPlayer نگاه کنید

 Part.1

http://www.megaupload.com/?d=1K2CA44L

Part.2

http://www.megaupload.com/?d=XYAJ1YVG

Part.1

http://www.megaupload.com/?d=8V0MB99G

Part.2

http://www.megaupload.com/?d=9WD6YOAM