مجمع عمومی به کارگران نیرو و اعتماد بنفس میدهد! / مصاحبه کارگر کمونيست با اصغر کریمی
مصاحبه با اصغر کریمی درباره مجمع عمومی
کارگر کمونیست: قبل از شروع بحث درباره مجمع عمومی لطفا درباره سیاست عمومی حزب نسبت به تشکلهای تودهای کارگران و نیز نتایج تلاش فعالین کارگری در سالهای گذشته برای ایجاد تشکلهای کارگری در ایران توضیحی دهید.
اصغر کریمی: سیاست حزب در تمام دوره فعالیتش بر این اساس بوده که ضمن اینکه بر مجمع عمومی و شوراهای واقعی کارگری تاکید داشته است، در عین حال آنجا که کارگران تلاش کردهاند نوع دیگری از تشکل، سندیکا، اتحادیه و انواع کانونها و کمیتهها را تشکیل دهند از این تلاش حمایت کردهایم و برای آنها ارزش قائل بودهایم. روشن است که حزب بر شورا و مجمع عمومی تاکید ویژهای دارد و آنها را مناسبترین تشکل برای کارگران میداند با اینحال همیشه تاکید کردهایم که اگر جنبش کارگری ایران مجهز به سندیکاها و اتحادیههای کارگری بود، در موقعیتی بسیار متفاوت در مقابل دولت و کارفرماها قد علم میکرد. در سالهای اخیر چندین سندیکا، اتحادیه، کمیتههای هماهنگی و پیگیری و غیره مربوط به یک مرکز کارگری یا فراکارخانهای درست شده که قدم مهمی امر تشکل یابی کارگران را جلو برده است و حزب کمونیست کارگری نیز در راستای سیاست خود نگاه کاملا مثبتی به آنها داشته است. طبعا وزن و ثقل هر کدام از این تشکلها یکسان نیست و فعالیت آنها و میزان تاثیر هر کدام در سرنوشت کارگران نیز بدلیل سیاستها و گرایشات مختلف حاکم بر آنها یکسان نبوده است و هر تشکل خاصی را باید بطور مشخص بررسی و ارزیابی کرد که اینجا موضوع بحث ما نیست، اما در یک حکم کلی میتوان گفت که نفس وجود این تشکلها، مباحثشان، گردهمائیهایشان، قطعنامههایشان، و کل فعالیت شان موقعیت جنبش کارگری را تغییر داده، به درجاتی به جنبش کارگری هویت و تعین داده و درک عمومی جامعه را نسبت به جایگاه کارگران بدرجاتی تغییر داده است.
اگر عکسی از طبقه کارگر ایران در سالهای اخیر گرفته شود تلاش فعالین کارگری و تودههای کارگر برای متشکل شدن نیز بخش روشنی از تصویر خواهد بود. هستند جریاناتی که بدون در نظر گرفتن شرایط ویژهای که کارگران با آن مواجهند، تشکلهای تودهای کارگران را صرفا از زاویه نتایج صنفی آنها برای کارگران ارزیابی میکنند و اینکه اتحادیه یا سندیکا اساسا هدفش این است که در یک یا مجموعهای از مراکز کارگری مبارزه روزمره توده کارگر را در مقابل کارفرما و دولت نمایندگی کند، مطالبات کارگران را پیگیری کند و غیره. اما در کشوری که تشکل ممنوع است، اعتصاب و هر نوع گردهمائی و حتی حرف زدن ممنوع است، نمیتوان الگوئی از پیش ساخته در نظر گرفت و هر تلاشی را بر اساس آن ارزیابی کرد و چون تشکلی با آن الگو فاصله دارد ارزش آنرا انکار کرد. این برخورد زیادی ذهنی، کلیشهای و فاقد حداقلی از درک سیاسی از شرایط یک جامعه است. باید خود این ذهنیت را تغییر داد. ایجاد تشکل در ایران مانند سازماندهی یک تظاهرات، یا ساختن نهادی در دفاع از حقوق کودک یا دفاع از آزادیهای سیاسی و غیره موضوع جنگ و گریز با حکومت است. اما حتی از زاویه صنفی و پیگیری مطالبات کارگران نیز تشکلهای موجود، دستاوردشان قابل انکار نیست. همانطور که دستاورد انواع کانونها و تشکلهای مبارزاتی دیگر قابل انکار نیست. به دلیل نفس سرکوب شدید در ایران، هیچ نهاد مترقی و پیشروی آنقدر تثبیت شده، قوام گرفته و دارای ساختارهای محکم و دارای تماس لازم با موضوع کار خود نشده است که با اتکا به آنها بتواند اهداف صنفی و اجتماعی و سیاسی خود را طبق یک نقشه دنبال کند و دستاوردهای خود را یک به یک تثبیت کند. تشکلهائی درست میشوند، فعالیتهای مثبت و قابل توجهی انجام میدهند و به همان نسبت مورد توجه و حمایت مردم قرار میگیرند اما بدلیل دستگیری رهبران آنها و فشارهای مختلف بعضا از هم میپاشند، بعضا تضعیف میشوند یا شکل فعالیت خود را عوض میکنند، با احتیاط بیشتری عمل میکنند، مجبور به عقب نشینیهائی میشوند، اما همه این تلاشها بخشی از یک جامعه زنده و رزمنده، در حال جنگ با حکومت و سنتها و بیحقوقیهای مردم و بخشی از تلاش بخش پیشرو و جنبشهای اجتماعی حق طلبانه مردم بوده است. اکثر این نهادها و تشکلها اعم از کارگری یا غیر کارگری، علیرغم اینکه شکل مطلوب خود را به دلیل سرکوب پیدا نکردهاند، با اینحال بدرجات مختلف ظرفی برای گردهمائی، اتحاد و همفکری فعالین جنبشهای اجتماعی بوده و هرکدام به درجاتی به یک مرجع برای تودهای از کارگران یا بخشهائی از مردم تبدیل شدهاند و سابقهای از مبارزه در کارنامه خود دارند. درمورد تشکلهای کارگری موجود نیز، علیرغم اینکه تعداد آنها زیاد نیست و علیرغم فشار هرروزه ارگانهای سرکوب علیه آنها، با اینهمه مانند قطبی در مقابل شوراهای اسلامی رژیم شناخته شدهاند و مورد توجه کارگران و همینطور مورد توجه افکار عمومی بودهاند. به این معنی یک دستاورد سیاسی طبقه کارگر و در کنار سایر تشکلها یک دستاورد سیاسی برای کل جامعه محسوب میشوند.
کارگر کمونیست: حزب کمونیست کارگری همانطور که توضیح دادید، همواره روی مجمع عمومی کارگری و جنبش مجمع عمومی تاکید جدی داشته است. حتی وقتی بحث تشکل نوع اتحادیه و سندیکا در میان بوده بر متکی بودن آنها به مجمع عمومی کارگران تاکید شده است. سوال اینست که این تاکید روی مجمع عمومی بدلیل کدام خصوصیات و ویژگیهای آن است؟
اصغر کریمی: تبلیغ و تاکید بر مجمع عمومی و جنبش مجمع عمومی و تلاش عملی برای شکل دادن به آنها، آن رگه اصلی در فعالیت حزب بوده است که اینرا میتوان از زوایای مختلفی توضیح داد. اولین مساله مطلوبیت و اهمیت تشکلی است که واقعا توده کارگر را نه تنها نمای
دگی کند بلکه ظرفی باشد که تودههای کارگر در آن دخالت کنند و در مراحل مختلف تصمیم گیری آن شریک باشند نه اینکه نمایندگانی برای مثلا شش ماه یا یکسال انتخاب کنند و خود از صحنه کنار بروند. تشکلی که بطور دائم توده کارگران در آن نقش نداشته باشند نهایتا مانند اتحادیههای کارگری در کشورهائی که سنت اتحادیههای کارگری در آنها قوی است، تودههای کارگر در آنها هیچکاره میشوند و اتحادیههای مربوطه نیز عملا نمایندگی واقعی آنها را نخواهند کرد و چنین تشکلهائی ظرف واقعی کارگران برای یک مبارزه رزمنده و رادیکال حتی بر سر مطالبات صنفی کارگران هم نخواهند بود. در شوراهای واقعی کارگری که مجمع عمومی اساس آنها را تشکیل میدهد، برعکس اتحادیههای کارگری، تودهها نقش مستقیم و تعیین کنندهای در آنها دارند و این مهمترین ضامن حفظ رادیکالیسم آن و نمایندگی کردن توده کارگر و مطالبات آنها خواهد بود.
دوم در شرایطی که در ایران هر تشکلی بلافاصله با سد محکم دولت و ارگانهای سرکوب آن مواجه میشود، باید دید چه نوع تشکلی ایجادش و ادامه کاری اش مقدور و عملی است. مجمع عمومی تشکل شناخته شدهای در میان کارگران و فعالین کارگری است و بارها در بسیاری از مراکز کارگری در جریان مبارزات و اعتصابات کارگران تشکیل شده و هم به این دلیل که توده کارگران در آن حضور دارند سرکوب آن دشوارتر از تشکلهائی است که بر مجمع عمومی متکی نیستند. بویژه در جریان اعتصابات و اعتراضات کارگری تشکیل آن بسیار عملی است. اعتصاب و اعتراض کارگران همراه است با حضور آنها در کارخانه، معمولا همراه است با حضور مدیران و مقامات در جمع کارگران برای پاسخ گوئی به آنها، و به این معنی بخشی از مسیر تشکیل مجمع عمومی عملا در جریان اعتصاب براحتی فراهم میشود. اینجا دیگر تماما نقش کارگران پیشرو که اهمیت تشکیل مجمع عمومی را میدانند تعیین کننده میشود. تودههای کارگر در حال اعتصاب ترس و واهمهای برای جمع شدن و صحبت درمورد مطالبات خود و ادامه اعتراض خود ندارند، برعکس در جمع شدن احساس قدرت میکنند. حتی از نظر روحی به آن نیاز دارند. نمیخواهند در خلوت خود و تنها و منفرد باشند، میخواهند دور هم جمع باشند و اراده واحدشان را به کارفرما و دولت نشان دهند، جمعی تصمیم بگیرند و به این معنی نوعی احساس تعهد نسبت به ادامه اعتصاب را در همه همکاران خود ببینند. اینکه باید نمایندگانی داشته باشند که طرف مذاکره شوند نیز به درک و توقع عمومی کارگران تبدیل شده است. بر این هم واقفند که باید نمایندگان خود را خود انتخاب کنند. اینها زمینههای مساعد تشکیل مجمع عمومی در طول اعتصاب است. بعلاوه یک فاکتور فوق العاده مهم در سالهای گذشته تعدد و تداوم اعتصاب در مراکز کارگری است که به نوعی امکان استمرار به مجمع عمومی میدهد. تعداد نه چندان کمی از مراکز کارگری در عرض سالهای گذشته بارها و بارها دست به اعتصابات چندین روزه زدهاند، بارها نمایندگان دولت و کارفرما در جمع آنها حاضر شدهاند و یا کارگران به ابتکار خود تصمیم به تجمع و بحث حول مبارزه خود گرفتهاند. در نتیجه عملی بودن تجمع در حین اعتصاب را بارها تجربه کردهاند و بارها مجمع خود را تشکیل دادهاند. اما مساله به تشکیل مجمع عمومی در حین اعتصاب محدود نیست. هر اعتراضی میتواند و باید تلاش کرد که به مجمع عمومی کارگران منتهی شود. اعتراض به اخراج، به ندادن دستمزد سر وقت خود، اعتراض به حادثهای که بدلیل ناامنی محیط کار بوقوع میپیوندد، اعتراض به تصمیم شورای عالی کار درمورد حداقل دستمزد و یا اعتراض به اظهار نظر مقامات قبل از تعیین حداقل دستمزد که دارند فضا را برای افزایش ناچیز دستمزد آماده میکنند و دهها مساله دیگر هرکدام بهانه و فرصتی است که میتوان بلافاصله مجمع عمومی را تشکیل داد.
اینرا هم اضافه کنم که هر تجمع کارگران، مجمع عمومی، آنطور که ما داریم راجع به اهمیتش صحبت میکنیم، نیست. بسیاری از تجمعات در طول اعتصاب شکل میگیرد که فاقد اولیهترین ساختار، خودآگاهی، دخالت توده کارگر برای نوعی رای گیری و تصمیم گیری جمعی است و علیرغم اهمیتش برای پیشبرد اعتصاب الزاما مجمع عمومی نیست این وظیفه رهبران کارگری است که هر تجمعی را تا سطح یک مجمع عمومی با تصمیمات مشخص ارتقا دهند. مجمع عمومی نیاز به درجهای خودآگاهی دارد، توده کارگر باید احساس کند که جائی جمع شده، فرصت اظهار نظر داشته، با هورا کشیدن و یا دست بلند کردن در تصمیم برای ادامه اعتصاب و اعتراض یا هر اقدام دیگری نقش ایفا کرده و نمایندگانی برای پیگیری خواستهای خود انتخاب کرده است یا حداقل بخشی از این کارها را در تجمع خود انجام داده است. از آنطرف هم نباید درکی کلیشهای و شش در چهار از یک مجمع عمومی کارگری داشت. نباید انتظار داشت که در یک مجمع عمومی که زیر هزار فشار پلیسی و خطر اخراج صورت میگیرد و بویژه رهبران کارگری مجبور به احتیاطهای زیادی هستند، دستور جلسه تعیین شود، همه نوبت بگیرند و صحبت کنند، ده بار رای گیری کنند و تک تک آرا را بشمارند و تصمیمات را در دفتری ثبت کنند. واضح است که مجامع عمومی کارگری در اکثر اوقات چنین امکانی ندارند اما با اینحال بدرجهای این خصوصیات بر آنها حاکم است. اینکه کارگران برای یک اعتصاب معمولا ماشینها را میخوابانند و تجمعی تشکیل میدهند و خواستهائی را از این گوشه و آن گوشه مطرح میکنند و یا بطریق اولی مدیران کارگران را صدا میزنند که وعده و وعیدی بدهند و غ
ره، خودبخود مجمع عمومی نیست. مجمع عمومی کارگری باید لااقل برخی از خصوصیاتی را که اشاره کردم، داشته باشد. به تصمیم خود کارگران تشکیل شده باشد و یا اگر به فراخوان مقامات کارخانه و ارگانهای دولتی تشکیل شده باشد، عملا تحت کنترل کارگران درآمده باشد و نوعی تصمیم جمعی و یا انتخاب نماینده و غیره در آن وجود داشته باشد و در خدمت کارگران قرار گیرد.
دقیقا به همین دلایل است که درمورد سندیکا و اتحادیه نیز، ما همیشه بر اتکای آنها به مجمع عمومی تاکید کردهایم. نقش مستقیم و بلاواسطه تودههای کارگر در تصمیمات تشکل کارگری که معمولا از طریق مجمع عمومی عملی میشود، یک فاکتور مهم در تعلق آن تشکل به کارگران است. بویژه در شرایط سرکوب در ایران، تشکلی که به اراده عمومی کارگران و مجمع عمومی کارگری متکی باشد امکان ادامه کاری بیشتری دارد چون توده کارگر عملا در آن و لحظات آن درگیرند، به رهبران کارگران اعتماد به نفس میدهند، در صورت لزوم هر نمایندهای را که لازم باشد عوض میکنند، تاکیدات خود را به آنها میگویند و در صورت دستگیری و اخراج رهبران آن تشکل، امکان بعهده گرفتن کارها توسط کارگران دیگر با برگزاری مجامع عمومی بیشتر میشود و در یک کلام دخالت مستقیم کارگران باعث میشود که کارگران بیشتر آنرا مال خود بدانند و همین به آن تشکل نیرو میدهد. تطمیع و تهدید رهبران آن تشکل دشوارتر میشود و در صورت تشکیل مجمع عمومی پنهان نمیماند و امکان خنثی کردنش بیشتر فراهم میشود. در عمل اما هیچکدام از تشکلهای موجود، اساسا به دلیل حساسیت رژیم به تشکلهای غیر دولتی و فشار روی رهبران کارگری و رهبران تشکلها، به تشکلهائی جا افتاده، تثبیت شده و دارای ساختارها و روتینهای جا افتاده تبدیل نشدهاند. تلاش آنها برای ایجاد مجمع عمومی اعضای آن تشکلها با موانع بسیار جدی مواجه بوده است. چنان زیر ضرب بودهاند که رابطه شان با توده کارگر محدود مانده است، حتی امکان گردهمائی مسئولین آنها گاهی به سختی صورت میگیرد. به یک معنی این تشکلها بدلیل سرکوب شدید، شکل نهائی خود را پیدا نکرده و در نتیجه قادر به متحقق کردن بخش قابل توجهی از اهدافی که در دستور خود قرار دادهاند نشدهاند. عمدتا در مراحل اولیه پروسه تشکیل، با تهدید و دستگیری بنیانگذاران خود مواجه شده و در شرایطی پیچیده به حیات خود ادامه دادهاند. اینها محصول شرایط سیاسی خاصی هستند و باید اینرا فهمید.
کارگر کمونیست: منظور از جنبش مجمع عمومی چیست؟ علیرغم اینکه مجمع عمومی برای کارگران ناشناخته نیست و بخشی از مبارزات کارگری از طریق آن پیش میرود اما همچنان جنبش مجمع عمومی جایگاه ویژهای در تبلیغات ما درباره سازماندهی اعتراضات کارگری دارد. تفاوت بحث جنبش مجمع عمومی با خود مجمع عمومی چیست و روی چه فاکتورهائی تاکید میکند؟
اصغر کریمی: شکل گیری شبکهای از مجامع عمومی در مراکز مختلف کارگری، تبدیل شدن مجمع عمومی به یک سنت در تعداد قابل توجهی از کارخانهها، دست بردن به مجمع عمومی به عنوان یک عکس العمل جا افتاده و حتی خودبخودی کارگران در مقابل بسیاری از اتفاقاتی که به آنها و سرنوشتشان مربوط است، اینها همه جنبش مجمع عمومی را تشکیل میدهد. علیرغم زمینههای تشکیل مجمع عمومی و سنت شدن آن، جنبش کارگری همچنان فاقد جنبش مجمع عمومی است. خیلی از آن دور نیست اما عملی هم نشده است. در نتیجه حزب مدام بر ضرورت آن تاکید میکند. همانطور که اشاره کردم بدلیل گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری در سالهای اخیر، زمینه تشکیل مجامع عمومی کارگری بسیار فراتر از یک دهه قبل است. اهمیت، ضرورت و امکانپذیری تشکیل مجامع عمومی باید به ذهنیت مشترک لایهای از کارگران تبدیل شود. باید جمع شدن در کارخانه به سنت تبدیل شود که با هر واقعهای، از یک حادثه ناگوار برای یک همکار تا ندادن دستمزد کارگران در تاریخ مقرر هر ماه، یا تصمیم به تعطیل کارخانه یا اخراج تعدادی از کارگران که به موضوع دائمی بسیاری از مراکز کارگری تبدیل شده است، بلافاصله و اتوماتیک کارگران بگویند جمع میشوند و تصمیم میگیریم. فاکتورهائی که برشمردم امروز در صدها کارخانه جریان دارد. صدها کارخانه با نپرداختن دستمزد مواجهند، صدها کارخانه مدتها است در خطر تعطیلاند، کاهش نیروی کار مدام در صدها کارخانه جریان دارد و حوادث محیط کار نیز گسترش یافته است، و در کنار اینها دستگیری و تهدید رهبران کارگری، و بسیاری اتفاقات که خارج از محیط کارخانه به سر کارگران میاید خودکشی یک کارگر یا یک عضو خانواده اش، موردی که همین جمعه قبل در کرمانشاه اتفاق افتاد که دانشجوئی از یک خانواده کارگری بدلیل فقر دست به خودکشی زد و یا زمانی که صاحبخانهای یک خانواده کارگری را بدلیل نپرداختن اجاره از خانه بیرون میکند و دهها اتفاق دیگر عواملی هستند که کارگران را فورا متاثر میکنند، به خشم میاورند و آماده اعتراض میکنند. در چنین مواقعی بلافاصله باید از فرصت استفاده کرد و کارگران را به مجمع عمومی فراخواند.
اما اینکار مستقیما به رهبران پیشرو و رادیکال جنبش کارگری، به کارگران کمونیست و به تشکلهای موجود جنبش کارگری گره خورده است که تا چه حد بر ایده مجمع عمومی تاکید کنند. زمینه عینی آن وجود دارد، توازن قوا این اجازه را میدهد و تنها در یکی دو سال اخیر در بسیاری از مراکز کارگری حتی بیش از یک بار و یک روز مجمع عمومی تشکیل شده است یا تجمع
کارگران شکل گرفته است که امکان تبدیل آن به مجمع عمومی وجود داشته است. باید این را به یک سنت جا افتاده تبدیل کرد.
جنبش مجمع عمومی شرایط نوینی برای جنبش کارگری ایجاد میکند، توازن قوا را بسیار عوض میکند، به اعتصابات موجود کیفیت تازهای میدهد، رهبران جوان زیادی تحویل جنبش کارگری میدهد و اعتماد بنفس تازهای به تودههای کارگر و کل طبقه کارگر میدهد. و بعلاوه زمینه را برای ایفای نقش سیاسی و مهم در تحولات پیش رو فراهم میکند.
کارگر کمونیست: درباره منظم بودن مجمع عمومیها و نقش و تاثیر آن چه نظری دارید؟ مثلا وقتی کارگران درگیر سازماندهی یک اعتصاب یا مبارزه معینی نیستند ضرورت برپائی مجمع عمومی و درواقع منظم شدن تشکیل مجمع عمومی از چه ناشی میشود و چه کمکی به کارگران میکند؟
اصغر کریمی: مجمع عمومی منظم اسم دیگر شورا است و مرحله عالیتری از جنبش مجمع عمومی است. این مناسبترین و براترین تشکل تودهای کارگران است با جلسات منظم، تقسیم کاری همه جانبه که به تعداد وسیعی از کارگران مسئولیت میدهد، آنها را ارتقا میدهد، گزارشدهی نمایندگان به توده کارگران، اظهار نظر کارگران و غیره. این همان شورای واقعی کارگری است که توده هرچه وسیعتری از کارگران را باید به آن آگاه کرد و از اینطریق مطلوبیت آنرا هرچه بیشتر جا انداخت. شاید شرایط کنونی اجازه تشکیل مجمع عمومی منظم و شورا را به کارگران ندهد اما این یک ذره از اهمیت ترویج آن در میان کارگران نمیکاهد. ما در مقطعی از تاریخ و اوضاع سیاسی قرار داریم که با رشد اعتراضات تودهای، جمهوری اسلامی توان سرکوب را به میزان زیادی از دست میدهد و کارگران باید بلافاصله دست به تشکیل شوراهای واقعی خود بزنند. در شرایط کنونی هم ممکن است در جائی که مبارزات کارگری تداوم مییابد، بتوان مجمع عمومی منظم تشکیل داد اما عمر چنین مجامعی محدود است و با فروکش کردن آن مبارزات ادامه نخواهد یافت. در مقطع فعلی باید بر تشکیل هرچه بیشتر مجمع عمومی و تبدیل آن به یک سنت و جنبش مجمع عمومی تمرکز کرد. بهردرجه در این زمینه پیشروی داشته باشیم زمینه برای منظم کردن مجمع عمومی هم فراهم میشود. آنچه مهم است این است که ما جنبش مجامع عمومی را راه بیندازیم، آنرا بیشتر به سنت تبدیل کنیم، در مراکز هرچه بیشتری و در فرصتهای هرچه بیشتری آنرا تشکیل دهیم، مهم نیست که چنین مجامعی بلافاصله به مجامع عمومی منظم در فواصل زمانی معین تشکیل نمیشود. مجمع عمومی باید چنان به عادت تبدیل شود که کارگر بگوید رفیقم دستش زیر پرس رفت فورا جمع میشویم، حقوق را امروز سر وقت ندادید جمع میشویم و تصمیم میگیریم، میخواهید ده نفر را اخراج کنید جمع میشویم و نماینده کارفرما را صدا میزنیم و فکری میکنیم، رفیقمان قصد خودکشی داشت باید جمع شویم و مشکل را رفع کنیم، وزیر کار گفته است امسال دستمزد را افزایش نمیدهیم یا فقط بیست درصد افزایش میدهیم پس جمع میشویم و حرف میزنیم. باید از بهانهها و فرصتها استفاده کرد، در ادامه به مجمع عمومی منظم هم خواهد رسید. بویژه اوضاع و احوال سیاسی طوری است که ممکن است در عرض فاصله کوتاهی چنان اوضاع عوض شود که همه جا زمینه ایجاد شوراهای مراکز کار و محلات فراهم شود. تشکیل مجامع عمومی و جنبش مجمع عمومی تجربه و آمادگی کارگران برای آن شرایط را بالا میبرد و بعلاوه خود فاکتوری در شکل دادن به آن شرایط میشود.
خوشبختانه در جنبش کارگری ایران رگه مسلط و بسیار قوی روی آوری به جنبش شورائی و اتکا بر مجمع عمومی است. تجربه تشکلهای کارگری که در انقلاب ٥٧ بویژه در سالهای ٥٨ و ٥٩ شکل گرفت و تجربه ایجاد مجامع عمومی کارگری در سه دهه اخیر، حقانیت تاکید ما را نشان میدهد. با اینحال همانطور که توضیح دادم تشکلهای دیگر جنبش کارگری یک نیاز جنبش کارگری بوده و هرکدام به سهم خود راه را بر متشکل کردن کارگران هموارتر کرده و کوله باری از تجارب غنی را با خود دارند. با پیشروی جنبش اعتراضی تودهای و تغییر توازن قوا به نفع مردم، میتوان پیش بینی کرد که جنبش مجمع عمومی و شوراهای واقعی کارگری و شوراهای محلات و غیره بسرعت سراسر کشور را فراخواهد گرفت.